سرمقاله روزنامههای صبح شنبه
پارسینه: روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخی از آنها در زیر میآید.
كیهان: «عید قربان كجا بودید؟!»
«عید قربان كجا بودید؟!» عنوان یادداشت روز كیهان به قلم حسین شریعتمداری است كه در آن می خوانید:
1- در گلستان سعدی داستان مردی آمده است كه به رسم علویان آن روزگار، گیسو به هم بافته بود تا «علوی» به نظر آید و با قافله حجاز به شهر آمده بود كه تصور شود از سفر حج بازمی گردد و شعری به نزد پادشاه برده و ادعا كرده بود كه خود سروده است. این همه ادعای خلاف و لاف گزاف می توانست برای او جایگاه برجسته ای دست و پا كند اما، دقت در سوابق او، چنین اجازه ای را نداد. سعدی می گوید «یكی از ندیمان پادشاه كه آن سال از سفر دریا آمده بود گفت؛ او را عید اضحی- عید قربان- در بصره دیدم، حاجی چگونه تواند بود؟! و دیگری گفت؛ پدرش نصرانی است، علوی چگونه باشد؟! و شعرش را به دیوان انوری یافتند»!
این روزها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بازار «ادعا» داغ تر از همیشه است و نامزدها، با تابلوهای رنگارنگ و پلاكاردهایی كه شعارهای دهان پركن روی آن نقش بسته است به میدان آمده اند و سؤال این است كه آیا به آنچه روی تابلوها نوشته شده می توان اعتماد كرد؟ پاسخ نه مثبت است و نه منفی، باید دید تابلو نوشته ها و ادعاها تا چه اندازه با هویت واقعی كاندیداها همخوانی دارد و نباید هر گیسو به هم بافته ای را «علوی»! دانست و یا هر كه با قافله حجاز به شهر آمده را زائر خانه خدا تلقی كرد! شاید گیسو به فریب بافته و یا از میانه راه با قافله حجاز همراه شده باشد! اما، به قول حضرت آقا انتخابات ریاست جمهوری اگرچه «یك حادثه یك روزه است» ولی گاهی اوقات دولت ها كارهایی می كنند كه تاثیرات آن تا سال ها باقی می ماند، چه كارهای خوب و چه كارهای غیرخوب... گاهی آثار آن تا 40 سال باقی می ماند».
اكنون باید دید كه آیا در انتخابات پیش روی و در ارزیابی نامزدها، تشخیص سره از ناسره و آب از سراب دشوار است؟ البته كه نه! هیچیك از نامزدهای ریاست جمهوری كه از كره مریخ نیامده اند! هریك از آنها بیش از سه دهه و یا نزدیك به سه دهه در چرخه سیاسی كشور حضور داشته اند و عملكرد و مواضع آنان به آسانی قابل ارزیابی است. آن عده هم كه در این چرخه حضور فعال- چه خوب و چه بد- نداشته اند، بدیهی است كه برای ریاست جمهوری احراز صلاحیت نخواهند شد. بنابراین، سخن درباره آن عده از نامزدهاست كه در بستر سیاسی كشور حضور فعال داشته اند و از این روی هویت آنها به آسانی قابل شناسایی است. نیست؟!
2- نگاهی به اطراف بیندازید، تمامی شواهد و قرائن موجود و اسناد غیرقابل تردید حكایت از آن دارد كه بار دیگر «اتاق های فكر» دشمن فعال شده اند و مهره های خود را برای فتنه دیگر به میدان آورده اند با این دو تفاوت عمده كه؛ اولا؛ این دفعه، مهره مصرف نشده ندارند چرا كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88- بخوانید جنگ احزاب-به تصور آن كه حتما پیروز خواهند شد، تمامی مهره ها و جریانات وابسته به خود را به كار گرفته و سوزانده بودند. بنابراین امروزه ناچارند با مهره های سوخته بازی كنند. یعنی مهره هایی كه برای مردم ناشناخته نیستند و ثانیا؛ امروزه همان مهره های سوخته با شعارهای ارزشی به میدان آمده اند. انگار نه انگار كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 آشكارا دست به وطن فروشی زده بودند و باز هم انگار نه انگار كه فاصله زمانی 4 ساله، كوتاهتر از آن است كه خاطره تلخ جنایت و خیانت آنها را از خاطر مردم پاك كند!
3- آیا به این نكته با اهمیت توجه كرده اید؟ اصحاب فتنه به شدت از این كه ماجرای آن خیانت آشكار بازگو شود، پرهیز دارند و در هیچیك از مصاحبه ها، مناظره ها و یا نوشته ها و سخنرانی های خود حاضر به یادآوری آن ماجرای پلشت نیستند. چرا؟! تنها به این علت كه كمترین زمینه ای برای انكار آن خیانت بزرگ وجود ندارد. ائتلاف مدعیان اصلاحات با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها، ماركسیست ها، عبدالمالك ریگی ها و... قابل انكار است؟ شعار به نفع اسرائیل در روز قدس، شعار به نفع آمریكا در روز مبارزه با استكبار جهانی، پاره كردن تصویر مبارك حضرت امام(ره)، ادعای تقلب در انتخابات، خط زدن روی قید اسلام از جمهوری اسلامی ایران، آتش زدن مسجد، اهانت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) و... رخدادهایی نیست كه یادآوری آن برای اصحاب فتنه امكان پذیر باشد. دریافت كمك مالی از ملك عبدالله سعودی، ملاقات های پی درپی با جرج سوروس صهیونیست، ملاقات با راسموسن- فرمانده ناتو و نخست وزیر پیشین دانمارك- كه آشكارا از كاریكاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام(ص) حمایت كرده بود...
وقتی اصحاب فتنه قادر به انكار هیچیك از این نمونه ها نیستند، بدیهی است كه از بازگویی و بازخوانی آن نیز وحشت داشته باشند.
4- از هم اكنون با جرأت می توان گفت نامزدهای وابسته به فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 كمترین شانس پیروزی در انتخابات پیش روی را ندارند. چرا كه با همان توده های عظیم مردمی روبرو هستند كه جنایات آنها را فراموش نكرده اند و حماسه بی نظیر 9 دی و انتخابات اسفند 90، راهپیمایی 22 بهمن و... فقط چند نمونه از بصیرت مثال زدنی آنان است و همگان دیده اند كه این خیل عظیم را در روزهای حادثه می توان دید. روز واقعه كه می رسد گویی از زمین و زمان و از تك تك كوچه ها و خیابان ها می جوشند و می خروشند. یادتان كه هست. بنابراین، بدیهی است كه شورای محترم نگهبان صلاحیت آنها را تایید كند یا نكند، نتیجه یكسان است، اما در این باره گفتنی هایی نیز هست.
الف: شورای محترم نگهبان امین مردم و نظام است، از این روی - و دقیقا به همین علت- تایید صلاحیت كسانی كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی88 حضور داشته اند و هنوز هم با سران فتنه در ائتلاف هستند، اهانت به مردم پاكباخته و فداكار این مرز و بوم و صدها هزار شهید است كه برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در خون پاك خود غلتیده اند.
ب: تایید صلاحیت اینگونه نامزدها، چه بخواهیم و چه نخواهیم به معنای همراهی با فتنه آمریكایی- اسرائیلی یاد شده است و این پیام ضمنی را برای مردم در پی دارد كه انگار خیانت آشكار به مردم و نظام، نه فقط جرم نیست بلكه فتنه گران می توانند مدال شایستگی برای حضور در رأس قوه مجریه نیز دریافت كنند!
ج: حضرت آیت الله جنتی دبیر محترم شورای نگهبان- كه خدای مهربان بر عمر باعزت و همواره به خدمت ایشان بیفزاید- دیروز در خطبه های جمعه تهران به رد صلاحیت برخی از نامزدها اشاره فرمودند كه هرچند از سلامت نفس و تعهد اسلامی و انقلابی برخوردارند ولی صلاحیت آنها برای تصدی ریاست جمهوری نظام احراز نشده است، بنابراین وقتی صلاحیت یك نامزد پاك و انقلابی به علت ناتوانی در مدیریت كشور احراز نمی شود، می توان و باید امیدوار بود صلاحیت كسانی كه به روال عرفی توان مدیریت دارند ولی مدیریت آنان به نفع دشمنان نظام بوده است نیز به طریق اولی تایید نشود، چرا كه مدیر ضعیف ولی وارسته و پاك فقط در اداره كشور مشكل می آفریند اما، مدیری كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 دخالت و حضور داشته و هنوز هم از سران فتنه حمایت می كند و با فتنه گران در ائتلاف نیز هست می تواند اساس نظام را به مخاطره اندازد.
یاد امام راحل ما(ره) به خیر كه با چه دلشوره ای می فرمود «نباید به گونه ای عمل كنیم كه حزب الله عزیز احساس كند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می كند» صحیفه امام(ره) ج 21 ص 284.
حضرت آقا تاكید فرموده اند كه شورای نگهبان به مُر قانون عمل كند و حضرت آیت الله جنتی نیز اعلام داشته اند، شورای نگهبان تنها به قانون می نگرد و از مصلحت اندیشی به دور است.
5- متاسفانه شماری- البته اندك- از عزیزان صورت مسئله را آنگونه كه هست نمی بینند و مثلا با اشاره به برخی از اقدامات ناپسند و خسارت آفرین اخیر دولت تصور می كنند نامزدهای وابسته به فتنه برای مقابله با پلشتی های حلقه انحرافی به میدان آمده اند. شرح این نكته اگرچه به فصل جداگانه ای نیاز دارد ولی در این مختصر گفتنی است كه مخالفت اصحاب فتنه با دولت نهم هنگامی بود كه دولت در مقابل باج خواهی بیگانگان ایستاده بود و از دست اندازی رانت خواران ثروت و قدرت جلوگیری می كرد ولی امروزه به گواهی شواهد غیرقابل تردید، دست اصحاب فتنه و حلقه انحرافی در یك كاسه است. كافی است كه فقط به مواضع و عملكرد این دو جریان نیم نگاهی بیندازید تا هر گیسو بافته ای را «علوی» مپندارید و هركه با قافله حجاز به شهر وارد شد را زائر خانه خدا تصور نفرمائید.
و در این باره، مخصوصا تقابل دو گفتمان حامیان سرمایه داری با حامیان مردم محروم و مستضعف، یا به فرموده حضرت امام(ره) جنگ فقر و غنا در انتخابات پیش روی گفتنی های دیگری نیز هست كه به بعد موكول می كنیم، ان شاءالله.
رسالت: «آرمان گرایان در برابر مصلحت گرایان»
«آرمان گرایان در برابر مصلحت گرایان» سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم دكتر امیر محبیان است كه در آن می خوانید:
كاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری 92 هر چند برای بعضی افراد بدون مقدمه و... تعجب برانگیز تلقی شد ولی بواقع هاشمی از مدتها قبل حضور خود را بطور قاطع اعلام و آن را فقط در فاز های مختلف اجرایی نمود.ورود هاشمی به گونه ای طراحی شد كه تمامی ظرفیت ها در صحنه حضور یافته و از مدتها قبل داشته ها و نداشته های خود را آشكار سازند. صحنه سیاسی سامان یافته پیش از حضور كاملا نشان می داد كه چه كسانی بر روی كدامین كاندیداها با چه اهدافی سرمایه گذاری كرده اند؟اكنون صحنه دگرگون شده است و صحنه آخر به صحنه اصلی تبدیل شده و قبل از فروافتادن پرده ثبت نام، اصلی ترین بازیگران به صحنه وارد شده اند.سه بازیگر مهم در صحنه اند؛هاشمی،مشایی و جلیلی.
ورودهریك از این بازیگران در صحنه انتخابات چه تغییری ایجاد خواهد كرد و چه اما و اگرهایی حول محور هركدامشان قابل طرح است ؟در این نوشتار و نوشتار های دیگر بطور اجمال هر كدام را مورد بررسی قرار خواهیم داد.اما قبل از آن باید توضیحی كوتاه را از روند بعضی از تحولات مهم و موثر درفهم این تحلیل كه ظرف سی سال گذشته رخ داده ارائه نماییم.
***
نگارنده بر این باور است كه هر انقلابی مبتنی بر آرمان هایی شكل می گیرد و اساسا بستر ظهور انقلاب ها؛ آرمانهایی است كه برخاسته از تحریكات ذهن ناخودآگاه و نیازهای سركوب شده است.این تجلی فوران گونه نیازها به شكل انقلاب در آغاز فضایی سراسر آرمانی را شكل می دهد كه فضا را در تلاطم میان عشق و نفرت قرار داده و احساس و هیجان خالص را محورحركت ها می گرداند.اما به مروربا كاهش احساس ها و بویژه رفع نیازهای سركوب شده هیجان كاهش پیدا كرده و توجه به مصلحت ها و دنیاگرایی كه ابتدا مذموم شمرده می شد تحت عنوان مصلحت گرایی رشد خواهد كرد.از اینجا جدالی آغازمی شود میان دو دیدگاه آرمان گرایی خالص و مصلحت گرایی كه دنیا و نیازهای مادی را مورد توجه قرار می دهد.
بی گمان هنر مدیران انقلاب آن است پس از تبدیل موج انقلاب به سیستم؛ تركیب معقولی از آرمان گرایی را با واقع گرایی (مصلحت گرایی) ارائه داده و هیچكدام را قربانی دیگری نسازند؛ زیرا آرمان گرایی به جامعه روح و جهت می بخشد و مصلحت گرایی این شور و حرارت را به گام های ملموس پیشرفت تبدیل كرده و توده های مردم را در پای انقلاب و آرمان هایشان در كنار زندگی روزمره اشان نگه می دارد.
پس از پایان جنگ تحمیلی؛دنیا و رفاه به گونه ای به نیاز های سركوب شده تبدیل شده بود ؛هاشمی با تلاش برای رفع این نیازها به مظهرمصلحت گرایی و حتی دنیا گرایی تبدیل شد؛او هر چند به رده سران انقلاب تعلق داشت ولی چنان در تلاش برای رفع این نیازها كوشید كه غرق این جنبه از زندگی شد و آرمان گرایان به این ذهنیت رسیدند كه او آرمان ها را در پای دنیاگرایی ذبح كرده است.نتیجه آن شد آرمان گرایانی كه البته بعضا مصلحت ها را برنمی تابیدند؛ در برابرش ایستادند و آن شد كه شد.رهبری انقلاب ضمن تایید اولویت ها كه مصلحت گرایی وواقع گرایی را ایجاب می كرد همواره هشدار می داد كه آرمان ها را نباید نادیده گرفت.از اینجا راز حمایت توام با هشدارهای رهبری به دولت هاشمی آشكار می شود.انتقادهای درست رهبری از وضع دنیاگرایی مسئولان، ایشان را به چهره اصلی آرمان گرایی در كشور مبدل ساخت ؛اما بعضی ازآرمان گرایان محض جنبه عقل گرایی توصیه های ایشان را ندیده یا مورد تاكید قرار ندادند.
چالش هایی شدید میان آرمان گرایان محض كه بیشتر رزمندگان جبهه بودند ومصلحت گرایان محض كه در چهره كارگزاران نمود یافته و مدل های نئولیبرالیستی را دنبال كرده و بخش مهمی از آرمان ها یعنی عدالت را نادیده می گرفتند،اوج گرفت. سال 76 سال تحول بود اما نه آنچنان كه آرمان گرایان می طلبیدند زیرا بخشی دیگر از نیازها هنوز تحقق نیافته بود و جامعه هنوز آمادگی تحول مورد نظر آرمانگرایان را نداشت.
نیازی كه هاشمی آن را برآورده نكرده بود.مشاركت سیاسی مطابق با مدل های عرفی بود كه البته نوعی هم نگرانی از ظهور آرمانگرایان محض را هم در بطن داشت.
خاتمی آمد تا ادامه پروژه مصلحت گرایی و دنیاگروی را البته در سیاست به گونه نوعی آرمان گرایی شعاری نهادینه كند؛پروژه ای كه قالب سكولاریسم برآن زده شده بود.
تلاش برای رفع این نیازها آن هم به صورت جنجالی و افراطی نهایتا صدای آرمانگرایان را به گوش توده ها رساند و آنها را همراه كرد و احمدی نژاد با چهره ای ساده و مردمی و شعار عدالت روی موج انزجار از شكاف های طبقاتی رشد یافته به قدرت رسید.
بعد از هشت سال آن تلاطم همچنان ادامه دارد و این بار تذكرهای رهبری ضمن حمایت از وجهه آرمان گرایانه دولت بر روی عقل گرایی و توجه واقعی و نه شعار گونه به نیازهای مردم و كشور است؛راز گفتمان پیشرفت و نامگذاری سال ها با رویكرد اقتصاد اینجاست.
آرمان گرایان نیز در این دوران با دولت به معارضه پرداختند زیرا تصویر آرمان گرایی محض را در چهره آن نمی دیدند و البته هیچ گاه آن تصویر را در آینه هیچ دولتی بالتمامه نخواهند دید ؛ دولت ،هر دولتی كه باشد با هدف ساماندهی به دنیای مردم شكل گرفته است ؛البته باید بدان روح آرمانگرایی دمید و این حتما ممكن است.
رهبری وظیفه دارد كه تركیبی معقول از آرمانگرایی و واقعگرایی را در كشور حاكم كند و تاكنون در همین مسیر و به عنوان عامل تعادل بخش عمل كرده است. باید نگرش متعادل آرمان گرایی واقع نگر (و نه واقع گرایی آرمان ستیزیا آرمان گرایی واقعیت ستیز) در كشور حاكم شود.
انتخابات پیش رو؛هنوز دو قطب آرمان گرایی و مصلحت گرایی را در برابر هم قرار می دهد؛مسلما مردم یك سو را انتخاب خواهند كرد ولی مصلحت آن است كه فاصله میان مصلحت گرایان و آرمان گریان را چنان به هم نزدیك گردانیم كه همزمان شاهد حضور هر دو نگرش به طور همزمان در صحنه باشیم.این خواست رهبری و حكم عقل و نتیجه تجربه سالیان است.
سیاست روز: «رسوایی سازمان ملل»
«رسوایی سازمان ملل» عنوان یادداشت روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است كه در آن می خوانید:
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اقدامی قابل تامل قطعنامه ای را علیه سوریه تصویب كردند كه البته با اجماع جهانی همراه نبود و بسیاری از كشورها به آن رای منفی و یا ممتنع داده اند. لازم به ذكر است قطعنامه های مجمع عمومی غیر الزام آور است و جنبه توصیه ای دارد.
این قطعنامه در حالی تصویب شد كه محور آن را محكوم سازی نظام سوریه و درخواست برای سرنگونی اسد تشكیل می داد. حال آنكه در این قطعنامه هیچ اشاره ای به جنایات تروریست ها و حمایت های بیگانگان از آنها نشد.
در هفته های اخیر تروریست های تحت حمایت غرب جنایاتی نظیر هتاكی به اماكن مقدسه نظیر نبش قبر حجر بن عدی ، كشتار وحشیانه نظامیان سوریه و حتی از سینه در آوردن قلب نظامیان و خوردن آن، اعدام دسته جمعی مردم و نظامیان به جرم عدم همكاری با تروریست، استفاده گروه های مخالف از سلاح های شیمیایی علیه مردم و ارتش و... را صورت داده اند. جالب توجه آنكه بانیان قطعنامه سازمان ملل شامل كشورهای مرتجع عربی ، تركیه و غربی ها هیچ اشاره ای به این جنایات نكرده و گویی این قطعنامه را نیز برای پنهان سازی این جنایات مطرح كرده اند.
این روند در حالی صورت گرفته است كه اقدام سازمان ملل چند نكته اساسی قابل توجه است. نخست آنكه مجمع عمومی سازمان ملل با این اقدام سوال برانگیز باردیگر وابستگی خود به نظام سلطه را آشكار ساخت و نشان داد كه اصل بازنگری در ساختار سازمان ملل امری الزام آور می باشد.
دوم آنكه غربی ها با این قطعنامه عملا حقایق جاری در سوریه را نادیده گرفته و جای متهم و مدعی را تغییر داده اند آنها خواستار اعطای كرسی سازمان ملل برای جنایتكارانی شده اند كه از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.
این رویكرد غرب از یك سو به منزله بی توجهی به صلح و امنیت جهانی و جان هزاران انسان بی گناه برای رسیدن به منافع شخصی است. از سوی دیگر این رفتار نشان می دهد كه آنها برای درك و شعور بشریت هیچ ارزشی قائل نیستند و چنان وانمود می كنند كه میلیاردها انسان در عرصه جهانی هیچ دركی از حقایق جاری در سوریه ندارند و هرآنچه غرب بگوید باید پذیرا باشند. به عبارتی دیگر اقدام غرب در سازمان توهین به بشریت است كه امری غیر قابل بخشش می باشد.
غربی كه ادعا دارد برای كمك به بشریت به دخالت در امور سایر كشورها از جمله در سوریه می پردازد چنین آشكارا فهم و درك بشریت را نادیده گرفته و در اقدامی مغایر با خواست جهانی به جای مقابله و محكوم سازی تروریست ها در سوریه آشكارا در بالاترین مرجع جهانی یعنی سازمان ملل به حمایت از این تروریست ها می پردازد.
در جمع بندی كلی از آنچه ذكر شد می توان گفت كه اقدام غرب در سازمان ملل صرفا اقدام علیه مردم سوریه نبوده است بلكه اهانت به جامعه بشریت بوده است كه برگی دیگر از واهی بودن ادعاهای حقوق بشری و انسان دوستانه این كشورها را آشكار می سازد.
مردم سالاری: «از اداره كشور تا اداره ذهنیت های فردی»
«از اداره كشور تا اداره ذهنیت های فردی» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میر زابابا مطهری نژاد است كه در آن می خوانید:
كاروان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حال عبور از گردنه سرنوشت ساز شورای نگهبان است ، زمان چندانی برای عبور از این مرحله نداریم ، بالاخره در یكی از دو سه روز آینده عبور خواهد كرد. بعد از آن برای عده ای در این سوی عبور درد حسرتی است كه نگو و نپرس و آن سوی عبور شور و شوق و تلاش و حركتی به نام تبلیغات انتخاباتی و میدان های رقابت سیاسی .
رقابت برای چه ؟ از رقابت برای اداره كشور تا رقابت برای اداره ذهنیت ها ، حقیقت این است كه برخی از نامزد ها، بنا بر سوابق گذشته و دلایل و شواهدی كه از سخنان و نوشته های آنان بر می آید ، به دنبال اداره ذهنیت های خود هستند ذهنیت هایی با ویژگی هایی چون آرمان طلبی های غیر قابل تحقق تا محدود نگری های بی تناسب با جامعه گسترده ایران اداره چهار ساحت اصلی و مرتبط با اقتصاد ، سیاست ، تعلیم ، تربیت ، حقوق ، دین و مذهب در شرایط امروز و چالش های عظیم پیش رو در این چهار ساحت ، جز با نگاهی كارشناسی و عینی نا ممكن است.
مشكل اصلی برخی بازیگران سیاسی این است كه به عقل منفصل اعتمادی ندارند ، همه مسایل را می خواهند در عقل متصل خود پاسخ گویند و كسب قدرت سیاسی را بر تقویت جامعه مدنی ترجیح می دهند در زندگی شخصی و جمعی و سوابق فكری و عملی اینان هیچ نشان ، رویكرد و نماد و نمودی از كار جمعی و نهاد سازی و نهاد مندی به چشم نمی خورد ، تمام هم و غمشان اداره ذهنیت های فردی خودشان است. بسیار روشن است كه تصورشان از اداره جامعه چیست.
جامعه ای كه طعم تلخ این نوع نگرش یعنی اداره ذهنیت های فردی به جای اداره كشور را چشیده است و مشكلات امروز را با صدها دلیل نتیجه چنین مدیریت هایی می داند، هرگز راه رفته را تكرار نخواهد كرد. اداره كشور به تفكری نیاز دارد كه به بنیان های اجتماعی، به سلامت اجتماعی و به سرمایه های اجتماعی و به همه چیزهایی كه در مردم احساس تعلق ایجاد می كند، بپردازد.
تفكری می تواند راه جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی بگشاید كه در نسل سوم، جوانان و فرهیختگان اعتماد ایجاد كند. نگاه مشكوك نسل جوان به نهادهای سیاسی و به اقتدارگرایان چندپهلو را درمان كند.
از دیدگاه جامعه شناسی ارتباطات، اعتماد محصول است ومبنا نیست، مبنا تفاهم است و اعتماد محصول درخت تفاهم است. تفكری می تواند با نسل جوان تفاهم ایجاد كند كه با او در تصمیم گیری مشاركت كرده باشد، نه فقط در اجرا. چرا كه مشاركت در اجرا، ضرورت زندگی اجتماعی است و در همه ادوار و حكومت ها وجود داشته و وجود خواهد داشت. آنچه كه مدرن است و ثمره و دست آورد انسان مدنی است، مشاركت در تصمیم گیری است و نهادمندی با چنین مفهومی، جامعه مدنی را محقق می سازد.
مدیریتی كه جوانان را دست بسته و مطیع بر امور اجرایی می گمارد اما هیچ شان تصمیم گیری برای آنان متصور نیست، با این نسل به تفاهم نخواهد رسید و اگر تفاهم حاصل نشود، اعتمادی هم در بین نیست اگرچه محدودیت های رسانه ای و انحصارهای تریبونی این امكان را به وجود نیاورد كه نقد خاص، نقد اصحاب قلم، مطبوعات و نخبگان براساس اصول علمی و مبتنی بر دانش شكل واقعی پیدا كند، اما خوشبختانه فضای شبكه های اجتماعی و رسانه های مجازی و تداوم فعالیت های حزبی در برخی از احزاب اصلاح طلب و هم اندیشی ها باعث شدند كه نقد عام محقق شود. نقد عام، نقدی است كه تمام شهروندان از امور و مسایل پیرامون خود، حوزه سیاست را نقد می كنند و این را حق خود می دانند و نمی توان این حق را از مردم گرفت.
همه مردم در حیطه عملكرد و حوزه كار خود دارای سوال هستند و سوال خود را می پرسند و راد مردانی استوار و محكم در صحنه تمام قد ایستاده اند و از كمترین امكانات و شرایط بهره می گیرند و به این سوالات پاسخ می دهند. قطعا فرصت تبلیغات ریاست جمهوری یازدهم و فضای رسانه ای حاصل از آن، همین نقدهای عام به نقد خاصی گرایش خواهند یافت و به تصمیم درست عمومی كمك خواهند كرد.
به یك تعبیر رقابت اصلی بین آنها كه به دنبال اداره كشور هستند و آنها كه به دنبال اداره ذهنیت های خود هستند درخواهد گرفت و اینجاست كه بعد رای از اصلاح طلبی و اصولگرایی فراتر خواهد رفت و چه بسیار اصولگرایان كه با اصلاح طلبان رای مشترك پیدا خواهند كرد. این رای مشترك تعلق خواهد گرفت به تفكری كه دغدغه اداره كشور را دارد و آرایش جدیدی در انتخاب را رقم خواهد زد.
تهران امروز: «چرا بی بی سی؟»
«چرا بی بی سی؟» یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسی است كه در آن می خوانید:
یكم- اتفاقات یك ساعت آخر زمان ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری، همانگونه كه آرایش سیاسی انتخابات را دستخوش تغییر كرد، برای رسانه های بیگانه و سرویس های غربی فرصتی بی بدیل را برای بازفرآوری تحولات سال 1388 پدید آورد. اگرچه نمی توان از نقش برخی كاندیداهای انتخابات سال 1388 در تولید آنچه بر سر كشور آمد، گذشت اما از تلاش رسانه های فارسی زبان ضدانقلاب همچون صدای آمریكا، بی بی سی، رادیو فردا و... در دامن زدن به اختلافات و گزارش لحظه به لحظه وقایع هم نمی توان به راحتی گذشت.
دوم- هرچه به زمان اعلام نتایج بررسی صلاحیت كاندیداها نزدیك می شویم، امكان اتحاد اصولگرایان بر رای آورترین و مقبول ترین گزینه بیشتر می شود. اگر از كوبیدن یكی، دو جریان بی تاثیر شبه اصولگرا بر طبل كاندیدای اختصاصی بگذریم، قاطبه چهره های اصولگرا براین باورند در مقابل كاندیدای مشترك جریان اصلاح طلب تنها یك كاندیدای رای آور و كارآزموده،كارآمد و - به فرموده رهبر عزیز انقلاب- دارای كار اجرایی در سطح بالا می تواند صف آرایی كند. این موضوع همانقدر كه برای نیروهای انقلاب نشاط آفرین و شورآفرین است برای دشمنان پیام آور ترس و وادادگی است.
سوم- شبكه رسانه ای ضدانقلاب اگرچه در ظاهر با یكدیگر تفاوت هایی دارند اما در عمل با تقسیم كار مشترك نانوشته هركدام بخشی از پازل فعالیت رسانه ای ضدانقلاب در انتخابات را تكمیل می كنند. اتاق فكر رسانه ای ضدانقلاب در تحلیل های خود براین باورند كه محمد باقر قالیباف به واسطه رضایت مردمی از عملكرد وی در نیروی انتظامی و بعد شهرداری تهران- این تحلیل بارها در صدای آمریكا و بی بی سی منعكس شده- رای آورترین گزینه در برابر گزینه اصلاح طلبان خواهد بود.
از همین رو ضدانقلاب می كوشد در پوشش فضای سیاسی كشور در آستانه انتخابات از یكسو گزینه های دیگر را كه عملا امكان رای آوری در مقابل كاندیدای مورد حمایت آنان را ندارند به عنوان كاندیدای اصلی در برابر كاندیدای حداكثری جریان اصلاح طلب مطرح كنند و در سوی دیگر خط تخریب گسترده ای علیه قالیباف به راه افتاده و با تبلیغات گسترده می كوشند وی را تخریب كنند.
درهمین ارتباط از میانه هفته ای كه گذشت دور جدیدی از تخریب محمدباقر قالیباف توسط شبكه تلویزیونی فارسی زبان بی بی سی آغاز و در اقدامی هماهنگ شبكه های دیگر فارسی زبان ضدانقلاب همچون صدای آمریكا، رادیو فردا و سایت های این جریان به آن دامن زدند.
تاكتیك های تخریب قالیباف در داخل و خارج از كشور اگر چه باهم متفاوت است اما یك هدف و یك گزینه بیشتر ندارد و آن هم چیزی نیست جز كاستن از شدت محبوبیت مردمی قالیباف. بر اساس این پروژه، قالیباف باید به جای هر واژه ای گرفتار پروژه «این را گفت یا نگفت» شود.
خط پیوند تخریب قالیباف در داخل و خارج از كشور دقیقا همین نقطه است تا بتوانند گفتمان كارآمدی، انقلابی گری و مدیریت جهادی را در این میدان زمین گیر كنند. موج تخریبی رسانه های ضدانقلاب روزی لازمه مدیریت فضای رسانه ای انتخابات را در برجسته كردن سخنان اطرافیان دولت، روزی در دامن زدن به فضای تحریم و اینك در تخریب رای آورترین، مقبول ترین و مشروع ترین گزینه های انتخابات می داند.
بی بی سی اگرچه در انتخابات سال 1388 كوشید تا رهبری جریان رسانه ای مخالفان را در روزهای بعد از انتخابات برعهده بگیرد ولی شرایط انتخابات سال جاری به گونه ای پیش رفته كه این تحلیل در میان اتاق فكر رسانه ای ضدانقلاب به وجود آمده كه قبل از انتخابات هم می توان پروژه نیمه تمام سال 1388 را دوباره كلید زد.
چهارم- موج تخریب رسانه های ضدانقلاب بیش از هرچیز نشانه ای از هراس ضدانقلاب و سرویس های امنیتی غربی از رای آوری فرزندان حضرت روح الله است. اقبال مردم به قالیباف، استقبال از حضور دوباره فرهنگ ایثار و جهاد در مدیریت اجرایی، استقبال از كارآمدی و در نهایت روی كار آمدن مدیری كارآزموده از جنس مردم است. پنجم- قالیباف این روزها به هرشهری كه می رود مردم با شعارهایی از جنس استقبال از یك همرزم شهدا، از جنس فرزند امام و رهبری از وی استقبال می كنند.
مردم قالیباف را مردی انقلابی و برخوردار از همت جهادی و دارای مدیریت جهادی می دانند. همین هاست كه لزوم تصویب پروژه تخریب قالیباف در اتاق فكر سرویس های غربی را چندبرابر می كند.
ابتكار: «انتخابات و دو گانه سازی های كاذب!»
«انتخابات و دو گانه سازی های كاذب!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن می خوانید:
چند شب پیش شبكه دو 2 سیمای جمهوری اسلامی را روشن كردم در همان لحظه اول تحلیل عجیب یكی ازكارشناسان محترم میزگرد پس از خبر30/22 نظرم را جلب كرد.
موضوع میزگرد، ظاهراً بررسی شرایط حماسه سیاسی بود. دو نفر از كارشناسان جریان اصولگرا گرد آن میز حضور داشتند. هر دو با نگاه واحد و با بیانی مشترك مسایل را تشریح می كردند.( البته این نوع میز گرد برگزار كردن به رویه ثابت صدا و سیما تبدیل شده است!)
نكته جالب میزگرد مذكور،تلاش و كوشش و افر یكی از حاضرین برای تصویر دو گانه ای بنام خط سازش و خط مقاومت درانتخابات پیش روی ریاست جمهوری بود. كارشناس محترم استدلال می كرد كه خط مقاومت در مذاكرات هسته ای نتیجه بخش افتاده و در لحظه نتیجه بخش افتادن زحمات و برداشت كاشت ها با ورود خط سازش(هاشمی) به صحنه انتخابات ممكن است همه نتایج از دست رود به تعبیرگوینده: غرب و 1+5 آماده تمكین مطالبات و حقوق ملت ایران است. ولی حالا كه هاشمی پا به صحنه رقابت گذاشته وامیدواری نسبت به رأی آوری ایشان بالا رفته است غرب از موضع خود عقب نشسته و حاضر به تمكین نیست دلیلش هم این است، غربیها می دانند با روی كار آمدن یك دولت سازش كار، دیگر نه فقط نیازی به امتیاز دادن نیست كه همه خواسته هایشان توسط آن دولت پیش خواهد رفت!
به زعم این كارشناسان محترم بناست كشور را تسلیم دشمنان نمایند. آنانكه صحنه انتخابات 84 و88 یادشان است نیك می دانند كه عین همین استدلال استراتژی عده ای از تندرو ها برای تخریب رقبا درآن مقاطع بود. درآن زمان نیز گروهی با فهرست كردن مجموع اقدامات دولت اصلاحات در پرونده هسته ای و درارتباطات با جهان خارج، نتیجه گرفتند كه دولت های اصلاحات در زمین دشمن بازی می كردند و رفتارش منطبق بر خواست غربیها بوده است. درنقطه مقابل وعده فتح قله های آرمانی داده می شد و شعار ظفر نزدیك است می سرودند. با این استدلال، دوگانه ای بنام خط سازش و خط مقاومت در صحنه رقابت تصویركردند. درفضای رقابت 84 یكی از نامزد های نام آشنای اردوگاه اصولگرایان تعبیررسانه پسندی دروصف عملكرد دولت اصلاحات در پرونده هسته ای بكار برد. او ادعا كرد كه دُر دادن و آب نبات گرفتند.
ولی چرخ روزگار بعد ها همین آقارادرجایگاه مسئولیت مستقیم پرونده هسته ای قرار داد و در نهایت عملكردش با همان تعبیر توسط احمدی نژاد مورد انتقاد قرار گرفت وخاتمه یافت اما گویا دو گانه سازیهای سلیقه ای، پای ثابت صحنه سیاست ایران شده است. دو گانه سازی به شگرد عده ای از سیاستمداران برای حذف رقیبان تبدیل شده است فهرست دوگانه های كه در میدان سیاست ابزاررقابت قرار گرفته است، قابل احصاء نیست. دوگانه اشرافیت و پا برهنه گان، دولت عدالت و دولت سرمایه داری،عدالت در مقابل آزادی، اسلام آمریكایی و اسلام ناب و اكنون هم خط سازش و خط مقاومت..... اینان بخش كوچكی از دفتر قطور دو گانه هاست.
این دو گانه ها بیش از آنكه واقعیت صحنه باشند، ابزار رندهای سیاست می باشند. هشت سال فرصت خدمت را پشت همین دوگانه های واهی بر باد دادند. حال بجای پاسخگوی عملكرد خویش در این هشت سال، باز هم منادیان و مبلغان این روش ها با پل زدن به 16 سال پیش، تلاش می كنند به راحتی از كارنامه این هشت سال گذركنند همین سفسطه بازی و بیراهه رفتن و بی اخلاقی ها باعث شد كه استقبال مردم از ورود دقیقه 90 هاشمی همه را گیج كند و باورش سخت شده است و رقیبان به هراس افتاده اند.
این دوستان بجای تحلیل درست واقعیت ها و آسیب شناسی منطقی رفتار خویش، همچنان در مسیر گذشته با سرعت و با تكرار سناریوهای آزموده شده، ادامه می دهند و درب استدلال هایشان بر پاشنه تخریب می چرخد. رفتار و استدلال های پاراد و كیسكال دوستان اصولگرادیدنی شده است آنان از یكسو فهم و بلوغ مردم را درانتخابات 84 و88 را دلیل پیروزی خود معرفی می كنند ولی تعبیرشان از استقبال امروز مردم نسبت به هاشمی جای تأمل و تأسف دارد.
اگر مردم آنچنانكه خود می گویند رشد كافی یافته اند و حتی بهتر از خواص می فهمند و بصیرتشان كامل است (كه همینطور هم هست) پس چرا به آنان اعتماد نمی شود. همه آنچه لازم بوده برای تخریب هاشمی و اصلاح طلبان ظرف هشت سال گذشته از طریق رسانه های مختلف بخصوص رسانه ملی به گوش مردم رسیده است. به عبارتی دین تان در نهی از منكر و امر به معروف اداشده و به قول خودتان حجت را بر مردم تمام كرده اید، دیگر تكلیفی بر عهده ندارید، ادامه این وضعیت خود را به هلاكت انداختن است.
اجازه دهید مردم حالا خود انتخاب كنند لازم نیست برای بهشت بردن مردم، خود را جهنمی كنید این دو گانه سازیها چوب حراج بر سرمایه ها و اعتقادات مشترك همگان است. اگر فرض كنید جریانی كه لقب سازش به اومی دهید پیروز میدان رقابت شود آیا معنایش این نیست كه شما اكثریت مردم شهید داده و جنگ رفته و هزینه پرداخت كرده را ساز ش كار معرفی كرده اید؟! بیائید اخلاق را نصب العین قرار داده و روش ایجابی را در تبلیغ جایگزین روشهای منسوخ شده سلبی نمائید.
این قدر پای این تقسیمات واهی و باور ناپذیر انرژی مصرف نكنید مردم بر اساس عملكرد ها تصمیم می گیرند.عملكرد هشت سال گذشته آیینه محك تمام ادعاهای است كه در گذشته و حال می شود مردم نیك دریافته اند،كی دنبال خدمت و كدام شیفته قدرت می باشد.
جمهوری اسلامی: «مدال سازمان ملل بر سینه تروریست ها»
«مدال سازمان ملل بر سینه تروریست ها» سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
درست در زمانی كه میلیون ها نفر در جهان با انتشار فیلمی كه نشان می داد یكی از فرماندهان نیروهای مخالف دولت سوریه، قلب یك سرباز سوری را از سینه خارج و به دندان می كشد، در شوك فرو رفته و آماده واكنش می شدند و هنگامی كه تروریست های تكفیری 11 نفر از طرفداران دولت را در «دیرالزور» به طرز فجیعی به قتل رساندند، مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه پیشنهادی آمریكا و قطر، به جانبداری آشكار از تروریست های سوریه برخاست و برای تغییر این موج تبلیغاتی و سیاسی علیه دولت بشار اسد تلاش كرد.
مجمع عمومی سازمان ملل روز پنجشنبه با صدور قطعنامه ای غیرالزام آور ضد سوری، با جانبداری آشكار از تروریست ها و گروههای معارض، بار دیگر دولت سوریه را محكوم و از مخالفان سوری حمایت كرد.
این قطعنامه، حكومت سوریه را به دلیل استفاده از سلاح و آنچه «نقض سازمان یافته حقوق بشر و آزادی های بنیادین» نامیده شده به شدت محكوم كرده و خواهان «گذار سیاسی» در دمشق و انتقال حكومت به مخالفان بشار اسد شده است. در بررسی دلایل صدور چنین قطعنامه ای در شرایط كنونی، تحلیل های متعددی از زوایای گوناگون مطرح است:
1- دقیقاً در زمانی كه كفه پیروزی در صحنه نبرد و در جنگ میان تروریستها و نیروهای دولتی سوریه به نفع نیروهای دولتی سنگینی می كند و مراكز فرماندهی و استقرار گروههای تروریست، یكی پس از دیگری سقوط می نماید، تلاشهای دیپلماتیك علیه سوریه و در حمایت از تروریستها و عوامل و مزدوران بیگانه شدت می یابد. به اذعان كارشناسان، چند ماهی است كه معادلات سوریه در داخل به ضرر مخالفان و حامیان غربی و عربی آنها در جریان است و علیرغم پشتیبانی همه جانبه و ارسال كمك از طریق تركیه به این گروهها، مناطقی كه در اختیار آنها قرار دارد یكی پس از دیگری به تصرف نیروهای ارتش سوریه در می آید. این شكست های پیاپی شورشیان مسلح، علیرغم آنكه به لحاظ «عّده» و «عُده» از خارج حمایت می شوند، نگرانی گسترده ای را در میان جنگ افروزان و آتش بیاران معركه ایجاد كرده و آنها را برای ایجاد فشار سیاسی علیه دولت سوریه به تحرك واداشته است.
2 - درست در موقعیتی كه ایجاد رعب و وحشت در صفوف نیروهای ارتش سوریه نتوانسته به نتیجه برسد و ارتش سوریه همچنان حامی یكپارچگی كشور است، انتقام گیری از این ارتش، به عنوان راهكاری انفعالی و خباثت آمیز در پیش گرفته می شود ولی انتشار بخشی از جنایات گروههای تروریستی در برخورد با سربازان ارتش سوریه، آتش خشمی را علیه گروههای معارض سوری در جهان ایجاد كرد كه هفته گذشته شاهد اوج آن بودیم. در چنین شرایطی صدور قطعنامه به حمایت از گروههای مسلح و مخالفان سوری، ایجاد مجالی برای خروج آنان از محكومیت شدید جهانی و تشویق آنها برای ادامه جنگ و جنایت است.
3 - در شرایطی كه رایزنی های سیاسی درباره بحران سوریه، اندكی به جریان می افتد و نگاه ها به سمت حل و فصل سیاسی موضوع معطوف می شود، نعل وارونه ای سیاسی از سوی حامیان گروه های تروریستی برای برهم زدن تحركات و احیاناً امتیازگیری در جریان گفتگوهای سیاسی آغاز می شود كه قطعنامه جدید، یكی از این موارد است. طبعاً این قطعنامه، تأثیر خود را بر تلاشهای دیپلماتیك كه بر یافتن راه حل سیاسی پایان بحران سوریه متمركز است، خواهد گذاشت و مطالبات مخالفان سوری و حامیان غربی و عربی آنها را افزایش خواهد داد.
واقعیت اینست كه بحران سوریه درحالی وارد سومین سال خود شده كه عاملان این بحران، دوره زمانی آنرا دو ماهه تعیین كرده بودند ولی با مقاومت یكپارچه دولت و ملت سوریه، اكنون این مقاومت، دومین سال خود را نیز پشت سر گذاشته و به باور همه ناظران آگاه بین المللی، مسئولیت بخش عمده ای از این خشونت ها و جنایت ها متوجه كشورهای غربی و حامیان منطقه ای آنهاست كه طی دو سال و اندی كه از آن می گذرد، از جریان های مخالف در این كشور تمام قد پشتیبانی كرده و آنهارا مسلح نموده اند. ولی اكنون كه وضعیت به جایی رسیده كه سیاست های نظامیگرانه آنها شكست خورده و گروههای تروریستی به سمت اضمحلال پیش می روند، همچنان بر سیاست خود برای براندازی نظام سوریه، ولی این بار از طریق فشار دیپلماتیك اصرار می ورزند. كشورهای حامی براندازی در سوریه كه پایداری ارتش سوریه را دیده اند، این بار تلاش می كنند با صدور قطعنامه ضد سوری، ملت سوریه را وادار به عقب نشینی كنند.
4- پیش نویس این قطعنامه هر چند توسط قطر و با حمایت مالی و سیاسی سران كشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تهیه شده بود ولی از حمایت واشنگتن نیز برخوردار بود به گونه ای كه به اذعان دبیركل شورای همكاری خلیج فارس، «این قطعنامه از سوی قطر و به نمایندگی از مجموعه كشورهای غربی و عربی، در راستای محكومیت خشونت و نقض حقوق بشر و زیر پا گذاشتن دمكراسی در سوریه ارائه شده بود». این درحالی است كه كشورهای حاشیه خلیج فارس بویژه قطر و عربستان كه از حامیان اصلی گروه های تروریستی و افراطی در سوریه بوده و با ارسال سلاح و كمك های مالی، حضور آنها را در سوریه تقویت كرده و به این بحران دامن می زنند، خود از الفبای دمكراسی بویی نبرده و فاقد ساده ترین نهادهای تأمین كننده مشاركت مردمی در تصمیم گیریها هستند.
5- این قطعنامه با حمایت آمریكا، كشورهای اروپایی و رژیم های مرتجع عربی با 107 رأی موافق و 71 رأی مخالف و ممتنع درحالی به تصویب رسید كه كشورهایی همچون ایران، چین و روسیه از مخالفان آن بوده و اعتقاد جدی داشتند كه این قطعنامه نه تنها هیچ كمكی به حل مسالمت آمیز بحران سوریه نخواهد كرد بلكه منجر به تشدید تحركات و جنایات گروه های افراطی خواهد شد و با تلاشهای بین المللی برای حل صلح آمیز سوریه مغایرت دارد.
تردیدی نیست كه این قطعنامه با رویه خطرناك و بدعت آمیزی كه از خود برجای گذاشت، همچون مدالی است كه بر سینه تروریست ها نصب می شود، همان ها كه صحنه های فجیع جنایات آنها، قلب ها را جریحه دار كرده است. قطعاً در شرایطی كه سوریه و منطقه بیش از هر زمان دیگری فلسطین و «روز نكبت»، صهیونیستها به سوریه حمله كرده و مقدسات اسلامی را در مسجدالاقصی زیر پا می گذارند، جهان اسلام نیازمند صدور قطعنامه هایی است كه رژیم صهیونیستی و حامیان آن را محكوم كند ولی ملتهای مسلمان با شگفتن شاهد محكومیت دولت حامی مقاومت در سوریه و حمایت از تروریست هایی هستند كه به هیچیك از اصول اسلامی و انسانی پایبند نیستند. قطعاً انتشار فیلم های ویدئویی اخیر و اقدامات وحشیانه بی سابقه گروههای شورشی سوری كه با حمایت غرب و رژیم های مرتجع عرب در نقض حقوق بشر و بی حرمتی به اماكن مذهبی انجام می شود، فقط قطره ای از دریای حوادث دلخراشی است كه بانیان این قطعنامه هرگز در محكومیت این اقدامات لب به سخن نمی گشایند و حتی یكبار نیز واژه تروریسم را در این باره بكار نمی برند.
طبعاً این قطعنامه علاوه بر اینكه ماهیت حامیان تروریسم در سوریه را برملا می كند، لكه ننگی نیز بر دامان مجمع عمومی سازمانی است كه برخلاف رسالت خود به تروریست ها جایزه داده و در راستای نهادینه كردن «تروریسم» در جهان گام بر می دارد، آتشی كه دیر یا زود سرانجام دامان حامیان تروریسم را خواهد سوزاند.
حمایت: «خطر غفلت فرهنگی در میدانِ رقابت سیاسی»
«خطر غفلت فرهنگی در میدانِ رقابت سیاسی» عنوان یادداشت روزنامه حمایت به قلم سید مهدی موسوی است كه در آن می خوانید:
در این كه در اوضاع كنونی و به ویژه شدت یافتن تحریم های ناجوانمردانه غربی ها علیه جمهوری اسلامی ایران، مشكلات اقتصادی فشار مضاعفی را بر مردم وارد می كند و داوطلبانی كه سودای پوشیدن ردای ریاست جمهوری دارند، طبعاً بیش از پیش به تشریح برنامه های اقتصادی خود می پردازند، شكی نیست.
با این همه، گرفتاری های اقتصادی كشور نباید مانع از آن شود كه نسبت به موضوع های فرهنگی كه از جنس مشكلات زیربنایی و كلیدی در مباحث كلان كشوری است، غفلت صورت گیرد. به تعبیر رسای مقام معظم رهبری، «مقوله فرهنگ از نظر تأثیرش در آینده یك ملت و یك كشور، با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست»؛ از این رو، هر گونه كوتاهی و یا بی توجهی نسبت به این موضوع، در دراز مدت، عوارض و آسیب های ناگواری را نصیب كشور و فرهنگ عمومی ما می كند. در وضعیت فعلی كه داوطلبان فراوانی با ثبت نام در ستاد انتخابات، آمادگی خود را برای یك رقابت تمام عیار اعلام كرده اند، هر روز شاهد هستیم كه این افراد مصاحبه های متعددی با رسانه ها در مورد برنامه های انتخاباتی خود دارند اما آن چه واقعاً مایه تأسف است این كه یكی از موضوعاتی كه از آن كمتر نامی برده می شود ناظر به بخش فرهنگ است كه این خود، نشان دهنده مظلومیت مضاعف این حیطه اساسی است.
این در حالی است كه سكان دار انقلاب به درستی بر این موضوع تاكید كرده اند كه «استقلال یك ملت فقط با استقلال فرهنگی تأمین می شود».اهمیت توجه به مقوله فرهنگ تا بدانجاست كه معظم له در جایی دیگر فرموده اند: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یك ملت است.»
این كه رییس جمهور باید به فكر رفع مشكلات اقتصادی مردم و در راس آنها تورم و گرانی و بیكاری باشد، تردیدی نیست؛ این كه باید در اندیشه برنامه ریزی برای سامان بخشی به امور اجتماعی، بهداشتی، رفاهی، عمرانی و ... باشد نیز شكی وجود ندارد، روی سخن اما اینجاست كه توجه به مقولات دیگر نباید مانعی باشد برای این كه به مقوله فرهنگ و الزامات و بایسته های آن كم توجهی یا بی توجهی صورت گیرد.
از این رو لازم است كه داوطلبان محترم در كنار ارایه برنامه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... خود، برنامه هایشان در زمینه ساماندهی به وضعیت فرهنگ جامعه را نیز برای مردم و نخبگان تبیین كنند و بدین سان آنان را در جهت شناخت بهتر نامزد اصلح و جامع نگر یاری دهند.
دنیای اقتصاد: «چگونه اشتغالزایی كنیم؟»
«چگونه اشتغالزایی كنیم؟» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن می خوانید:
بسیاری از این بازار های خدمات را می توان مثال آورد كه در صورت ایجاد آنها، میزان اشتغال افزایش می یابد و اگر به ازای این اشتغال و گسترش بازار خدمات، نقدینگی نیز رشد یابد، عملا با كمترین هزینه می توان ایجاد اشتغال كرد.
از سوی دیگر بسیاری از كارشناسان معتقدند كه اصلاح بیمه و خدمات اجتماعی نیز می تواند منجر به كاهش بیكاری شود؛ بنابراین بدون هیچ شكی می توان؛ با اصلاحات ساختاری و تعریف بازار ها، میزان اشتغال را افزون كرد.
اما مساله آن است كه اشتغال پایدار آن هم به اندازه ای كه نرخ بیكاری ما را تك رقمی و به سطح طبیعی زیر 5 درصد برساند تنها با این ابزار میسر نیست. پس چه ابزاری لازم است؟ برای تولید شما نیازمند نیروی كار و سرمایه هستید. البته عوامل تولید بیش از این دو هستند، اما این دو نهاده، اصلی ترین آنها است.
اشتغال در صورتی رخ می دهد كه تولیدی انجام شود و برای راه افتادن فرآیند تولید، نیاز به سرمایه است. اینكه همواره شاهد آن هستیم كه در كشور های در حال توسعه و كمتر توسعه یافته، میزان بیكاری بیشتر است، به آن علت است كه سرمایه ای وجود ندارد كه به ازای آن بتوان نیروی كاری را استخدام كرد و تولید را افزایش داد و به رشد اقتصادی بالاتر رسید. كمبود انباشت سرمایه كلید اصلی بیكاری و در جا زدن اقتصاد است.
اگر می خواهیم اشتغالی پایدار را برای اقتصاد خود به ارمغان آوریم، چاره ای جز تولید نداریم و تولید بدون سرمایه محقق نمی شود. در حالی كه آمار نشان می دهد كه ابزار تحصیل بیشتر برای به تعویق افتادن ورود جوانان به بازار نیروی كار آرام آرام دارد رنگ می بازد، آمار نشان می دهد كه روند تشكیل سرمایه ثابت خالص نیز در ایران نزولی است؛ به این معنا كه استهلاك بیش از سرمایه گذاری است و به این شكل كمتر اقتصاددانی را می توان سراغ آورد كه باور داشته باشد در شرایط فعلی بتوان به راحتی برای عرضه كنندگان نیروی كار، اشتغالزایی كرد.
تقاضای نیروی كار از سوی كارفرمایان صورت می گیرد و در اقتصادی كه از تب و تاب افتاده است، این تقاضا هر روز كوچك و كوچك تر می شود. اگرچه برخی به فكر می افتند كه با استخدام دولتی ایجاد اشتغال كنند و می انگارند كه می توان بدون تولید افراد را سركار گذاشت، اما این در حقیقت سر كار رفتن كل اقتصاد است كه شما افراد را برای انجام هیچ استخدام می كنید كه در بسیاری از اوقات از تولید می كاهند.
از همین روی هم وقتی شركت های دولتی خصوصی می شوند بسیاری از این نیروهایی را كه نباید استخدام می شدند، اخراج می كنند و در عین حال تولیدشان افزون می شود. اگر بپذیریم راه با دوام اشتغالزایی، سرمایه گذاری و فراهم كردن شرایط بهتر برای رشد اقتصادی است، باید بپرسیم كه چه عواملی موجب شده است تا سرمایه گذاری در كشور كاهش یابد؟ این همان پرسشی است كه باید برای عدم رشد اقتصادی نیز به آن پاسخ دهیم. آری اكنون اقتصاد ایران برای حل بسیاری از مشكلاتش نیازمند سرمایه گذاری بخش خصوصی است؛ اما ما هنوز نتوانسته ایم شرایطش را فراهم كنیم.
«عید قربان كجا بودید؟!» عنوان یادداشت روز كیهان به قلم حسین شریعتمداری است كه در آن می خوانید:
1- در گلستان سعدی داستان مردی آمده است كه به رسم علویان آن روزگار، گیسو به هم بافته بود تا «علوی» به نظر آید و با قافله حجاز به شهر آمده بود كه تصور شود از سفر حج بازمی گردد و شعری به نزد پادشاه برده و ادعا كرده بود كه خود سروده است. این همه ادعای خلاف و لاف گزاف می توانست برای او جایگاه برجسته ای دست و پا كند اما، دقت در سوابق او، چنین اجازه ای را نداد. سعدی می گوید «یكی از ندیمان پادشاه كه آن سال از سفر دریا آمده بود گفت؛ او را عید اضحی- عید قربان- در بصره دیدم، حاجی چگونه تواند بود؟! و دیگری گفت؛ پدرش نصرانی است، علوی چگونه باشد؟! و شعرش را به دیوان انوری یافتند»!
این روزها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بازار «ادعا» داغ تر از همیشه است و نامزدها، با تابلوهای رنگارنگ و پلاكاردهایی كه شعارهای دهان پركن روی آن نقش بسته است به میدان آمده اند و سؤال این است كه آیا به آنچه روی تابلوها نوشته شده می توان اعتماد كرد؟ پاسخ نه مثبت است و نه منفی، باید دید تابلو نوشته ها و ادعاها تا چه اندازه با هویت واقعی كاندیداها همخوانی دارد و نباید هر گیسو به هم بافته ای را «علوی»! دانست و یا هر كه با قافله حجاز به شهر آمده را زائر خانه خدا تلقی كرد! شاید گیسو به فریب بافته و یا از میانه راه با قافله حجاز همراه شده باشد! اما، به قول حضرت آقا انتخابات ریاست جمهوری اگرچه «یك حادثه یك روزه است» ولی گاهی اوقات دولت ها كارهایی می كنند كه تاثیرات آن تا سال ها باقی می ماند، چه كارهای خوب و چه كارهای غیرخوب... گاهی آثار آن تا 40 سال باقی می ماند».
اكنون باید دید كه آیا در انتخابات پیش روی و در ارزیابی نامزدها، تشخیص سره از ناسره و آب از سراب دشوار است؟ البته كه نه! هیچیك از نامزدهای ریاست جمهوری كه از كره مریخ نیامده اند! هریك از آنها بیش از سه دهه و یا نزدیك به سه دهه در چرخه سیاسی كشور حضور داشته اند و عملكرد و مواضع آنان به آسانی قابل ارزیابی است. آن عده هم كه در این چرخه حضور فعال- چه خوب و چه بد- نداشته اند، بدیهی است كه برای ریاست جمهوری احراز صلاحیت نخواهند شد. بنابراین، سخن درباره آن عده از نامزدهاست كه در بستر سیاسی كشور حضور فعال داشته اند و از این روی هویت آنها به آسانی قابل شناسایی است. نیست؟!
2- نگاهی به اطراف بیندازید، تمامی شواهد و قرائن موجود و اسناد غیرقابل تردید حكایت از آن دارد كه بار دیگر «اتاق های فكر» دشمن فعال شده اند و مهره های خود را برای فتنه دیگر به میدان آورده اند با این دو تفاوت عمده كه؛ اولا؛ این دفعه، مهره مصرف نشده ندارند چرا كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88- بخوانید جنگ احزاب-به تصور آن كه حتما پیروز خواهند شد، تمامی مهره ها و جریانات وابسته به خود را به كار گرفته و سوزانده بودند. بنابراین امروزه ناچارند با مهره های سوخته بازی كنند. یعنی مهره هایی كه برای مردم ناشناخته نیستند و ثانیا؛ امروزه همان مهره های سوخته با شعارهای ارزشی به میدان آمده اند. انگار نه انگار كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 آشكارا دست به وطن فروشی زده بودند و باز هم انگار نه انگار كه فاصله زمانی 4 ساله، كوتاهتر از آن است كه خاطره تلخ جنایت و خیانت آنها را از خاطر مردم پاك كند!
3- آیا به این نكته با اهمیت توجه كرده اید؟ اصحاب فتنه به شدت از این كه ماجرای آن خیانت آشكار بازگو شود، پرهیز دارند و در هیچیك از مصاحبه ها، مناظره ها و یا نوشته ها و سخنرانی های خود حاضر به یادآوری آن ماجرای پلشت نیستند. چرا؟! تنها به این علت كه كمترین زمینه ای برای انكار آن خیانت بزرگ وجود ندارد. ائتلاف مدعیان اصلاحات با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها، ماركسیست ها، عبدالمالك ریگی ها و... قابل انكار است؟ شعار به نفع اسرائیل در روز قدس، شعار به نفع آمریكا در روز مبارزه با استكبار جهانی، پاره كردن تصویر مبارك حضرت امام(ره)، ادعای تقلب در انتخابات، خط زدن روی قید اسلام از جمهوری اسلامی ایران، آتش زدن مسجد، اهانت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) و... رخدادهایی نیست كه یادآوری آن برای اصحاب فتنه امكان پذیر باشد. دریافت كمك مالی از ملك عبدالله سعودی، ملاقات های پی درپی با جرج سوروس صهیونیست، ملاقات با راسموسن- فرمانده ناتو و نخست وزیر پیشین دانمارك- كه آشكارا از كاریكاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام(ص) حمایت كرده بود...
وقتی اصحاب فتنه قادر به انكار هیچیك از این نمونه ها نیستند، بدیهی است كه از بازگویی و بازخوانی آن نیز وحشت داشته باشند.
4- از هم اكنون با جرأت می توان گفت نامزدهای وابسته به فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 كمترین شانس پیروزی در انتخابات پیش روی را ندارند. چرا كه با همان توده های عظیم مردمی روبرو هستند كه جنایات آنها را فراموش نكرده اند و حماسه بی نظیر 9 دی و انتخابات اسفند 90، راهپیمایی 22 بهمن و... فقط چند نمونه از بصیرت مثال زدنی آنان است و همگان دیده اند كه این خیل عظیم را در روزهای حادثه می توان دید. روز واقعه كه می رسد گویی از زمین و زمان و از تك تك كوچه ها و خیابان ها می جوشند و می خروشند. یادتان كه هست. بنابراین، بدیهی است كه شورای محترم نگهبان صلاحیت آنها را تایید كند یا نكند، نتیجه یكسان است، اما در این باره گفتنی هایی نیز هست.
الف: شورای محترم نگهبان امین مردم و نظام است، از این روی - و دقیقا به همین علت- تایید صلاحیت كسانی كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی88 حضور داشته اند و هنوز هم با سران فتنه در ائتلاف هستند، اهانت به مردم پاكباخته و فداكار این مرز و بوم و صدها هزار شهید است كه برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در خون پاك خود غلتیده اند.
ب: تایید صلاحیت اینگونه نامزدها، چه بخواهیم و چه نخواهیم به معنای همراهی با فتنه آمریكایی- اسرائیلی یاد شده است و این پیام ضمنی را برای مردم در پی دارد كه انگار خیانت آشكار به مردم و نظام، نه فقط جرم نیست بلكه فتنه گران می توانند مدال شایستگی برای حضور در رأس قوه مجریه نیز دریافت كنند!
ج: حضرت آیت الله جنتی دبیر محترم شورای نگهبان- كه خدای مهربان بر عمر باعزت و همواره به خدمت ایشان بیفزاید- دیروز در خطبه های جمعه تهران به رد صلاحیت برخی از نامزدها اشاره فرمودند كه هرچند از سلامت نفس و تعهد اسلامی و انقلابی برخوردارند ولی صلاحیت آنها برای تصدی ریاست جمهوری نظام احراز نشده است، بنابراین وقتی صلاحیت یك نامزد پاك و انقلابی به علت ناتوانی در مدیریت كشور احراز نمی شود، می توان و باید امیدوار بود صلاحیت كسانی كه به روال عرفی توان مدیریت دارند ولی مدیریت آنان به نفع دشمنان نظام بوده است نیز به طریق اولی تایید نشود، چرا كه مدیر ضعیف ولی وارسته و پاك فقط در اداره كشور مشكل می آفریند اما، مدیری كه در فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 دخالت و حضور داشته و هنوز هم از سران فتنه حمایت می كند و با فتنه گران در ائتلاف نیز هست می تواند اساس نظام را به مخاطره اندازد.
یاد امام راحل ما(ره) به خیر كه با چه دلشوره ای می فرمود «نباید به گونه ای عمل كنیم كه حزب الله عزیز احساس كند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می كند» صحیفه امام(ره) ج 21 ص 284.
حضرت آقا تاكید فرموده اند كه شورای نگهبان به مُر قانون عمل كند و حضرت آیت الله جنتی نیز اعلام داشته اند، شورای نگهبان تنها به قانون می نگرد و از مصلحت اندیشی به دور است.
5- متاسفانه شماری- البته اندك- از عزیزان صورت مسئله را آنگونه كه هست نمی بینند و مثلا با اشاره به برخی از اقدامات ناپسند و خسارت آفرین اخیر دولت تصور می كنند نامزدهای وابسته به فتنه برای مقابله با پلشتی های حلقه انحرافی به میدان آمده اند. شرح این نكته اگرچه به فصل جداگانه ای نیاز دارد ولی در این مختصر گفتنی است كه مخالفت اصحاب فتنه با دولت نهم هنگامی بود كه دولت در مقابل باج خواهی بیگانگان ایستاده بود و از دست اندازی رانت خواران ثروت و قدرت جلوگیری می كرد ولی امروزه به گواهی شواهد غیرقابل تردید، دست اصحاب فتنه و حلقه انحرافی در یك كاسه است. كافی است كه فقط به مواضع و عملكرد این دو جریان نیم نگاهی بیندازید تا هر گیسو بافته ای را «علوی» مپندارید و هركه با قافله حجاز به شهر وارد شد را زائر خانه خدا تصور نفرمائید.
و در این باره، مخصوصا تقابل دو گفتمان حامیان سرمایه داری با حامیان مردم محروم و مستضعف، یا به فرموده حضرت امام(ره) جنگ فقر و غنا در انتخابات پیش روی گفتنی های دیگری نیز هست كه به بعد موكول می كنیم، ان شاءالله.
رسالت: «آرمان گرایان در برابر مصلحت گرایان»
«آرمان گرایان در برابر مصلحت گرایان» سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم دكتر امیر محبیان است كه در آن می خوانید:
كاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری 92 هر چند برای بعضی افراد بدون مقدمه و... تعجب برانگیز تلقی شد ولی بواقع هاشمی از مدتها قبل حضور خود را بطور قاطع اعلام و آن را فقط در فاز های مختلف اجرایی نمود.ورود هاشمی به گونه ای طراحی شد كه تمامی ظرفیت ها در صحنه حضور یافته و از مدتها قبل داشته ها و نداشته های خود را آشكار سازند. صحنه سیاسی سامان یافته پیش از حضور كاملا نشان می داد كه چه كسانی بر روی كدامین كاندیداها با چه اهدافی سرمایه گذاری كرده اند؟اكنون صحنه دگرگون شده است و صحنه آخر به صحنه اصلی تبدیل شده و قبل از فروافتادن پرده ثبت نام، اصلی ترین بازیگران به صحنه وارد شده اند.سه بازیگر مهم در صحنه اند؛هاشمی،مشایی و جلیلی.
ورودهریك از این بازیگران در صحنه انتخابات چه تغییری ایجاد خواهد كرد و چه اما و اگرهایی حول محور هركدامشان قابل طرح است ؟در این نوشتار و نوشتار های دیگر بطور اجمال هر كدام را مورد بررسی قرار خواهیم داد.اما قبل از آن باید توضیحی كوتاه را از روند بعضی از تحولات مهم و موثر درفهم این تحلیل كه ظرف سی سال گذشته رخ داده ارائه نماییم.
***
نگارنده بر این باور است كه هر انقلابی مبتنی بر آرمان هایی شكل می گیرد و اساسا بستر ظهور انقلاب ها؛ آرمانهایی است كه برخاسته از تحریكات ذهن ناخودآگاه و نیازهای سركوب شده است.این تجلی فوران گونه نیازها به شكل انقلاب در آغاز فضایی سراسر آرمانی را شكل می دهد كه فضا را در تلاطم میان عشق و نفرت قرار داده و احساس و هیجان خالص را محورحركت ها می گرداند.اما به مروربا كاهش احساس ها و بویژه رفع نیازهای سركوب شده هیجان كاهش پیدا كرده و توجه به مصلحت ها و دنیاگرایی كه ابتدا مذموم شمرده می شد تحت عنوان مصلحت گرایی رشد خواهد كرد.از اینجا جدالی آغازمی شود میان دو دیدگاه آرمان گرایی خالص و مصلحت گرایی كه دنیا و نیازهای مادی را مورد توجه قرار می دهد.
بی گمان هنر مدیران انقلاب آن است پس از تبدیل موج انقلاب به سیستم؛ تركیب معقولی از آرمان گرایی را با واقع گرایی (مصلحت گرایی) ارائه داده و هیچكدام را قربانی دیگری نسازند؛ زیرا آرمان گرایی به جامعه روح و جهت می بخشد و مصلحت گرایی این شور و حرارت را به گام های ملموس پیشرفت تبدیل كرده و توده های مردم را در پای انقلاب و آرمان هایشان در كنار زندگی روزمره اشان نگه می دارد.
پس از پایان جنگ تحمیلی؛دنیا و رفاه به گونه ای به نیاز های سركوب شده تبدیل شده بود ؛هاشمی با تلاش برای رفع این نیازها به مظهرمصلحت گرایی و حتی دنیا گرایی تبدیل شد؛او هر چند به رده سران انقلاب تعلق داشت ولی چنان در تلاش برای رفع این نیازها كوشید كه غرق این جنبه از زندگی شد و آرمان گرایان به این ذهنیت رسیدند كه او آرمان ها را در پای دنیاگرایی ذبح كرده است.نتیجه آن شد آرمان گرایانی كه البته بعضا مصلحت ها را برنمی تابیدند؛ در برابرش ایستادند و آن شد كه شد.رهبری انقلاب ضمن تایید اولویت ها كه مصلحت گرایی وواقع گرایی را ایجاب می كرد همواره هشدار می داد كه آرمان ها را نباید نادیده گرفت.از اینجا راز حمایت توام با هشدارهای رهبری به دولت هاشمی آشكار می شود.انتقادهای درست رهبری از وضع دنیاگرایی مسئولان، ایشان را به چهره اصلی آرمان گرایی در كشور مبدل ساخت ؛اما بعضی ازآرمان گرایان محض جنبه عقل گرایی توصیه های ایشان را ندیده یا مورد تاكید قرار ندادند.
چالش هایی شدید میان آرمان گرایان محض كه بیشتر رزمندگان جبهه بودند ومصلحت گرایان محض كه در چهره كارگزاران نمود یافته و مدل های نئولیبرالیستی را دنبال كرده و بخش مهمی از آرمان ها یعنی عدالت را نادیده می گرفتند،اوج گرفت. سال 76 سال تحول بود اما نه آنچنان كه آرمان گرایان می طلبیدند زیرا بخشی دیگر از نیازها هنوز تحقق نیافته بود و جامعه هنوز آمادگی تحول مورد نظر آرمانگرایان را نداشت.
نیازی كه هاشمی آن را برآورده نكرده بود.مشاركت سیاسی مطابق با مدل های عرفی بود كه البته نوعی هم نگرانی از ظهور آرمانگرایان محض را هم در بطن داشت.
خاتمی آمد تا ادامه پروژه مصلحت گرایی و دنیاگروی را البته در سیاست به گونه نوعی آرمان گرایی شعاری نهادینه كند؛پروژه ای كه قالب سكولاریسم برآن زده شده بود.
تلاش برای رفع این نیازها آن هم به صورت جنجالی و افراطی نهایتا صدای آرمانگرایان را به گوش توده ها رساند و آنها را همراه كرد و احمدی نژاد با چهره ای ساده و مردمی و شعار عدالت روی موج انزجار از شكاف های طبقاتی رشد یافته به قدرت رسید.
بعد از هشت سال آن تلاطم همچنان ادامه دارد و این بار تذكرهای رهبری ضمن حمایت از وجهه آرمان گرایانه دولت بر روی عقل گرایی و توجه واقعی و نه شعار گونه به نیازهای مردم و كشور است؛راز گفتمان پیشرفت و نامگذاری سال ها با رویكرد اقتصاد اینجاست.
آرمان گرایان نیز در این دوران با دولت به معارضه پرداختند زیرا تصویر آرمان گرایی محض را در چهره آن نمی دیدند و البته هیچ گاه آن تصویر را در آینه هیچ دولتی بالتمامه نخواهند دید ؛ دولت ،هر دولتی كه باشد با هدف ساماندهی به دنیای مردم شكل گرفته است ؛البته باید بدان روح آرمانگرایی دمید و این حتما ممكن است.
رهبری وظیفه دارد كه تركیبی معقول از آرمانگرایی و واقعگرایی را در كشور حاكم كند و تاكنون در همین مسیر و به عنوان عامل تعادل بخش عمل كرده است. باید نگرش متعادل آرمان گرایی واقع نگر (و نه واقع گرایی آرمان ستیزیا آرمان گرایی واقعیت ستیز) در كشور حاكم شود.
انتخابات پیش رو؛هنوز دو قطب آرمان گرایی و مصلحت گرایی را در برابر هم قرار می دهد؛مسلما مردم یك سو را انتخاب خواهند كرد ولی مصلحت آن است كه فاصله میان مصلحت گرایان و آرمان گریان را چنان به هم نزدیك گردانیم كه همزمان شاهد حضور هر دو نگرش به طور همزمان در صحنه باشیم.این خواست رهبری و حكم عقل و نتیجه تجربه سالیان است.
سیاست روز: «رسوایی سازمان ملل»
«رسوایی سازمان ملل» عنوان یادداشت روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است كه در آن می خوانید:
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اقدامی قابل تامل قطعنامه ای را علیه سوریه تصویب كردند كه البته با اجماع جهانی همراه نبود و بسیاری از كشورها به آن رای منفی و یا ممتنع داده اند. لازم به ذكر است قطعنامه های مجمع عمومی غیر الزام آور است و جنبه توصیه ای دارد.
این قطعنامه در حالی تصویب شد كه محور آن را محكوم سازی نظام سوریه و درخواست برای سرنگونی اسد تشكیل می داد. حال آنكه در این قطعنامه هیچ اشاره ای به جنایات تروریست ها و حمایت های بیگانگان از آنها نشد.
در هفته های اخیر تروریست های تحت حمایت غرب جنایاتی نظیر هتاكی به اماكن مقدسه نظیر نبش قبر حجر بن عدی ، كشتار وحشیانه نظامیان سوریه و حتی از سینه در آوردن قلب نظامیان و خوردن آن، اعدام دسته جمعی مردم و نظامیان به جرم عدم همكاری با تروریست، استفاده گروه های مخالف از سلاح های شیمیایی علیه مردم و ارتش و... را صورت داده اند. جالب توجه آنكه بانیان قطعنامه سازمان ملل شامل كشورهای مرتجع عربی ، تركیه و غربی ها هیچ اشاره ای به این جنایات نكرده و گویی این قطعنامه را نیز برای پنهان سازی این جنایات مطرح كرده اند.
این روند در حالی صورت گرفته است كه اقدام سازمان ملل چند نكته اساسی قابل توجه است. نخست آنكه مجمع عمومی سازمان ملل با این اقدام سوال برانگیز باردیگر وابستگی خود به نظام سلطه را آشكار ساخت و نشان داد كه اصل بازنگری در ساختار سازمان ملل امری الزام آور می باشد.
دوم آنكه غربی ها با این قطعنامه عملا حقایق جاری در سوریه را نادیده گرفته و جای متهم و مدعی را تغییر داده اند آنها خواستار اعطای كرسی سازمان ملل برای جنایتكارانی شده اند كه از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.
این رویكرد غرب از یك سو به منزله بی توجهی به صلح و امنیت جهانی و جان هزاران انسان بی گناه برای رسیدن به منافع شخصی است. از سوی دیگر این رفتار نشان می دهد كه آنها برای درك و شعور بشریت هیچ ارزشی قائل نیستند و چنان وانمود می كنند كه میلیاردها انسان در عرصه جهانی هیچ دركی از حقایق جاری در سوریه ندارند و هرآنچه غرب بگوید باید پذیرا باشند. به عبارتی دیگر اقدام غرب در سازمان توهین به بشریت است كه امری غیر قابل بخشش می باشد.
غربی كه ادعا دارد برای كمك به بشریت به دخالت در امور سایر كشورها از جمله در سوریه می پردازد چنین آشكارا فهم و درك بشریت را نادیده گرفته و در اقدامی مغایر با خواست جهانی به جای مقابله و محكوم سازی تروریست ها در سوریه آشكارا در بالاترین مرجع جهانی یعنی سازمان ملل به حمایت از این تروریست ها می پردازد.
در جمع بندی كلی از آنچه ذكر شد می توان گفت كه اقدام غرب در سازمان ملل صرفا اقدام علیه مردم سوریه نبوده است بلكه اهانت به جامعه بشریت بوده است كه برگی دیگر از واهی بودن ادعاهای حقوق بشری و انسان دوستانه این كشورها را آشكار می سازد.
مردم سالاری: «از اداره كشور تا اداره ذهنیت های فردی»
«از اداره كشور تا اداره ذهنیت های فردی» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میر زابابا مطهری نژاد است كه در آن می خوانید:
كاروان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حال عبور از گردنه سرنوشت ساز شورای نگهبان است ، زمان چندانی برای عبور از این مرحله نداریم ، بالاخره در یكی از دو سه روز آینده عبور خواهد كرد. بعد از آن برای عده ای در این سوی عبور درد حسرتی است كه نگو و نپرس و آن سوی عبور شور و شوق و تلاش و حركتی به نام تبلیغات انتخاباتی و میدان های رقابت سیاسی .
رقابت برای چه ؟ از رقابت برای اداره كشور تا رقابت برای اداره ذهنیت ها ، حقیقت این است كه برخی از نامزد ها، بنا بر سوابق گذشته و دلایل و شواهدی كه از سخنان و نوشته های آنان بر می آید ، به دنبال اداره ذهنیت های خود هستند ذهنیت هایی با ویژگی هایی چون آرمان طلبی های غیر قابل تحقق تا محدود نگری های بی تناسب با جامعه گسترده ایران اداره چهار ساحت اصلی و مرتبط با اقتصاد ، سیاست ، تعلیم ، تربیت ، حقوق ، دین و مذهب در شرایط امروز و چالش های عظیم پیش رو در این چهار ساحت ، جز با نگاهی كارشناسی و عینی نا ممكن است.
مشكل اصلی برخی بازیگران سیاسی این است كه به عقل منفصل اعتمادی ندارند ، همه مسایل را می خواهند در عقل متصل خود پاسخ گویند و كسب قدرت سیاسی را بر تقویت جامعه مدنی ترجیح می دهند در زندگی شخصی و جمعی و سوابق فكری و عملی اینان هیچ نشان ، رویكرد و نماد و نمودی از كار جمعی و نهاد سازی و نهاد مندی به چشم نمی خورد ، تمام هم و غمشان اداره ذهنیت های فردی خودشان است. بسیار روشن است كه تصورشان از اداره جامعه چیست.
جامعه ای كه طعم تلخ این نوع نگرش یعنی اداره ذهنیت های فردی به جای اداره كشور را چشیده است و مشكلات امروز را با صدها دلیل نتیجه چنین مدیریت هایی می داند، هرگز راه رفته را تكرار نخواهد كرد. اداره كشور به تفكری نیاز دارد كه به بنیان های اجتماعی، به سلامت اجتماعی و به سرمایه های اجتماعی و به همه چیزهایی كه در مردم احساس تعلق ایجاد می كند، بپردازد.
تفكری می تواند راه جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی بگشاید كه در نسل سوم، جوانان و فرهیختگان اعتماد ایجاد كند. نگاه مشكوك نسل جوان به نهادهای سیاسی و به اقتدارگرایان چندپهلو را درمان كند.
از دیدگاه جامعه شناسی ارتباطات، اعتماد محصول است ومبنا نیست، مبنا تفاهم است و اعتماد محصول درخت تفاهم است. تفكری می تواند با نسل جوان تفاهم ایجاد كند كه با او در تصمیم گیری مشاركت كرده باشد، نه فقط در اجرا. چرا كه مشاركت در اجرا، ضرورت زندگی اجتماعی است و در همه ادوار و حكومت ها وجود داشته و وجود خواهد داشت. آنچه كه مدرن است و ثمره و دست آورد انسان مدنی است، مشاركت در تصمیم گیری است و نهادمندی با چنین مفهومی، جامعه مدنی را محقق می سازد.
مدیریتی كه جوانان را دست بسته و مطیع بر امور اجرایی می گمارد اما هیچ شان تصمیم گیری برای آنان متصور نیست، با این نسل به تفاهم نخواهد رسید و اگر تفاهم حاصل نشود، اعتمادی هم در بین نیست اگرچه محدودیت های رسانه ای و انحصارهای تریبونی این امكان را به وجود نیاورد كه نقد خاص، نقد اصحاب قلم، مطبوعات و نخبگان براساس اصول علمی و مبتنی بر دانش شكل واقعی پیدا كند، اما خوشبختانه فضای شبكه های اجتماعی و رسانه های مجازی و تداوم فعالیت های حزبی در برخی از احزاب اصلاح طلب و هم اندیشی ها باعث شدند كه نقد عام محقق شود. نقد عام، نقدی است كه تمام شهروندان از امور و مسایل پیرامون خود، حوزه سیاست را نقد می كنند و این را حق خود می دانند و نمی توان این حق را از مردم گرفت.
همه مردم در حیطه عملكرد و حوزه كار خود دارای سوال هستند و سوال خود را می پرسند و راد مردانی استوار و محكم در صحنه تمام قد ایستاده اند و از كمترین امكانات و شرایط بهره می گیرند و به این سوالات پاسخ می دهند. قطعا فرصت تبلیغات ریاست جمهوری یازدهم و فضای رسانه ای حاصل از آن، همین نقدهای عام به نقد خاصی گرایش خواهند یافت و به تصمیم درست عمومی كمك خواهند كرد.
به یك تعبیر رقابت اصلی بین آنها كه به دنبال اداره كشور هستند و آنها كه به دنبال اداره ذهنیت های خود هستند درخواهد گرفت و اینجاست كه بعد رای از اصلاح طلبی و اصولگرایی فراتر خواهد رفت و چه بسیار اصولگرایان كه با اصلاح طلبان رای مشترك پیدا خواهند كرد. این رای مشترك تعلق خواهد گرفت به تفكری كه دغدغه اداره كشور را دارد و آرایش جدیدی در انتخاب را رقم خواهد زد.
تهران امروز: «چرا بی بی سی؟»
«چرا بی بی سی؟» یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسی است كه در آن می خوانید:
یكم- اتفاقات یك ساعت آخر زمان ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری، همانگونه كه آرایش سیاسی انتخابات را دستخوش تغییر كرد، برای رسانه های بیگانه و سرویس های غربی فرصتی بی بدیل را برای بازفرآوری تحولات سال 1388 پدید آورد. اگرچه نمی توان از نقش برخی كاندیداهای انتخابات سال 1388 در تولید آنچه بر سر كشور آمد، گذشت اما از تلاش رسانه های فارسی زبان ضدانقلاب همچون صدای آمریكا، بی بی سی، رادیو فردا و... در دامن زدن به اختلافات و گزارش لحظه به لحظه وقایع هم نمی توان به راحتی گذشت.
دوم- هرچه به زمان اعلام نتایج بررسی صلاحیت كاندیداها نزدیك می شویم، امكان اتحاد اصولگرایان بر رای آورترین و مقبول ترین گزینه بیشتر می شود. اگر از كوبیدن یكی، دو جریان بی تاثیر شبه اصولگرا بر طبل كاندیدای اختصاصی بگذریم، قاطبه چهره های اصولگرا براین باورند در مقابل كاندیدای مشترك جریان اصلاح طلب تنها یك كاندیدای رای آور و كارآزموده،كارآمد و - به فرموده رهبر عزیز انقلاب- دارای كار اجرایی در سطح بالا می تواند صف آرایی كند. این موضوع همانقدر كه برای نیروهای انقلاب نشاط آفرین و شورآفرین است برای دشمنان پیام آور ترس و وادادگی است.
سوم- شبكه رسانه ای ضدانقلاب اگرچه در ظاهر با یكدیگر تفاوت هایی دارند اما در عمل با تقسیم كار مشترك نانوشته هركدام بخشی از پازل فعالیت رسانه ای ضدانقلاب در انتخابات را تكمیل می كنند. اتاق فكر رسانه ای ضدانقلاب در تحلیل های خود براین باورند كه محمد باقر قالیباف به واسطه رضایت مردمی از عملكرد وی در نیروی انتظامی و بعد شهرداری تهران- این تحلیل بارها در صدای آمریكا و بی بی سی منعكس شده- رای آورترین گزینه در برابر گزینه اصلاح طلبان خواهد بود.
از همین رو ضدانقلاب می كوشد در پوشش فضای سیاسی كشور در آستانه انتخابات از یكسو گزینه های دیگر را كه عملا امكان رای آوری در مقابل كاندیدای مورد حمایت آنان را ندارند به عنوان كاندیدای اصلی در برابر كاندیدای حداكثری جریان اصلاح طلب مطرح كنند و در سوی دیگر خط تخریب گسترده ای علیه قالیباف به راه افتاده و با تبلیغات گسترده می كوشند وی را تخریب كنند.
درهمین ارتباط از میانه هفته ای كه گذشت دور جدیدی از تخریب محمدباقر قالیباف توسط شبكه تلویزیونی فارسی زبان بی بی سی آغاز و در اقدامی هماهنگ شبكه های دیگر فارسی زبان ضدانقلاب همچون صدای آمریكا، رادیو فردا و سایت های این جریان به آن دامن زدند.
تاكتیك های تخریب قالیباف در داخل و خارج از كشور اگر چه باهم متفاوت است اما یك هدف و یك گزینه بیشتر ندارد و آن هم چیزی نیست جز كاستن از شدت محبوبیت مردمی قالیباف. بر اساس این پروژه، قالیباف باید به جای هر واژه ای گرفتار پروژه «این را گفت یا نگفت» شود.
خط پیوند تخریب قالیباف در داخل و خارج از كشور دقیقا همین نقطه است تا بتوانند گفتمان كارآمدی، انقلابی گری و مدیریت جهادی را در این میدان زمین گیر كنند. موج تخریبی رسانه های ضدانقلاب روزی لازمه مدیریت فضای رسانه ای انتخابات را در برجسته كردن سخنان اطرافیان دولت، روزی در دامن زدن به فضای تحریم و اینك در تخریب رای آورترین، مقبول ترین و مشروع ترین گزینه های انتخابات می داند.
بی بی سی اگرچه در انتخابات سال 1388 كوشید تا رهبری جریان رسانه ای مخالفان را در روزهای بعد از انتخابات برعهده بگیرد ولی شرایط انتخابات سال جاری به گونه ای پیش رفته كه این تحلیل در میان اتاق فكر رسانه ای ضدانقلاب به وجود آمده كه قبل از انتخابات هم می توان پروژه نیمه تمام سال 1388 را دوباره كلید زد.
چهارم- موج تخریب رسانه های ضدانقلاب بیش از هرچیز نشانه ای از هراس ضدانقلاب و سرویس های امنیتی غربی از رای آوری فرزندان حضرت روح الله است. اقبال مردم به قالیباف، استقبال از حضور دوباره فرهنگ ایثار و جهاد در مدیریت اجرایی، استقبال از كارآمدی و در نهایت روی كار آمدن مدیری كارآزموده از جنس مردم است. پنجم- قالیباف این روزها به هرشهری كه می رود مردم با شعارهایی از جنس استقبال از یك همرزم شهدا، از جنس فرزند امام و رهبری از وی استقبال می كنند.
مردم قالیباف را مردی انقلابی و برخوردار از همت جهادی و دارای مدیریت جهادی می دانند. همین هاست كه لزوم تصویب پروژه تخریب قالیباف در اتاق فكر سرویس های غربی را چندبرابر می كند.
ابتكار: «انتخابات و دو گانه سازی های كاذب!»
«انتخابات و دو گانه سازی های كاذب!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن می خوانید:
چند شب پیش شبكه دو 2 سیمای جمهوری اسلامی را روشن كردم در همان لحظه اول تحلیل عجیب یكی ازكارشناسان محترم میزگرد پس از خبر30/22 نظرم را جلب كرد.
موضوع میزگرد، ظاهراً بررسی شرایط حماسه سیاسی بود. دو نفر از كارشناسان جریان اصولگرا گرد آن میز حضور داشتند. هر دو با نگاه واحد و با بیانی مشترك مسایل را تشریح می كردند.( البته این نوع میز گرد برگزار كردن به رویه ثابت صدا و سیما تبدیل شده است!)
نكته جالب میزگرد مذكور،تلاش و كوشش و افر یكی از حاضرین برای تصویر دو گانه ای بنام خط سازش و خط مقاومت درانتخابات پیش روی ریاست جمهوری بود. كارشناس محترم استدلال می كرد كه خط مقاومت در مذاكرات هسته ای نتیجه بخش افتاده و در لحظه نتیجه بخش افتادن زحمات و برداشت كاشت ها با ورود خط سازش(هاشمی) به صحنه انتخابات ممكن است همه نتایج از دست رود به تعبیرگوینده: غرب و 1+5 آماده تمكین مطالبات و حقوق ملت ایران است. ولی حالا كه هاشمی پا به صحنه رقابت گذاشته وامیدواری نسبت به رأی آوری ایشان بالا رفته است غرب از موضع خود عقب نشسته و حاضر به تمكین نیست دلیلش هم این است، غربیها می دانند با روی كار آمدن یك دولت سازش كار، دیگر نه فقط نیازی به امتیاز دادن نیست كه همه خواسته هایشان توسط آن دولت پیش خواهد رفت!
به زعم این كارشناسان محترم بناست كشور را تسلیم دشمنان نمایند. آنانكه صحنه انتخابات 84 و88 یادشان است نیك می دانند كه عین همین استدلال استراتژی عده ای از تندرو ها برای تخریب رقبا درآن مقاطع بود. درآن زمان نیز گروهی با فهرست كردن مجموع اقدامات دولت اصلاحات در پرونده هسته ای و درارتباطات با جهان خارج، نتیجه گرفتند كه دولت های اصلاحات در زمین دشمن بازی می كردند و رفتارش منطبق بر خواست غربیها بوده است. درنقطه مقابل وعده فتح قله های آرمانی داده می شد و شعار ظفر نزدیك است می سرودند. با این استدلال، دوگانه ای بنام خط سازش و خط مقاومت در صحنه رقابت تصویركردند. درفضای رقابت 84 یكی از نامزد های نام آشنای اردوگاه اصولگرایان تعبیررسانه پسندی دروصف عملكرد دولت اصلاحات در پرونده هسته ای بكار برد. او ادعا كرد كه دُر دادن و آب نبات گرفتند.
ولی چرخ روزگار بعد ها همین آقارادرجایگاه مسئولیت مستقیم پرونده هسته ای قرار داد و در نهایت عملكردش با همان تعبیر توسط احمدی نژاد مورد انتقاد قرار گرفت وخاتمه یافت اما گویا دو گانه سازیهای سلیقه ای، پای ثابت صحنه سیاست ایران شده است. دو گانه سازی به شگرد عده ای از سیاستمداران برای حذف رقیبان تبدیل شده است فهرست دوگانه های كه در میدان سیاست ابزاررقابت قرار گرفته است، قابل احصاء نیست. دوگانه اشرافیت و پا برهنه گان، دولت عدالت و دولت سرمایه داری،عدالت در مقابل آزادی، اسلام آمریكایی و اسلام ناب و اكنون هم خط سازش و خط مقاومت..... اینان بخش كوچكی از دفتر قطور دو گانه هاست.
این دو گانه ها بیش از آنكه واقعیت صحنه باشند، ابزار رندهای سیاست می باشند. هشت سال فرصت خدمت را پشت همین دوگانه های واهی بر باد دادند. حال بجای پاسخگوی عملكرد خویش در این هشت سال، باز هم منادیان و مبلغان این روش ها با پل زدن به 16 سال پیش، تلاش می كنند به راحتی از كارنامه این هشت سال گذركنند همین سفسطه بازی و بیراهه رفتن و بی اخلاقی ها باعث شد كه استقبال مردم از ورود دقیقه 90 هاشمی همه را گیج كند و باورش سخت شده است و رقیبان به هراس افتاده اند.
این دوستان بجای تحلیل درست واقعیت ها و آسیب شناسی منطقی رفتار خویش، همچنان در مسیر گذشته با سرعت و با تكرار سناریوهای آزموده شده، ادامه می دهند و درب استدلال هایشان بر پاشنه تخریب می چرخد. رفتار و استدلال های پاراد و كیسكال دوستان اصولگرادیدنی شده است آنان از یكسو فهم و بلوغ مردم را درانتخابات 84 و88 را دلیل پیروزی خود معرفی می كنند ولی تعبیرشان از استقبال امروز مردم نسبت به هاشمی جای تأمل و تأسف دارد.
اگر مردم آنچنانكه خود می گویند رشد كافی یافته اند و حتی بهتر از خواص می فهمند و بصیرتشان كامل است (كه همینطور هم هست) پس چرا به آنان اعتماد نمی شود. همه آنچه لازم بوده برای تخریب هاشمی و اصلاح طلبان ظرف هشت سال گذشته از طریق رسانه های مختلف بخصوص رسانه ملی به گوش مردم رسیده است. به عبارتی دین تان در نهی از منكر و امر به معروف اداشده و به قول خودتان حجت را بر مردم تمام كرده اید، دیگر تكلیفی بر عهده ندارید، ادامه این وضعیت خود را به هلاكت انداختن است.
اجازه دهید مردم حالا خود انتخاب كنند لازم نیست برای بهشت بردن مردم، خود را جهنمی كنید این دو گانه سازیها چوب حراج بر سرمایه ها و اعتقادات مشترك همگان است. اگر فرض كنید جریانی كه لقب سازش به اومی دهید پیروز میدان رقابت شود آیا معنایش این نیست كه شما اكثریت مردم شهید داده و جنگ رفته و هزینه پرداخت كرده را ساز ش كار معرفی كرده اید؟! بیائید اخلاق را نصب العین قرار داده و روش ایجابی را در تبلیغ جایگزین روشهای منسوخ شده سلبی نمائید.
این قدر پای این تقسیمات واهی و باور ناپذیر انرژی مصرف نكنید مردم بر اساس عملكرد ها تصمیم می گیرند.عملكرد هشت سال گذشته آیینه محك تمام ادعاهای است كه در گذشته و حال می شود مردم نیك دریافته اند،كی دنبال خدمت و كدام شیفته قدرت می باشد.
جمهوری اسلامی: «مدال سازمان ملل بر سینه تروریست ها»
«مدال سازمان ملل بر سینه تروریست ها» سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
درست در زمانی كه میلیون ها نفر در جهان با انتشار فیلمی كه نشان می داد یكی از فرماندهان نیروهای مخالف دولت سوریه، قلب یك سرباز سوری را از سینه خارج و به دندان می كشد، در شوك فرو رفته و آماده واكنش می شدند و هنگامی كه تروریست های تكفیری 11 نفر از طرفداران دولت را در «دیرالزور» به طرز فجیعی به قتل رساندند، مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه پیشنهادی آمریكا و قطر، به جانبداری آشكار از تروریست های سوریه برخاست و برای تغییر این موج تبلیغاتی و سیاسی علیه دولت بشار اسد تلاش كرد.
مجمع عمومی سازمان ملل روز پنجشنبه با صدور قطعنامه ای غیرالزام آور ضد سوری، با جانبداری آشكار از تروریست ها و گروههای معارض، بار دیگر دولت سوریه را محكوم و از مخالفان سوری حمایت كرد.
این قطعنامه، حكومت سوریه را به دلیل استفاده از سلاح و آنچه «نقض سازمان یافته حقوق بشر و آزادی های بنیادین» نامیده شده به شدت محكوم كرده و خواهان «گذار سیاسی» در دمشق و انتقال حكومت به مخالفان بشار اسد شده است. در بررسی دلایل صدور چنین قطعنامه ای در شرایط كنونی، تحلیل های متعددی از زوایای گوناگون مطرح است:
1- دقیقاً در زمانی كه كفه پیروزی در صحنه نبرد و در جنگ میان تروریستها و نیروهای دولتی سوریه به نفع نیروهای دولتی سنگینی می كند و مراكز فرماندهی و استقرار گروههای تروریست، یكی پس از دیگری سقوط می نماید، تلاشهای دیپلماتیك علیه سوریه و در حمایت از تروریستها و عوامل و مزدوران بیگانه شدت می یابد. به اذعان كارشناسان، چند ماهی است كه معادلات سوریه در داخل به ضرر مخالفان و حامیان غربی و عربی آنها در جریان است و علیرغم پشتیبانی همه جانبه و ارسال كمك از طریق تركیه به این گروهها، مناطقی كه در اختیار آنها قرار دارد یكی پس از دیگری به تصرف نیروهای ارتش سوریه در می آید. این شكست های پیاپی شورشیان مسلح، علیرغم آنكه به لحاظ «عّده» و «عُده» از خارج حمایت می شوند، نگرانی گسترده ای را در میان جنگ افروزان و آتش بیاران معركه ایجاد كرده و آنها را برای ایجاد فشار سیاسی علیه دولت سوریه به تحرك واداشته است.
2 - درست در موقعیتی كه ایجاد رعب و وحشت در صفوف نیروهای ارتش سوریه نتوانسته به نتیجه برسد و ارتش سوریه همچنان حامی یكپارچگی كشور است، انتقام گیری از این ارتش، به عنوان راهكاری انفعالی و خباثت آمیز در پیش گرفته می شود ولی انتشار بخشی از جنایات گروههای تروریستی در برخورد با سربازان ارتش سوریه، آتش خشمی را علیه گروههای معارض سوری در جهان ایجاد كرد كه هفته گذشته شاهد اوج آن بودیم. در چنین شرایطی صدور قطعنامه به حمایت از گروههای مسلح و مخالفان سوری، ایجاد مجالی برای خروج آنان از محكومیت شدید جهانی و تشویق آنها برای ادامه جنگ و جنایت است.
3 - در شرایطی كه رایزنی های سیاسی درباره بحران سوریه، اندكی به جریان می افتد و نگاه ها به سمت حل و فصل سیاسی موضوع معطوف می شود، نعل وارونه ای سیاسی از سوی حامیان گروه های تروریستی برای برهم زدن تحركات و احیاناً امتیازگیری در جریان گفتگوهای سیاسی آغاز می شود كه قطعنامه جدید، یكی از این موارد است. طبعاً این قطعنامه، تأثیر خود را بر تلاشهای دیپلماتیك كه بر یافتن راه حل سیاسی پایان بحران سوریه متمركز است، خواهد گذاشت و مطالبات مخالفان سوری و حامیان غربی و عربی آنها را افزایش خواهد داد.
واقعیت اینست كه بحران سوریه درحالی وارد سومین سال خود شده كه عاملان این بحران، دوره زمانی آنرا دو ماهه تعیین كرده بودند ولی با مقاومت یكپارچه دولت و ملت سوریه، اكنون این مقاومت، دومین سال خود را نیز پشت سر گذاشته و به باور همه ناظران آگاه بین المللی، مسئولیت بخش عمده ای از این خشونت ها و جنایت ها متوجه كشورهای غربی و حامیان منطقه ای آنهاست كه طی دو سال و اندی كه از آن می گذرد، از جریان های مخالف در این كشور تمام قد پشتیبانی كرده و آنهارا مسلح نموده اند. ولی اكنون كه وضعیت به جایی رسیده كه سیاست های نظامیگرانه آنها شكست خورده و گروههای تروریستی به سمت اضمحلال پیش می روند، همچنان بر سیاست خود برای براندازی نظام سوریه، ولی این بار از طریق فشار دیپلماتیك اصرار می ورزند. كشورهای حامی براندازی در سوریه كه پایداری ارتش سوریه را دیده اند، این بار تلاش می كنند با صدور قطعنامه ضد سوری، ملت سوریه را وادار به عقب نشینی كنند.
4- پیش نویس این قطعنامه هر چند توسط قطر و با حمایت مالی و سیاسی سران كشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تهیه شده بود ولی از حمایت واشنگتن نیز برخوردار بود به گونه ای كه به اذعان دبیركل شورای همكاری خلیج فارس، «این قطعنامه از سوی قطر و به نمایندگی از مجموعه كشورهای غربی و عربی، در راستای محكومیت خشونت و نقض حقوق بشر و زیر پا گذاشتن دمكراسی در سوریه ارائه شده بود». این درحالی است كه كشورهای حاشیه خلیج فارس بویژه قطر و عربستان كه از حامیان اصلی گروه های تروریستی و افراطی در سوریه بوده و با ارسال سلاح و كمك های مالی، حضور آنها را در سوریه تقویت كرده و به این بحران دامن می زنند، خود از الفبای دمكراسی بویی نبرده و فاقد ساده ترین نهادهای تأمین كننده مشاركت مردمی در تصمیم گیریها هستند.
5- این قطعنامه با حمایت آمریكا، كشورهای اروپایی و رژیم های مرتجع عربی با 107 رأی موافق و 71 رأی مخالف و ممتنع درحالی به تصویب رسید كه كشورهایی همچون ایران، چین و روسیه از مخالفان آن بوده و اعتقاد جدی داشتند كه این قطعنامه نه تنها هیچ كمكی به حل مسالمت آمیز بحران سوریه نخواهد كرد بلكه منجر به تشدید تحركات و جنایات گروه های افراطی خواهد شد و با تلاشهای بین المللی برای حل صلح آمیز سوریه مغایرت دارد.
تردیدی نیست كه این قطعنامه با رویه خطرناك و بدعت آمیزی كه از خود برجای گذاشت، همچون مدالی است كه بر سینه تروریست ها نصب می شود، همان ها كه صحنه های فجیع جنایات آنها، قلب ها را جریحه دار كرده است. قطعاً در شرایطی كه سوریه و منطقه بیش از هر زمان دیگری فلسطین و «روز نكبت»، صهیونیستها به سوریه حمله كرده و مقدسات اسلامی را در مسجدالاقصی زیر پا می گذارند، جهان اسلام نیازمند صدور قطعنامه هایی است كه رژیم صهیونیستی و حامیان آن را محكوم كند ولی ملتهای مسلمان با شگفتن شاهد محكومیت دولت حامی مقاومت در سوریه و حمایت از تروریست هایی هستند كه به هیچیك از اصول اسلامی و انسانی پایبند نیستند. قطعاً انتشار فیلم های ویدئویی اخیر و اقدامات وحشیانه بی سابقه گروههای شورشی سوری كه با حمایت غرب و رژیم های مرتجع عرب در نقض حقوق بشر و بی حرمتی به اماكن مذهبی انجام می شود، فقط قطره ای از دریای حوادث دلخراشی است كه بانیان این قطعنامه هرگز در محكومیت این اقدامات لب به سخن نمی گشایند و حتی یكبار نیز واژه تروریسم را در این باره بكار نمی برند.
طبعاً این قطعنامه علاوه بر اینكه ماهیت حامیان تروریسم در سوریه را برملا می كند، لكه ننگی نیز بر دامان مجمع عمومی سازمانی است كه برخلاف رسالت خود به تروریست ها جایزه داده و در راستای نهادینه كردن «تروریسم» در جهان گام بر می دارد، آتشی كه دیر یا زود سرانجام دامان حامیان تروریسم را خواهد سوزاند.
حمایت: «خطر غفلت فرهنگی در میدانِ رقابت سیاسی»
«خطر غفلت فرهنگی در میدانِ رقابت سیاسی» عنوان یادداشت روزنامه حمایت به قلم سید مهدی موسوی است كه در آن می خوانید:
در این كه در اوضاع كنونی و به ویژه شدت یافتن تحریم های ناجوانمردانه غربی ها علیه جمهوری اسلامی ایران، مشكلات اقتصادی فشار مضاعفی را بر مردم وارد می كند و داوطلبانی كه سودای پوشیدن ردای ریاست جمهوری دارند، طبعاً بیش از پیش به تشریح برنامه های اقتصادی خود می پردازند، شكی نیست.
با این همه، گرفتاری های اقتصادی كشور نباید مانع از آن شود كه نسبت به موضوع های فرهنگی كه از جنس مشكلات زیربنایی و كلیدی در مباحث كلان كشوری است، غفلت صورت گیرد. به تعبیر رسای مقام معظم رهبری، «مقوله فرهنگ از نظر تأثیرش در آینده یك ملت و یك كشور، با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست»؛ از این رو، هر گونه كوتاهی و یا بی توجهی نسبت به این موضوع، در دراز مدت، عوارض و آسیب های ناگواری را نصیب كشور و فرهنگ عمومی ما می كند. در وضعیت فعلی كه داوطلبان فراوانی با ثبت نام در ستاد انتخابات، آمادگی خود را برای یك رقابت تمام عیار اعلام كرده اند، هر روز شاهد هستیم كه این افراد مصاحبه های متعددی با رسانه ها در مورد برنامه های انتخاباتی خود دارند اما آن چه واقعاً مایه تأسف است این كه یكی از موضوعاتی كه از آن كمتر نامی برده می شود ناظر به بخش فرهنگ است كه این خود، نشان دهنده مظلومیت مضاعف این حیطه اساسی است.
این در حالی است كه سكان دار انقلاب به درستی بر این موضوع تاكید كرده اند كه «استقلال یك ملت فقط با استقلال فرهنگی تأمین می شود».اهمیت توجه به مقوله فرهنگ تا بدانجاست كه معظم له در جایی دیگر فرموده اند: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یك ملت است.»
این كه رییس جمهور باید به فكر رفع مشكلات اقتصادی مردم و در راس آنها تورم و گرانی و بیكاری باشد، تردیدی نیست؛ این كه باید در اندیشه برنامه ریزی برای سامان بخشی به امور اجتماعی، بهداشتی، رفاهی، عمرانی و ... باشد نیز شكی وجود ندارد، روی سخن اما اینجاست كه توجه به مقولات دیگر نباید مانعی باشد برای این كه به مقوله فرهنگ و الزامات و بایسته های آن كم توجهی یا بی توجهی صورت گیرد.
از این رو لازم است كه داوطلبان محترم در كنار ارایه برنامه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... خود، برنامه هایشان در زمینه ساماندهی به وضعیت فرهنگ جامعه را نیز برای مردم و نخبگان تبیین كنند و بدین سان آنان را در جهت شناخت بهتر نامزد اصلح و جامع نگر یاری دهند.
دنیای اقتصاد: «چگونه اشتغالزایی كنیم؟»
«چگونه اشتغالزایی كنیم؟» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن می خوانید:
بسیاری از این بازار های خدمات را می توان مثال آورد كه در صورت ایجاد آنها، میزان اشتغال افزایش می یابد و اگر به ازای این اشتغال و گسترش بازار خدمات، نقدینگی نیز رشد یابد، عملا با كمترین هزینه می توان ایجاد اشتغال كرد.
از سوی دیگر بسیاری از كارشناسان معتقدند كه اصلاح بیمه و خدمات اجتماعی نیز می تواند منجر به كاهش بیكاری شود؛ بنابراین بدون هیچ شكی می توان؛ با اصلاحات ساختاری و تعریف بازار ها، میزان اشتغال را افزون كرد.
اما مساله آن است كه اشتغال پایدار آن هم به اندازه ای كه نرخ بیكاری ما را تك رقمی و به سطح طبیعی زیر 5 درصد برساند تنها با این ابزار میسر نیست. پس چه ابزاری لازم است؟ برای تولید شما نیازمند نیروی كار و سرمایه هستید. البته عوامل تولید بیش از این دو هستند، اما این دو نهاده، اصلی ترین آنها است.
اشتغال در صورتی رخ می دهد كه تولیدی انجام شود و برای راه افتادن فرآیند تولید، نیاز به سرمایه است. اینكه همواره شاهد آن هستیم كه در كشور های در حال توسعه و كمتر توسعه یافته، میزان بیكاری بیشتر است، به آن علت است كه سرمایه ای وجود ندارد كه به ازای آن بتوان نیروی كاری را استخدام كرد و تولید را افزایش داد و به رشد اقتصادی بالاتر رسید. كمبود انباشت سرمایه كلید اصلی بیكاری و در جا زدن اقتصاد است.
اگر می خواهیم اشتغالی پایدار را برای اقتصاد خود به ارمغان آوریم، چاره ای جز تولید نداریم و تولید بدون سرمایه محقق نمی شود. در حالی كه آمار نشان می دهد كه ابزار تحصیل بیشتر برای به تعویق افتادن ورود جوانان به بازار نیروی كار آرام آرام دارد رنگ می بازد، آمار نشان می دهد كه روند تشكیل سرمایه ثابت خالص نیز در ایران نزولی است؛ به این معنا كه استهلاك بیش از سرمایه گذاری است و به این شكل كمتر اقتصاددانی را می توان سراغ آورد كه باور داشته باشد در شرایط فعلی بتوان به راحتی برای عرضه كنندگان نیروی كار، اشتغالزایی كرد.
تقاضای نیروی كار از سوی كارفرمایان صورت می گیرد و در اقتصادی كه از تب و تاب افتاده است، این تقاضا هر روز كوچك و كوچك تر می شود. اگرچه برخی به فكر می افتند كه با استخدام دولتی ایجاد اشتغال كنند و می انگارند كه می توان بدون تولید افراد را سركار گذاشت، اما این در حقیقت سر كار رفتن كل اقتصاد است كه شما افراد را برای انجام هیچ استخدام می كنید كه در بسیاری از اوقات از تولید می كاهند.
از همین روی هم وقتی شركت های دولتی خصوصی می شوند بسیاری از این نیروهایی را كه نباید استخدام می شدند، اخراج می كنند و در عین حال تولیدشان افزون می شود. اگر بپذیریم راه با دوام اشتغالزایی، سرمایه گذاری و فراهم كردن شرایط بهتر برای رشد اقتصادی است، باید بپرسیم كه چه عواملی موجب شده است تا سرمایه گذاری در كشور كاهش یابد؟ این همان پرسشی است كه باید برای عدم رشد اقتصادی نیز به آن پاسخ دهیم. آری اكنون اقتصاد ایران برای حل بسیاری از مشكلاتش نیازمند سرمایه گذاری بخش خصوصی است؛ اما ما هنوز نتوانسته ایم شرایطش را فراهم كنیم.
ارسال نظر