شاعری که اسم دخترش را «نیما» گذاشت
پارسینه: خردادماه سالگرد درگذشت فریدون توللی است؛ شاعری که مدتی شیفتهی نیما بود. نخستین شعر نو خود را تحت تأثیر «افسانه»ی نیما گفت و حتا به خاطرعلاقهی شدیدش به پدر شعر نو فارسی، نام دخترش را «نیما» گذاشت، اما در دورهای دیگر رسما علیه نیما بیانیه صادر کرد و به شعر کهن روی آورد.
فریدون توللی سال ۱۲۹۸ در شیراز از یکی از طایفههای ایل قشقایی به دنیا آمد. او در کودکی مادرش را از دست داد و پس از پایان دورهی دبستان و دبیرستان در زادگاهش، وارد رشتهی باستانشناسی دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران شد. شمس لنگرودی دربارهی آغاز تأثیرپذیری توللی از نیما، مینویسد: «توللی، نخستین شعر نو خود به نام «پشیمانی» را در پاییز سال 1319، هنگامی که دانشجوی ادبیات بود، تحت تأثیر «افسانه»ی نیما گفته بود، و از عشق مفرط به نیما، نام دخترش را نیز نیما گذاشته بود.»
فریدون توللی پس از فارغالتحصیلی به کار باستانشناسی پرداخت، بعد از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده پرداخت و حتا یک مجموعهی سیاسی طنزآمیز با نام «التفاصیل» منتشر کرد. شمس لنگرودی معتقد است: «عمدهی نیروی توللی - برخلاف نیما که تمام خلاقیت و ذوق و استعدادش را در زمینهی شعر و قصه و نقد شعر به کار میگرفت - مصروف همینگونه امور روزمرهی ادبی و نهایتا سیاسی بود؛ اموری که جوهرهاش اساسا در تضاد با جوهر اشعارش بود.»
توللی در سال 1329 نخستین مجموعهی شعر خود را با نام «رها» منتشر کرد. لنگرودی در جلد نخست کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» دربارهی این مجموعه مینویسد: «در سال 1328 دوباره به شیراز بازگشت و در سال 1329 اولین مجموعهی شعر خود را با نام «رها» منتشر کرد. «رها» نخستین و بهترین مجموعهی شعر توللی است. او در مقدمهی مفصل کتاب، ماحصل اصول هنریاش - که همانا اصول مدرنیستهای محافظهکار و میانهرو، یا به قول آقای نادرپور کلاسیکهای جدید است - را بیان میکند... «رها» مشتمل بر 24 قطعهی غزل، قصیده، شعر نو و مقدمهای مفصل در 204 صفحه، محصول 10 سال کار شاعر و یکی از بهترین رهآوردهای زیباشناسی سنتگرایان جدید است...
دیوان رها، به تعبیری دیوان حدیث مرگ است. از بیشتر اشعار این مجموعه، بوی نم دخمههای انباشته از جسد به مشام میرسد. توللی، از یکسو خواهان کلمات فرحبخش، لطیف و پاکیزه است و از دیگر سو از دهانش بخار مرگ برمیخیزد. چنین تعارض و تناقضی برای شاعر نابودکننده است.
روح توللی درخور و ویژهی یأس و شکست پس از کودتای بیستوهشتم مرداد 32 بود: روحی، تلخ، غمزده، مأیوس، رمانتیک،... ولی افسوس که او بسیار پیش از این تاریخ، میشکند؛ و پس از کودتا، نیرو و انگیزهای برای شعر و شاعری و مبارزه در راه آن ندارد.»
لنگرودی معتقد است: «بعد از «رها» توللی عملا کار مهمی نمیکند. در کودتای 28 مرداد سال 1332 خانهاش را در شیراز آتش میزنند و او پس از مدتی مخفی بودن به تهران میگریزد و در فضای سرد و غمآور و باورنکردنی آن سالها (پس از آن همه آزادی و گرما) سرگردان میماند؛ روز به روز نومیدتر و تنهاتر و درونگراتر میشود و در سال 1341، با انتشار گزیدهی اشعاری با نام «نافه»، نظرا و عملا از موضع ترقیخواهانه و مدرنیست شعر عقب نشسته، به سنتگرایان نزدیک میشود. و در سالهای 1345 تا 1353 با انتشار دیوانهای غزل و قصیده با نامهای «پویه» و «شنگرف»، رسما به مرتجعترین جناحهای شعر زبان فارسی میپیوندد. و کتابش را به یکی از مرتجعترین آدمهای حکومتی به نام اسدالله علم، که زمانی نخستوزیر ایران بود و آن همه علیه همردیفانش «التفاصیل» نوشته بود، تقدیم میکند. در همین روزگار است که به نیما یوشیج نیز به شدت میتازد.»
توللی که پس از کودتای ۲۸ مرداد از فعالیتهای سیاسی دست میشوید، به شعر گفتن به شیوهی نیمایی میپردازد و به یکی از پیشروان آن تبدیل میشود، هرچند بعدها خود به مخالفت با فرم آزاد نیمایی روی میآورد، در مقدمهی یکی از مجموعههایش رسما علیه نیما بیانیه صادر میکند و سپس مجموعهای از غزل و قصیده به شیوهی قدیم را با نام «پویه» منتشر میکند.
فریدون توللی سرانجام پس از سالها بیماری قلبی در روز نهم خردادماه 1364 هجری شمسی در سن 66 سالگی درگذشت و پیکرش در محوطهی آرامگاه حافظ در شیراز به خاک سپرده شد.
منبع:
خبرگزاری ایسنا
ارسال نظر