افشاگريهاي «عارف» عليه حجتا... خطيب
قانون: شايد خيلي خوشبينانه باشد اينكه فكر كنيم كشتي ايران در طول 23 ماه اخير آب خوش از گلويش پائين رفته باشد. اين را ميتوان صراحتا حتي در مورد روزهايي گفت كه محمد بنا با كشتي فرنگي ايران براي اولين بار در تاريخ خود قهرمان المپيك 2012 لندن شد يا روزي كه كشتي آزاد ايران با شكست آمريكا بر فراز كشتي آزاد جهان ايستاد.
دو سال پيش در چنين روزهايي بود كه محمد عباسي وزير ورزش دولت محمود احمدينژاد دست به تغييرات در راس فدراسيون كشتي زد. او ابتدا محمدرضا يزداني خرم را بركنار و سپس حجتا... خطيب را جايگزينش كرد. تغييراتي كه به مزاق كمتر گوش شكستهاي از جامعه كشتي خوش آمد. خطيب آمد تا بر حسب حكم عباسي سه ماه بعد انتخابات فدراسيون كشتي را برگزار و رئيس اين فدراسيون را معرفي كند. اتفاقي كه 20 ماه بعد از سه ماه فرصت قانوني آن هم رخ نداد و سرانجام حجتا... خطيب رفت. او چند روز پيش رفت و حالا رسول خادم سرپرست فدراسيون كشتي است؛ فدراسيوني كه انتخاباتش لغو شده و بلاتكليفي همچنان در ورزش اول كشور موج ميزند. عارف ربطي دبير پيشين فدراسيون كشتي بعد از محمد علي صنعتكاران مطرحترين كسي بود كه در دوره مديريت خطيب عطاي كار را به لقايش بخشيد و رفت. او كه به شدت با خطيب به مشكل خورد و حتي درگيريهاي لفظي هم با وي پيدا كرد، چند روز بعد از رفتن خطيب در گفتوگو با روزنامه «قانون» جزئيات بسياري را از دوران همكارياش با سرپرست پيشين فدراسيون كشتي افشا ميكند. او معتقد است كه خطيب به خاطر بدهي 5 ميلياردياش بايد بازخواست شود و جزئياتي را هم از دلايل به وجود آمدن اين بدهي كلان افشا ميكند. گفتوگوي ما با دبير پيشين فدراسيون كشتي را در زير بخوانيد:
از انتصاب رسول خادم به عنوان سرپرست فدراسيون كشتي شروع كنيم. اين تصميم سرپرست وزارت ورزش و در كنار آن لغو انتخابات فدراسيون كشتي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
رسول خودش از گوش شكستههاي كشتي است و تحصيلات عاليه هم دارد. ما انتصاب او را به فال نيك ميگيريم اما بهتر بود در اين برهه رئيس فدراسيون را انتخاب ميكردند. به نظرم در اين شرايط كشتي با سرپرست به روال نامطلوب گذشتهاش ادامه خواهد داد و رسول خادم هم بعيد است بتواند كار بزرگي انجام دهد. انتخاب خادم به طور كل اگر نگاه كنيم يك مسكن مقطعي براي كشتي بود. در بحث لغو انتخابات فدراسيون كشتي هم دو بحث وجود دارد. اول دعواي كميته و وزارت ورزش است كه در طول چند ماه اخير بسياري از فدراسيونها را بلاتكليف كرد و بعد هم مشكل اساسنامهاي اين فدراسيون. من فكر ميكنم اساسنامه فدراسيون كشتي هنوز ايراداتي دارد كه مانع از برگزاري انتخابات اين فدراسيون ميشود.
اما بعيد است طبق آن چيزي كه مطرح ميشود اساسنامه فدراسيون كشتي مشكلي داشته باشد؟
اتفاقا آنطور كه من ميدانم اساسنامه هنوز ايراداتي دارد كه مرتفع نشده. به نظرم اگر انتخابات تا قبل از رفع اين موانع برگزار شود حتي ممكن است فدراسيون كشتي را با مصيبت تعليق مواجه كند.
حال كه انتخابات فدراسيون كشتي لغو شده، ثبت نام دوباره از كانديداها را به صلاح ميدانيد؟
دقيقا بايد همين اتفاق بيفتد. الان برخي از كانديداهاي چند ماه پيش رفتهاند پيكارشان و اصلا شايد به كشتي فكر هم نكنند. چه اصراري به برگزاري انتخابات با همان كانديداها بود. كار عاقلانه در شرايط كنوني اين است كه از كانديداها مجددا ثبت نام به عمل آيد و بعد هم برنامه عملي از آنها خواسته شود. چه فايدهاي دارد هر كس از هر كجا آمد بخواهد كانديدا شود؟ به نظرم وزارت ورزش در زمان ثبت نام كانديداها بايد برنامه آنها را هم مورد مطالعه قرار دهد و آنهايي كه بدون برنامه هستند را كنار بگذارد. متاسفانه ما دائما داريم همديگر را دور ميزنيم و اين فايدهاي براي آينده ندارد.
نكته مهم در مورد انتخابات پيشروي فدراسيونها اينكه، صالحياميري عنوان داشته وزارت ورزش از اين پس در انتخابات از گزينه خاصي حمايت نميكند و حتي قصد دخالت در اين انتخابات را هم ندارد. واقعا چنين چيزي امكان دارد؟
من كه شخصا معتقدم امكان برگزاري يك انتخابات دموكراتيك در هيچ فدراسيوني وجود ندارد. شما ببينيد چند نفر ميتوانند در يك انتخابات اعمال نفوذ كنند. براي مثال يك نفر از وزارت ورزش به مديران كل استانها ميگويد كه فلان كانديدا بايد پيروز انتخابات فلان فدراسيون شود. مديركل هم رئيس هيات مربوطه استان را تحت فشار ميگذارد كه بايد به شخص مورد نظر وزارت راي بدهي. خب، در نهايت چه ميشود؟ همان كه در گذشته اتفاق ميافتاد. حال اگر فرد مورد نظر وزارت برنده شد كه هيچ اگر نشد، يا مديران كل تحت فشار تغيير ميكنند يا روساي هياتها با دستور مديران از كار بركنار خواهند شد.
پس چاره چيست؟
من ميگويم انتخابات فدراسيونها بايد كاملا صوري شود و وزير ورزش شخصا يك نفر را به عنوان رئيس فدراسيون انتصاب كند. اين سبك ديگر هيچ مشكلي را به وجود نخواهد آورد. نه دعوايي بين هياتها شكل ميگيرد و نه وزارت ورزش با فرد برگزيده در آينده به مشكل خواهد خورد. ضمن آنكه رئيس فدراسيون هم ميتواند تيم هماهنگ خود را در بدنه فدراسيونها بچيند و با قدرت كار كند.
اما همين كار نهادهاي بينالمللي را حساس ميكند. اقدامي كه دخالت دولت در امور فدراسيونها محسوب شود را نه فدراسيونهاي جهاني و نه كميته بينالمللي المپيك نميپذيرد؟
شما فكر ميكنيد اين نهادهاي بينالمللي نشستهاند و ميبينند ما چه ميكنيم؟ اين حساسيتهايي كه در گذشته آنها در مورد ورزش ما پيدا كردند به خاطر شكايتهاي افراد داخل كشور خودمان بود. به هر حال همه راههاي قانوني و حقوقي اين مسئله بايد انديشيده شود تا وزير ورزش يا هر كسي كه صاحب منصب است روساي فدراسيونها را انتصاب كند.
برسيم به بحث استعفاي خطيب و كنار رفتن او از سرپرست فدراسيون كشتي. شما چند ماه با او در اين فدراسيون كار كرديد و بعد مجبور به استعفا شديد. نظرتان در خصوص رفتن خطيب چيست؟
من بحثم را برميگردانم به چند سوال قبلتر شما در اين مصاحبه. آنجا كه گفتم صلاحيتها و برنامههاي افراد ابتدا بايد مورد بررسي قرار گيرد. متاسفانه حجتا... خطيب وقتي به كشتي آمد حتي تعداد اوزان اين رشته را نميدانست. بارها ديدم كه او حتي در مورد اوزان مختلف تيم ملي بزرگسالان اشتباه ميكرد. خب اين يك فاجعه نيست؟ چطور ميشود كه نفر اول تصميمگيري كشتي يك كشور نداند تعداد اوزان اين رشته چگونه تقسيمبندي شدهاند. شايد اگر در زمان انتصاب ايشان به عنوان سرپرست فدراسيون كشتي قدري وزارت ورزش سامان داشت اين اتفاق نميافتاد.
چرا اين همه انتقاد به خطيب در فدراسيون كشتي وارد بود؟
شايد خطيب آدم خوبي باشد اما او اصلا اعتقادي به كار سيستماتيك نداشت. به شدت اهل ريخت و پاش بود و مديريت منابع را هم بلد نبود. او اصلا حرف گوش نميكرد و اهل مشورت هم نبود. بارها با او در اين خصوص صحبت ميكردم اما فايدهاي نداشت. مثلا من دبير فدراسيون بودم و به لحاظ سيستماتيك همه امور اجرايي فدراسيون را بايد من انجام ميدادم اما او هيچ كاري به من نميداد و خودش همه كارها را ميكرد. خطيب شرح وظايفش را نميدانست و حتي يك بار هم اساسنامه فدراسيون را مطالعه نكرده بود تا بداند بايد چه كاري بكند و چه كاري نه. به نظرم مشكل اصلي خطيب در فدراسيون كشتي اين بود كه نميخواست قانوني كار كند. براي مثال وقتي شوراي برون مرزي وزارت مجوز سفر 30 نفر را به يك رويداد بينالمللي ميداد او به اصرار خودش 40 نفر يا بيشتر را ميبرد. همين هم شد كه بدهيهايش روز به روز بيشتر شد و سر به 5 ميليارد تومان گذاشت.
چرا هيچوقت دليل استعفايتان را از دبيري فدراسيون كشتي به طور واضح نگفتيد؟
در آن برهه دليلي نداشت بگويم ولي حالا آن را ميگويم. من هميشه اعتقاد دارم كه كار كردن در يك نظام اسلامي نوعي عبادت است. متاسفانه عدم مديريت در فدراسيون كشتي كار من را به استعفا كشاند. من قريب به 18 سال در اين فدراسيون كار كردم و هيچگاه هم ادعايي نداشتم. نه اهل مسافرت بودم و نه هيچ وقت گلهاي كردم. بزرگترين مشكل من با خطيب در اين بود كه من نميخواستم كار غير قانوني در فدراسيون بكنم و آقايان با اين مشكل داشتند. آنها بارها اصرار داشتند به كار غير قانوني اما وقتي با مخالفت من مواجه شدند، در نهايت يك جوري مرا دك كردند تا خيالشان راحت شود.
اين مسائل را به وزارتنشينان خبر نداديد؟
چه ميگفتم؟ در آن زمان همه وزارتنشينان مازندراني بودند و همشهري خطيب. گفتن فايدهاي نداشت چون خطيب را خود محمد عباسي و دوستانش آورده بودند. در كنار اين متاسفانه آدمهايي كه كنار خطيب بودند هم اينكاره نبودند. حسن رنگرز جوان بود و سبقه چندان مديريتي نداشت. محمدرضا توپچي پسر خوبي بود اما واقعا اينكاره نبود. يا مثلا ابراهيم جوادي چه كمكي مي توانست به خطيب در هيات رئيسه بكند. متاسفانه در ورزش ما شايسته سالاري نيست و همين اشتباه بزرگترين لطمات را به ورزش و مملكت ما وارد كرده. من اصلا نميخواهم به تشكيلات فدراسيون برگردم اما اي كاش در دوره جديد رسول خادم يا هر كسي رئيس فدراسيون ميشود بچه هاي ارزشي را به كار بگيرد و فضا را از چيزي كه هست قدري بهتر كند. من مسائل زيادي را مي دانم كه نميخواهم آنها را افشا كنم.
اين 5 ميليارد بدهي فدراسيون در زمان خطيب چگونه شكل گرفت؟
دلايل زيادي داشت كه همه را نميتوانم بگويم اما به چند مورد آن اشاره ميكنم. يكي از دلايل اصلي آن ريخت و پاش آقايان بود. آقاي خطيب فدراسيون كشتي را پر از نيروهاي اضافه كرده بود. بدون اغراق ميگويم كه حتي رئيس جمهور هم به اندازه خطيب مشاور نداشت. اينها همه حقوق ميخواستند و پول ميگرفتند. يا مثلا من ديدم ايشان يكبار 35 هزار دلار پول فدراسيون را به رضا فتاحي كه گفته ميشد رابط فدراسيون با فيلاست داد، بدون هيچ حساب و كتابي. يا مثلا در بحث خريد تشكها اصلا معلوم نشد اين بدهي نيم ميلياردي سر آنها چگونه به وجود آمد.
فكر ميكنيد حال كه بازار اختلاس داغ است، اختلاسي هم در اين لابهلا اتفاق افتاده باشد؟
من نميتوانم مدعي چيزهايي باشم كه نميتوانم اثباتشان كنم. پس در اين مورد حرفي نميزنم.
يعني بايد بي خيال همه چيز شد و بدون هيچ بررسي اين همه بدهي را به عنوان ارث به سرپرست يا رئيس بعدي سپرد؟
نه بايد براي همه پولهايي كه به فدراسيون تزريق ميشود حساب و كتاب وجود داشته باشد. اگر كسي خلافي كرده نبايد آن را به حال خودش رها كرد. خطيب يا هر كسي كه عامل اين بدهي هاست بايد بازخواست شود و نبايد بيخيال آن شد. مطمئنا وقتي بازخواستي نباشد همين ميشود كه هر كسي ميآيد بريز و بپاش ميكند و بعد حجم زيادي از بدهي را بالا ميآورد و ميرود. آقايان بهتر است بدون ترس همه را سين جيم كنند و حتي اين را از من شروع و بعد به آقايان برسند.
دو سال پيش در چنين روزهايي بود كه محمد عباسي وزير ورزش دولت محمود احمدينژاد دست به تغييرات در راس فدراسيون كشتي زد. او ابتدا محمدرضا يزداني خرم را بركنار و سپس حجتا... خطيب را جايگزينش كرد. تغييراتي كه به مزاق كمتر گوش شكستهاي از جامعه كشتي خوش آمد. خطيب آمد تا بر حسب حكم عباسي سه ماه بعد انتخابات فدراسيون كشتي را برگزار و رئيس اين فدراسيون را معرفي كند. اتفاقي كه 20 ماه بعد از سه ماه فرصت قانوني آن هم رخ نداد و سرانجام حجتا... خطيب رفت. او چند روز پيش رفت و حالا رسول خادم سرپرست فدراسيون كشتي است؛ فدراسيوني كه انتخاباتش لغو شده و بلاتكليفي همچنان در ورزش اول كشور موج ميزند. عارف ربطي دبير پيشين فدراسيون كشتي بعد از محمد علي صنعتكاران مطرحترين كسي بود كه در دوره مديريت خطيب عطاي كار را به لقايش بخشيد و رفت. او كه به شدت با خطيب به مشكل خورد و حتي درگيريهاي لفظي هم با وي پيدا كرد، چند روز بعد از رفتن خطيب در گفتوگو با روزنامه «قانون» جزئيات بسياري را از دوران همكارياش با سرپرست پيشين فدراسيون كشتي افشا ميكند. او معتقد است كه خطيب به خاطر بدهي 5 ميلياردياش بايد بازخواست شود و جزئياتي را هم از دلايل به وجود آمدن اين بدهي كلان افشا ميكند. گفتوگوي ما با دبير پيشين فدراسيون كشتي را در زير بخوانيد:
از انتصاب رسول خادم به عنوان سرپرست فدراسيون كشتي شروع كنيم. اين تصميم سرپرست وزارت ورزش و در كنار آن لغو انتخابات فدراسيون كشتي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
رسول خودش از گوش شكستههاي كشتي است و تحصيلات عاليه هم دارد. ما انتصاب او را به فال نيك ميگيريم اما بهتر بود در اين برهه رئيس فدراسيون را انتخاب ميكردند. به نظرم در اين شرايط كشتي با سرپرست به روال نامطلوب گذشتهاش ادامه خواهد داد و رسول خادم هم بعيد است بتواند كار بزرگي انجام دهد. انتخاب خادم به طور كل اگر نگاه كنيم يك مسكن مقطعي براي كشتي بود. در بحث لغو انتخابات فدراسيون كشتي هم دو بحث وجود دارد. اول دعواي كميته و وزارت ورزش است كه در طول چند ماه اخير بسياري از فدراسيونها را بلاتكليف كرد و بعد هم مشكل اساسنامهاي اين فدراسيون. من فكر ميكنم اساسنامه فدراسيون كشتي هنوز ايراداتي دارد كه مانع از برگزاري انتخابات اين فدراسيون ميشود.
اما بعيد است طبق آن چيزي كه مطرح ميشود اساسنامه فدراسيون كشتي مشكلي داشته باشد؟
اتفاقا آنطور كه من ميدانم اساسنامه هنوز ايراداتي دارد كه مرتفع نشده. به نظرم اگر انتخابات تا قبل از رفع اين موانع برگزار شود حتي ممكن است فدراسيون كشتي را با مصيبت تعليق مواجه كند.
حال كه انتخابات فدراسيون كشتي لغو شده، ثبت نام دوباره از كانديداها را به صلاح ميدانيد؟
دقيقا بايد همين اتفاق بيفتد. الان برخي از كانديداهاي چند ماه پيش رفتهاند پيكارشان و اصلا شايد به كشتي فكر هم نكنند. چه اصراري به برگزاري انتخابات با همان كانديداها بود. كار عاقلانه در شرايط كنوني اين است كه از كانديداها مجددا ثبت نام به عمل آيد و بعد هم برنامه عملي از آنها خواسته شود. چه فايدهاي دارد هر كس از هر كجا آمد بخواهد كانديدا شود؟ به نظرم وزارت ورزش در زمان ثبت نام كانديداها بايد برنامه آنها را هم مورد مطالعه قرار دهد و آنهايي كه بدون برنامه هستند را كنار بگذارد. متاسفانه ما دائما داريم همديگر را دور ميزنيم و اين فايدهاي براي آينده ندارد.
نكته مهم در مورد انتخابات پيشروي فدراسيونها اينكه، صالحياميري عنوان داشته وزارت ورزش از اين پس در انتخابات از گزينه خاصي حمايت نميكند و حتي قصد دخالت در اين انتخابات را هم ندارد. واقعا چنين چيزي امكان دارد؟
من كه شخصا معتقدم امكان برگزاري يك انتخابات دموكراتيك در هيچ فدراسيوني وجود ندارد. شما ببينيد چند نفر ميتوانند در يك انتخابات اعمال نفوذ كنند. براي مثال يك نفر از وزارت ورزش به مديران كل استانها ميگويد كه فلان كانديدا بايد پيروز انتخابات فلان فدراسيون شود. مديركل هم رئيس هيات مربوطه استان را تحت فشار ميگذارد كه بايد به شخص مورد نظر وزارت راي بدهي. خب، در نهايت چه ميشود؟ همان كه در گذشته اتفاق ميافتاد. حال اگر فرد مورد نظر وزارت برنده شد كه هيچ اگر نشد، يا مديران كل تحت فشار تغيير ميكنند يا روساي هياتها با دستور مديران از كار بركنار خواهند شد.
پس چاره چيست؟
من ميگويم انتخابات فدراسيونها بايد كاملا صوري شود و وزير ورزش شخصا يك نفر را به عنوان رئيس فدراسيون انتصاب كند. اين سبك ديگر هيچ مشكلي را به وجود نخواهد آورد. نه دعوايي بين هياتها شكل ميگيرد و نه وزارت ورزش با فرد برگزيده در آينده به مشكل خواهد خورد. ضمن آنكه رئيس فدراسيون هم ميتواند تيم هماهنگ خود را در بدنه فدراسيونها بچيند و با قدرت كار كند.
اما همين كار نهادهاي بينالمللي را حساس ميكند. اقدامي كه دخالت دولت در امور فدراسيونها محسوب شود را نه فدراسيونهاي جهاني و نه كميته بينالمللي المپيك نميپذيرد؟
شما فكر ميكنيد اين نهادهاي بينالمللي نشستهاند و ميبينند ما چه ميكنيم؟ اين حساسيتهايي كه در گذشته آنها در مورد ورزش ما پيدا كردند به خاطر شكايتهاي افراد داخل كشور خودمان بود. به هر حال همه راههاي قانوني و حقوقي اين مسئله بايد انديشيده شود تا وزير ورزش يا هر كسي كه صاحب منصب است روساي فدراسيونها را انتصاب كند.
برسيم به بحث استعفاي خطيب و كنار رفتن او از سرپرست فدراسيون كشتي. شما چند ماه با او در اين فدراسيون كار كرديد و بعد مجبور به استعفا شديد. نظرتان در خصوص رفتن خطيب چيست؟
من بحثم را برميگردانم به چند سوال قبلتر شما در اين مصاحبه. آنجا كه گفتم صلاحيتها و برنامههاي افراد ابتدا بايد مورد بررسي قرار گيرد. متاسفانه حجتا... خطيب وقتي به كشتي آمد حتي تعداد اوزان اين رشته را نميدانست. بارها ديدم كه او حتي در مورد اوزان مختلف تيم ملي بزرگسالان اشتباه ميكرد. خب اين يك فاجعه نيست؟ چطور ميشود كه نفر اول تصميمگيري كشتي يك كشور نداند تعداد اوزان اين رشته چگونه تقسيمبندي شدهاند. شايد اگر در زمان انتصاب ايشان به عنوان سرپرست فدراسيون كشتي قدري وزارت ورزش سامان داشت اين اتفاق نميافتاد.
چرا اين همه انتقاد به خطيب در فدراسيون كشتي وارد بود؟
شايد خطيب آدم خوبي باشد اما او اصلا اعتقادي به كار سيستماتيك نداشت. به شدت اهل ريخت و پاش بود و مديريت منابع را هم بلد نبود. او اصلا حرف گوش نميكرد و اهل مشورت هم نبود. بارها با او در اين خصوص صحبت ميكردم اما فايدهاي نداشت. مثلا من دبير فدراسيون بودم و به لحاظ سيستماتيك همه امور اجرايي فدراسيون را بايد من انجام ميدادم اما او هيچ كاري به من نميداد و خودش همه كارها را ميكرد. خطيب شرح وظايفش را نميدانست و حتي يك بار هم اساسنامه فدراسيون را مطالعه نكرده بود تا بداند بايد چه كاري بكند و چه كاري نه. به نظرم مشكل اصلي خطيب در فدراسيون كشتي اين بود كه نميخواست قانوني كار كند. براي مثال وقتي شوراي برون مرزي وزارت مجوز سفر 30 نفر را به يك رويداد بينالمللي ميداد او به اصرار خودش 40 نفر يا بيشتر را ميبرد. همين هم شد كه بدهيهايش روز به روز بيشتر شد و سر به 5 ميليارد تومان گذاشت.
چرا هيچوقت دليل استعفايتان را از دبيري فدراسيون كشتي به طور واضح نگفتيد؟
در آن برهه دليلي نداشت بگويم ولي حالا آن را ميگويم. من هميشه اعتقاد دارم كه كار كردن در يك نظام اسلامي نوعي عبادت است. متاسفانه عدم مديريت در فدراسيون كشتي كار من را به استعفا كشاند. من قريب به 18 سال در اين فدراسيون كار كردم و هيچگاه هم ادعايي نداشتم. نه اهل مسافرت بودم و نه هيچ وقت گلهاي كردم. بزرگترين مشكل من با خطيب در اين بود كه من نميخواستم كار غير قانوني در فدراسيون بكنم و آقايان با اين مشكل داشتند. آنها بارها اصرار داشتند به كار غير قانوني اما وقتي با مخالفت من مواجه شدند، در نهايت يك جوري مرا دك كردند تا خيالشان راحت شود.
اين مسائل را به وزارتنشينان خبر نداديد؟
چه ميگفتم؟ در آن زمان همه وزارتنشينان مازندراني بودند و همشهري خطيب. گفتن فايدهاي نداشت چون خطيب را خود محمد عباسي و دوستانش آورده بودند. در كنار اين متاسفانه آدمهايي كه كنار خطيب بودند هم اينكاره نبودند. حسن رنگرز جوان بود و سبقه چندان مديريتي نداشت. محمدرضا توپچي پسر خوبي بود اما واقعا اينكاره نبود. يا مثلا ابراهيم جوادي چه كمكي مي توانست به خطيب در هيات رئيسه بكند. متاسفانه در ورزش ما شايسته سالاري نيست و همين اشتباه بزرگترين لطمات را به ورزش و مملكت ما وارد كرده. من اصلا نميخواهم به تشكيلات فدراسيون برگردم اما اي كاش در دوره جديد رسول خادم يا هر كسي رئيس فدراسيون ميشود بچه هاي ارزشي را به كار بگيرد و فضا را از چيزي كه هست قدري بهتر كند. من مسائل زيادي را مي دانم كه نميخواهم آنها را افشا كنم.
اين 5 ميليارد بدهي فدراسيون در زمان خطيب چگونه شكل گرفت؟
دلايل زيادي داشت كه همه را نميتوانم بگويم اما به چند مورد آن اشاره ميكنم. يكي از دلايل اصلي آن ريخت و پاش آقايان بود. آقاي خطيب فدراسيون كشتي را پر از نيروهاي اضافه كرده بود. بدون اغراق ميگويم كه حتي رئيس جمهور هم به اندازه خطيب مشاور نداشت. اينها همه حقوق ميخواستند و پول ميگرفتند. يا مثلا من ديدم ايشان يكبار 35 هزار دلار پول فدراسيون را به رضا فتاحي كه گفته ميشد رابط فدراسيون با فيلاست داد، بدون هيچ حساب و كتابي. يا مثلا در بحث خريد تشكها اصلا معلوم نشد اين بدهي نيم ميلياردي سر آنها چگونه به وجود آمد.
فكر ميكنيد حال كه بازار اختلاس داغ است، اختلاسي هم در اين لابهلا اتفاق افتاده باشد؟
من نميتوانم مدعي چيزهايي باشم كه نميتوانم اثباتشان كنم. پس در اين مورد حرفي نميزنم.
يعني بايد بي خيال همه چيز شد و بدون هيچ بررسي اين همه بدهي را به عنوان ارث به سرپرست يا رئيس بعدي سپرد؟
نه بايد براي همه پولهايي كه به فدراسيون تزريق ميشود حساب و كتاب وجود داشته باشد. اگر كسي خلافي كرده نبايد آن را به حال خودش رها كرد. خطيب يا هر كسي كه عامل اين بدهي هاست بايد بازخواست شود و نبايد بيخيال آن شد. مطمئنا وقتي بازخواستي نباشد همين ميشود كه هر كسي ميآيد بريز و بپاش ميكند و بعد حجم زيادي از بدهي را بالا ميآورد و ميرود. آقايان بهتر است بدون ترس همه را سين جيم كنند و حتي اين را از من شروع و بعد به آقايان برسند.
ارسال نظر