جنایت در پارک پایان رابطه پنهانی
مرد متاهلي كه بعد از چند ماه رابطه پنهاني با زني مطلقه او را در پارك سرخه حصار به قتل رسانده و جنازهاش را به آتش كشيده بود در جلسه محاكمه جزييات اين جنايت را شرح داد.
به گزارش خبرنگا ر ما، شامگاه 21 خردادماه سال 91 ماموران انتظامات پارك سرخه حصار با جسد نيمه سوخته دختري جوان روبهرو شدند و اين موضوع را به پليس اطلاع دادند. اين جنازه در محل خلوت و كم ترددي كشف شده بود و دقايقي بعد تيم ويژه افسران پليس آگاهي در آنجا حاضر شدند و تحقيقات براي رازگشايي از اين جنايت آغاز شد.
اطراف جسد لكههاي خون ديده ميشد و همين موضوع نشان ميداد مقتول پيش از سوزانده شدن با ضربات چاقو به قتل رسيده است. از سويي كيف دستي او نيز در آن حوالي كشف شد اما محتويات آن سرقت شده بود. در چنين شرايطي جسد به پزشكي قانوني منتقل و تحقيقات براي شناسايي قاتل ادامه يافت. بررسيها نشان ميداد جنازه متعلق به زني 28 ساله بهنام الهام است كه چند سال قبل از شوهرش جدا شده بود و از مدتها قبل با مردي متاهل بهنام حسن رابطه داشت. با اين وجود آخرين مكالمات اين زن مورد بررسي قرار گرفت و معلوم شد او آخرين نفري است كه با الهام صحبت كرده و به احتمال زياد حسن در قتل الهام دست دارد. به اين ترتيب حسن بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت. هرچند او ابتدا وانمود ميكرد از ماجراي مرگ الهام چيزي نميداند اما در ادامه وقتي در برابر ترفندهاي كارآگاهان قرار گرفت به كشتن الهام اعتراف كرد. او گفت: من زن و بچه دارم اما از مدتي قبل با الهام دوست شدم. چند ماه بعد وقتي كم كم به يكديگر وابسته شده بوديم از او خواستم اين ارتباط را تمام كند اما فايدهيي نداشت. او ميگفت بايد همسرم را طلاق بدهم اما من راضي به اين كار نبودم. به همين دليل يك روز او را به پارك سرخه حصار بردم و در آنجا با چند ضربه چاقو جانش را گرفتم. در ادامه براي اينكه اثري از خودم به جا نگذارم جسد را به آتش كشيدم.
اعترافات اين مرد جاي هيچ ترديدي در مجرم بودنش باقي نميگذاشت. به همين دليل پرونده با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه 113 به رياست قاضي حسين اصغرزاده برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و گفت: «برابر با محتويات پرونده حسن، 29ساله متهم است الهام، 28ساله را با ضربات چاقو در پارك سرخه حصار به قتل رسانده و جسدش را با آتش زنه به آتش كشيده است. او در مراحل مختلف تحقيقات اتهامش را بر عهده گرفته و سلامت رواني وي نيز مورد تاييد پزشكي قانوني قرار گرفته است. » نماينده دادستان ادامه داد: « مطابق كيفرخواست صادره اتهام حسن قتل عمدي، جنايت بر ميت، رابطه نامشروع و سرقت اموال مقتول است. بنابر اين خواستار مجازات وي هستم. »
سپس وكيل مدافع اولياي دم در جايگاه ايستاد و به نمايندگي از موكلانش خواستار قصاص حسن شد. او گفت كه پدر و مادر الهام حاضر هستند براي اجراي حكم تفاضل ديه متهم را نيز پرداخت كنند در ادامه اين جلسه نوبت به متهم رسيد تا از خود دفاع كند. او گفت: «من اتهام قتل و آتش زدن جنازه را قبول دارم اما رابطه نامشروع و سرقت را قبول ندارم. » حسن ادامه داد حدود يكسال قبل از اين حادثه در خيابان پيروزي با الهام آشنا شدم. آن زمان همسرم باردار بود و چند ماه بعد پسرم به دنيا آمد. اوايل رابطهام با الهام در حد صحبت كردن بود اما در ادامه صميميتر شديم و چند مرتبه رابطه جنسي برقرار كرديم. فكر نميكردم دوستي ساده ما به اينجا كشيده شود. ميخواستم به رابطه پنهانيام با الهام پايان دهم اما او ميگفت بايد از همسرت جدا شوي. از آن به بعد تهديدهاي الهام شروع شد. او شماره تلفن پدر و مادر و همسرم را داشت و مدام تهديد ميكرد كه آبروريزي ميكند.
اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه فهميدم مادر الهام از اين ماجرا با خبر است. سراغ او رفتم و گفتم كاري كن دخترت دست از سرم بردارد. چند روز بعد ديگر الهام با من تماس نگرفت و حدود يكسال از او بيخبر بودم. فكر ميكردم او پايش را از زندگيام بيرون كشيده است. اما اشتباه ميكردم. او در اين مدت بهطور پنهاني با برادرم دوست شده بود. الهام تصميم داشت زندگيام را نابود كند و من بايد كاري ميكردم. چند ماه با يكديگر كشمكش داشتيم تا اينكه يك روز او تماس گرفت و گفت ميخواهم يك روز باهم باشيم تا بعد از آن همهچيز تمام شود. آن روز با يكديگر به پارك سرخه حصار رفتيم. از قبل يك چاقوي سلاخي خريده بودم و تصميم داشتم اگر الهام باز هم تهديدم كند او را بكشم. آن روز همهچيز آرام بود. الهام دوباره حرفهاي قبلياش را تكرار كرد و گفت از همسرت طلاق بگير اما من مخالفت كردم. او شروع به فحاشي به همسرم كرد و من هم كه خيلي عصباني شده بودم چاقو را از جيبم بيرون آوردم و يك
ضربه به دستش زدم. او روي زمين افتاد و من دو ضربه به پهلويش زدم. او دچار خونريزي شد. در همان حالت دو ضربه هم به سمت چپ گردنش زدم. در حالي كه الهام روي زمين افتاده و بيحال شده بود چند قدم از او فاصله گرفتم تا بروم اما او صدايم كرد. من هم برگشتم يك ضربه ديگر به گردنش زدم و همهچيز تمام شد. متهم به قتل ادامه داد: بعد از آنكه از مرگ الهام مطمئن شدم دست و پايش را بستم و گوشيهايش را برداشتم و به محل كارم كه يك قنادي بود برگشتم. لباسهاي خونيام را عوض كردم و مشغول كار شدم اما عصر به ذهنم رسيد كه ممكن است اثري از من به جا مانده باشد. به همين دليل دوباره به پارك برگشتم و كمي مايع آتش زنه روي لباسش ريختم و كبريت را كشيدم. ميخواستم فقط لباسهايش بسوزد اما در يك لحظه جنازه شعله ور شد و من كه خيلي ترسيده بودم فرار كردم. در ادامه اين جلسه وكيل مدافع حسن به دفاع از او پرداخت و در پايان بار ديگر اتهامات حسن به او تفهيم شد تا او براي آخرين مرتبه از خود دفاع كند. او گفت: دفاعي ندارم. از خانواده مقتول طلب بخشش ميكنم. ميخواهم كه حلالم كنند.
بعد از آخرين دفاع متهم، پنج قاضي دادگاه وارد شور شدند و قرار است به زودي راي خود را درباره اين پرونده اعلام كنند.
منبع: اعتماد
به گزارش خبرنگا ر ما، شامگاه 21 خردادماه سال 91 ماموران انتظامات پارك سرخه حصار با جسد نيمه سوخته دختري جوان روبهرو شدند و اين موضوع را به پليس اطلاع دادند. اين جنازه در محل خلوت و كم ترددي كشف شده بود و دقايقي بعد تيم ويژه افسران پليس آگاهي در آنجا حاضر شدند و تحقيقات براي رازگشايي از اين جنايت آغاز شد.
اطراف جسد لكههاي خون ديده ميشد و همين موضوع نشان ميداد مقتول پيش از سوزانده شدن با ضربات چاقو به قتل رسيده است. از سويي كيف دستي او نيز در آن حوالي كشف شد اما محتويات آن سرقت شده بود. در چنين شرايطي جسد به پزشكي قانوني منتقل و تحقيقات براي شناسايي قاتل ادامه يافت. بررسيها نشان ميداد جنازه متعلق به زني 28 ساله بهنام الهام است كه چند سال قبل از شوهرش جدا شده بود و از مدتها قبل با مردي متاهل بهنام حسن رابطه داشت. با اين وجود آخرين مكالمات اين زن مورد بررسي قرار گرفت و معلوم شد او آخرين نفري است كه با الهام صحبت كرده و به احتمال زياد حسن در قتل الهام دست دارد. به اين ترتيب حسن بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت. هرچند او ابتدا وانمود ميكرد از ماجراي مرگ الهام چيزي نميداند اما در ادامه وقتي در برابر ترفندهاي كارآگاهان قرار گرفت به كشتن الهام اعتراف كرد. او گفت: من زن و بچه دارم اما از مدتي قبل با الهام دوست شدم. چند ماه بعد وقتي كم كم به يكديگر وابسته شده بوديم از او خواستم اين ارتباط را تمام كند اما فايدهيي نداشت. او ميگفت بايد همسرم را طلاق بدهم اما من راضي به اين كار نبودم. به همين دليل يك روز او را به پارك سرخه حصار بردم و در آنجا با چند ضربه چاقو جانش را گرفتم. در ادامه براي اينكه اثري از خودم به جا نگذارم جسد را به آتش كشيدم.
اعترافات اين مرد جاي هيچ ترديدي در مجرم بودنش باقي نميگذاشت. به همين دليل پرونده با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه 113 به رياست قاضي حسين اصغرزاده برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و گفت: «برابر با محتويات پرونده حسن، 29ساله متهم است الهام، 28ساله را با ضربات چاقو در پارك سرخه حصار به قتل رسانده و جسدش را با آتش زنه به آتش كشيده است. او در مراحل مختلف تحقيقات اتهامش را بر عهده گرفته و سلامت رواني وي نيز مورد تاييد پزشكي قانوني قرار گرفته است. » نماينده دادستان ادامه داد: « مطابق كيفرخواست صادره اتهام حسن قتل عمدي، جنايت بر ميت، رابطه نامشروع و سرقت اموال مقتول است. بنابر اين خواستار مجازات وي هستم. »
سپس وكيل مدافع اولياي دم در جايگاه ايستاد و به نمايندگي از موكلانش خواستار قصاص حسن شد. او گفت كه پدر و مادر الهام حاضر هستند براي اجراي حكم تفاضل ديه متهم را نيز پرداخت كنند در ادامه اين جلسه نوبت به متهم رسيد تا از خود دفاع كند. او گفت: «من اتهام قتل و آتش زدن جنازه را قبول دارم اما رابطه نامشروع و سرقت را قبول ندارم. » حسن ادامه داد حدود يكسال قبل از اين حادثه در خيابان پيروزي با الهام آشنا شدم. آن زمان همسرم باردار بود و چند ماه بعد پسرم به دنيا آمد. اوايل رابطهام با الهام در حد صحبت كردن بود اما در ادامه صميميتر شديم و چند مرتبه رابطه جنسي برقرار كرديم. فكر نميكردم دوستي ساده ما به اينجا كشيده شود. ميخواستم به رابطه پنهانيام با الهام پايان دهم اما او ميگفت بايد از همسرت جدا شوي. از آن به بعد تهديدهاي الهام شروع شد. او شماره تلفن پدر و مادر و همسرم را داشت و مدام تهديد ميكرد كه آبروريزي ميكند.
اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه فهميدم مادر الهام از اين ماجرا با خبر است. سراغ او رفتم و گفتم كاري كن دخترت دست از سرم بردارد. چند روز بعد ديگر الهام با من تماس نگرفت و حدود يكسال از او بيخبر بودم. فكر ميكردم او پايش را از زندگيام بيرون كشيده است. اما اشتباه ميكردم. او در اين مدت بهطور پنهاني با برادرم دوست شده بود. الهام تصميم داشت زندگيام را نابود كند و من بايد كاري ميكردم. چند ماه با يكديگر كشمكش داشتيم تا اينكه يك روز او تماس گرفت و گفت ميخواهم يك روز باهم باشيم تا بعد از آن همهچيز تمام شود. آن روز با يكديگر به پارك سرخه حصار رفتيم. از قبل يك چاقوي سلاخي خريده بودم و تصميم داشتم اگر الهام باز هم تهديدم كند او را بكشم. آن روز همهچيز آرام بود. الهام دوباره حرفهاي قبلياش را تكرار كرد و گفت از همسرت طلاق بگير اما من مخالفت كردم. او شروع به فحاشي به همسرم كرد و من هم كه خيلي عصباني شده بودم چاقو را از جيبم بيرون آوردم و يك
ضربه به دستش زدم. او روي زمين افتاد و من دو ضربه به پهلويش زدم. او دچار خونريزي شد. در همان حالت دو ضربه هم به سمت چپ گردنش زدم. در حالي كه الهام روي زمين افتاده و بيحال شده بود چند قدم از او فاصله گرفتم تا بروم اما او صدايم كرد. من هم برگشتم يك ضربه ديگر به گردنش زدم و همهچيز تمام شد. متهم به قتل ادامه داد: بعد از آنكه از مرگ الهام مطمئن شدم دست و پايش را بستم و گوشيهايش را برداشتم و به محل كارم كه يك قنادي بود برگشتم. لباسهاي خونيام را عوض كردم و مشغول كار شدم اما عصر به ذهنم رسيد كه ممكن است اثري از من به جا مانده باشد. به همين دليل دوباره به پارك برگشتم و كمي مايع آتش زنه روي لباسش ريختم و كبريت را كشيدم. ميخواستم فقط لباسهايش بسوزد اما در يك لحظه جنازه شعله ور شد و من كه خيلي ترسيده بودم فرار كردم. در ادامه اين جلسه وكيل مدافع حسن به دفاع از او پرداخت و در پايان بار ديگر اتهامات حسن به او تفهيم شد تا او براي آخرين مرتبه از خود دفاع كند. او گفت: دفاعي ندارم. از خانواده مقتول طلب بخشش ميكنم. ميخواهم كه حلالم كنند.
بعد از آخرين دفاع متهم، پنج قاضي دادگاه وارد شور شدند و قرار است به زودي راي خود را درباره اين پرونده اعلام كنند.
ارسال نظر