برزخ مسعود و بهشت ابراهیم!
پارسینه: در روایت ده نمکی از جنگ، این جنگ و آدمهای جنگ هستند که فدای گیشه میشوند و این خیانتی آشکار است در روایت جنگ؛ چه از روی عمد باشد و چه از روی بلد نبودن کار
حضور چند روزه در مجتمع زیباکنار صداوسیما همراه بود با دیدن دو فیلم روز که در حال اکرانند. معراجی ها و چ. اولی کار مسعود دهنمکی و دومی کار ابراهیم حاتمی کیا. اولی جز بازی قدرتمند اما تکراری اکبر عبدی هیچ نداشت، اما دومی حرف برای گفتن کم نداشت.
معراجی ها همان اخراجی های 4 است. همان داستان و همان طنزهای کلامی و همان درد فقدان روایت و عدم پرداخت شخصیت و الی آخر. اما چرا میفروشد؟ آن هم 3 میلیارد تومان. دلیلش فیلمفارسی بودن آن است. نگاه به گیشه و توجه به آواز و غلوّ در همه چیز.
ده نمکی همانگونه فیلم می سازد که روزنامه در میآورد. من معراجی ها را یک تله فیلم متوسط بیشتر ندیدم. با جلوه های ویژه ای که جز در گیم های +12 و برخی آثار بالیوود نمی توان دید.
روایت ده نمکی از جنگ چیزی جز خیانت به جنگ نیست، حتی اگر حامیانش همرزمان دیروز او و امثال من باشند. معرکه دفاع 8 ساله ملت ما، نه چالهمیدان تهران بود و نه گجیل تبریز.
در روایت ده نمکی از جنگ، این جنگ و آدمهای جنگ هستند که فدای گیشه میشوند و این خیانتی آشکار است در روایت جنگ؛ چه از روی عمد باشد و چه از روی بلد نبودن کار. معراجی ها همین قدر بس است.
و اما چ. روایتی از یک روز جنگ. و فقط همین. و این کم نیست. تلاش برای روایت درست یک روز. و شهید چمران هم با همه بزرگیاش در درون این روایت یک روزه جای میگیرد. روایتی که مصطفی و مهدی چمران را از هم جدا میکند. روایتی که در همان سکانس اول با خوردن یک گلوله به شیشه هلیکوپتر - یا به قول جناب حداد عادل؛ چرخبال - و قرار گرفتن تصویر عربنیا در پشت رد گلوله بر شیشه هلیکوپتر همه حرفش را میزند و ادامه فیلم، تفصیل همین یک لحظه است به نظر من. چه در کشمکش اصغر وصالی و چمران، چه در صحنه زیبا و قدرتمند دو تکه شدن هلیکوپتر حامل زخمیها، چه درترسیم تنهایی پاوه، چه در ادای احترام هنرمندانه به چمران و چه در بیان تلخیها و شیرینیهای این رویداد با هم.
حاتمیکیا کارگردان بزرگی است. و چ یک گام به جلو بود در مسیر حرکت او. همان گونه که دعوت را من یک گام به جلو دیدم در میان کارهای بعد از آژانش شیشهای حاتمیکیا. من دست این بزرگوار را میبوسم با احترام برای ادای احترام مؤدبانهاش به چمران. برای روایت چمران بازرگان و چمران خمینی با هم.
توجه به آدمهای بزرگ جنگ یعنی آغاز تاریخ جنگ. یعنی نگاه به اندیشههای پشت یک رویداد در کنار نگاه به خود اتفاق. و این یعنی گذر از پوپولیسم و آغاز روایت تاریخی. توجه به آدم های بزرگ به معنی نفی سایرین نیست. و فرق سیاستگزاری و سیاستگذاری فرهنگی در همین نکته است.
مهدی نعلبندی
معراجی ها همان اخراجی های 4 است. همان داستان و همان طنزهای کلامی و همان درد فقدان روایت و عدم پرداخت شخصیت و الی آخر. اما چرا میفروشد؟ آن هم 3 میلیارد تومان. دلیلش فیلمفارسی بودن آن است. نگاه به گیشه و توجه به آواز و غلوّ در همه چیز.
ده نمکی همانگونه فیلم می سازد که روزنامه در میآورد. من معراجی ها را یک تله فیلم متوسط بیشتر ندیدم. با جلوه های ویژه ای که جز در گیم های +12 و برخی آثار بالیوود نمی توان دید.
روایت ده نمکی از جنگ چیزی جز خیانت به جنگ نیست، حتی اگر حامیانش همرزمان دیروز او و امثال من باشند. معرکه دفاع 8 ساله ملت ما، نه چالهمیدان تهران بود و نه گجیل تبریز.
در روایت ده نمکی از جنگ، این جنگ و آدمهای جنگ هستند که فدای گیشه میشوند و این خیانتی آشکار است در روایت جنگ؛ چه از روی عمد باشد و چه از روی بلد نبودن کار. معراجی ها همین قدر بس است.
و اما چ. روایتی از یک روز جنگ. و فقط همین. و این کم نیست. تلاش برای روایت درست یک روز. و شهید چمران هم با همه بزرگیاش در درون این روایت یک روزه جای میگیرد. روایتی که مصطفی و مهدی چمران را از هم جدا میکند. روایتی که در همان سکانس اول با خوردن یک گلوله به شیشه هلیکوپتر - یا به قول جناب حداد عادل؛ چرخبال - و قرار گرفتن تصویر عربنیا در پشت رد گلوله بر شیشه هلیکوپتر همه حرفش را میزند و ادامه فیلم، تفصیل همین یک لحظه است به نظر من. چه در کشمکش اصغر وصالی و چمران، چه در صحنه زیبا و قدرتمند دو تکه شدن هلیکوپتر حامل زخمیها، چه درترسیم تنهایی پاوه، چه در ادای احترام هنرمندانه به چمران و چه در بیان تلخیها و شیرینیهای این رویداد با هم.
حاتمیکیا کارگردان بزرگی است. و چ یک گام به جلو بود در مسیر حرکت او. همان گونه که دعوت را من یک گام به جلو دیدم در میان کارهای بعد از آژانش شیشهای حاتمیکیا. من دست این بزرگوار را میبوسم با احترام برای ادای احترام مؤدبانهاش به چمران. برای روایت چمران بازرگان و چمران خمینی با هم.
توجه به آدمهای بزرگ جنگ یعنی آغاز تاریخ جنگ. یعنی نگاه به اندیشههای پشت یک رویداد در کنار نگاه به خود اتفاق. و این یعنی گذر از پوپولیسم و آغاز روایت تاریخی. توجه به آدم های بزرگ به معنی نفی سایرین نیست. و فرق سیاستگزاری و سیاستگذاری فرهنگی در همین نکته است.
مهدی نعلبندی
با این مطالبی که شما می گذارید به خدا بیشتر تبلیغ از ده نمکی وفیلمش میشه در ضمن اینکه بخواهید حاتمی کیا وده نمکی رو به جون هم بیندازید فکر خوبی نیست این بازی ها خیلی وقت نخ نما شده است....
پارسینه ول کن ده نمکی نمی شی؟ بابا بجای حسادت خوب شما هم فیلمی بسازید که 3 میلیارد(البته تاحالا) فروش بره! (:
کاش ده نمکی حرف دوستان و خیرخواهانش رو گوش کنه و برای دو سال دست به دوربین نزنه و فقط بره کسب دانش کنه. سینما سواد می خواهد که متاسفانه او ندارد! دو سال بره کلاس فیلمنامه نویسی و کارگردانی و فیلم ببینه، بعدش اعجوبه ای میشه.