پیشنهاد فروش فناوری تولید سلاح هستهای
پارسینه: لرچ و یکی دیگر از اعضای شبکه سندی یک و نیم صفحهای را به طور رایگان در اختیار ایران قرار دادند که نقشهای خلاصه شده از گامهای لازم برای تبدیل فلز اورانیوم جهت تولید سلاح هستهای بود؛ ظاهراً آنها تلاش داشتند ایران را ترغیب به خرید کل این فنآوری کنند.
سرنگونی رژیم شاه در سال 1979 شوک شدیدی را به سیستم امنیت ملی آمریکا وارد کرد. وزارت دفاع و سازمان سیا روابط عمیقی با حکومت شاه (همانند اسرائیل) برقرار کرده بودند. ایران در دوران شاه به مدت یک ربع قرن ستون اصلی سیاست آمریکا در منطقه محسوب میشد. حفظ حکومت شاه بهقدری برای برخی مقامات ارشد آمریکایی اهمیت داشت که مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، در خاطراتش ذکر میکند هنگامی که قیام مردم آغاز شد، زبیگنیو برژینسکی[1]، مشاور امنیت ملی آمریکا، توصیه کرد کاخ سفید از شاه بخواهد که نیروهایش «به سوی هر تعداد از مردم که لازم باشد تیراندازی کرده و یکبار برای همیشه به شورشها خاتمه دهد.»[2]
به گزارش فارس، هنگامیکه شاه سرنگون شد، هسته اصلی سیاست واشنگتن تلاش برای یافتن موقعیتی بود که حکومت اسلامی را تغییر داده و بتواند موقعیت سابق خود را در تهران بازیابد. سپتامبر 1980 زمانیکه جیمی کارتر[3] در آمریکا رییس جمهور بود ، صدام حسین، رئیس جمهور عراق با هدف ساقط کردن حکومت ایران قصد حمله به این کشور را داشت. اما آمریکا برغم خطر بزرگی که چنین کاری برای ثبات منطقهای داشت، مخالفتی با طرح صدام نکرد. والتر ماندیل[4]، معاون کارتر بعدها در این باره گفت: «ما معتقد بودیم این جنگ فشار بیشتری بر حکومت ایران وارد میکند.»[5]
هنگامی که رونالد ریگان[6] در سال 1981 وارد کاخ سفید شد، اصلیترین موضوع مورد بحث میان مقامات آمریکایی، تمایل آنان برای از میان برداشتن آیتالله روحالله خمینی بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی بود. ویلیام کیسی[7]، رئیس سازمان سیا مأمور تهیه طرحی مخفیانه برای برکناری آیتالله خمینی و جایگزینی وی با رضا پهلوی، پسر شاه شد؛[8] و در بهار 1982، هنگامی که ایران خود را برای مقابله گسترده با حمله عراق آماده میکرد، آمریکا به یکی از حامیان فعال عراق تبدیل شد. ریگان با این تصمیم شورای امنیت ملی موافقت کرد که آمریکا باید مخفیانه هر اقدام «قانونی و لازمی» را برای جلوگیری از شکست عراق بدست ایران انجام دهد.
کارمندان شورای امنیت ملی ریگان با همکاری نزدیک با کیسی، رئیس سازمان سیا و معاونش رابرت ام. گیتس[9] کشورهای ثالث را ترغیب کردند تا انواع تسلیحات از جمله بمبهای خوشهای و ضدزره (که بیشتر آنها ساخت شوروی سابق بود) به عراق ارسال کنند. آمریکا همچنین توصیههایی راهبردی به صدام ارائه داد مبنی بر اینکه چگونه از ارتش خود به بهترین نحو استفاده کند.[10] این ابتکار پس از آن در سال 1983 با «عملیات استانچ»[11] همراه شد؛ این عملیات تلاشی دیپلماتیک برای متقاعد کردن متحدان و دوستان آمریکا برای توقف فروش تسلیحات بود تا این جنگ از طریق مذاکرات دیپلماتیک پایان یابد.[12]
تصمیم به حمایت همهجانبه از عراق در جنگ علیه ایران، با تلاشهای ریگان برای جلوگیری از هرگونه کمک به برنامه هستهای ایران همراه شد. اولین دخالت مستند آمریکا برای جلوگیری از پیشرفت ایران در تکمیل رآکتور هستهای بوشهر، مربوط به سال 1983 است. در آن زمان، آمریکا با پیشنهاد آژانس برای ارائه کمک فنی به ایران در دو موضوع تولید سوخت و تبدیل اورانیوم مخالفت کرد.
پس از «مداخله مستقیم» آمریکا برای ممانعت از هرگونه کمک آژانس به ایران، این دو عنصر مهم از طرح پیشنهادی آژانس کنار گذاشته شد. یکی از مقامات ارشد آمریکایی سالها بعد گفت: «ما آن را به سرعت متوقف کردیم.»[13]
تصمیم آمریکا برای جلوگیری از کمک آژانس به ایران (به همان صورت که به کشورهای دیگر کمک میشود) یکی از ضمائم سیاست دولت ریگان نسبت به ایران و عراق بود. جفری کمپ[14]، مدیر ارشد امور خاور نزدیک و جنوب آسیای شورای امنیت ملی در دوره ریگان در این باره میگوید: «جنگ بود. ما تصمیم گرفته بودیم به سوی عراق متمایل شویم. این بخشی از سندروم جنگ ایران-عراق بود.»[15]
دخالت در برنامههای آژانس صرفاً آغازی بر سیاستهای گستردهتر آمریکا برای ممانعت از همکاری بینالمللی با برنامه هستهای ایران بود. وزارت خارجه آمریکا در آوریل 1984 تأیید کرد که هدف آمریکا جلوگیری از انتقال هرگونه فنآوری به برنامه هستهای ایران توسط تأمینکنندگان خارجی است. سخنگوی این وزارتخانه در پاسخی مکتوب به یک خبرنگار گفت: «اقدامات گذشته دولت ایران به ما این اطمینان کافی را نمیدهد که این دولت همیشه به تعهدات بینالمللیاش پایبند بماند.» بنابراین وزارت خارجه آمریکا طی بیانیهای اعلام کرد این کشور اجازه ارائه هیچگونه فنآوری هستهای خود را به ایران نخواهد داد. این بیانیه میافزاید: «همچنین، ما از دیگر تأمینکنندگان هستهای نیز خواستهایم وارد همکاری هستهای با ایران نشوند، به ویژه در دورانی که جنگ ایران و عراق در جریان است.»[16] ادبیات بیانیه وزارت خارجه، این گزینه را نیز برای واشنگتن محفوظ داشت که آمریکا ممکن است حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق به تلاشهای خود برای جلوگیری از ارائه هرگونه فنآوری هستهای به ایران ادامه دهد.
ممکن است برخی این انتظار را داشته باشند که چنین اعلان جنگی عملی علیه برنامه هستهای ایران، با ادعاهایی مبنی بر انجام اقدامات مخفیانه از سوی تهران برای تولید تسلیحات هستهای همراه شود؛ یا اینکه دستکم این کشور توافقات پادمانی خود با آژانس را به صورت جدی نقض کرده باشد. اما وزارت خارجه آمریکا به روشنی اعلام کرد هیچگونه مدرکی مبنی بر اینکه ایران تعهدات خود بر اساس انپیتی را نقض کرده باشد، در دست ندارد. وزارت خارجه اعتراف کرد «هیچ مدرکی» وجود ندارد که ثابت کند ایران تعهدات خود را مبنی بر اینکه فعالیتهای هستهایاش تحت پادمانهای بینالمللی قرار گیرد، نقض کرده است. حتی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد رآکتور هستهای ایران در بوشهر را عاملی برای تکثیر تسلیحات کشتار جمعی نمیداند؛ و اضافه کرد «هیچ مدرکی» مبنی بر ساخت تأسیساتی در آنجا که بتواند پلوتونیم را از سوخت هستهای مصرف شده جدا کند، وجود ندارد. اما مقامات وزارت خارجه آمریکا در گفتگوهای غیررسمی با خبرنگاران، سیاست عدم ارائه فنآوری هستهای به ایران را اینگونه توجیه کردند که تهران قصد حملهای تمامعیار علیه عراق را دارد و این حمله میتواند رژیم صدام را تهدید کند؛ این اظهارات تلویحاً بدان معنا بود که ایران میتواند به عنوان قدرتی مسلط در منطقه ظهور کند.[17] دولت ریگان دخالت خود برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران را بر اساس منافع ژئوپولتیک آمریکا در خاورمیانه توجیه میکرد.
این سیاست به زودی بر روابط ایران با فرانسه و آلمان که همکاری آنها در تکمیل رآکتور بوشهر اهمیت داشت، تأثیر گذاشت. موسویان در سال 1984 هنگامی که با حکم رفسنجانی بهعنوان رئیس سازمان اداری مجلس فعالیت میکرد، پیگیری مسئله اتمی را آغاز نمود. وی در خاطراتش میگوید: «فرانسویها پیش ما آمدند و گفتند ما نمیتوانیم سوخت بوشهر را بدهیم. آنها گفتند که این یک تصمیم بینالمللی است.» دولت فرانسه به وضوح به ایران میگفت آمریکا مایل نیست فرانسه در برنامه هستهای این کشور مشارکت داشته باشد. در این حین، ایران با آلمان نیز مشکلی جدی پیدا کرد. به گفته موسویان سال 1986 زمانی که او به عنوان رئیس اداره اروپای غربی وزارت خارجه منصوب شد، به سرعت مشخص گردید دولت آلمان به شرکت کرافت ورک[18] اجازه تکمیل نیروگاه بوشهر را (که ایران قبل از سقوط شاه در سال 1979، بابت آن 4.78 میلیارد دلار پرداخته بود)، نمیدهد. در سال 1986، هانس دیتریش گنشر[19]، وزیر وقت خارجه آلمان به هاشمی رفسنجانی گفت که برلین نمیتواند اجازه تکمیل قرارداد نیروگاه بوشهر را بدهد.[20]
در عصر جدید به ندرت اتفاق میافتد قدرتی بزرگ این چنین آشکارا بر اساس منافع خود در امور کشوری کوچکتر دخالت کند؛ مسئلهای که در سیاست دولت ریگان در جلوگیری از ارائه هرگونه فنآوری هستهای به برنامه هستهای نوپای ایران مشاهده شد. قابل تأملتر اینکه در سیاست اعلامی وزارت خارجه آمریکا، نه حقوق مشروع ایران برای دستیابی به این فنآوری بر اساس انپیتی و نه تعهدات آمریکا به موجب این قرارداد، هیچکدام به رسمیت شناخته نشد. آمریکا با فشار بر متحدانش برای عدم همکاری با برنامه هستهای ایران -گرچه این همکاری پیشتر مورد موافقت قرار گرفته بود- به طور آشکار در حال نقض اصول اساسی همان توافقنامهای بود که بعدها با توسل به آن ایران را محکوم به عدم پایبندی به تعهدات بینالمللیاش کرد: یعنی پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (انپیتی). این پیمان که در سال 1968 جهت پیوستن کشورها، بسته شد، به محلی برای چانهزنی کشورهای دارنده تسلیحات هستهای با همه کشورهای دیگری تبدیل شد که فاقد تسلیحات هستهای بودند. کشورهای غیر هستهای موافقت کردند به شرطی به سمت دستیابی به تسلیحات هستهای حرکت نکنند که کشورهای دارنده آن، فنآوری هستهای صلحآمیز را در اختیار آنها گذاشته و همچنین با هدف نهایی از بین بردن همه تسلیحات هستهای وارد مذاکرات خلع سلاح شوند.
ماده چهارم پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای دقیقاً به این مسئله اشاره میکند. بر اساس این ماده «هیچ بخشی از این پیمان بهنحوی تفسیر نخواهد شد که به حق مسلم همه امضا کنندگان آن برای توسعه تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز، بدون تبعیض و مطابق با مواد یک و دو این پیمان، خللی وارد کند.» این ماده همچنین تأکید میکند: «همه اعضای این پیمان متعهد میشوند و این حق را دارند که تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات علمی و فنآوری برای مقاصد صلحآمیز انرژی هستهای را تا حد ممکن تسهیل کرده و در این امر مشارکت کنند.»[21]
این یکی از قوانین انپیتی بود که آمریکا آشکارا آن را نقض کرده و بر دیگر کشورهای دارنده فنآوری هستهای و آژانس نیز جهت عدم همکاری با ایران در برنامه هستهای فوق العاده متعارفش، فشار میآورد. علاوه بر این، آمریکا با نقض شروط این پیمان که اساس شکلگیری انپیتی محسوب میشود، برای متهم کردن ایران به نقض ماده 2 انپیتی تلاش کرد؛ مادهای که از کشورهای عضو میخواهد «تسلیحات هستهای یا دیگر تجهیزات انفجاری هستهای را تولید و خریداری نکرده و هیچگونه کمکی در تولید تسلیحات هستهای یا دیگر وسایل انفجاری هستهای دریافت نکنند.» در واقع بوروکراسی امنیت ملی آمریکا منافع و سیاست یکجانبه خود درباره کنترل تسلیحات را جایگزین تعهدات قانونیاش میکرد.
ایران قصد داشت به برنامهای که توسط رژیم شاه آغاز شده بود ، ادامه داده و برای تأمین سوخت پروژه بوشهر، با تکیه بر شرکتهای اروپای غربی دست به غنیسازی اورانیوم بزند. اما اظهارات علنی مقامات آمریکایی مبنی بر تصمیم واشنگتن برای جلوگیری از دستیابی ایران به فنآوری هستهای، فشارهای آمریکا بر فرانسه برای عدم تأمین اورانیوم غنیشده مورد نیاز نیروگاه بوشهر، و همچنین اعمال فشار بر آلمان برای تکمیل نکردن ساخت نیروگاه بوشهر، این نکته را برای سیاستگذاران ایرانی روشن کرد که سیاست محرومسازی آمریکا، اجرای این طرح را غیرممکن ساخته است. موسویان میگوید: «آنها میگفتند که ما حتی حق داشتن یک نیروگاه هستهای و یا دسترسی به بازار سوخت بینالمللی را نداریم. ما به این نتیجه رسیدیم که یا باید از انپیتی خارج شویم و یا خودکفا شویم.»[22]
غلام رضا آقازاده، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران طی سخنرانی سال 2003 خود در مقر آژانس، به این نکته اشاره کرد که رهبران ایران چگونه پس از تجربه یورودیف به این نتیجه رسیدند که برای تأمین اورانیوم غنیشده نمیتوانند روی همکاری دولتهای غربی حساب کنند. وی گفت: «ما از همکاری غربیها ناامید شده بودیم، و به همین دلیل سیاست خودکفایی را در پیش گرفتیم.»[23]
منظور آقازاده از خودکفایی، اشاره به تصمیم ایران برای دستیابی به ابزار غنیسازی اورانیوم در خاک خود بود. گام اول ایران در این راه آغاز خرید فنآوری سانتریفیوژ بود که به منظور تولید اورانیوم غنیشده خود به آن نیاز داشت. فردی که مسئول برنامه جدید سانتریفیوژ سازمان انرژی اتمی ایران بود، دکتر مسعود نراقی نام داشت که دارای مدرک دکترا در علوم پلاسما از دانشگاه کیس وسترن ریزرو[24] بود و پیشتر در اداره فضا و هوانوردی ملی آمریکا کار میکرد. وی تماس با تأمینکنندگان و دلالان فنآوری تجاری را آغاز کرد. نراقی در جریان دیدارش از دفتر لیبولد هرائوس[25] در کلن آلمان در سال 1985، با گاتوالد لرچ[26]، یکی از اعضای شبکه ارائه خدمات هستهای مرتبط با عبدالقدیرخان (دانشمند هستهای پاکستان که به طور مخفیانه اسرار هستهای را میفروخت)، دیدار کرد.[27]
تعامل ایران با شبکه عبدالقدیرخان اغلب به عنوان مدرکی برای تمایل این کشور به دستیابی به تسلیحات هستهای محسوب میشود زیرا در اوایل دهه 1990 همین شبکه، بسته کاملی را به لیبی فروخت که شامل یک مرکز کامل غنیسازی اورانیوم با 10 هزار سانتریفیوژ، 20 تن (بیش از 18 هزار کیلوگرم) اورانیوم، و طرحی چینی برای تسلیحات هستهای بود.[28] اگر ایران قصد داشت از طریق غنیسازی، تسلیحات هستهای تولید کند، این بهترین فرصت برای انجام این کار بود. پیشنهادی یک صفحهای که لرچ به ایران داد (و بعداً به آژانس تحویل شد)، شامل طراحی و مختصات سانتریفیوژها، طرح یک مرکز غنیسازی کامل و «باز تبدیل اورانیوم و تواناییهای مربوط به ریختهگری» میشد، فرآیندی که اگر ایران به تولید تسلیحات هستهای فکر میکرد، اجرای آن ضروری بود.[29]
اما هنگامی که نراقی در سال 1987 با لرچ و دیگر اعضای شبکه عبدالقدیرخان در دبی دیدار کرد تا آنچه را که برای آغاز ساخت سانتریفوژها نیاز بود، خریداری کند ، هیچ تمایلی به خرید فنآوری ساخت بمب از خود نشان نداد. پس از آن، اولی هاینونن[30]، یکی از مقامات بخش پادمانی آژانس و مسئول پرونده ایران، در راستای تحقیقات خود درباره ارتباط ایران با شبکه عبدالقدیرخان مصاحبههای زیادی را با دلالان این شبکه که در سال 1987 با نراقی در ارتباط بودند، انجام داد. افرادی که مورد مصاحبه قرار گرفتند به هیچ وجه مدعی نشدند ایران تمایلی به خرید تجهیزات یا مواد اولیه لازم برای تولید بمب اتم داشت. آمریکا به خود نراقی نیز دسترسی داشت؛ وی در سال 1992 منصب خود در سازمان انرژی اتمی ایران را ظاهراً به دلیل کیفیت نامرغوب قطعات سانتریفیوژی که خریداری کرده بود، از دست داد، ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد و هر آنچه را که درباره برنامه هستهای ایران میدانست ، در اختیار سازمان سیا قرار داد.[31]
عاملان شبکه عبدالقدیرخان به این نکته اشاره کردند که اوایل سال 1987 وقتی نراقی و یکی از همکارانش تجهیزات و طرحهای سانتریفیوژی را در دبی دریافت کردند، لرچ و یکی دیگر از اعضای شبکه سندی یک و نیم صفحهای را به طور رایگان در اختیار ایران قرار دادند که نقشهای خلاصهشده از گامهای لازم برای تبدیل فلز اورانیوم جهت تولید سلاح هستهای بود؛ ظاهراً آنها تلاش داشتند ایران را ترغیب به خرید کل این فنآوری کنند.[32] هیچ یک از مقامات آمریکایی، اسرائیلی، اروپایی یا آژانس هرگز توضیح ندادند که اگر ایران تمایل به ساخت سلاح هستهای داشت ، چرا از فرصت خرید این فنآوری از شبکه خان در سال 1987 استفاده نکرد.
----------------------------------------
پی نوشت:
[1] . Zbigniew Brzezinski
[2] ."The Iranian Revolution 25 Years Later: An Oral History with Henry Precht, Then State Department Desk Officer," Middle East Journal 58, no. 1 (Winter 2004): 17.
[3] . Jimmy Carter
[4] . Walter Mondale
[5] . Flynt Leverett and Hillary Mann Leverett, Going to Tehran (New York: Metropolitan Books, 2013), 49.
[6] . Ronald Reagan
[7] . William Casey
[8] . Bob Woodward, Veil: The Secret Wars of the CIA 1981-1987 (New York: Pocket Books, 1987), 109-110.
[9] . Robert M. Gates
[10] . سیاست مخفیانه دولت ریگان در استشهاد قانونی هوارد تیچر، یکی از مقامات سابق شورای امنیت ملی آمریکا در 31 ژانویه 1995 آمده است. جهت کسب اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه شود: https://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB82/iraq61.pdf.
[11] . Operations Staunch
[12] . Lee H. Hamilton and Daniel K. Inouye, Report of the Congressional Committees Investigating the Iran-Contra Affair (Collingdale, PA: Diane Publishing, 1995), 159.
[13] . Hibbs, "U.S. in 1983," 12.
[14] . Geoffrey Kemp
[15] . مصاحبه نویسنده با جفری کمپ، 18 جولای 2013.
[16] . Reuters dispatch, "Possibility of Treaty Violation Cited as US Seeks Nuclear Boycott of Iran," Globe and Mail (Toronto), April 26, 1984.
[17] . Bernard Gwertzman, "US Urges Ban on Atom Sales to Iran," New York Times, April 26, 1984.
[18] . Kraftwerk GmbH
[19] . Hans Dietrich Genscher
[20] . مصاحبه با موسویان
[21] . پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای، بخشنامه اطلاعاتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، 22 آوریل 1970. مراجعه شود به :
https://www.iaea.org/Publications/Documents/Infcircs/Others/infcirc140.pdf
[22] . مصاحبه با موسویان
[23] . Reza Aghazadeh, "Iran's Nuclear Policy," Vienna, May 6, 2003, https://www.iranwatch.org/IAEAgovdocs/iran-iaeastatement-aghazadeh-050603.pdf.
[24] . Case Western Reserve University
[25] . Leybold- Heraeus
[26] . Gottwald Lerch
[27] . David Albright, Peddling Peril: How the Secret Nuclear Trade Arms America's Enemies (New York: Simon and Schuster, 2010), 72-75.
[28] . David Albright and Corey Hinderstein, Uncovering the Nuclear Black Market,"report for the Institute for Nuclear Materials Management 45th Annual Meeting, Orlando FL, July 7, 2004, https://www.isis-online.org/publications/southasia/nuclear_black_market.html.
[29] . تحولات در اجرای توافق پادمانی انپیتی در جمهوری اسلامی ایران و راستیآزمایی آژانس اتمی از تعلیق فعالیتهای بازفرآوری مربوط به غنیسازی، خلاصه بهروز شده توسط معاون مدیرکل آژانس در امور پادمانی، 31 ژانویه 2006.
[30] . Olli Heinonen
[31] . Douglas Frantz and Catherine Collins, The Nuclear Jihadist (New York: Twelve, 2007), 202.
[32] . Frantz and Collins, Nuclear Jihadist, 160-61
بخشی از کتاب" بحران ساختگی" نوشته گرت پورتر
به گزارش فارس، هنگامیکه شاه سرنگون شد، هسته اصلی سیاست واشنگتن تلاش برای یافتن موقعیتی بود که حکومت اسلامی را تغییر داده و بتواند موقعیت سابق خود را در تهران بازیابد. سپتامبر 1980 زمانیکه جیمی کارتر[3] در آمریکا رییس جمهور بود ، صدام حسین، رئیس جمهور عراق با هدف ساقط کردن حکومت ایران قصد حمله به این کشور را داشت. اما آمریکا برغم خطر بزرگی که چنین کاری برای ثبات منطقهای داشت، مخالفتی با طرح صدام نکرد. والتر ماندیل[4]، معاون کارتر بعدها در این باره گفت: «ما معتقد بودیم این جنگ فشار بیشتری بر حکومت ایران وارد میکند.»[5]
هنگامی که رونالد ریگان[6] در سال 1981 وارد کاخ سفید شد، اصلیترین موضوع مورد بحث میان مقامات آمریکایی، تمایل آنان برای از میان برداشتن آیتالله روحالله خمینی بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی بود. ویلیام کیسی[7]، رئیس سازمان سیا مأمور تهیه طرحی مخفیانه برای برکناری آیتالله خمینی و جایگزینی وی با رضا پهلوی، پسر شاه شد؛[8] و در بهار 1982، هنگامی که ایران خود را برای مقابله گسترده با حمله عراق آماده میکرد، آمریکا به یکی از حامیان فعال عراق تبدیل شد. ریگان با این تصمیم شورای امنیت ملی موافقت کرد که آمریکا باید مخفیانه هر اقدام «قانونی و لازمی» را برای جلوگیری از شکست عراق بدست ایران انجام دهد.
کارمندان شورای امنیت ملی ریگان با همکاری نزدیک با کیسی، رئیس سازمان سیا و معاونش رابرت ام. گیتس[9] کشورهای ثالث را ترغیب کردند تا انواع تسلیحات از جمله بمبهای خوشهای و ضدزره (که بیشتر آنها ساخت شوروی سابق بود) به عراق ارسال کنند. آمریکا همچنین توصیههایی راهبردی به صدام ارائه داد مبنی بر اینکه چگونه از ارتش خود به بهترین نحو استفاده کند.[10] این ابتکار پس از آن در سال 1983 با «عملیات استانچ»[11] همراه شد؛ این عملیات تلاشی دیپلماتیک برای متقاعد کردن متحدان و دوستان آمریکا برای توقف فروش تسلیحات بود تا این جنگ از طریق مذاکرات دیپلماتیک پایان یابد.[12]
تصمیم به حمایت همهجانبه از عراق در جنگ علیه ایران، با تلاشهای ریگان برای جلوگیری از هرگونه کمک به برنامه هستهای ایران همراه شد. اولین دخالت مستند آمریکا برای جلوگیری از پیشرفت ایران در تکمیل رآکتور هستهای بوشهر، مربوط به سال 1983 است. در آن زمان، آمریکا با پیشنهاد آژانس برای ارائه کمک فنی به ایران در دو موضوع تولید سوخت و تبدیل اورانیوم مخالفت کرد.
پس از «مداخله مستقیم» آمریکا برای ممانعت از هرگونه کمک آژانس به ایران، این دو عنصر مهم از طرح پیشنهادی آژانس کنار گذاشته شد. یکی از مقامات ارشد آمریکایی سالها بعد گفت: «ما آن را به سرعت متوقف کردیم.»[13]
تصمیم آمریکا برای جلوگیری از کمک آژانس به ایران (به همان صورت که به کشورهای دیگر کمک میشود) یکی از ضمائم سیاست دولت ریگان نسبت به ایران و عراق بود. جفری کمپ[14]، مدیر ارشد امور خاور نزدیک و جنوب آسیای شورای امنیت ملی در دوره ریگان در این باره میگوید: «جنگ بود. ما تصمیم گرفته بودیم به سوی عراق متمایل شویم. این بخشی از سندروم جنگ ایران-عراق بود.»[15]
دخالت در برنامههای آژانس صرفاً آغازی بر سیاستهای گستردهتر آمریکا برای ممانعت از همکاری بینالمللی با برنامه هستهای ایران بود. وزارت خارجه آمریکا در آوریل 1984 تأیید کرد که هدف آمریکا جلوگیری از انتقال هرگونه فنآوری به برنامه هستهای ایران توسط تأمینکنندگان خارجی است. سخنگوی این وزارتخانه در پاسخی مکتوب به یک خبرنگار گفت: «اقدامات گذشته دولت ایران به ما این اطمینان کافی را نمیدهد که این دولت همیشه به تعهدات بینالمللیاش پایبند بماند.» بنابراین وزارت خارجه آمریکا طی بیانیهای اعلام کرد این کشور اجازه ارائه هیچگونه فنآوری هستهای خود را به ایران نخواهد داد. این بیانیه میافزاید: «همچنین، ما از دیگر تأمینکنندگان هستهای نیز خواستهایم وارد همکاری هستهای با ایران نشوند، به ویژه در دورانی که جنگ ایران و عراق در جریان است.»[16] ادبیات بیانیه وزارت خارجه، این گزینه را نیز برای واشنگتن محفوظ داشت که آمریکا ممکن است حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق به تلاشهای خود برای جلوگیری از ارائه هرگونه فنآوری هستهای به ایران ادامه دهد.
ممکن است برخی این انتظار را داشته باشند که چنین اعلان جنگی عملی علیه برنامه هستهای ایران، با ادعاهایی مبنی بر انجام اقدامات مخفیانه از سوی تهران برای تولید تسلیحات هستهای همراه شود؛ یا اینکه دستکم این کشور توافقات پادمانی خود با آژانس را به صورت جدی نقض کرده باشد. اما وزارت خارجه آمریکا به روشنی اعلام کرد هیچگونه مدرکی مبنی بر اینکه ایران تعهدات خود بر اساس انپیتی را نقض کرده باشد، در دست ندارد. وزارت خارجه اعتراف کرد «هیچ مدرکی» وجود ندارد که ثابت کند ایران تعهدات خود را مبنی بر اینکه فعالیتهای هستهایاش تحت پادمانهای بینالمللی قرار گیرد، نقض کرده است. حتی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد رآکتور هستهای ایران در بوشهر را عاملی برای تکثیر تسلیحات کشتار جمعی نمیداند؛ و اضافه کرد «هیچ مدرکی» مبنی بر ساخت تأسیساتی در آنجا که بتواند پلوتونیم را از سوخت هستهای مصرف شده جدا کند، وجود ندارد. اما مقامات وزارت خارجه آمریکا در گفتگوهای غیررسمی با خبرنگاران، سیاست عدم ارائه فنآوری هستهای به ایران را اینگونه توجیه کردند که تهران قصد حملهای تمامعیار علیه عراق را دارد و این حمله میتواند رژیم صدام را تهدید کند؛ این اظهارات تلویحاً بدان معنا بود که ایران میتواند به عنوان قدرتی مسلط در منطقه ظهور کند.[17] دولت ریگان دخالت خود برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران را بر اساس منافع ژئوپولتیک آمریکا در خاورمیانه توجیه میکرد.
این سیاست به زودی بر روابط ایران با فرانسه و آلمان که همکاری آنها در تکمیل رآکتور بوشهر اهمیت داشت، تأثیر گذاشت. موسویان در سال 1984 هنگامی که با حکم رفسنجانی بهعنوان رئیس سازمان اداری مجلس فعالیت میکرد، پیگیری مسئله اتمی را آغاز نمود. وی در خاطراتش میگوید: «فرانسویها پیش ما آمدند و گفتند ما نمیتوانیم سوخت بوشهر را بدهیم. آنها گفتند که این یک تصمیم بینالمللی است.» دولت فرانسه به وضوح به ایران میگفت آمریکا مایل نیست فرانسه در برنامه هستهای این کشور مشارکت داشته باشد. در این حین، ایران با آلمان نیز مشکلی جدی پیدا کرد. به گفته موسویان سال 1986 زمانی که او به عنوان رئیس اداره اروپای غربی وزارت خارجه منصوب شد، به سرعت مشخص گردید دولت آلمان به شرکت کرافت ورک[18] اجازه تکمیل نیروگاه بوشهر را (که ایران قبل از سقوط شاه در سال 1979، بابت آن 4.78 میلیارد دلار پرداخته بود)، نمیدهد. در سال 1986، هانس دیتریش گنشر[19]، وزیر وقت خارجه آلمان به هاشمی رفسنجانی گفت که برلین نمیتواند اجازه تکمیل قرارداد نیروگاه بوشهر را بدهد.[20]
در عصر جدید به ندرت اتفاق میافتد قدرتی بزرگ این چنین آشکارا بر اساس منافع خود در امور کشوری کوچکتر دخالت کند؛ مسئلهای که در سیاست دولت ریگان در جلوگیری از ارائه هرگونه فنآوری هستهای به برنامه هستهای نوپای ایران مشاهده شد. قابل تأملتر اینکه در سیاست اعلامی وزارت خارجه آمریکا، نه حقوق مشروع ایران برای دستیابی به این فنآوری بر اساس انپیتی و نه تعهدات آمریکا به موجب این قرارداد، هیچکدام به رسمیت شناخته نشد. آمریکا با فشار بر متحدانش برای عدم همکاری با برنامه هستهای ایران -گرچه این همکاری پیشتر مورد موافقت قرار گرفته بود- به طور آشکار در حال نقض اصول اساسی همان توافقنامهای بود که بعدها با توسل به آن ایران را محکوم به عدم پایبندی به تعهدات بینالمللیاش کرد: یعنی پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (انپیتی). این پیمان که در سال 1968 جهت پیوستن کشورها، بسته شد، به محلی برای چانهزنی کشورهای دارنده تسلیحات هستهای با همه کشورهای دیگری تبدیل شد که فاقد تسلیحات هستهای بودند. کشورهای غیر هستهای موافقت کردند به شرطی به سمت دستیابی به تسلیحات هستهای حرکت نکنند که کشورهای دارنده آن، فنآوری هستهای صلحآمیز را در اختیار آنها گذاشته و همچنین با هدف نهایی از بین بردن همه تسلیحات هستهای وارد مذاکرات خلع سلاح شوند.
ماده چهارم پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای دقیقاً به این مسئله اشاره میکند. بر اساس این ماده «هیچ بخشی از این پیمان بهنحوی تفسیر نخواهد شد که به حق مسلم همه امضا کنندگان آن برای توسعه تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز، بدون تبعیض و مطابق با مواد یک و دو این پیمان، خللی وارد کند.» این ماده همچنین تأکید میکند: «همه اعضای این پیمان متعهد میشوند و این حق را دارند که تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات علمی و فنآوری برای مقاصد صلحآمیز انرژی هستهای را تا حد ممکن تسهیل کرده و در این امر مشارکت کنند.»[21]
این یکی از قوانین انپیتی بود که آمریکا آشکارا آن را نقض کرده و بر دیگر کشورهای دارنده فنآوری هستهای و آژانس نیز جهت عدم همکاری با ایران در برنامه هستهای فوق العاده متعارفش، فشار میآورد. علاوه بر این، آمریکا با نقض شروط این پیمان که اساس شکلگیری انپیتی محسوب میشود، برای متهم کردن ایران به نقض ماده 2 انپیتی تلاش کرد؛ مادهای که از کشورهای عضو میخواهد «تسلیحات هستهای یا دیگر تجهیزات انفجاری هستهای را تولید و خریداری نکرده و هیچگونه کمکی در تولید تسلیحات هستهای یا دیگر وسایل انفجاری هستهای دریافت نکنند.» در واقع بوروکراسی امنیت ملی آمریکا منافع و سیاست یکجانبه خود درباره کنترل تسلیحات را جایگزین تعهدات قانونیاش میکرد.
ایران قصد داشت به برنامهای که توسط رژیم شاه آغاز شده بود ، ادامه داده و برای تأمین سوخت پروژه بوشهر، با تکیه بر شرکتهای اروپای غربی دست به غنیسازی اورانیوم بزند. اما اظهارات علنی مقامات آمریکایی مبنی بر تصمیم واشنگتن برای جلوگیری از دستیابی ایران به فنآوری هستهای، فشارهای آمریکا بر فرانسه برای عدم تأمین اورانیوم غنیشده مورد نیاز نیروگاه بوشهر، و همچنین اعمال فشار بر آلمان برای تکمیل نکردن ساخت نیروگاه بوشهر، این نکته را برای سیاستگذاران ایرانی روشن کرد که سیاست محرومسازی آمریکا، اجرای این طرح را غیرممکن ساخته است. موسویان میگوید: «آنها میگفتند که ما حتی حق داشتن یک نیروگاه هستهای و یا دسترسی به بازار سوخت بینالمللی را نداریم. ما به این نتیجه رسیدیم که یا باید از انپیتی خارج شویم و یا خودکفا شویم.»[22]
غلام رضا آقازاده، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران طی سخنرانی سال 2003 خود در مقر آژانس، به این نکته اشاره کرد که رهبران ایران چگونه پس از تجربه یورودیف به این نتیجه رسیدند که برای تأمین اورانیوم غنیشده نمیتوانند روی همکاری دولتهای غربی حساب کنند. وی گفت: «ما از همکاری غربیها ناامید شده بودیم، و به همین دلیل سیاست خودکفایی را در پیش گرفتیم.»[23]
منظور آقازاده از خودکفایی، اشاره به تصمیم ایران برای دستیابی به ابزار غنیسازی اورانیوم در خاک خود بود. گام اول ایران در این راه آغاز خرید فنآوری سانتریفیوژ بود که به منظور تولید اورانیوم غنیشده خود به آن نیاز داشت. فردی که مسئول برنامه جدید سانتریفیوژ سازمان انرژی اتمی ایران بود، دکتر مسعود نراقی نام داشت که دارای مدرک دکترا در علوم پلاسما از دانشگاه کیس وسترن ریزرو[24] بود و پیشتر در اداره فضا و هوانوردی ملی آمریکا کار میکرد. وی تماس با تأمینکنندگان و دلالان فنآوری تجاری را آغاز کرد. نراقی در جریان دیدارش از دفتر لیبولد هرائوس[25] در کلن آلمان در سال 1985، با گاتوالد لرچ[26]، یکی از اعضای شبکه ارائه خدمات هستهای مرتبط با عبدالقدیرخان (دانشمند هستهای پاکستان که به طور مخفیانه اسرار هستهای را میفروخت)، دیدار کرد.[27]
تعامل ایران با شبکه عبدالقدیرخان اغلب به عنوان مدرکی برای تمایل این کشور به دستیابی به تسلیحات هستهای محسوب میشود زیرا در اوایل دهه 1990 همین شبکه، بسته کاملی را به لیبی فروخت که شامل یک مرکز کامل غنیسازی اورانیوم با 10 هزار سانتریفیوژ، 20 تن (بیش از 18 هزار کیلوگرم) اورانیوم، و طرحی چینی برای تسلیحات هستهای بود.[28] اگر ایران قصد داشت از طریق غنیسازی، تسلیحات هستهای تولید کند، این بهترین فرصت برای انجام این کار بود. پیشنهادی یک صفحهای که لرچ به ایران داد (و بعداً به آژانس تحویل شد)، شامل طراحی و مختصات سانتریفیوژها، طرح یک مرکز غنیسازی کامل و «باز تبدیل اورانیوم و تواناییهای مربوط به ریختهگری» میشد، فرآیندی که اگر ایران به تولید تسلیحات هستهای فکر میکرد، اجرای آن ضروری بود.[29]
اما هنگامی که نراقی در سال 1987 با لرچ و دیگر اعضای شبکه عبدالقدیرخان در دبی دیدار کرد تا آنچه را که برای آغاز ساخت سانتریفوژها نیاز بود، خریداری کند ، هیچ تمایلی به خرید فنآوری ساخت بمب از خود نشان نداد. پس از آن، اولی هاینونن[30]، یکی از مقامات بخش پادمانی آژانس و مسئول پرونده ایران، در راستای تحقیقات خود درباره ارتباط ایران با شبکه عبدالقدیرخان مصاحبههای زیادی را با دلالان این شبکه که در سال 1987 با نراقی در ارتباط بودند، انجام داد. افرادی که مورد مصاحبه قرار گرفتند به هیچ وجه مدعی نشدند ایران تمایلی به خرید تجهیزات یا مواد اولیه لازم برای تولید بمب اتم داشت. آمریکا به خود نراقی نیز دسترسی داشت؛ وی در سال 1992 منصب خود در سازمان انرژی اتمی ایران را ظاهراً به دلیل کیفیت نامرغوب قطعات سانتریفیوژی که خریداری کرده بود، از دست داد، ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد و هر آنچه را که درباره برنامه هستهای ایران میدانست ، در اختیار سازمان سیا قرار داد.[31]
عاملان شبکه عبدالقدیرخان به این نکته اشاره کردند که اوایل سال 1987 وقتی نراقی و یکی از همکارانش تجهیزات و طرحهای سانتریفیوژی را در دبی دریافت کردند، لرچ و یکی دیگر از اعضای شبکه سندی یک و نیم صفحهای را به طور رایگان در اختیار ایران قرار دادند که نقشهای خلاصهشده از گامهای لازم برای تبدیل فلز اورانیوم جهت تولید سلاح هستهای بود؛ ظاهراً آنها تلاش داشتند ایران را ترغیب به خرید کل این فنآوری کنند.[32] هیچ یک از مقامات آمریکایی، اسرائیلی، اروپایی یا آژانس هرگز توضیح ندادند که اگر ایران تمایل به ساخت سلاح هستهای داشت ، چرا از فرصت خرید این فنآوری از شبکه خان در سال 1987 استفاده نکرد.
----------------------------------------
پی نوشت:
[1] . Zbigniew Brzezinski
[2] ."The Iranian Revolution 25 Years Later: An Oral History with Henry Precht, Then State Department Desk Officer," Middle East Journal 58, no. 1 (Winter 2004): 17.
[3] . Jimmy Carter
[4] . Walter Mondale
[5] . Flynt Leverett and Hillary Mann Leverett, Going to Tehran (New York: Metropolitan Books, 2013), 49.
[6] . Ronald Reagan
[7] . William Casey
[8] . Bob Woodward, Veil: The Secret Wars of the CIA 1981-1987 (New York: Pocket Books, 1987), 109-110.
[9] . Robert M. Gates
[10] . سیاست مخفیانه دولت ریگان در استشهاد قانونی هوارد تیچر، یکی از مقامات سابق شورای امنیت ملی آمریکا در 31 ژانویه 1995 آمده است. جهت کسب اطلاع بیشتر به این آدرس مراجعه شود: https://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB82/iraq61.pdf.
[11] . Operations Staunch
[12] . Lee H. Hamilton and Daniel K. Inouye, Report of the Congressional Committees Investigating the Iran-Contra Affair (Collingdale, PA: Diane Publishing, 1995), 159.
[13] . Hibbs, "U.S. in 1983," 12.
[14] . Geoffrey Kemp
[15] . مصاحبه نویسنده با جفری کمپ، 18 جولای 2013.
[16] . Reuters dispatch, "Possibility of Treaty Violation Cited as US Seeks Nuclear Boycott of Iran," Globe and Mail (Toronto), April 26, 1984.
[17] . Bernard Gwertzman, "US Urges Ban on Atom Sales to Iran," New York Times, April 26, 1984.
[18] . Kraftwerk GmbH
[19] . Hans Dietrich Genscher
[20] . مصاحبه با موسویان
[21] . پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای، بخشنامه اطلاعاتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، 22 آوریل 1970. مراجعه شود به :
https://www.iaea.org/Publications/Documents/Infcircs/Others/infcirc140.pdf
[22] . مصاحبه با موسویان
[23] . Reza Aghazadeh, "Iran's Nuclear Policy," Vienna, May 6, 2003, https://www.iranwatch.org/IAEAgovdocs/iran-iaeastatement-aghazadeh-050603.pdf.
[24] . Case Western Reserve University
[25] . Leybold- Heraeus
[26] . Gottwald Lerch
[27] . David Albright, Peddling Peril: How the Secret Nuclear Trade Arms America's Enemies (New York: Simon and Schuster, 2010), 72-75.
[28] . David Albright and Corey Hinderstein, Uncovering the Nuclear Black Market,"report for the Institute for Nuclear Materials Management 45th Annual Meeting, Orlando FL, July 7, 2004, https://www.isis-online.org/publications/southasia/nuclear_black_market.html.
[29] . تحولات در اجرای توافق پادمانی انپیتی در جمهوری اسلامی ایران و راستیآزمایی آژانس اتمی از تعلیق فعالیتهای بازفرآوری مربوط به غنیسازی، خلاصه بهروز شده توسط معاون مدیرکل آژانس در امور پادمانی، 31 ژانویه 2006.
[30] . Olli Heinonen
[31] . Douglas Frantz and Catherine Collins, The Nuclear Jihadist (New York: Twelve, 2007), 202.
[32] . Frantz and Collins, Nuclear Jihadist, 160-61
بخشی از کتاب" بحران ساختگی" نوشته گرت پورتر
ارسال نظر