روایت نابغه تخریب از اسارت فرمانده استخبارات عراق
پارسینه: همراه ما تعدادی از معارضان «کرد» بودند. توانستیم با همکاری آنها به شهر درالوک برسیم. از آنجایی که حدود 32 پایگاه دور این شهر بود معارضان «کرد» به سرگرم کردن عراقیها پرداختند و ما نیز کارهای تخصصی تخریب را در این شهر انجام دادیم.
به گزارش پارسینه؛ سردار جعفر جهروتیزاده از نوابغ تخریب که از همرزمان جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان است و مسئول تخریب «سپاه 11 قدر» و مسئول بخش تخریب قرارگاه «ظفر» بوده است درباره انجام یک عملیات برون مرزی و به اسارت در آوردن خلبان عراقی و فروش آن میگوید:برای انهدام پلی در دوران دفاع مقدس به عمق 300 کیلومتری خاک عراق و شهر «درالوک» نفوذ کردیم. 18ساعت از ارتفاعات «قندیل» بالا رفتیم و 20 ساعت نیز پایین آمدن از این ارتفاعات به طول انجامید چرا که 16 متر برف آمده بود و ما تا کمر به درون برف فرو میرفتیم.
همراه ما تعدادی از معارضان «کرد» بودند. توانستیم با همکاری آنها به شهر درالوک برسیم. از آنجایی که حدود 32 پایگاه دور این شهر بود معارضان «کرد» به سرگرم کردن عراقیها پرداختند و ما نیز کارهای تخصصی تخریب را در این شهر انجام دادیم.
هنگامی که به شهر رسیدیم در درون مسجدی که مقابل ساختمان استخبارات این شهر قرار داشت،موضع گرفتیم.ابتدا با گلوله «آر.پی.جی» به دیوار بتونی 15 متری این ساختمان شلیک کردیم اما گلولهها بازمیگشت و هیچ تأثیری بر ساختمان نمیگذاشت.بعد از مدتی عراقیها به سمت مسجد تیراندازی کردند.
برای آنکه حرمت مسجد حفظ شود ما به چند خانه سازمانی که اطراف این ساختمان بود،رفتیم و با سوراخ کردن دیوارهایش به دیوار اصلی ساختمان استخبارات رسیدیم.
دیوار را منفجر کردیم و جالب است بدانید که عراقیها آنقدر مطمئن بودند که ساختمان شان غیرقابل نفوذ است که روی تختهایشان خوابیده بودند و ما آنها را در همان حالت با انفجار دیوار استخبارات غافلگیر کردیم. همچنین در جریان حضور در این شهر ما توانستیم با موشک «سهند» یک هواپیمای عراقی را هم منهدم و خلبان آن را به اسارت درآوریم.این باید پلی را در شهر درالوک منهدم میکردیم. از پیش مواد منفجره را به داخل خاک عراق آورده بودیم. اما هنگامی که سراغ مهماتی که از قبل به داخل خاک عراق آورده بودیم، رفتیم حدود نصف آن را دزدیده بودند و مشخص نبود چه کسی این کار را انجام داده است. تحلیل ما این بود که انفجار پل با این مقدار مواد منفجره ممکن نیست اما از آنجایی که رمز عملیات با «حضرت زهرا (س)» پیوند خورده بود به درون آب رفتم و مواد منفجره را در پایههای پل جایگذاری کردم.
پس از آن فیتیله را روشن کردم و منتظر بودم تا نتیجه کار را ببینم. در این بین شهید «رسول حیدری» -در کشور بوسنی به شهادت رسید- دستم را گرفت و گفت الان است که خودت هم منفجر بشوی.
با هم شروع به دویدن کردیم.هنگامی که پل منفجر شد دست او را کشیدم و بازگشتم. خدا را شکر تمام پل به زیر آب رفته بود. آن زمان در سختترین شرایط و میتوانستیم همه کارها را انجام بدهیم اما متاسفانه احساس میکنم در این زمان توسل ما کمرنگ شده است و به افراد دیگر رجوع میکنیم.
همه این خاطره برای این بود که بطور تلویحی به خواننده بگه ما قدیما توسل میکردیم و موفق می شدیم و الان چرا داریم مذاکره میکنیم و ... ( پاراگراف آخر). اما توسل کردن منافاتی با مذاکره و ... برای منافع کشور نداره. کشور در انزوا به هیچ جا نمی رسد. داشتن رابطه با جهان ( یا کشورهای غربی که عزیزانی به ظاهر دلواپسش هستند.) به شرط حفظ منافع ملی چه اشکالی دارد؟ مگر این که این عزیزان دلواپس منافع خودشان باشند.