تنهایی با ارزش ترکیه در منطقه
پارسینه: رحمت حاجی مینه، استاد دانشگاه: ترکیه به دلیل نداشتن ظرفیت و پتانسیل و همچین تحولات سیال خاورمیانه، و در عین حال همراهی نکردن متحدان منطقهای، تنها مانده است.
دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه بر اساس مانیسفت سیاست خارجی آن که آقای داوود اوغلو در کتاب " عمق استراتژیک " خود مطرح کرده، مورد بازنگری و ارزیابی قرار می گیرد. این بازنگری پس از تحولات خاورمیانه در سال 2011 بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و این پرسش را مطرح می کند که آیا دولت ترکیه شکست خورده یا نه. نویسنده کتاب عمق استراتژیک، کسی است که هم بحث های نظری را در پیش گرفته و هم تجربه عملی داشته است. داوود اغلو، ابتدا به عنوان مشاور اردوغان فعالیت کرده و سپس به سمت وزارت خارجه رسید. در نهایت در سال 2014 رئیس حزب عدالت و توسعه و نخست وزیر ترکیه شد.
می توان کتاب عمق استراتژیک را با این موضوع شروع کرد که سیاست خارجی ترکیه، در دوران قبل از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، بر مبنای حفظ وضع موجود و توازن منطقه ای در خاورمیانه بود. سیاستی که ترک ها در پیش گرفته بودند، نگاه به غرب و دوری از خاورمیانه بود. آنها خاورمیانه را کانون تهدیدزا نگریسته و به لحاظ تاریخی با اعراب مشکل پیدا کرده بودند. همچنین با دلیل حضور کردها، علاقه ای به این منطقه نداشتند.
با تحولات دهه ۱۹۹۰، به خصوص بعد از جنگ دوم خلیج فارس، و پس از فروپاشی شوروی، ترکیه خود را در ناتو تعریف کرد. اقدامی که اهمیت استراتژیک را زیر سوال برد و پس از شکست کمونیسم در شوروی، جایگاه خود را در غرب از دست دادند. این اقدام هم بر نگاه غربی ها و هم نگاه جهانی به ترکیه اثرگذار بوده و این سوال را مطرح کرد که ترکیه چگونه می تواند خود را بازسازی کند؟ بهترین زمان برای بازسازی ترکیه، به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 بود. تمرکز ترکیه در سیاست خارجی مبنی بر کتاب عمق استراتژیک بود. داوود اوغلو در این کتاب به دو بحث مهم تاریخی و جغرافیایی اشاره کرده و تلاش می کند هویت جدیدی به ترکیه بدهد. بر اساس این کتاب، ترکیه دارای پیشینه تاریخی بوده که اوغلو آن را طبق امپراتوری عثمانی تعریف می کند. همچنین با توجه به عمق جغرافیایی این کشور، پلی میان شرق و غرب بوده که می تواند نقش مرکزی را ایفا کند. بر اساس چنین رویکردی، نظام بین الملل به سه دسته تقسیم بندی می شود:
دولت هایی که رفتار ایستا دارند. این دولت ها سعی می کنند خود را از تحولات و آشوب ها دور نگه داشته و بیشتر منفعل هستند.
دولت ها یا بازیگران عادی و نرمال که اگر آشوبی به وجود بیاید، خود را به دست تحولات بین الملل داده و وارد آشوب می شوند، اما بازی گردان نیستند.
دولت ها یا بازیگرانی که بر اساس فاکتورها و پتانسیل قدرت وارد تحولات شده و نقش پویا و داینامیکی را ایفا می کنند زیرا خود بازی گردان هستند.
بنابراین از نگاه داوود اوغلو، ترکیه بر اساس مولفه های تاریخی، جغرافیایی و تمدنی در دسته سوم قرار گرفته و باید نقش ایفا کند زیرا در غیر این صورت، شکست خورده است. بر اساس چنین نگاهی، ترکیه در گذشته دولت منفعل به خصوص در قبال خاورمیانه بوده است. به همین دلیل برای اثبات چنین جایگاهی ترکیه باید وارد بحران شود و جریان سازی کند. پس از آن بود که ترکیه از غرب فاصله گرفته و به طرف شرق آمد. گرچه به دلیل کمبودها و نقش گذشته، این حرکت به تدریج صورت گرفت. اما اوج آن بین سال های 2008 تا 2009 بود که ترکیه توانست با استفاده از قدرت نرم، به عنوان قدرت منطقه ای نقش آفرینی کند. بر این اساس ترکیه سعی داشت به آرام کردن فضا بر اساس شعار به صفر رساندن مشکلات با همسایگان عمل کند. ترکیه بر این باور بود هر اندازه بتواند بازی کند، وابستگی متقابل بیشتر شده و می تواند از روابط اقتصادی بیشتری بهره ببرد، چنین سیاستی باعث بازسازی نقش ترکیه در نگاه غربی ها شد. نقش میانجی گری ترکیه میان اسرائیل و سوریه و اسرائیل و حماس و برنامه هسته ای ایران گویای این مدعاست. ترکیه توانست به عنوان بازیگر مستقل، نقش مستقل خود را نشان دهد. بر اساس دیدگاه آقای
اوغلو، ترکیه با توجه به ویژگی ها و فاکتورهایی که دارد، نباید زیر بلیت هیچ قدرت جهانی حتی آمریکا برود. اگر ترکیه خواهان قدرت منطقه ای است، باید نقش مستقل خود را ایفا کند. طبق چنین دیدگاهی شاهد شکوفایی در سیاست خارجی ترکیه در منطقه بودیم.
اما با شروع تحولات عربی، آزمون بسیار مهمی پیش روی ترکیه قرار گرفت. تحولات عربی زمینه تحولات گسترده ای را در سطح کشورهای عربی و در اوج آن در سوریه به وجود آورد. براساس تقسیم بندی آقای اوغلو ترکیه ناگزیر برای ورود به بحران بود. اما نکته اینجاست که در راستای ورود به منازعات منطقه ای، با توجه به عناصر مختلف، یک سیاست قابل پیش بینی وجود ندارد و نمی توان رویکرد خطی را نسبت به تحولات خاورمیانه در پیش گرفت. بر این اساس ابتدا ترکیه برای ورود به لیبی مقاومت کرد اما در نهایت به این موضوع تن داد. در عین حال اعتماد به نفس ترک ها زمانی که محبوبیت آقای اردوغان در خیابان های مصر مشاهده شد، افزایش یافت. اما مساله سوریه برای ترکیه چالش برانگیز شد. پیش تر ترکیه توانسته بود روابط حسنه ای را با سوریه ایجاد کند. پیش از سال 1998، به دلیل حمایت های سوریه از پ.ک.ک و پناه دادن به آقای اوجالان، تنش میان دو کشور بالا گرفته و حتی احتمال درگیری نظامی وجودداشت. اما پس از آن روابط دو کشور به تدریج بهبود یافته و حتی دو کشور اقدام به برگزاری مانور مشترک کرده، روادید میان دو کشور برداشته شده و حتی قرار بود سد مشترکی ساخته شود. همچنین روابط
خانوادگی صمیمی میان اردوغان و اسد به وجود آمده بود. از طرفی به دلیل مرزهای طولانی میان ترکیه و سوریه، هر تغییری در سوریه پیامدهای امنیتی برای ترکیه به همراه داشت. همچنین از نگاه ترکیه، سوریه دروازه اقتصادی به جهان عرب بود. روابط حسنه میان ترکیه و سوریه، زمینه دلخوری غرب و آمریکا را فراهم آورد زیرا از نگاه آمریکا، سوریه محور شرارت بود. از این رو برخی بر این عقیده اند، رفتار آمریکا در قبال ترکیه نوعی تلافی باشد. زمانی که آمریکا از ترکیه برای شرکت در جنگ عراق درخواست کرد و ترکیه از این کار امتناع کرد. در نهایت با روی کار آمدن اوباما، برای اولین بار شاهد اعزام سفیر آمریکا به سوریه بودیم. اما این مساله زمان زیادی طول نکشید و با شروع بحران در سوریه، ترکیه سر دوراهی قرار گرفت.
ترکیه در ابتدا سعی در پیاده سازی سیاست مبتنی بر اصلاحات را داشت. در این راستا داوود اوغلو به سوریه سفر کرده و از بشار اسد برای اجرای اصلاحات درخواست کرد. اما پس از بی نتیجه ماندن، سیاست ترکیه عوض شده و خواستار مداخله سازمان ملل، آمریکا و قدرت های جهانی در سوریه شد. ترکیه بر این باور بود که می تواند با تغییر در نظام سیاسی سوریه، نفوذ منطقه ای خود را بیشتر کند. ترکیه نمی توانست خود را از بحران سوریه دور نگه دارد زیرا ترکیه خود را دولت نوع سوم می دانست. دولتی که می تواند آشوب را در راستای منافع ملی به نظم تبدیل کند. اما ورود ترکیه به بحران سوریه، چالش هایی را به همراه داشت:
نخستین چالش از داخل سوریه برخاست. قدرت گرفتن کردها در شمال سوریه از مهمترین دغدغه های ترکیه بود. قدرت گرفتن کردها و جلوگیری از شکل گیری دولت خودمختار کردی در شمال سوریه از مهمترین چالش های ترکیه بود.
دومین چالش نیروها، گروه ها و اپوزیسیونی بود که در سوریه به وجود آمد. همه آنها یکصدا نبودند. گرچه ترکیه سعی کرد با گردآوری آنها در استانبول زمینه یکصدایی آنها را فراهم آورد، اما حضور عربستان مانع شد.
سومین چالش، تعارضات با کشورهای منطقه به خصوص ایران بود. ایران هم به لحاظ قدرت منطقه ای و هم همسایگی از اهمیت ویژه ای برای ترک ها برخوردار است. به خصوص آنکه حزب عدالت و توسعه یک حزب اسلامگراست.
چالش چهارم، سطح بین المللی و فاصله گرفتن ترک ها از آمریکا بود. ترکیه انتظار داشت، پس از ورود به سوریه، مورد حمایت آمریکا قرار گیرد زیرا پیش از آن آمریکا در بهار عربی، مدل اسلامی دموکراتیک ترکیه را معرفی کرده بود. ترکیه انتظار داشت پس از آنکه جت آنها توسط نیروهای سوریه سرنگون و کاربرد سلاح های شیمیایی مطرح شد، آمریکا از آنها حمایت کند. اما آمریکا به جای ورود، با روس ها برای نابودی سلاح های شیمیایی به توافق رسید. همچنین تهدید ترکیه پس از سقوط جنگنده روسی، از سوی کرملین و درخواست از ناتو برای اعلام حمایت از آنکارا که در نهایت ناتو آنها را توصیه به گفت وگو کرد، ترکیه را با چالش مواجه کرد. در اینجا بود که ترکیه متوجه ارزش خود در نظام بین المل، آمریکا و ناتو شد.
سیاست ترکیه در ابتدا، به صفر رساندن مشکلات با همسایگان بود اما در نهایت به تنش صد با همسایگان تبدیل شد. ترکیه نه تنها نتوانست به تنش ها سر و سامان دهد، بلکه باعث پیچیده تر شدن آن ها شد. بر این اساس می توان چند اصل سیاست خارجی ترکیه را بر اساس آزمون مطرح شده بیان کرد:
توازن میان آزادی و امنیت: این مساله در فضای داخلی ترکیه به خوبی مشاهده می شود. پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه مساله دموکراسی مطرح شد. برخی بر این باور بودند عدالت و توسعه تنها بازیگر دموکراسی در ترکیه است. اما انتخابات ژوئن نقطه عطفی در تحلیل های سیاست داخلی و خارجی ترکیه به حساب می آمد. آنجا که دولت ترکیه نشان داد، با به خطر افتادن حاکمیت، امنیت را بر آزادی ترجیح می دهد.
به صفر رساندن مشکلات با همسایگان: ترکیه نتوانست این خواسته را عملی کند. آن هم به دلیل سیال بودن ماهیت تحولات در روابط بین الملل و پویایی تحولات در خاورمیانه است.
سیاست چند بعدی و چند وجهی: بسیاری از اندیشمندان ترکیه بر این عقیده اند، ترکیه پتانسیل لازم برای ورود به این آزمون را نداشت. ترکیه توان بازی سازی در چند بعد را نداشته است. درواقع over load _ افزوده بار_ به ترکیه اضافه شد. باری که ترکیه نتوانست به مقصد برساند. در ارمنستان تنش ها به صفر نرسید. حتی جایگاه خود را در مصر از دست داد. با سوریه وارد چالش شد. حتی با ایران در مواردی با چالش مواجه شد اما بر اساس عقلانیت حاکم میان نخبگان سیاسی این کشور و با توجه تجربه تاریخی، سعی کرد با وجود رقابت های منطقه ای، روابط را حفظ کند.
گفتمان دیپلماتیک جدید بر اساس انعطاف پذیری: آنچه در کتاب عمق استراتژیک به آن پرداخته شده بود، دولت ترکیه باید دولت انعطاف پذیر باشد. اما در دنیای سیاسی امروز به خصوص در خاورمیانه، نگاه ماکیاولیستی حاکم بوده و بر اساس آن سیاست تعریف می شود. امروز ترکیه در خاورمیانه جایگاهی را دارد که آقای داوود اوغلو به صراحت از آن به عنوان " تنهایی با ارزش" یاد می کند. او اعتراف به تنهایی ترکیه در منطقه کرده است.
دیپلماسی موزون: یعنی اینکه بتواند در همه حوزه ها بر اساس نگاه دیپلماتیک صلح آمیز، به اهداف خود در منافع ملی دست یابد. اما به گفته مقامات سیاسی ترکیه و شخص اردوغان، ترکیه در سیاست های منطقه ای خود نتوانسته جواب بگیرد. زمانی ترکیه اعلام کرد در آشوب سوریه را رها نمی کند، اما امروز پذیرفته که ترکیه تنها شده است.
بنابراین می توان گفت ماموریتی که آقای اوغلو در کتاب عمق استراتژیک برای ترکیه در نظر گرفته بود، ناموفق بوده است:
اول، علت این مساله پیچیدگی تحولات خاورمیانه است. به گفته بری بوزان، در منطقه خاورمیانه شما نمی توانید به یک کشور دوست در منطقه کمک کنید بدون اینکه دشمن تان را قوی کنید، نمی توانید با دشمنان وارد جنگ شوید بدون اینکه دوستان را هم ضعیف کنید. یعنی بر اساس تقارن موجود میان بازیگران بر اساس فاکتورهای قومیتی، مذهبی و فرهنگی، بازی پیچده است. با دشمن وارد رقابت می شوید در حالی که متحدان دوست را ضعیف می کنید. این سیال بودن و پیچیدگی خاورمیانه یکی از دلایلی است که ترکیه نتوانست به اهدافش دست یابد.
دوم، ورود بازیگران غیرقابل پیش بینی است که در حوزه سیاسی باید پذیرفتنی باشد. غیرقابل پیش بینی بودن در حوزه روابط بین الملل وجود دارد.
سوم، نگاه آقای اوغلو نگاه یک طرفه بود. به خصوص رقبای منطقه ای ترکیه مانند ایران اجازه ندادند شرایط برای بازی ترک ها فراهم شود.
چهارم، عدم همراهی نظام بین الملل و همچنین متحدان غربی ترکیه در چالش های پیش رو است که این موضوع به تعریف متفاوت ترکیه و آمریکا یا غربی ها از مسایل منطقه ای مربوط می شود. برای مثال درباره داعش، ترکیه سعی دارند آن را در چارچوب منافع ملی خود تعریف کند. مقامات سیاسی ترکیه گفته اند که شرایط سوریه برای ما خاص است. یعنی بازیگران در آن برای ما خاص هستند، زیرا ما به آنها نزدیک هستیم.
پنجم، در حال حاظر اولویت ترکیه کردها هستند. درحالی که اولویت کشورهای دیگر برای مثال داعش است. ترکیه هنوز در همه گفتارهای خود سعی دارد، پ.ک.ک را به داعش نزدیک کند. در حالی که بازیگران دیگر چنین کاری نمی کنند.
در نهایت بر اساس دیدگاه های آقای داوود اوغلو که هم به لحاظ نظری و هم عملی معمار سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه محسوب می شود، ترکیه به دلیل نداشتن ظرفیت و پتانسیل و همچین تحولات سیال خاورمیانه، و در عین حال همراهی نکردن متحدان منطقه ای، تنها مانده است. موضوعی که داوود اوغلو آن را پذیرفته و ابراهیم کالین نیز آن را قبول کرده و گفته است شرایط کنونی منطقه به نفع ترک ها_ دولت ترکیه _ نیست.
*استاد دانشگاه، پژوهشگر پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، متن سخنرانی در نشست پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه درباره رویکرد ترکیه به خاورمیانه
واقعا!! كجا تنهاست اتحاديه اروپا ،آمريكا، كشورهاي عرب خليج فارس همه پشتشن زوري كه الان داره برا اتحاديه اروپا به خاطر قدرت چانه زني بالاش شرط تعيين ميكنه! متاسفانه تنها كشور منطقه كه تنهاست ايران است و بس