داوود احمدینژاد:حیف که نمیتوانم بیشتر از این صحبت کنم
پارسینه: یکی از دلایلی که مردم تا امروز پای این انقلاب ایستاندهاند این بوده است که میگویند امامخمینی (رحمتاللهعلیه) با آن عظمت و همچنین بعد از امام، مقام معظم رهبری با سعه صدری که دارند و با علم، سواد، ایمان و مجاهدتشان، در مقابل قانون خاضع هستند. در اصل 110 قانون اساسی، یعنی همان اصل ولایت مطلقه فقیه، اختیاری که برای امام (رحمتاللهعلیه) و بعد از آن برای مقام عظمای ولایت آمده، اختیار کمی نیست؛ ولی ایشان از این اختیاراتشان استفاده نمیکنند. سعه صدر و صبرشان بالاست و صبوری میکنند. منتها از صبوری ایشان سوء استفاده كردند.
داوود احمدینژاد، دبیر سابق کمیته دائمی پدافند غیرعامل بوده است. البته پس از ماجرای خانهنشینی و اوجگیری افشاگریهای حاج داوود احمدینژاد، او از این سمت نیز عزل شد تا راه دو برادر از هم جدا شود و به تعبیر خودش، باید ماجرای ارتباط آنها را از حضرت نوح (علیهالسلام) بپرسیم!
داوود احمدینژاد به سبب روابط فامیلی و همچنین مشاغلی که داشته، ناگفتههای بسیاری درباره اطرافیان اینروزهای برادرش دارد. اما اینروزها سکوت پیشه کرده و کمتر از گذشته به سخنرانی و مصاحبه تن میدهد. وی که معلوم بود دل پری از اتفاقات پس از فروردین سال 89 دارد، در این گفتوگو محتاطانه عمل کرد و از آوردن اسامی اجتناب کرد. او حتی در جواب به یکی از سؤالات گفت: «تحلیل رسانهها و امیدواریشان در رابطه با این جدایی احمدینژاد و مشایی اشتباه است. حیف که نمیتوانم بیشتر از این صحبت کنم و باید سکوت کنم.» خلاصه گفتو گوی وی با پنجره را در ادامه میخوانید:
جناب آقاي احمدي نژاد سال گذشته ماجرايي رخ داد كه در ادبيات سياسي به دوركاري رييس جمهور مشهور شد. ميخواهيم به بهانه اولين سالگرد اين اتفاق درباره خانه نشيني و قهر برادرتان دكتر محمود احمدي نژاد صحبت كنيم.
جناب آقاي احمدي نژاد سال گذشته ماجرايي رخ داد كه در ادبيات سياسي به دوركاري رييس جمهور مشهور شد. ميخواهيم به بهانه اولين سالگرد اين اتفاق درباره خانه نشيني و قهر برادرتان دكتر محمود احمدي نژاد صحبت كنيم.
فارغ از مسائل شرعی، آن چیزی که اتفاق افتاده معلوم است؛ در مقابل قانون ایستادند. همین! نظام ما بر اساس قانون اساسی و اسلام بنا نهاده شده، اما الان تنها چیزی که به آن اهمیت داده نمیشود قانون است. به یاد داریم که امامخمینی (رحمتاللهعلیه) در جواب به آن کسی که گفته بود فلان قانون را اجرا نمیکنم و قبول ندارم فرمود: «تو غلط کردی که قانون را قبول نداری؛ قانون تو را قبول ندارد... .» رایج شده که برخی میگویند قوه مقننه و قوه قضاییه ضعف دارند و مدعی هم هستند که بهخاطر ضعف آنهاست که به قانون تمکین نمیکنیم؛ باید در جواب این رفتار به آنها گفت که قوه مجریه در تمام طول انقلاب ضعف داشته است. شاید بیشترین ضعف را هم همین قوه داشته و قطعا هیچ مجموعهای هم معصوم نیست. این درست نیست که هرکسی بگوید من قانون را قبول ندارم.
باید مجلس قوه قضاییه را قبول داشته باشد، قوه قضاییه نیز باید مجلس را قبول داشته باشد و هر دو اینها باید دولت را قبول داشته باشند و دولت نیز باید آنها را قبول داشته باشد. جامعه باید حرکتش استمرار پیدا کند وگرنه اگر یکی بگوید من آن دیگری را قبول ندارم و آنها نیز بگویند ما این یکی را قبول نداریم که شدنی نیست! الان هم چنین اتفاقی افتاده است و برخی میگویند بعضی از قوا مورد قبول ما نیستند. مگر ما کی هستیم؟ ما کسی نیستیم! هرچه هست قانون است، همه باید تابع قانون باشند. متولی باید احترام امامزاده را داشته باشد. خود ما اگر خدای نکرده به قانون احترام نگذاریم، آنوقت از مردم چه توقعی داریم که آنها به قانون احترام بگذارند. مردم همواره رفتار ما را میبینند.
یکی از دلایلی که مردم تا امروز پای این انقلاب ایستاندهاند این بوده است که میگویند امامخمینی (رحمتاللهعلیه) با آن عظمت و همچنین بعد از امام، مقام معظم رهبری با سعه صدری که دارند و با علم، سواد، ایمان و مجاهدتشان، در مقابل قانون خاضع هستند. در اصل 110 قانون اساسی، یعنی همان اصل ولایت مطلقه فقیه، اختیاری که برای امام (رحمتاللهعلیه) و بعد از آن برای مقام عظمای ولایت آمده، اختیار کمی نیست؛ ولی ایشان از این اختیاراتشان استفاده نمیکنند. سعه صدر و صبرشان بالاست و صبوری میکنند. منتها از صبوری ایشان سوء استفاده كردند.
قطعا شما هم با من همنظريد كه تنها چيزي كه در آن فضاي احساسي توانست به اتفاقات پايان دهد، مديريت مدبرانه رهبري بود. رسانه ها هم سعي كردند به اين اتفاق كمتر بپردازند تا با حداقل هياهو اين ماجرا ختم شود. به عنوان يك فعال سياسي مقداري درباره روش برخورد رهبري با اين اتفاق توضيح بفرماييد تا بيشتر وارد جعبه سياه اين ماجرا شويم.
مسئولیتهای حساس، در درون کشور یک وجهه و جایگاه دارد و از نگاه بیرونی یک جایگاه دیگر. مشی ولایت فقیه در تمامی سالهای انقلاب اینگونه بوده که بهجایگاههای حساس نظام -چه از دید بیرونی و چه از دید داخل کشور- نباید خدشهای وارد شود؛ چراکه با خدشهدار شدن جایگاههای اصلی کشور، چهره نظام در سطح بینالملل مخدوش میشود. لذا رهبر انقلاب با سعه صدر و توکلی که دارند، جامعه را بهنحوی هدایت کردهاند که در داخل و خارج از کشور خدشه به نظام و روند حرکت مسئولین وارد نشود و تا جایی که امکان دارد، مانند حضرت امام (رحمتاللهعلیه) دنبال این هستند که افراد را جذب و هدایت کنند. امیدواریم این افراد نیز هدایت شوند؛ ولی اگر هدایت نشدند، باید گفت که با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را پاک کرد!
یک سال از ماجرای خانه نشیتی برادرتان گذشته است. اما ایشان در جواب سؤال نمایندگان در مجلس از اساس منکر خانهنشینی شدند و جوابهای سربالا دادند. نظر شما در این رابطه چیست؟
یادمان هست که یکی از مسئولان رده بالا اعلام کرد که وضع قیمتها خوب است و گرانی نداریم و گفته بود اگر فلان میوه گران است نخرید و بروید از جای دیگر بخرید. این مشکل چه معنایی دارد؟ مگر مدیریت جامعه در دست آنها نیست؟ امروز اگر از کسی انتقاد میکنند، بر خود آنها نیز انتقادات زیادی وارد است و باید در جواب شما هم گفت این که منکر خانهنشینی میشوند، از اساس بیحساب است.
شنیدهایم که جنابعالی هم در آن 11 روز برای بازگشت برادرتان، ملاقاتی با ایشان داشتید و سعی کردید ایشان را به بازگشت راضی کنید؟
من در آن موضوع پیش رییسجمهور رفته و وظیفهام را انجام دادم.
درباره جزئیات دیدارتان بگویید. بالاخره میدانید که حرفها و حدیثها درباره این حادثه بزرگ، زیاد است و خیلی از زوایای این واقعه که در تاریخ هم خواهد ماند هنوز مشخص نشده است. مثلا شایعه درست کردهاند که شما برای جدا کردن برادرتان از جریان انحرافی بهدنبال دعانویس هم رفته بودید.
اصل این خبر که من بهدنبال دعانویس و این جور چیزها رفته باشم، از اساس کذب محض است. اینگونه خبرسازیها از جانب کسانی است که از افشاگریهای من علیه خودشان ضربه خوردهاند. از اینها بگذریم که چندان رغبت ندارم دوباره به آنها بپردازم؛ ولی خلاصه موضوع این بود که قضیه بحمدالله بهصورتی پیش رفت که در آن مقطع اصل آن جمع شد. نمیگویم این هنر من بود که قضیه جمع شد، اصلا چنین چیزی نیست؛ ولی سعی کردم به وظیفهای که احساس کردم، خوب عمل کنم و ایشان را ترغیب کنم.
در همان روزهای مورد بحث، خبرهایی مبنی بر مخالفت سایر اعضای خانواده احمدینژاد با اقدام ایشان در رسانهها منتشر شد. آیا این خبر صحت داشت؟
من نمیدانم و خبری هم ندارم.
شما با برادرتان و خانواده ایشان ارتباط خانوداگی دارید و درباره این موضوع مهم قطعا با خانواده و همسر و پسران ایشان صحبت کردهاید.
من خیلی قصد وارد شدن ندارم، چراکه بهخاطر وجود بعضی از عناصر، قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، همه چیز را رها کرده بودم و ارتباط نداشتیم.
یعنی حتی صله رحم هم نمیکنید؟
قصد جواب دادن به این سؤال را ندارم. دیگر اینها را باید به قول معروف به حضرت نوح بگوئید و از ایشان بپرسید.
جریان انحرافی و رسانههای آن، این حادثه را چگونه پوشش داد؟
بعضی از رسانههایشان مسائل را پررنگ کردند تا به تئوری حاکمیت دوگانه دامن بزنند. خوشبختانه رسانههای دیگر هم که مصالح را در نظر داشتند، با دقت عمل كردند.
در زمان خانهنشینی آقای احمدینژاد، در برخی از رسانهها تلاش ویژهای برای پررنگ کردن این اختلاف و القای حاکمیت دوگانه صورت میگرفت. فکر میکنید که هدف از این جریانسازیها چه بود؟
مملکت ما آزاد است و هرکس میتواند تحلیلی داشته باشد. تا جایی که شمشیری علیه این انقلاب نکشیدهاند، میتوانند تحلیل سیاسی بکنند. راجع به خیلی از موضوعات اظهارنظر کرده و حتی مخالفت نیز بکنند. این اصل آزادی از ویژگیهای نظام است. برای همین است که در کل دنیا این نظام قیمت پیدا کرده است. در همه دنیا، حتی کشورهای مدعی دموکراسی، دیکتاتوری و خفقانی حاکم است که نمیتوان حرفی علیه تحلیل مسئولان آن کشور زد و اظهارنظر دیگری کرد.
حالا همین آزادی زمینهای فراهم کرد که عدهای بیایند و تز بدهند که مکتب اسلام را هوا کرده و بهجایش مکتب ایران را بگذارند. اما دیدیم که با آنها مخالفتهای زیادی شد. این خواست خدا بوده است؛ چراکه در ايران نظام الهی حاكم است و ما نمیتوانیم جلوی دهن مردم را بگیریم و بگوئیم درباره اینها تحلیل نداشته باشید.
جریان انحرافی دوست داشت چه میوهای از غیبت رییسجمهوری بچیند و در عمل چقدر به خواستههایش رسید؟
جریان انحرافی دنبال موقعیتی بود که یک اتفاق چالشانگیز در جامعه و این انقلاب بهوجود بیاورد. البته دیدیم که با مدیریت رهبری و هوشیاری مردم، نتیجهای هم برایشان نداشت و به اهدافشان نرسیدند و حتی رسواتر هم شدند. نکته دیگر این است که در نظام ولایی ما، طبق قانون اساسی هرچه که ولی فقیه بگوید همه باید اطاعت کنند، چه برسد به مسئولان که باید سطح ولایتمداری بالاتری هم داشته باشند. دشمنانی که به حاکمیت دوگانه دامن زدند، بدانند که ولایت فقیه در این حادثه بالاتر از قانون حرکت نکرد؛ در حالیکه این توانایی را داشت و عین قانون و شرع هم بود.
اگر قرار باشد فرد یا افرادی درباره نظر مقام معظم رهبری یا امام (رحمتاللهعلیه) کندوکاو کند، آن جایگاه متعلق به مجلس خبرگان رهبری است. هر کسی نمیتواند در این رابطه اظهارنظر کند؛ چراکه اوباما هم خیلی حرف میزند! دشمن از روز اول که انقلاب اسلامی پیروز شد و نظام سیاسی جدیدی بنا شد، پیش خودش گفته بود که این ولی فقیه دیگر چه صیغهای است؟ شواری نگهبان و سپاه دیگر چیست؟
به این نتیجه رسیده بودند که برای شکست انقلاب اینها باید جمع شوند. به همین دلیل از روز اول انقلاب تا به حال، هر فتنهای که کردند علیه ولایت فقیه، شورای نگهبان و علیه نیروهای مخلص انقلاب بوده است که بهطور خاص، نیروهای انقلاب در سپاه و بسیج و ارتش خلاصه شدهاند. همه ملت ایران بسیجی هستند و شما کسی را در این مملکت پیدا نمیکنید که بسیجی نباشد؛ جز عده خاصی که همین گروههای سیاسی معاند را تشکیل دادند و در فتنه 88 تمام عده و عُدهشان را شاهد بودیم. اگر مملکت این جماعت مخالف را هم نداشته باشد که باید به روند حرکت آن شک کرد و فکر بکنیم که نکند داریم بدون اشتباه میرویم که هیچ کس مخالف ما نیست.
با این اوصاف، وضعیت جریان انحرافی در جذب طیفهای خاکستری و مخالف نظام را چگونه ارزیابی میکنید؟
در 22 بهمن گذشته، پیر و جوان، زن و مرد همه آمدند که بگویند همه چیز ما انقلاب و ولایت است و20 روز بعد در 12 اسفند، همه این مردم دوباره آمدند پای صندوقهای رأی و شگفتی دیگری برای جهان رقم زدند. این جماعت، بیخودی بهدنبال یار جمع کردن برای خود است. همه ملت ایران یار انقلاب و ولایت هستند و یار کس دیگری نمیشوند.
اگر مردم به من احترامی هم میگذارند بهخاطر همین نظام و ولایت است. همه کسانی که فکر میکنند بهخاطر چهار عدد رأیکه آوردهاند جایگاهی پیدا کردهاند، اشتباه میکنند؛ رفتار مردم در اين 33 سال با ولایت هماهنگ بوده و همه آرمانشان این نظام است.
در صحنه سیاسی امروز کشور، چرا فتنهگران به جریان انحرافی دل خوش کرده و بهدنبال تعامل و نزدیکی با آنها هستند؟
تمام این اتفاقات از سهمخواهی آنهاست. گروههای سیاسی سهم خواه را از اول انقلاب تاکنون نگاه کنید. حتی آنهایی که در ظاهر ادعای حمایت از نظام را میکردند بهخاطر سهمخواهی با هم پیوند خوردند. در فتنه سبز از سلطنتطلبان گرفته تا مدعیان طرفداری از انقلاب حضور يافتند و با هم یکی شدند. حال آنکه در مدل نظام ولایی سهمخواهی معنایی ندارد و در نظام الهی و ولایی، فدا شدن شرط است. مثل حسین بن علی (علیهالسلام)، زینب کبری (سلاماللهعلیها) و عباس بن علی (علیهالسلام) باید فدایی باشیم، نه اینکه اسلام و نظام فدای ما بشود.
بهنظر من هر دوی این جریانات چون سهمخواه هستند و بهدنبال قدرتطلبی، به هم پیوند میخورند. بعضیها که داعیه طرفداری از انقلاب را داشتند با فتنهگران پیوند خوردند، دیگر بعید نیست که جریان انحرافی با آنها پیوند نخورد. ضربالمثلی است که میگوید:«پیش منی در یمنی، در یمنی پیش منی» اویس قرنی در یمن است، ولی دلش با رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ اما عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)در کنار ایشان است و با حقیقت مخالفت میکند.
البته دلایل دیگری هم وجود دارد. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در مورد انسان میفرماید: «یا أَیها الْإِنسَانُ مَا غَرّک بِرَبک الْکرِیمِ؟» ای انسان نکند که به خدای خودت مغرور بشوی. منظور آیه این است که باید حتی درون اجتماع هم تکبر را کنار گذاشته و متواضع باشیم؛ چراکه اگر تکبر داشته باشیم، سقوط خواهیم کرد. تجربه تاریخ هم نشان داده که هیچ متکبری ماندگار نشده است، ولی اگر متواضع باشی ماندگار خواهی بود.
تواضع امام (رحمتاللهعلیه) بود که ایشان را پیروز کرد و امروز ایشان ماندگار شده است. امروز همه عاشق امام (رحمتاللهعلیه) هستند. در حال حاضر، این تواضع مقام معظم رهبری است که مهر ایشان را در همه دلها قرار داده است. در همایش بیداری اسلامی، دیدیم که دختر و پسر و زن و مردی که از کشورهای دیگر آمده بودند، چگونه از اشتیاق گریه میکردند. چطور این عشق و دوستی ایجاد میشود؟ این عشق به جهت تواضع، فروتنی و اخلاص رهبری است.
شما مشکل اصلی جریان انحرافی را تکبر ميدانيد؟
بله؛ اینها متکبرند، وگرنه دنبال سهم خود از انقلاب نبودند و مانند بقیه ملت رفتار میکردند. ملت بزرگوار ایران همه وجودش را گذاشته و هیچ چیزی هم طلب نمیکند؛ چون مشی این ملت مشی حسین بن علی (علیهالسلام) است.
پیشبینی شما از سرانجام جریان انحرافی چیست؟ آیا با پایان دولت دهم، این گروه نیز از جریانهای قدرت و ثروت جدا خواهد شد؟
رفتار ملت بزرگوار ایران نشان داده که جز اسلام و دستورات اسلامی، چیز دیگری را برنمی تابد. همین الان شما بروید در جامعه و از مردم بپرسید. در همین انتخابات با خانمها و آقایانی صحبت شد که شاید از نظر من و شما چهره انقلاب نبودند؛ ولی حرف آنها همان حرف انقلاب بود؛ ما باید برویم خودمان را اصلاح کنیم که چرا بعضی را بد میپنداریم.
از این نکته که بگذریم و به بحث برگردیم، پیشبینی من این است که جریان انحرافی و همه گروههای سیاسی مغرض، راه بهجایی نخواهند برد و من آینده را خیلی روشن میبینم. این جریان نیز باید از گذشته درس بگیرد و یارگیریها را کنار بگذارد؛ چراکه جایگاهی در میان مردم برایشان وجود ندارد. قبلا هم گفته بودم که اینها رفتند و عدهای از منافقین را در بیرون آموزش دادند تا به خیال خود آنها یار و یاورشان باشند و چالش ایجاد کنند. همه این حرفها مستند است. یار و طرفدار جریان انحرافی همینها هستند و به جز اینها، یار دیگری ندارند.
مردم ما امروز میفهمند که مشکل از کجاست؛ مشکل از سوء مدیریت اینهاست. در مقابل مجلس هم که حرف و قانون را قبول نمیکنند و مدعی میشوند که نمایندگان شانسی بالا آمدهاند. در حالیکه یکی از افراد آنها که به رحمت خدا هم رفت، دکترایش جعلی بود.
الان هم بعضی از همینهایی که مسئول هستند و عنوانشان شده دکتر فلانی، برای همه ثابت شده که اصلا دکترا ندارند و الکی به آنها میگویند دکتر! خیلی از مسئولان اجرایی در حال حاضر اصلا دکتری ندارند. لیسانس و فوق لیسانسشان هم معلوم نیست که واقعی باشد. آن وقت ما در مقابل نماینده مجلس به آن شکل که دیدیم صحبت میکنیم؛ در مقابل سیستم قضایی که وظیفه دارد با مجرمان برخورد کند، میگوئیم این فرد خط قرمز ماست و نباید به آن دست بزنید، در حالیکه خط قرمز قانون است. اگر ما اعتقاد داریم که جایگاه ولایت خط قرمز است، بهخاطر آن است که عین قانون است.
چرا در این وضعي که جنابعالی ترسیم کردید و بسیاری از بزرگان همچون علامه مصباح یزدی هشدارهای بسیاری دادهاند و این جریان را با تعابيري همچون فراماسونر توصیف کردهاند، هنوز عدهای خطر این جریان را خیلی جدی نمیدانند؟
قبلا هم عرض کردم که این نظام جایگاهی دارد که نباید مخدوش شود. لذا راهی که مقام عظمای ولایت میروند صد درصد مورد تأیید ماست. یعنی همه باید سرباز و مرید ولایت باشیم. این جریان از فتنههای قبلی خطرناکتر است؛ چون قبلیها لباس امام زمان (عج) نپوشیده بودند.
مشکل اینجاست که گویی برخی سربازها نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند و برای مثال در قبال حکم مقام معظم رهبری درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام، انقلتهایی هم میآورند.
کسی که سرباز است دیگر جر و بحث ندارد. سرباز چون و چرا برایش معنایی ندارد. باید در سربازی این فرد شک کرد. فرمانده فقط یک نفر است. اگر کسی در حکم و انتصاب افراد از سوی رهبری انقلت بیاورد، یعنی اینکه دیگر سرباز ولایت نیست و ادعای فرماندهی دارد. ولی فرمانده فقط یک نفر است و آن مرشد ماست و ما فقط باید مرید باشیم.
پس از قطعنامه 598، بعضیها حرفهایی داشتند، به این افراد گفتم اگر امام روزی گفت برو دست صدام را ببوس، باید برويد و دست صدام را ببوسید و هیچ شکی هم نداشته باشیم که بوسیدن دست صدام حسین همان خدمت به امام (رحمتاللهعلیه) است. امام وقتی چیزی را تشخیص داد که دیگر انقلت و بهانه آوردن معنا ندارد. این آدمها ادعا دارند و ولایت ولایت میکنند؛ ولی در عمل هیچ تعهدی به ولایت ندارند.
چند روز پیش رسانهها خبري را با عنوان مخالفت آقای احمدینژاد با آقای مشایی را منتشر کردند، درباره اینکه در هیأت دولت رییسجمهوری با نامگذاری طرحهای دولت به پیشنهاد آقای مشایی مخالفت کرده بودند و... ، آنها این را اولین مخالفت علنی رییسجمهوری با آقای مشایی عنوان کرده بودند. آیا این آغازی بر جدایی احمدینژاد از مشایی است؟
تحلیل رسانهها و امیدواریشان در رابطه با این جدایی احمدینژاد و مشایی اشتباه است. حیف که نمیتوانم بیشتر از این صحبت کنم و باید سکوت کنم.
پس کلا حرف نزن