گوناگون

یادداشتی از عباس عبدی: آینده اصلاحات دست کیست؟

پارسینه: هم‌کاران روزنامه از بنده خواسته‌اند که یادداشتی دربارهٔ آیندهٔ اصلاح‌طلبان، به‌ویژه با عطف توجه به انتخابات اخیر بنویسم. قبل از ورود به این بحث باید روشن کنیم که آیندهٔ اصلاح‌طلبان در دست کیست؟ برای این مجبورم چند مثال بزنم تا نشان دهم که وضعیت اصلاح‌طلبان با کدام مورد آن‌ها مطابقت دارد.


اگر فردی تصادف کرده و دچار خون‌ریزی شده و روی زمین افتاده است، آیندهٔ او اصلاً دست خودش نیست. آیندهٔ او بستگی دارد که اورژانس چگونه عمل کند و در فرصت مناسب به او برسد و خون‌ریزی‌اش را متوقف کند. در این مورد آیندهٔ فرد در دست خودش نیست. اگر فردی مثل من تصمیم به نوشتن یادداشتی بگیرد، آیندهٔ او (نوشتن یا ننوشتن) تقریباً در دست خودش است. ولی اگر آیندهٔ او را انتشار یا عدم انتشار یادداشت بدانیم، قضیه متفاوت خواهد شد. این آینده در دست مدیریت روزنامه و نحوهٔ برخورد حکومت نیز هست. با این حال من می‌توانم یادداشت خود را بنویسم ولی به گونه‌ای باشد که روزنامه جرأت نکند آن را منتشر نماید، یا به شکلی بنویسم که انتشار آن امکان‌پذیر باشد.

در این صورت آن‌چه که من خواهم نوشت، همهٔ آن‌ چیزی نیست که دوست دارم بنویسم، ولی باید حداقل بخشی از ایده‌هایم را شامل شود. در هر حال در این مورد هم آیندهٔ مطلبم تا حدود زیادی در دست خودم است، زیرا می‌توانم به گونه‌ای بنویسم که انتشار آن ممکن باشد. در این مورد محدودیت‌های روزنامه‌ و حکومت را به عنوان عوامل زمینه‌ای فرض می‌کنم و کماکان خود را به عنوان اصلیترین و مؤثر‌ترین متغیر در انتشار یا عدم انتشار نوشته‌ام تعیین می‌کنم. اجازه دهید مثالی دیگر بزنم.

فرض کنید عده‌ای درصدد انتشار یک نشریهٔ سیاسی هستند. آیندهٔ این گروه به چند عامل بستگی دارد، از یک سو حکومت است که چه خط قرمزهایی را برای آن‌ها تعیین و عملی می‌کند، از سوی دیگر مردم هستند که چه تقاضایی را از خود نشان می‌دهند و چه میزان از نشریه را می‌خرند و بالاخره به توانایی و خلاقیت آن گروه مروبط می‌شود که نشریه را با چه کیفتی می‌توانند منتشر و عرضه کنند. یک گروه ممکن است انتشار نشریه را منوط به باز شدن فضای سیاسی دانسته تا بتوانند نشریه‌ای مطابق ذائقهٔ سیاسی مردم ارائه دهند، آیندهٔ این گروه در دستان دیگران است. آینده‌ای که معلوم نیست محقق شود یا نه. از نظر منطقی خواهیم گفت که سرنوشت این گروه وابسته به عوامل و متغیرهای دیگر است.

ولی یک گروه دیگر ممکن است به شیوهٔ متفاوتی رفتار کند. خطوط قرمز و رفتار حکومت و ذائقهٔ موجود مردم را به عنوان پیش‌فرض منظور می‌کند و با فرض همین چهارچوب کار خود را آغاز می‌کند و در طول کار می‌کوشد که خطوط قرمز را کم‌رنگ‌تر کند و به عقب براند و با ارائهٔ مطالب ارزشمند، ذائقهٔ مخاطب را تغییر دهد. در واقع این گروه، تصویری که از خود دارد، به عنوان متغیر مستقل و نه وابسته است، متغیری که می‌کوشد بر دو متغیر پیشین (محدودیت‌های رسمی و غیررسمی و نیز ذائقهٔ مردم) غلبه کرده و آن‌ها را به نحو مطلوبی تغییر دهد. این امر بدان معنا نیست که این گروه لزوماً در برنامهٔ خود موفق شود، هم‌چنان که ممکن است مثل روزنامهٔ شرق دچار یک برداشت کاملاً غلط شده و توقیف شوند، ولی با این حال میان این دو گروه فرق بنیادین وجود دارد.

گروه اول حتی اگر شرایط برایش فراهم شود باز هم معلوم نیست که بتوانند کاری از پیش ببرند، ضمن اینکه معلوم نیست این شرایط چه کسی و چرا باید فراهم کند و نقش گروه اول در این کار چیست؟ ولی گروه دوم دیر یا زود موفق خواهند بود، زیرا از یک سو حضور دارند و با این حضور هویت‌سازی کرده و به خود معنا و مفهوم می‌دهند و قدرت را بسط می‌دهند. از سوی دیگر به صورت مستمر در جهت کم‌رنگ‌ کردن محدودیت‌هایی هستند که به ناحق بر آنان اعمال می‌شود. به‌علاوه با جامعه و مردم تعامل سازنده دارند و در ذائقهٔ مردم تأثیرگذارند و از آن تأثیر می‌پذیرند و در ‌‌نهایت در تغییر شرایط نقش دارند و به دلیل همین نقش داشتن است که می‌توانند از شرایط جدیدی که به وجود می‌آید، بهره‌برداری نمایند.


اگر منظورمان از آیندهٔ اصلاحات مثل آن فرد تصادفی باشد که منتظر رسیدن اورژانس و انتقالش به بیمارستان باشد، در این صورت بهتر است از هم‌اکنون دفن و کفن آن را هم برنامه‌ریزی کنیم، زیرا مسئولان اورژانس تحت مدیریت کامیون مقابلی هستند که اصلاحات با آن تصادف کرده است و هیچ عجله‌ای برای رساندن این بیمار به بیمارستان ندارند، سهل است که اگر خودش هم نای حرکت داشته باشد، مانعش خواهند شد. ولی اگر اصلاحات را شبیه نویسندهٔ یادداشت یا گروهی که درصدد انتشار نشریهٔ سیاسی هستند، بدانیم، در این صورت سرنوشت آن در دست خودش است، هرچند احتمالات و اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی وجود خواهد داشت و کسی را به دلیل بروز این اتفاقات احتمالی سرزنش نخواهند کرد.


اصلاح‌طلبان نباید وضعیت موجود سیاسی را به عنوان یک متغیر و عامل مستقل ارزیابی کنند و سرنوشت خود را به دست آن بسپرند. آنان باید ایده و ارادهٔ خود را شکل دهند. منظور از ایده و اراده را با ارجاع به‌‌ همان نشریه مثال می‌زنم. ایده یعنی مضمون و نوشته‌هایی که با توجه به شرایط موجود کشور، قابل بیان و عرضه است. به نظر من بسیاری از ایده‌ها قابل بیان است، فقط می‌باید در قالب ادبیاتی خاص بیان شود. اراده هم وجود سازماندهی و پشتوانهٔ مادی و اداری برای تولید آن نشریه است، که هر دو شرط لازم و ضروری است.

بنابراین اصلاح‌طلبان باید ایدهٔ خود را درمورد مسائل اصلی کشور و نحوهٔ تعامل با قدرت مشخص کنند و هم‌زمان برای مخاطبان (اعم از مردم، حکومت یا طرفداران اصلاحات) معلوم شود که این ایده با پشتوانهٔ چه اراده‌ای بیان می‌شود. اگر دیده می‌شود که به ایدهٔ بیان شدهٔ رئیس دولت در نیویورک دربارهٔ آمادگی ایران برای گفت‌و‌گو با ایلات متحدهٔ آمریکا توجهی نمی‌شود و هیچ تره‌ای برای آن خرد نمی‌کنند، به این دلیل است که آنان هیچ اراده‌ای را در پشت این ایده نمی‌بینند و در نتیجه از کنار آن هم گذشتند.

مشکل اصلاحات در حال حاضر هر دو وجه است. هرچند در وجه ایده‌پردازی به صورت پراکنده، نکات زیادی وجود دارد و کافی است که آن را با شرایط روز تطبیق داده و انسجام دهند، ولی در وجه اراده، این ضعف آشکار است و تا وقتی که از سطوح بالای اصلاحات اراده‌ای معتبر و باثبات شکل نگیرد، گمان نمی‌رود که بتوانند حرکت اصلاحات را بازسازی کنند و موتور آن را روشن نمایند. انتخابات پیش رو هم به خودی خود برای اصلاح‌طلبان اهمیتی ندارد، اهمیت آن از زاویهٔ راه افتادن این موتور و انتشار این نشریه است و تمام کسانی که مترصد فرصت هستند که حکومت به واسطهٔ عوامل دیگری غیر از عمل، اراده و ایدهٔ اصلاحات، فضا را باز کند، دچار خوش‌خیالی شده‌اند، زیرا یا چنین نخواهد شد و اگر هم چنین شود، بهرهٔ آن را اصلاحات نخواهد برد.

منبع: روزنامه اعتماد/ هفدهم مهرماه 1391

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار