باهنر: هاشمی مظلوم است/ احمدینژاد رکورد زد
پارسینه: این دوره چنان نیست که مردم به جریانات مشخص اعتماد داشته باشد و این بار، روی اشخاص نظر میدهند. اینکه یک سونامی اتفاق بیفتد و ۲۰ تا ۳۰ میلیون رای به یک نفر بدهند را دیگر منتفی میدانم
محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین در گفتگویی تفصیلی با روزنامه اصلاح طلب آرمان روابط عمومی به بیان تحلیل های خود از فضای سیاسی کشور پرداخت.
باهنر در این گفتگو به مظلومیت هاشمی اشاره می کند و همچنین به خاطراتی دور از سعید حجاریان نیز اشاره می کند که حاوی نکات جالبی است.
روزنامه اصلاح طلب آرمان روابط عمومی در حالی از بین اصولگرایان، با یک کاندیدای مبرّز جبهه پیروان به گفتگو نشسته است که چندی قبل خبری دروغ را برای تخریب ائتلاف سه گانه اصولگرایان منتشر کرد.
در ادامه بخش هایی از صحبت های باهنر در گفتگو با این رسانه اصلاح طلب را می خوانید:
من چالشهای موجود کشور را درسطوح مختلف، متفاوت میبینم. یکی از چالشها که خانوارها احساس میکنند سطح عمومی قیمتها و دیگری بیکاری است که باید دنبال شود. در سطح بنگاهها مساله تولید و برخی از تحریمهای خارجی است و مهمتر برخی تحریمهای خودساخته و داخلی است که بنگاهها با آن دست به گریبان هستند. در سطح مدیریت کلان، مهمترین چالش را کارآمدی میدانم. کسی که میخواهد مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده بگیرد، خودش یا تیمش یا مجموعه سوابقش نشان دهد میتواند با مشکلات درگیر و آنها را حل کند. البته من هنوز اعلام رسمی کاندیداتوری نکردهام و مشغول مطالعه هستم تا ببینم که فضای انتخاباتی چطور میشود تا براساس آن، به میدان بیایم. اما سیاست راهبردی ما این است که اصولگرایان به یک تفاهم برسند و به یک کاندیدا برسیم.
با جبهه پایداری هم ائتلاف میکنید؟
مذاکره و مباحث را دنبال میکنیم تا ببینیم چه میشود.
شاید در کشور کسی مثل من نیست که حداقل در بستن ۲۵ بودجه کشور دخیل بوده باشد. در کشور هیچ فرد دیگر چه آنهایی که در مناصب اجرایی حضور داشتند و چه افرادی که در مجلس بودند، چنین تجربهای نداشتهاند. در برنامههای توسعه ۵ ساله غیر از برنامه چهارم که در مجلس ششم بود و من نبودم، در بقیه برنامهها از افراد موثر بودم یعنی یا رئیس کمیسیون یا نایب رئیس کمیسیون بودم. من ۲۵ سال است در مجلس هستم و فقط مجلس ششم را نبودم و الان ۲۵ سال حضور من در مجلس دارد تمام میشود. در طی این سالها با دولتهای مختلف، روسایجمهور مختلف، نخست وزیر سابق و وزرا و کمیسیونهای مختلف کار کردم.
فکر میکنم جزو آدمهای استثنایی کشور هستم که فکر میکنم بدون برنامه، کاری نمیشود کرد. حتما باید در حوزه سیاستها، سیاستها راهبردی و برنامهای باشد و کشور ما طوری نیست که برخی به دنبال حل مساله باشند. یکی از نقدهای ما به دولت آقای احمدینژاد این بود که ایشان میخواست یک مساله را مستقل از سایر مسائل حل کند مثلا میخواست مشکل مسکن را حل کند، پروژه مسکن مهر را به راه انداخت که بخشی از این مشکل حل شد اما گرفتاری در بخشهای دیگر به وجود آورد یا میخواست مساله اشتغال را حل کند، به سراغ بنگاههای زودبازده اقتصادی رفت که یک بخشی حل شد.
بحث ما این است که برای اداره کشور، یک سبد سیاستی نیاز داریم و اصلا نمیتوانیم بدون آن، به دنبال حل مساله باشیم. مسائل کشور را نمیتوان از همدیگر منفک کرد و بعد در مورد تکتک آنها تصمیم گرفت بلکه باید در مورد یک بسته، تصمیمگیری کرد.
اشاره کردید با تمام دولتها کار کردید. تعامل کدام دولت با مجلس بهتر از همه بود؟
دولت آقای احمدینژاد یک مقدار سخت گرفت. با سایر دولتها ما عموما خوب کار میکردیم. حتی دولتهایی که از نظر سیاسی با هم نبودیم. یادم است آقای خاتمی که رئیسجمهور شدند، مجلس پنجم فعال بود و خاطرم هست اولین بودجهای که ارائه دادند، رئیس کمیسیون بودجه من بودم؛ دولت نگران بود که من چطور کار میکنم. بعد از اینکه بودجه تصویب شد، خیلی راضی بودند و تشکر کردند. حتی بهصورت رسمی از رسانه ملی، دولت از مجلس و کمیسیون بودجه تشکر کرد و گفت با نظر کارشناسی و عادلانه رفتار کردید.
دولت آقای خاتمی دو بودجه را به مجلس پنجم آورد که راضی هم بودند البته اختلاف نظر داشتیم اما همکاری و تعامل مناسب بود. زمان آقایهاشمی تعامل خیلی خوبی میان مجلس و دولت بود. بزرگترین پروژه آقای هاشمی که تعدیل اقتصادی بود، زمانی که تند شد و تورم بالا رفت و مجلس جلوی آن را گرفت، آقایهاشمی گلایه کرد اما تسلیم شد و گفت مجلس تصمیم گرفته است. حتی در خطبههای نماز جمعه گفتند که ما میخواستیم جلو برویم اما مجلس جلوی آن را گرفت و نرفتیم.
آقای احمدینژاد این ادبیات را قبول نداشت و فکر میکرد هر تصمیمی میگیرد باید اجرا شود. تعاملات مجلس و دولت معمولا خوب بود اما ادبیات دولتهای نهم و دهم تغییر کرد که ان شاءا... باید در آینده تعدیل شود.
دولت آقای احمدینژاد از یک طیف نبود بلکه یک بخش کوچک از یک طیف بود. آقای احمدینژاد در ۸ سال رکورد عزل وزرا را شکست. تا پیش از این، هیچ رئیسجمهوری وزرای خودش را عزل نمیکرد یا خیلی کم پیش میآمد که چنین اتفاقی بیفتد. من قبل از این هم منتقد بودم که چرا وقتی دولت راستی روی کار میآید، همه چپها را حذف میکند و چرا دولت چپ روی کار میآید، راستیها را حذف میکند. ما در مملکت ۲۰۰ پست حساس سیاسی مثل وزرا و استانداران و سفرای کشورهای مهم داریم و هر دولتی بیاید آن ۲۰۰ پست را عوض میکند. قرار نیست هر دولتی بر سر کار میآید تا سرایدار یک مدرسه را هم عوض کند. این کار، ظلم به کشور و محروم کردن مملکت از نیمی از مدیران مجرب است. من این را اصلا قبول ندارم و فکر میکنم باید از همه ظرفیتهای نیروی انسانی استفاده شود البته تا آنجا که تفاهم متقابل وجود داشته باشد.
زمانی یک نفر میخواهد به دولت بیاید و صبح و شب علیه رئیس دولت سخنرانی کند و موضع بگیرد که در این صورت کار را مشکل میکند اما اگر وزیری در کابینه ۲ تا بحث کارشناسی مخالف نظر رئیسجمهور کرد، حکمش عزل کردن نیست بلکه باید تحمل و با او بحثهای کارشناسی کرد تا کارها پیش برود.
در دولت اصلاحات واژه جامعه مدنی مطرح شد، یکی میگفت جامعه مدنی یعنی مدینه النبی و یکی دیگر میگفت یعنی مدینه فاضله، یکی میگفت جامعه مدنی یعنی جامعه لائیک. خوب؛ هر کس یک برداشت از جامعه مدنی داشت. ضد انقلاب، ضد دین و انقلابی و حزباللهی یک برداشت داشت. کسی که این واژهها را مطرح میکند باید تعریف کند مقصودش چیست. زمانی یک نفر واژه دولت وحدت ملی را مطرح میکند یعنی از همه گروهها و طیفها حتی برانداز، ضد انقلاب و... در آن هستند که ما این وحدت ملی را قبول نداریم اما دولت وحدت ملی را شاید یک نفر بگوید از نیروهای علاقه مند و وفادار به نظام از طیفهای مختلف در آن باشند که این از آرزوهای من است و خیلی هم خوب است.
اصلاحطلبان حتما میآیند و فعال میشوند،البته در درون خودشان مقداری اختلاف دارند. چهرههایی مثل آقایهاشمی و خاتمی بحثهایی میکنند و برخی چهرههای متعادلتر مثل آقای عارف و جهانگیری و... صحبت میکنند اما فکر میکنم اصلاحطلبان به جمعبندی میرسند و یک یا ۲ کاندیدا خواهند داشت و یکی از قطبهای جدی انتخابهای آینده اصلاحطلبان هستند.
این دوره چنان نیست که مردم به جریانات مشخص اعتماد داشته باشد و این بار، روی اشخاص نظر میدهند. اینکه یک سونامی اتفاق بیفتد و ۲۰ تا ۳۰ میلیون رای به یک نفر بدهند را دیگر منتفی میدانم و این اتفاق در کشور ما دیگر اتفاق نخواهد افتاد. البته این یک تحلیل بوده و ممکن است اتفاق بیفتد. اگر خاتمی اراده کند که بیاید و مشکلی هم پیش نیاید، دیگر آقای خاتمی با ۲۰ میلیون رای نیست. رای خوبی میآورد اما دیگر خبری از ۲۰ میلیون رای نیست کما اینکه اگر آقای احمدینژاد هم میتوانست بیاید، دیگر احمدینژاد ۲۰ یا ۲۵ میلیونی نیست. آن چهرههای کاریزماتیک ریزش و موافقان و مخالفان جدی پیدا کردند و به احتمال زیاد انتخابات ۹۲ به مرحله دوم میرود.
در این مقطع چون کاندیداها چهره هستند، نمیتوانند رای میلیونی کسب کنند و سونامی اینکه فرد گمنامی بیاید و رای بیاورد، اتفاق نمیافتاد. در سال ۷۶ مردم بعد از تقریبا ۲۰ سال از انقلاب استمرار افراد تیپ آقایهاشمی و امثال ایشان را نمیپسندیدند. ما این ادبیات را متوجه نشدیم و آقای ناطق بیشتر تبلیغش این بود که دنباله روی آقایهاشمی خواهد بود اما آقای خاتمی آمد و حرفی متفاوت زد و مردم هم دنبال تغییر بودند بنابراین رویکرد عظیمی به سمت آقای خاتمی اتفاق افتاد که خودش هم تصور نمیکرد و بعد از انتخابات هم گفتند «فکر میکردم حداکثر ۵ یا ۶ میلیون رای بیاورم و تصور نمیکردم رئیسجمهور شوم». تکرار این اتفاق برای افراد گمنام را برای بار دیگر بعید میدانم. مردم تاکنون ۲ یا ۳ دفعه رفتند و این سونامیها را جواب دادند اما بعد دیدند که خیلی سودی نبردند؛ تغییری مبهم و غبارآلود بود. شاید مردم در نهایت حالت محافظه کاری پیدا کنند و بگویند همین فرد که میشناسیم و دو تا عیب دارد بهتر از فردی است که نشناسیم و عیبهایش را ندانیم.
انتخابات دور بعدی ۳ قطبی است. یک قطب اصلاحطلبان، یک قطب اصولگرایان و یک قطب آقای احمدینژاد است.
هنوز در نظرسنجیهایی که انجام میشود، دولت آقای احمدینژاد ۲۰ تا ۳۰ درصد رای خوب دارند البته رای آقای احمدینژاد بین فرهیختگان ریزش داشته است اما بالاخره برخی از این رفتارها مثل هدفمندی یارانهها، پول و وعدههای که داده میشود، در زندگیها موثر است. در برخی زندگیها ممکن است موثر نباشد اما در خیلی زندگیها موثر است. از سوی دیگر اینکه بگوییم رقیب مرده و تمام شده، یک اشتباه استراتژیک است. ما دو رقیب جدی در انتخابات آینده داریم که یکی اصلاحطلبان و دیگری آقای احمدینژاد است. باید روی هر دو حساب کنیم، نمیتوانیم حساب نکنیم و رهایشان کنیم چون اشتباه است.
از اصلاحطلبان دعوت میکنم و این دعوت جدی است. اینکه بخواهند همه اصلاحطلبان را با چوب فتنه برانند، خیلی ظلم است. اصلاحطلبانی داریم که چارچوب نظام، قانون اساسی و قوانین موضوعه را قبول دارند و ما از آنها دعوت کردیم که حضور داشته باشند. ما به آنها ۲ توصیه داریم البته حکم نمیتوانیم برای آنها بکنیم و نمیتوانیم شرط بگذاریم چون ما مسئولیت نظام نداریم و یک گروه سیاسی هستیم. یک توصیه ما به آنها این است که مرز خودشان را با مساله فتنه روشن کنند و نکته دوم این است که از اصلاحطلبی یک تعریف ارائه دهند. خودمان به عنوان اصولگرا مدتها تعریف نداشتیم اما در مجلس نهم سعی کردیم خودمان را تعریف کنیم.
ما گفتیم به کسی اصولگرا میگوییم که این ۱۲ تا ویژگی را داشته باشد و ۱۲ صفت را نداشته باشد که آن را منتشر کردیم. اگر اصلاحطلبان هم تعریف از خودشان کنند، شفافتر میتوانند با مردم تعامل کنند چون در غیر این صورت همان مساله جامعه مدنی پیش میآید که یکی میگوید مدینه النبی است و یکی میگوید مدینه ضد دین است و این خیلی بد است. اصلاحطلبانی که چارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور کار میکنند و تعدادشان هم کم نیست، میتوانند وارد انتخابات شوند و باید هم بیایند.
مظلومیت نسبی است. آقایهاشمی الان مظلوم است دیگر. قبول دارید؟ من قبول دارم که مظلوم است اما میدانید اولین نارنجکها را چه کسی بر سر آقایهاشمی ریخت؟ خیلی وحشتناک ریختند. بعد از ۲ خرداد همین دوستان تئوریپرداز اصلاحطلب، عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری را مطرح کردند و به یک جایی که رسید خیلی جالب شد. ۴ تا ۵ ماه به انتخابات مجلس ششم مانده بود و من مجلس پنجم بودم و مشغول آمادهسازی برای مجلس بعدی بودیم. خدا ان شاءا... سلامتی بهش بدهد و هدایتش کند، همین آقای حجاریان برای من پیام فرستاد که باهنر اگه میخواهی رای بیاوری، باید هاشمی را حذف کنید و اگرهاشمی را در لیستتان بگذارید همه شما را میفرستیم ته دریا. آنقدر عداوت با آقای هاشمی داشتند که حاضر بودند ما را ببخشند ولی میگفتند به شرطی که هاشمی را کنار بگذارید. آقایهاشمی که واقعا مظلوم است اولین حملات سنگین، سفت و خشن از سوی صلاحطلبان بر ایشان وارد شد. آن قدر فشار آوردند و ضایع کردند که نمیدانید. این که میپرسید اصلاحطلبان مظلوم هستند یا نه باید بگویم یک زمانی مظلوم میشوند و زمانی ظالم بودند.
اصلاحطلبان فضا را دارند؛ چرا خودشان فکر میکنند فضا ندارند. کما اینکه خودشان هم میدانند که دارند. اخبار که ما داریم، میگوید تیپ آقای عبدا... نوری و ... فعال هستند و کاندیدا مشخص میکنند. من کاملا چشمم روشن است که میآیند. شاید یکی بیاید و بگوید ما میخواهیم موسوی را کاندیدا کنیم که مشخص است امکان ندارد، نظام شوخی ندارد. اما اصلاحطلبان کاندیداهای متنوع و متعددی دارند که میتوانند بیایند و شرکت کنند.
ما هم که میخواهیم از وزارت کشور مجوز برگزاری کنگره را بگیریم، میگوید آقای باهنر امضا میکنی که کنگره را مدیریت کنی و در آنجا حرفی خلاف هنجارهای کشور زده نشود؟ من تعهد ندهم که اجازه نمیدهند. کسی هم که میخواهد حزب تشکیل دهد، باید متعهد شود که چارچوبهای قانون اساسی و نظام رعایت شود. دوستان این تعهد را نمیدادند پس طبیعی است که مجوز به آنها داده نشود.
من بارها گفتم در نظام مردمسالاری دینی یک حلقه مفقوده به اسم حزب داریم. ما باید حتما ۲ یا ۳ حزب قدرتمند داشته باشیم که هم تلاش کنند و هم پاسخگو باشند.
منبع:افکارنیوز
ارسال نظر