گوناگون

باهنر: من هیچ‌گاه حامی‌ احمدی‌نژاد نبودم

پارسینه: محمدرضا باهنر معتقد است که ممکن است هاشمی در لحظه آخر اعلام کاندیداتوری کند.

نائب رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: در عالم سیاست نمی‌توان اتفاقی را غیرممکن دانست. مثلا من تا چند روز قبل مطمئن بودم آقای هاشمی حتما نخواهد آمد اما به تدریج دارم‌تردید می‌کنم و می‌گویم نکند یک دفعه لحظه آخر ایشان به جمع‌بندی برسد و بیاید، بر همین اساس چندی پیش هم مصاحبه کردم و گفتم توصیه می‌کنم آقای هاشمی نیاید. قبلا این حرف‌ها را نمی‌زدم چون مطمئن بودم ایشان نمی‌آید اما الان ‌تردید کردم.


البته نظر کارشناسی و مشورتی به آقای هاشمی می‌دهم و گفتم به مصلحت نیست بیاید چون خودش ضرر می‌کند، با این تفاسیر باز معتقدم در عالم سیاست هیچ‌چیز غیر ممکن نیست.


وی در ادامه گفت: آقای لاریجانی الان می‌گوید نامزد نمی‌شود، آقای ناطق هم قطعا نخواهد آمد. درباره آقای‌هاشمی، تا چندی پیش مطمئن بودم که نمی‌آید و الان هم می‌گوید من نمی‌آیم ولی اگر به ادبیات او دقت شود می‌توان احتمال داد که یک دفعه بیاید. باز تکرار می‌کنم به مصلحت آقای هاشمی نیست که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شود چون دولت آقای احمدی‌نژاد هشت سال از این مساله، جریان فرشته و دیو استفاده و دو قطب سیاسی در کشور درست کرد، البته این سیاست نخ نما شده و چیز دیگری برای بهره برداری ندارد که آقای احمدی‌نژاد بخواهد حرف‌های جدیدی بزند، با این حال آنها استقبال می‌کنند و دوست دارند همچون گذشته روی این موج سوار باشند و کار را جلو ببرند، از طرفی طرفداران آقای هاشمی می‌گویند هیچ چیزی نمانده که علیه آقای هاشمی بگویند هرکس هر چیزی خواسته گفته، حرف جدیدی به‌وجود نیامده، من معتقدم آقای هاشمی در مدیریت جریان‌ها موثرتر می‌تواند نقش آفرینی کند تا اینکه شخص خودش بخواهد بیاید.



اهم اظهارات باهنر در ادامه می آید:


  • آرایش سیاسی باگذشته کمی فرق کرد. آقای ناطق سه چهار سالی است که کلا پای خود را از عالم سیاست بیرون کشیده است.


  • شاید جایی همدیگر را ببینیم و گپی بزنیم ولی دو، سه سال است که دیگر ما جلسات مستمر جدی سیاسی با ایشان نداریم، ما همان اوایل سال 88 چندین بار به ایشان مراجعه کردیم که جلساتی بگذاریم اما ایشان کلا کنار کشید. واقعا آن آرایش‌های سیاسی گذشته کلا به هم ریخته است.


  • درباره نامزدی آقای لاریجانی، ایشان چندین دفعه صحبت کرده و گفته حتما نمی‌آید، واقعا اگر یک دولت خوب، هماهنگ و خردمند اداره امور اجرایی کشور را به دست گیرد، جایگاه مجلس در نظام جمهوری اسلامی در کمک به دولت و حل مشکلات مردم می‌تواند موثر باشد بنابراین به آقای لاریجانی گفتم «جایی که هستید جای کوچکی نیست» درست است که هر روز آنجا باید بحث و دعوا کرد و ولی به‌طور طبیعی مجلس جایگاه خوبی در نظام دارد.



  • من هیچ‌گاه حامی‌آقای احمدی‌نژاد نبودم، سال 84 ریاست ستاد انتخاباتی آقای لاریجانی را برعهده داشتم، در مرحله دوم انتخابات نیز جبهه پیروان خط ‌امام و رهبری بیانیه داد و اعلام کرد هم هاشمی و هم احمدی‌نژاد هر دو خوب هستند؛ سال 88 هم گفتم به احمدی‌نژاد رای ندادم، از همین جمله من بعضی‌ها خوشحال شدند که طرف را گیر آوریم، یعنی به مهندس موسوی رای داده و مچش را گرفتیم اما من اعلام کردم که به محسن رضایی رای دادم- البته امیدی نداشتم که وی رای بیاورد- تا رایم گم و تلف نشود.



  • دولت اول آقای احمدی‌نژاد مثل شرکت سهامی‌نشد که هر کس سه یا چهار نفر را به وی معرفی کند، این را من چند بار گفتم و تکرار می‌کنم که وقتی آقای احمدی‌نژاد زاهدی را به‌عنوان وزیر علوم معرفی کرد 24 ساعت فکر می‌کردم او آقای زاهدی را از کجا پیدا کرده، چون در رسانه‌ها می‌آمد که زاهدی نزدیک به باهنر است و باهنر او را از کرمان را آورده و می‌خواهد وزیر علوم بگذارد در حالیکه این طور نبود، آخر کشف کردم تا پیش از دولت نهم آقای احمدی‌نژاد شهردار تهران و آقای‌زاهدی رئیس شورای شهر کرمان بود، وقتی شهرهای مراکز استان‌ها با هم دیگر آمدند و جلسه می‌گذاشتند این دو نفر آنجا با هم آشنا شدند.


  • اغراق نیست اگر بگویم وقتی اولین بار از لیست هیأت وزیران آقای احمدی‌نژاد مطلع شدم که وی نامه معرفی آنها را به مجلس فرستاد و قبل از آن اصلا با مجلس رایزنی نکرد. از آن زمان تقریبا وضعیت همین شد که ما دیگر حاضر نشدیم کسی را به رئیس‌جمهور معرفی کنیم چون نرم افزار برخورد با آقای احمدی‌نژاد را نمی‌دانستیم که آیا خوشش می‌آید یا خیر، به همین دلیل یکی از اشکالات جدی که احمدی‌نژاد دارد و در دولت‌های گذشته نبود، این است که رقبای جدی امروز او همان وزرای سابق دولت نهم و دهم هستند، روزی فردی را وزیر معرفی کرد بعد عزلش کرد و حالا همین ایجاد مشکل کرده است. این‌قدر که در طول دولت نهم و دهم وزیر عزل شد در طول تاریخ انقلاب سابقه نداشت که روسای جمهور این کار را انجام داده باشند.


  • البته دولت این را نقطه مثبت تلقی می‌کند اما به نظر من اگر از حدی بالا رود دیگر به یک نقطه منفی تبدیل می‌شود، اگر برخی مدیران سه، چهار سال سر مدیریت نباشند جا نمی‌افتند و تغییر سریع آنها کار آن حوزه را لنگ می‌کند و کلی هزینه به بار می‌آورد.



  • اگر بخواهم حُسن آقای احمدی‌نژاد را بگویم قاطعانه می‌گویم که احمدی‌نژاد غیر خدا از هیچ کس حساب نمی‌برد، آدم شجاعی است و اگر هم از بعضی‌ها هم می‌ترسد در راستای ‌ترس از خداست وگرنه نه اهل معامله است نه اهل تعامل. فقط خودش فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد.



  • من هیچ وقت دنبال اینکه قدرت را در خود متمرکز کنم و بروم بالا، نبودم. مصداقش هم زمان انتخاب رئیس مجلس هفتم بود، آن زمان من از کرمان کاندیدا شدم. انتخابات مجلس هفتم که تمام شد، تقریبا همه فعالان سیاسی معتقد بودند که اگر رای نمایندگان مجلس هفتم را هیچ دستکاری نکنیم باهنر با بیش از 180 رای رئیس مجلس است، حتی اگر از آقایان حدادعادل و توکلی هم سوال شود آنها این مساله را قبول دارند. چون آن موقع انگشت اشاره به سوی ما سه نفر بود اما من آن موقع مطلع شدم که حضرت آقا یک مقدار نگرانند که حالا مجلس ششم تمام شده و مجلس هفتم می‌خواهد شروع شود، نکند اصولگراها سرقدرت دعواشان بشود. من به حضرت آقا پیغام فرستادم و عرض کردم «ما اصولگرایان ممکن است اختلاف نظر با هم داشته باشیم اما سر ریاست با هم دعوا نخواهیم کرد و از این بابت شما خیالتان راحت باشد».



  • ما تلاش داریم که همه جامعه اصولگرایی به یک نفر برسد، البته کار 1+2 را مغتنم می‌شماریم و از آن استقبال می‌کنیم اما به آنها می‌گوییم که اصولگرایی در آنها منحصر نیست و جامعه اصولگرایی خیلی بزرگتر از جبهه پیروان و ائتلاف سه نفره است. بنابراین باید تلاش کرد که از کل این جامعه یک نفر بیرون بیاید، اگر جبهه پیروان روی نامزدی من به جمع‌بندی رسید من کنار نمی‌کشم اما تلاشم این است که جبهه و بقیه اصولگرایان به نقطه‌ای برسند که بتوانند موفق شوند.



  • فکر می‌کنیم باید فرآیندی برای تفاهم همه طراحی شود. اگر هر گروه احساس کند که اصولگرایی در او منحصر است این خود بزرگ‌بینی، توهم و اول اشتباه است. باید بدانیم اصولگرایی یک مجموعه است. آن هیات سه نفره، جبهه پیروان و دیگران باید قبول کنند دایره اصولگرایی بزرگتر از آنهاست و باید با تعامل کار را جلو برد و به نتیجه رساند.


  • نمی‌شود در کشور دو جناح چپ و راست باشد، راستی‌ها بیایند همه چپی‌ها را بیرون بریزند و جناح چپ که قدرت را گرفت نیروهای راست را حذف کند. با چنین تفکری همواره مخالف بودم، معتقدم پست‌های سیاسی در کشور حداکثر 100 پست بیشتر نیست؛ وزرا، سفرای کشورهای مهم و استانداران، اینکه یک دولت می‌آید تا سرایدار مدرسه را هم عوض می‌کند ظلم به انقلاب است. بالاخره مدیران یک دوره‌ای را تجربه کردند، سرمایه‌ای هزینه‌شان شده و این اشتباه است که از کار برکنار شوند.


  • تا قبل از سال 76 گردش قدرت اتفاق می‌افتاد و فقط جای نیروهای چپی و راستی عوض می‌شد اما الان دولت عملکرد شش ماه گذشته خودش را هم قبول ندارد. رقبای امروز دولت دهم دوستان خود او در شش ماه گذشته بودند.


  • یعنی دولت از اعضای خودش هم می‌گذرد، چه رسد به جریانات گروه‌ها و لابی‌های سیاسی. اگر کسی رئیس‌جمهور باشد باید از همه ظرفیت مدیریتی کشور استفاده کند چون غفلت از این سرمایه بزرگ ظلم به نظام، انقلاب و مردم هست. نباید به خاطر یک مشکل و اختلاف‌نظر کوچک همه مدیران را طرد و خانه‌نشین کنیم.


  • قانون اساسی جمهوری اسلامی هیچ بن بستی ندارد. بنابراین هیچ اختلافی در کشور نیست که قابل حل نباشد الا اینکه یا مسئولان بیش از اختیارات خودشان را طلب کنند یا کمتر به مسئولیت‌هایی که دارند حاضر باشند پاسخ دهند، فقط در این دو قضیه است که اختلافات اوج می‌گیرد. یک زمانی از سید‌حسن نصرالله سوال کردم: «در لبنان که حکومت طایفه‌ای است برای حفظ وحدت چه کار می‌کنید» که او حرف خیلی قشنگی زد. گفت: «ما معمولا به رقبای خود در مجلس، دولت و جاهای دیگر کمی بیش از آنچه حق دارند سهم می‌دهیم و مشکل حل می‌شود.»


  • بعضی عزیزان که در برخی حوزه‌ها قبول مسئولیت می‌کنند من تعجب می‌کنم که آنها با چه اطمینانی و اعتماد به نفسی چنین مسئولیتی را پذیرفتند. همه اعضای هیأت‌دولت نباید هضم در شخص رئیس‌جمهور شوند.


  • چون همه قوه مجریه شخص آقای رئیس‌جمهور نیست، شخص وزیر یک سری وظایف و اختیارات دارد و باید در قبال آنها پاسخگو باشد، وقتی با بعضی از وزرا صحبت می‌شود که چرا فلان کار خلاف قانون را انجام داده، در گوشی می‌گویند «فلانی گفته» آنها حتی جرأت نمی‌کنند بلند این مساله را بگویند. تمامی‌ اختیارات وزرا که به اختیارات شخص رئیس‌جمهور ختم نمی‌شود.

منبع:مثلث

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار