تئاتر امروز ما بیدغدغه است
پارسینه: حسین کیانی بعد از دو سال بالاخره سکوتش را شکست و از دلایل اجرا نشدن نمایش جدیدش گفت و شرایط فعلی تئاتر را هم نقد کرد. او تئاتر را بچه یتیمی توصیف کرد که در انبوه برادران و خواهران ناتنی به حیات مذبوحانهاش ادامه میدهد!
این هنرمند تئاتر که حتی همزمان با اجرای آخرین نمایشاش «مشروطه بانو» تن به گفتگو نداد سکوتش را شکست و هرچند بخشی از سخنانش به دلیل شرایط فعلی تئاتر غمانگیز بود اما با همان لحن طنز همیشگیاش مثالهای با نمکی زد و دوباره خاطره هنرمندی را زنده کرد که سالها قبل، نمایشهایی چون «رژیسورها نمیمیرند»، «مضحکه شبیه قتل»، «تکیه ملت» و ... را اجرا کرده است.
چرا «درکشتزار» به صحنه نرفت؟
کیانی که مدتها قبل از اجرای نمایش «در کشتزار» خبر داده بود درباره دلایل اجرا نشدن این نمایش گفت: بعد از پایان اجرای «مشروطه بانو»، اوایل سال 91 طرح «مرگ دیگر» را به عنوان کار جدیدم که نگاهی امروزی و معاصر به تاریخ داشت به تئاترشهر ارایه کردم و مدیر این مجموعه طبق قولی که داده بود، پیگیری کرد و حتی با بنیاد رودکی هم مذاکراتی شد اما به دلیل شرایط بد اقتصادی تئاتر، نمیتوانستند از نظر مالی نمایش ما را حمایت کنند و چون پروژه بزرگی بود، بدون حمایت، امکان اجرا نداشت.
کیانی که سال گذشته طرح دیگری را با نام «درکشتزار» یا «داهولنامه» ارایه داد، افزود: طرح را ارایه دادم. با بازیگران صحبت کردم و با آنها قرارداد اخلاقی بستم ولی آن کار هم مشمول نبود بودجه و امکانات مالی شد و گفتند نمیتوانند برای آن هم سرمایهگذاری مالی کنند. مشکل دیگر این بود که چند ماه قبل از اجرا، متن آماده را میخواستند درحالیکه من طبق شیوه کاریام، اول طرح کلی را میدهم و بعد بر اساس پروسه تمرین با بازیگران، متن را به صورت کارگاهی مینویسم.
وی افزود: چون پول نبود، طبیعتا باید شرایط گیشه را فراهم میکردند، مثلا سه ماه سالن میدادند تا گروه بتواند دستکم 60 اجرا برود ولی این هم نمیتوانست مورد موافقت قرار بگیرد چون تئاترشهر دچار ترافیک کاری بالایی است و من هم با 30 اجرا نمیتوانستم دستمزد تیپ عوامل را بدهم بنابراین تصمیم گرفتم سال 91 کار نکنم. البته بعدا قرار شد «در کشتزار» تابستان 92 اجرا شود ولی بعید است.
فقط به من جفا نشده است
حسین کیانی این وضعیت را مشکل عام تئاتریها دانست و توضیح داد: این معضل، فقط ویژه من نیست بلکه گریبانگیر همه حرفهای های تئاتر است که سالها زحمت کشیدهاند. بنابراین بیان این مطالب به معنای آن نیست که فقط به من جفا شده چراکه 90 درصد حرفهایهای تئاتر در سالهای اخیر با این معضلات دست به گریبان بودهاند.
او البته از بلاتکلیفی به عنوان مشکلی بزرگتر در تئاتر نام برد و تصریح کرد: آنچه بیش از همه آزاردهنده است، نوعی بلاتکلیفی است. قبلا هنرمندان با مدیری صحبت میکردند و میدانستند او روی حرفش ایستاده و کارها را انجام میدهد و کارگردان با اطمینان کافی گروه را دعوت به کار میکرد و میدانست در یک زمان مقرر، اجرا دارد ولی الان مدیری که بتواند به هنرمندی قول اجرا بدهد و بر آن پایبند بماند، وجود ندارد.
کیانی یادآور شد: آقای صادق موسوی مدیر تئاترشهر در ابتدای مسئولیتش گامهای خیلی خوبی برداشت و توانست بخشی از وعدههایش را با کمک شورای هنری وقت که همه از هنرمندان شاخص تئاتر بودند،عملی کند ولی ظاهرا مسئولان رده بالاتر، استقلال او و سیاستهای شورای هنری را برنتافتند. وقتی استقلال رای از مدیری سلب میشود، طبیعتا فضای بلاتکلیفی به وجود میآید که در ذات خود ناامیدی و دلسردی به همراه میآورد. هنرمندی که دچار این وضعیت میشود، کم کم سعی میکند از اموری که او را دچار دلسردی کرده، فاصله بگیرد و به سمت دیگری برود و اینجاست که بچههای تئاتر ناچار میشوند بتدریج از تئاتر به تلویزیون یا سینما کوچ و تئاتری را که این همه دوستش دارند، رها کنند.
این مدرس تئاتر تاکید کرد: کار نکردن در تئاتر برای امثال ما که حرفهای این هنر هستیم، اصلا چیز سادهای نیست بلکه بسیار سخت و آزار دهنده و تحمل این نومیدی بسیار دشوار است اما چارهای نداریم. حس میکنیم اگر در شرایطی ناهموار کاری را که دوست نداریم با هزار اما و اگر اجرا کنیم ، این هم به ضرر خودمان است و هم تئاتر، بنابراین ترجیح میدهیم وقتی شرایط ایدهآل وجود ندارد، کار نکنیم تا نه به تئاتر ضربه بزنیم و نه به حیثیت حرفهای خود و سابقهمان.
دوریمان از تئاتر اجباری است
کیانی دوری هنرمندان را از تئاتر اجباری دانست و به ایسنا گفت: تئاتر، زندگی، خانه و حیات درونی ماست. با تئاتر است که حس میکنیم زندگی درونی و معنوی داریم اما وقتی سرچشمههای این حیات درونی و معنوی قطع میشود، طبعا انسان آزار میبیند. وقتی معیشت و اقتصاد با تمام واقعیت خدشهناپذیرش روبروی ما ایستاده، ناچاریم از ادامه حیات معنوی خود صرف نظر کنیم و این کاری بسیار دشوار است.
این نمایشنامهنویس خاطرنشان کرد: وقتی این روند ناخوشایند پیش میآید، هنرمند کم کم احساس خسران و زیاندیدگی میکند. این حالت مشترکی است که در بسیاری از بچههای خلاق و حرفهای تئاتر به وجود آمده است. در چنین وضعیتی، ناگهان با یک شرایط بد مالی روبرو میشویم و حس میکنیم حرفهمان که چندین سال زمان صرف آن کردهایم به هیچ عنوان نمیتواند پاسخگوی نیازهای مادیمان باشد چون اساسا زمینهای برای نگاه شغل مدارانه به تئاتر وجود ندارد و این حس خسران دو چندان بر ناامیدی هنرمندن دامن میزند.
او ادامه داد: در این شرایط با اینکه نمیتوانیم اصل و ذات تئاتر را زیر سئوال ببریم، ناچاریم تئاتر را مسئول وضعیت شخصی خود ببینیم و این اصلا داوری درستی نیست چون ذات تئاتر جز بهبود شرایط زیستی و اعتلای زندگی حقیقی و معنوی بشر چیز دیگری نیست ولی وقتی هدف غایی تئاتر برای انسان ایرانی محقق نمیشود، ممکن است هم به خود و به هم حرفهاش شک کند.
سرمایههایمان را میسوزانیم
حسین کیانی در ادامه این گفتگو از دست دادن سرمایههای تئاتری را مایه تاسف دانست و افزود: در همه زمینهها، سرمایههایمان را میسوزانیم. در یک تصویر عینی، حکایت ما، حکایت شخصی است که کلنگی را بالای سر خود گرفته و بر سر خود میزند. سرمایهسوزی رویه خدشه ناپذیر دولتمردان شده است. ظاهرا همه از تقویت سرمایههای انسانی دم میزنند اما رویهشان کاملا مغایر با این است در حالیکه هیچ سرمایهای بالاتر از سرمایه انسانی نیست زیرا سرمایههای طبیعی و مادی از بین میروند و تنها سرمایههای انسانی است که میماند.
این هنرمند تئاتر برای توصیف شرایط فعلی تئاتر، «عاقبت نسیه فروشی» را مثال زد وگفت: اگر از بچههای هنرمندی که بعد از دورههای اصلاحات شروع به کار کردند، خوش درخشیدند و حالا به هر دلیل کار نمیکنند یا ناچار به مهاجرت شدهاند، لیستی تهیه کنیم، لیست حیرتانگیز و دردناکی خواهد شد. توجه نمیکنیم برای اینکه شخصی در کار هنری به سطحی شایسته برسد و مورد قبول جامعه هنری و مخاطبان قرار گیرد، هزینههای بسیاری انجام شده است. اما این شخص بعد از مدتی کنار گذاشته میشود، نا امید میشود و دیگر کار نمیکند بنابراین اگر با حساب و کتاب هم به این قضیه بنگریم، میبینیم دائم در حال ضرر دادن هستیم و خرجمان خیلی بیشتر از دخلمان است.
کیانی گفت: در نهایت گویاترین تصویری که بیانگر حال درونی ماست، «عاقبت نسیه فروشی» است. در بقالیهای قدیم همیشه دو تصویر در یک تابلو بود، سمت چپ مردی چاق که بالای سرش نوشته بود «عاقبت نقد فروشی» و سمت راست، مردی بسیار نحیف که بالای سرش نوشته بود« عاقبت نسیه فروشی»! و تصویر واقعی ما «عاقبت نسیه فروشی» است.
او سپس در مقایسه شرایط تئاتر در سالهای مختلف ابراز عقیده کرد: در طول تاریخ ایران بیشترین ورود نیروهای جوان، خلاق و اندیشهمند به تئاتر در دوره اصلاحات بوده است. هنوز هم اگر خلاقیت و کار واجد ارزشی در تئاتر هست ، بازتابهای آن دوره است. البته نمیخواهم 8 سال بعد از اصلاحات را به طورکامل نفی کنم و همه ارزشهایش را منکر شوم ولی در دوره اصلاحات، در اتاق مدیران و گوشهایشان برای شنیدن حرف حساب هنرمندان خیلی بازتر بود.
این دانشآموخته تئاتر معتقد است: امروزه نیازمند نگاهی هستیم که بتواند ضمن حفظ محاسن وضعیت موجود و احترام به ارزشهای به دست آمده در این چند سال، ارزشهای پیشین را تقویت و احیا کند و نگاه ضرورتمندانه به فرهنگ و هنر داشته باشد. این گونه میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود چون امروزه از سرمایهها و پتانسیل انسانی بسیار بالایی برخورداریم. در همین چند سال اخیر دانشجویان و افرادی تازه وارد تئاتر شدند و توانستند کارهای خوبی ارایه دهند. اینها را نمیتوان رها کرد چون نیازمند نگاهی هستند که ضرورت توسعه تئاتر را حس کند و در این مسیر، تنها راه نجات ما همین است. در واقع سادهترین خواسته ما این است که هنر را به اندازه مواد غذایی برای انسان لازم بدانند نه اینکه تئاتر را نوعی تبلیغات ببینند.
وی در عین حال یادآور شد: متاسفانه هر مدیری دوست دارد هنرمند حرف مورد علاقه او را بزند. کمتر مدیری است که به همه نگاهها قایل باشد و بپذیرد که همه نگاهها در کنار هم ایجاد رشد میکنند. اگر این شرایط فراهم شود میتوان امیدوار بود و آن زمان است که آنچه به عنوان عدالت از آن نام میبرند، محقق میشود.
او با یادآوری شعار عدالت محوری در دولت نهم و دهم افزود: این نگاه عدالت محور در تئاتر هم تا حدی شعار داده شد و یکی از شکلهای اجرایی این عدالت، تقسیم مبالغی بین 500 هزار تا 3 میلیون تومان میان هنرمندان تئاتر شهرستانها بود اما آیا این مبلغ میتواند همه نیازهای یک گروه را تامین یا جریانی خلاقه را در شهری که از نظر امکانات تئاتری ضعیف است، احیا کند، قطعا نمیتواند.
عدالت به معنای توزیع پول میان تئاتریها نیست
کیانی به تشریح نگاه عدالت محور پرداخت و گفت: عدالت به معنای توزیع پول میان تئاتریها نیست بلکه به معنای ایجاد امکانات برابر و زیر بنایی است تا همه بتوانند کار کنند و این یکی از معانی شعار «تئاتر برای همه» است. دادن پول مثل همان پولی که در جشنواره ادبیات نمایشی داده شد، نه تنها هیچ رونقی ایجاد نمیکند بلکه همان کورسورهای خلاقیت را خشک میکند.
نویسنده نمایشنامههای «اهل قبور» و «همسایه آقا» ادامه داد: در حال حاضر نمیتوانیم پیکرهای از کلیت تئاتر کشورمان تجسم کنیم. گویی تئاتر ما اجزای پراکندهای است که هر قسمتی کار خود را میکند. دارای یک پیکره فرهنگی نیستیم که بتوانیم آن را به عنوان نماد فعالیت یک دوره مدیرتی معرفی کنیم و این مشکل عمده است چون هر مدیری که میآید، بدون استثنا تمام دستاوردهای مدیران قبلی را به باد تمسخر و نقد میگیرد و خود را عقل کل میداند با این حال امیدواریم در دولت آینده هر نگاهی که حاکم میشود، سیاستهای فرهنگی دوره گذشته را صرفا به باد انتقاد نگیرد.
او در ارزیابی کلی تئاتر در هشت سال اخیر توضیح داد : در مقام مقایسه میبینیم، دوره اصلاحات هم نواقصی داشت. دورهای نیست که تمام ابعادش قابل تایید و ادامه باشد. آن زمان هم نگاههای سلیقهای بود اما آنقدر حاکمیت نداشت که همه استعدادها را نبیند. راه ورود به تئاتر برای کسانیکه پیگیر بودند و خلاقیت داشتند، باز بود. به همین دلیل میگویم دوره اصلاحات در تمام تاریخ ایران بیشترین استعدادهای هنری را به جامعه معرفی کرد.
حسین کیانی بیشترین آسیب را در نگاه ایدئولوژیک و سلیقهای دانست اما خاطر نشان کرد: نگاه ایدئولوژیک فیذاته بد نیست اما وقتی هنر سفارش ایدئولوژیک میگیرد، طبعا از ذات اصلی خود خارج میشود. چنین هنری نمیتواند جذب کننده همه آدمها باشد و ماندگار شود بلکه به هنری تبلیغاتی و مورد استفاده مطامع سیاسی تبدیل میشود که بعد از مدتی فراموش خواهد شد.
وی یادآور شد: نگاه حاکم بر تئاتر در دوره بعد از اصلاحات همین است یعنی جو عمومی حاکم، این برداشت را در هنرمند ایجاد میکند که مدیران خواستار نوع نگاه خاصی هستند و این کاملا به وضوح دیده میشود که این نگاه سیطره پیدا میکند.
کیانی تاکید کرد: نمیگویم نگاه ایدئولوژیک بد یا خوب است ولی هر ایدئولوژی یک سری بایدها و نبایدهای قطعی دارد که نمیتوان از آنها تخطی کرد در حالی که در ذات هنر و هنرمند ، تخطی کردن از مرزها وجود دارد و نمیتوان برای هنر خطکشی کرد. البته به هیچوجه منظورم هنجارشکنی نیست چون ذات هنر هنجارشکن نیست همچنانکه در طول تاریخ، هنرهای هنجار شکن حتی در آزادترین جوامع نیز محکوم به نابودی بودهاند.
وی در تشریح دیگر مشکلات تئاتر در سالهای اخیر گفت: دومین آسیب، عدم تحقق شعارهایی بود که در آغاز برای اهالی فرهنگ و هنر داده شد. اگر امکانات تئاتر را با هشت سال قبل مقایسه کنیم، میتوان گفت به جز سالنهایی که شهرداری اضافه کرده، اتفاق دیگری نیفتاده است. البته هنرمندانی به وجود آمدهاند ولی این به دلیل اجبار تاریخ است که ما را وا میدارد ذرهای پیشرفت کنیم و هر دولتی هم میآمد، این اندازه نیروی جوان و خلاق اضافه میشد اما در زمینه حمایت از دانشجویان خلاق و ایجاد امکانات برای آنان، واکنشی از سوی دولت نمیبینیم.
نویسنده نمایشنامه «پنهان خانه پنج در» تصریح کرد: سومین آسیب، نبود اعتبارات، کم شدن بودجه و بحرانهای مالی است که به شرایط کلی جامعه برمیگردد اما بیش از هر جا گریبان فرهنگ و هنر به ویژه تئاتر را گرفت.
بیتوجهی به تئاتر منتقد و اجتماعی
حسین کیانی در ادامه بی توجهی به تئاتر منتقد و تئاتر اجتماعی را یکی دیگر از آسیبهای تئاتر در این دوره برشمرد و در عین حال توضیح داد: البته ایجاد این ضعف تماما از طرف مدیران تئاتری نیست و بخشی هم به هنرمندان بر میگردد اما متاسفانه تئاتر منتقد اجتماعی به نوعی از پیکره تئاتر رانده و تبعید شد و به جای آن، تئاتری با یدک کشیدن لفظ مدرن یا پست مدرن یا پرفورمنس جایگزین شد. این قبیل کارها که چند سال است مد شده، فقط به شکل میپردازد و موضوعاتش نوعی روایت انتزاعی دارد که همه فهم نیست و مخاطب عام ندارد و چون مسایل مبتلا به جامعه را مطرح نمیکند، کمتر دچار سانسور و گرفت وگیرهای ممیزی میشود. در این وضعیت، هنرمند خواه ناخواه ترجیح میدهد این میسر را که کم دردسرتر است، انتخاب کند.
این کارگردان تئاتر اضافه کرد: این نوع کارها در چند دوره اخیر جشنواره تئاتر فجر، بسیار مورد توجه قرار گرفتند و این توجه از سمت مدیران تئاتر، به هنرمندان پیام میدهد که راه کم دردسر را انتخاب کنید و به سمت نقد اجتماعی و سیاسی نروید. از سوی دیگر میبینیم بیشترین امکانات در اختیار این اجراها قرار میگیرد اما آثاری که حداقلی از نقد شرایط موجود را داشته باشند، با هزار مشکل روبرو میشوند. شاید خیانت واژه بزرگی باشد ولی این شیوه، نوعی ظلم آشکار به تئاتر و مخاطبان آن است.
کیانی در توضیح بیشتر این مساله افزود: این شیوه، یک سویه کردن تئاتر است. با حمایت از این کارها که بیشتر آنها اقتباسی از متون خارجی هستند، نوعی از تئاتر رواج داده میشود که تنها نتیجهاش از بین بردن تئاتر معاصر، اجتماعی و منتقد است در حالیکه بهترین درامهای دنیا از آثار ایبسن، استریندبرگ، چخوف،آلبی و ... تا دوره معاصر، به بهترین شکل منتقد وضع موجود و شرایط جامعه خودشان بودهاند.
او تاکید کرد: تئاتر نمیتواند منتقد شرایط جامعه خود نباشد اما سیاستی که در این دوره بر تئاتر اعمال شد، آن را عاری از انتقاد و تئاترهای منتقد را از عرصه بیرون کرد. طبیعتا همان دلسردی که در اول بحث مطرح کردم، در میان هنرمندانی که به این گونه نمایشی گرایش داشتند، به وجود آمد. در حال حاضر شاکله اصلی تئاتر ما، تئاتر بیدغدغه است، تئاتری که مسالهاش، انسان ایرانی معاصر و مشکلات او نیست.
کیانی با همان لحن طنز همیشگیاش گفت:آدم با دیدن برخی از تئاترها تصور میکند نویسندهاش در بهترین شرایط و مرفهترین کشور دنیا زندگی میکند! تماشاگر وقتی از تئاترهای مدرن و پست مدرن و پرفورمنس بیرون میآید، نمیتواند میان آن تئاتر و جامعهای که در آن اجرا میشود، هیچ نسبتی پیدا کند. تناقض بسیار آشکاری میان انسانی که بیرون از این تئاتر زندگی میکند و انسان درون صحنه وجود دارد. این تناقضها ناشی از حمایت از این تئاترهاست.
او در توضیح بیشتر این تئاترها گفت: این تئاترها، پرزرق و برق هستند. مانند ماشینی مدل بالا با قیمتی گزاف اما وقتی سوارش میشوید حالتان بد میشود از بس رانندهاش( کارگردان) بد رانندگی میکند و مناظری بی معنی و بیخود را نشانتان میدهد و در آخر هم جایی پیادهتان میکند که نمیدانید چگونه مسیر رفته را دوباره برگردید! در حالیکه با یک ماشین مدل پایین ایرانی میتوانید سفر بهتر و سالم و بی دردسر داشته باشید! به هر حال، حمایت از این نوع تئاترها مانند یک قیچی، ارتباط میان مردم و تئاتر را قطع کرد و ما الان دیگر شاهد تئاتر پر ارج اجتماعی که مخاطب، آن را آیینه دردهای خود ببیند، نیستیم.
او در پاسخ به این پرسش که این روند چقدر آگاهانه بوده، گفت: به صراحت نمیتوانم بگویم آگاهانه رخ داده. فکر می کنم مسولان فرهنگی راه کم دردسری را برای ادامه حیات تئاتر انتخاب کردند. یعنی با خود اندیشیدهاند چرا به تئاتر اجتماعی و منتقد امکان ظهور بدهیم و بعد کوهی از مشکلات را حل کنیم؟! به جای آن به تئاتری اجازه اجرا میدهیم که هیچ کس چیزی از آن نفهمد. به این ترتیب نه در رسانههای تندرو منتقدی پیدا نمیشود، نه کسی جلوی اجرای آن را میگیرد و پای هیچ کس هم به دادگاه فرهنگ و رسانه باز نمیشود.
کیانی افزود: شاید پیش خودشان فکر کردهاند با این شیوه هم تئاتر امن و امان است و هم کسی دچار مشکل نمیشود. به نظرم چنین است تا اینکه آگاهانه این روند را پیش گرفته باشند اما نتیجهای که به دست میآید، اصلا خوشایند نیست چون اگر در آینده بخواهند تئاتر ما را بررسی کنند، تئاتر اجتماعی که مسالهاش انسان امروز ایرانی است، مهم است نه تئاتر اقتباسی یا شکلگرا. این تئاترها شناسنامه ما نیست.
او در پاسخ به پرسشی دیگر که مدیر بعدی باید چه اولویتهایی را برای بهبود تئاتر تعریف کند، تصریح کرد: مدیر بعدی کار بسیار دشواری را برای بهبود شرایط فرهنگی و هنری پیشروی خواهد داشت. هر مدیری که میآید باید دست کم 6 ماه به دقت، شرایط موجود را مطالعه و بررسی کند چون بدون بررسی اشکالات و ضعفها، نسخه پیچیدن راه به جایی نمیبرد.
کیانی البته به تشریح ضعفهای آشکار و پنهان تئاتر پرداخت و به ایسناگفت: نبود امکانات، بودجه، دلسردی هنرمندان و ضعف شدید اجراها، ضعفهای آشکار ماست و این مورد آخر خیلی مهم است چون بخشی از این مشکل به خود هنرمندان بر میگردد. تمام کیفیت و ضعف یک اثر هنری نه به عهده هنرمند است و نه مدیر بلکه هر دو سهم دارند.
هیچ آیندهای برای تئاترمان متصور نیستیم
او حمایت از تئاتر شکلگرا و تبعید تئاتر منتقد اجتماعی را به عنوان ضعفهای پنهان تئاتر برشمرد و افزود: علاوه بر این هنوز بعد از این همه سال نتوانستهایم سامان درستی به جشنوارههایمان بدهیم. نتوانستهایم سند چشمانداز بیست سالهای برای تئاترمان بنویسیم. هیچ آیندهای برای تئاترمان متصور نیستیم. تئاتر بچه یتیمی است که عین یک نانخور اضافه در کنار انبوه خواهر وبرادران ناتنیاش که هیچ اعتمادی به او ندارند و توی سرش میزنند، به حیات مذبوحانه خود ادامه میدهد اما امید ما این است دست نوازشی به سرش کشیده و خواستههای حداقلیاش اجرا شود چون همین بچه بعدها خیلی میتواند به ما کمک کند و هنر ما را تعالی ببخشد.
چرا «درکشتزار» به صحنه نرفت؟
کیانی که مدتها قبل از اجرای نمایش «در کشتزار» خبر داده بود درباره دلایل اجرا نشدن این نمایش گفت: بعد از پایان اجرای «مشروطه بانو»، اوایل سال 91 طرح «مرگ دیگر» را به عنوان کار جدیدم که نگاهی امروزی و معاصر به تاریخ داشت به تئاترشهر ارایه کردم و مدیر این مجموعه طبق قولی که داده بود، پیگیری کرد و حتی با بنیاد رودکی هم مذاکراتی شد اما به دلیل شرایط بد اقتصادی تئاتر، نمیتوانستند از نظر مالی نمایش ما را حمایت کنند و چون پروژه بزرگی بود، بدون حمایت، امکان اجرا نداشت.
کیانی که سال گذشته طرح دیگری را با نام «درکشتزار» یا «داهولنامه» ارایه داد، افزود: طرح را ارایه دادم. با بازیگران صحبت کردم و با آنها قرارداد اخلاقی بستم ولی آن کار هم مشمول نبود بودجه و امکانات مالی شد و گفتند نمیتوانند برای آن هم سرمایهگذاری مالی کنند. مشکل دیگر این بود که چند ماه قبل از اجرا، متن آماده را میخواستند درحالیکه من طبق شیوه کاریام، اول طرح کلی را میدهم و بعد بر اساس پروسه تمرین با بازیگران، متن را به صورت کارگاهی مینویسم.
وی افزود: چون پول نبود، طبیعتا باید شرایط گیشه را فراهم میکردند، مثلا سه ماه سالن میدادند تا گروه بتواند دستکم 60 اجرا برود ولی این هم نمیتوانست مورد موافقت قرار بگیرد چون تئاترشهر دچار ترافیک کاری بالایی است و من هم با 30 اجرا نمیتوانستم دستمزد تیپ عوامل را بدهم بنابراین تصمیم گرفتم سال 91 کار نکنم. البته بعدا قرار شد «در کشتزار» تابستان 92 اجرا شود ولی بعید است.
فقط به من جفا نشده است
حسین کیانی این وضعیت را مشکل عام تئاتریها دانست و توضیح داد: این معضل، فقط ویژه من نیست بلکه گریبانگیر همه حرفهای های تئاتر است که سالها زحمت کشیدهاند. بنابراین بیان این مطالب به معنای آن نیست که فقط به من جفا شده چراکه 90 درصد حرفهایهای تئاتر در سالهای اخیر با این معضلات دست به گریبان بودهاند.
او البته از بلاتکلیفی به عنوان مشکلی بزرگتر در تئاتر نام برد و تصریح کرد: آنچه بیش از همه آزاردهنده است، نوعی بلاتکلیفی است. قبلا هنرمندان با مدیری صحبت میکردند و میدانستند او روی حرفش ایستاده و کارها را انجام میدهد و کارگردان با اطمینان کافی گروه را دعوت به کار میکرد و میدانست در یک زمان مقرر، اجرا دارد ولی الان مدیری که بتواند به هنرمندی قول اجرا بدهد و بر آن پایبند بماند، وجود ندارد.
کیانی یادآور شد: آقای صادق موسوی مدیر تئاترشهر در ابتدای مسئولیتش گامهای خیلی خوبی برداشت و توانست بخشی از وعدههایش را با کمک شورای هنری وقت که همه از هنرمندان شاخص تئاتر بودند،عملی کند ولی ظاهرا مسئولان رده بالاتر، استقلال او و سیاستهای شورای هنری را برنتافتند. وقتی استقلال رای از مدیری سلب میشود، طبیعتا فضای بلاتکلیفی به وجود میآید که در ذات خود ناامیدی و دلسردی به همراه میآورد. هنرمندی که دچار این وضعیت میشود، کم کم سعی میکند از اموری که او را دچار دلسردی کرده، فاصله بگیرد و به سمت دیگری برود و اینجاست که بچههای تئاتر ناچار میشوند بتدریج از تئاتر به تلویزیون یا سینما کوچ و تئاتری را که این همه دوستش دارند، رها کنند.
این مدرس تئاتر تاکید کرد: کار نکردن در تئاتر برای امثال ما که حرفهای این هنر هستیم، اصلا چیز سادهای نیست بلکه بسیار سخت و آزار دهنده و تحمل این نومیدی بسیار دشوار است اما چارهای نداریم. حس میکنیم اگر در شرایطی ناهموار کاری را که دوست نداریم با هزار اما و اگر اجرا کنیم ، این هم به ضرر خودمان است و هم تئاتر، بنابراین ترجیح میدهیم وقتی شرایط ایدهآل وجود ندارد، کار نکنیم تا نه به تئاتر ضربه بزنیم و نه به حیثیت حرفهای خود و سابقهمان.
دوریمان از تئاتر اجباری است
کیانی دوری هنرمندان را از تئاتر اجباری دانست و به ایسنا گفت: تئاتر، زندگی، خانه و حیات درونی ماست. با تئاتر است که حس میکنیم زندگی درونی و معنوی داریم اما وقتی سرچشمههای این حیات درونی و معنوی قطع میشود، طبعا انسان آزار میبیند. وقتی معیشت و اقتصاد با تمام واقعیت خدشهناپذیرش روبروی ما ایستاده، ناچاریم از ادامه حیات معنوی خود صرف نظر کنیم و این کاری بسیار دشوار است.
این نمایشنامهنویس خاطرنشان کرد: وقتی این روند ناخوشایند پیش میآید، هنرمند کم کم احساس خسران و زیاندیدگی میکند. این حالت مشترکی است که در بسیاری از بچههای خلاق و حرفهای تئاتر به وجود آمده است. در چنین وضعیتی، ناگهان با یک شرایط بد مالی روبرو میشویم و حس میکنیم حرفهمان که چندین سال زمان صرف آن کردهایم به هیچ عنوان نمیتواند پاسخگوی نیازهای مادیمان باشد چون اساسا زمینهای برای نگاه شغل مدارانه به تئاتر وجود ندارد و این حس خسران دو چندان بر ناامیدی هنرمندن دامن میزند.
او ادامه داد: در این شرایط با اینکه نمیتوانیم اصل و ذات تئاتر را زیر سئوال ببریم، ناچاریم تئاتر را مسئول وضعیت شخصی خود ببینیم و این اصلا داوری درستی نیست چون ذات تئاتر جز بهبود شرایط زیستی و اعتلای زندگی حقیقی و معنوی بشر چیز دیگری نیست ولی وقتی هدف غایی تئاتر برای انسان ایرانی محقق نمیشود، ممکن است هم به خود و به هم حرفهاش شک کند.
سرمایههایمان را میسوزانیم
حسین کیانی در ادامه این گفتگو از دست دادن سرمایههای تئاتری را مایه تاسف دانست و افزود: در همه زمینهها، سرمایههایمان را میسوزانیم. در یک تصویر عینی، حکایت ما، حکایت شخصی است که کلنگی را بالای سر خود گرفته و بر سر خود میزند. سرمایهسوزی رویه خدشه ناپذیر دولتمردان شده است. ظاهرا همه از تقویت سرمایههای انسانی دم میزنند اما رویهشان کاملا مغایر با این است در حالیکه هیچ سرمایهای بالاتر از سرمایه انسانی نیست زیرا سرمایههای طبیعی و مادی از بین میروند و تنها سرمایههای انسانی است که میماند.
این هنرمند تئاتر برای توصیف شرایط فعلی تئاتر، «عاقبت نسیه فروشی» را مثال زد وگفت: اگر از بچههای هنرمندی که بعد از دورههای اصلاحات شروع به کار کردند، خوش درخشیدند و حالا به هر دلیل کار نمیکنند یا ناچار به مهاجرت شدهاند، لیستی تهیه کنیم، لیست حیرتانگیز و دردناکی خواهد شد. توجه نمیکنیم برای اینکه شخصی در کار هنری به سطحی شایسته برسد و مورد قبول جامعه هنری و مخاطبان قرار گیرد، هزینههای بسیاری انجام شده است. اما این شخص بعد از مدتی کنار گذاشته میشود، نا امید میشود و دیگر کار نمیکند بنابراین اگر با حساب و کتاب هم به این قضیه بنگریم، میبینیم دائم در حال ضرر دادن هستیم و خرجمان خیلی بیشتر از دخلمان است.
کیانی گفت: در نهایت گویاترین تصویری که بیانگر حال درونی ماست، «عاقبت نسیه فروشی» است. در بقالیهای قدیم همیشه دو تصویر در یک تابلو بود، سمت چپ مردی چاق که بالای سرش نوشته بود «عاقبت نقد فروشی» و سمت راست، مردی بسیار نحیف که بالای سرش نوشته بود« عاقبت نسیه فروشی»! و تصویر واقعی ما «عاقبت نسیه فروشی» است.
او سپس در مقایسه شرایط تئاتر در سالهای مختلف ابراز عقیده کرد: در طول تاریخ ایران بیشترین ورود نیروهای جوان، خلاق و اندیشهمند به تئاتر در دوره اصلاحات بوده است. هنوز هم اگر خلاقیت و کار واجد ارزشی در تئاتر هست ، بازتابهای آن دوره است. البته نمیخواهم 8 سال بعد از اصلاحات را به طورکامل نفی کنم و همه ارزشهایش را منکر شوم ولی در دوره اصلاحات، در اتاق مدیران و گوشهایشان برای شنیدن حرف حساب هنرمندان خیلی بازتر بود.
این دانشآموخته تئاتر معتقد است: امروزه نیازمند نگاهی هستیم که بتواند ضمن حفظ محاسن وضعیت موجود و احترام به ارزشهای به دست آمده در این چند سال، ارزشهای پیشین را تقویت و احیا کند و نگاه ضرورتمندانه به فرهنگ و هنر داشته باشد. این گونه میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود چون امروزه از سرمایهها و پتانسیل انسانی بسیار بالایی برخورداریم. در همین چند سال اخیر دانشجویان و افرادی تازه وارد تئاتر شدند و توانستند کارهای خوبی ارایه دهند. اینها را نمیتوان رها کرد چون نیازمند نگاهی هستند که ضرورت توسعه تئاتر را حس کند و در این مسیر، تنها راه نجات ما همین است. در واقع سادهترین خواسته ما این است که هنر را به اندازه مواد غذایی برای انسان لازم بدانند نه اینکه تئاتر را نوعی تبلیغات ببینند.
وی در عین حال یادآور شد: متاسفانه هر مدیری دوست دارد هنرمند حرف مورد علاقه او را بزند. کمتر مدیری است که به همه نگاهها قایل باشد و بپذیرد که همه نگاهها در کنار هم ایجاد رشد میکنند. اگر این شرایط فراهم شود میتوان امیدوار بود و آن زمان است که آنچه به عنوان عدالت از آن نام میبرند، محقق میشود.
او با یادآوری شعار عدالت محوری در دولت نهم و دهم افزود: این نگاه عدالت محور در تئاتر هم تا حدی شعار داده شد و یکی از شکلهای اجرایی این عدالت، تقسیم مبالغی بین 500 هزار تا 3 میلیون تومان میان هنرمندان تئاتر شهرستانها بود اما آیا این مبلغ میتواند همه نیازهای یک گروه را تامین یا جریانی خلاقه را در شهری که از نظر امکانات تئاتری ضعیف است، احیا کند، قطعا نمیتواند.
عدالت به معنای توزیع پول میان تئاتریها نیست
کیانی به تشریح نگاه عدالت محور پرداخت و گفت: عدالت به معنای توزیع پول میان تئاتریها نیست بلکه به معنای ایجاد امکانات برابر و زیر بنایی است تا همه بتوانند کار کنند و این یکی از معانی شعار «تئاتر برای همه» است. دادن پول مثل همان پولی که در جشنواره ادبیات نمایشی داده شد، نه تنها هیچ رونقی ایجاد نمیکند بلکه همان کورسورهای خلاقیت را خشک میکند.
نویسنده نمایشنامههای «اهل قبور» و «همسایه آقا» ادامه داد: در حال حاضر نمیتوانیم پیکرهای از کلیت تئاتر کشورمان تجسم کنیم. گویی تئاتر ما اجزای پراکندهای است که هر قسمتی کار خود را میکند. دارای یک پیکره فرهنگی نیستیم که بتوانیم آن را به عنوان نماد فعالیت یک دوره مدیرتی معرفی کنیم و این مشکل عمده است چون هر مدیری که میآید، بدون استثنا تمام دستاوردهای مدیران قبلی را به باد تمسخر و نقد میگیرد و خود را عقل کل میداند با این حال امیدواریم در دولت آینده هر نگاهی که حاکم میشود، سیاستهای فرهنگی دوره گذشته را صرفا به باد انتقاد نگیرد.
او در ارزیابی کلی تئاتر در هشت سال اخیر توضیح داد : در مقام مقایسه میبینیم، دوره اصلاحات هم نواقصی داشت. دورهای نیست که تمام ابعادش قابل تایید و ادامه باشد. آن زمان هم نگاههای سلیقهای بود اما آنقدر حاکمیت نداشت که همه استعدادها را نبیند. راه ورود به تئاتر برای کسانیکه پیگیر بودند و خلاقیت داشتند، باز بود. به همین دلیل میگویم دوره اصلاحات در تمام تاریخ ایران بیشترین استعدادهای هنری را به جامعه معرفی کرد.
حسین کیانی بیشترین آسیب را در نگاه ایدئولوژیک و سلیقهای دانست اما خاطر نشان کرد: نگاه ایدئولوژیک فیذاته بد نیست اما وقتی هنر سفارش ایدئولوژیک میگیرد، طبعا از ذات اصلی خود خارج میشود. چنین هنری نمیتواند جذب کننده همه آدمها باشد و ماندگار شود بلکه به هنری تبلیغاتی و مورد استفاده مطامع سیاسی تبدیل میشود که بعد از مدتی فراموش خواهد شد.
وی یادآور شد: نگاه حاکم بر تئاتر در دوره بعد از اصلاحات همین است یعنی جو عمومی حاکم، این برداشت را در هنرمند ایجاد میکند که مدیران خواستار نوع نگاه خاصی هستند و این کاملا به وضوح دیده میشود که این نگاه سیطره پیدا میکند.
کیانی تاکید کرد: نمیگویم نگاه ایدئولوژیک بد یا خوب است ولی هر ایدئولوژی یک سری بایدها و نبایدهای قطعی دارد که نمیتوان از آنها تخطی کرد در حالی که در ذات هنر و هنرمند ، تخطی کردن از مرزها وجود دارد و نمیتوان برای هنر خطکشی کرد. البته به هیچوجه منظورم هنجارشکنی نیست چون ذات هنر هنجارشکن نیست همچنانکه در طول تاریخ، هنرهای هنجار شکن حتی در آزادترین جوامع نیز محکوم به نابودی بودهاند.
وی در تشریح دیگر مشکلات تئاتر در سالهای اخیر گفت: دومین آسیب، عدم تحقق شعارهایی بود که در آغاز برای اهالی فرهنگ و هنر داده شد. اگر امکانات تئاتر را با هشت سال قبل مقایسه کنیم، میتوان گفت به جز سالنهایی که شهرداری اضافه کرده، اتفاق دیگری نیفتاده است. البته هنرمندانی به وجود آمدهاند ولی این به دلیل اجبار تاریخ است که ما را وا میدارد ذرهای پیشرفت کنیم و هر دولتی هم میآمد، این اندازه نیروی جوان و خلاق اضافه میشد اما در زمینه حمایت از دانشجویان خلاق و ایجاد امکانات برای آنان، واکنشی از سوی دولت نمیبینیم.
نویسنده نمایشنامه «پنهان خانه پنج در» تصریح کرد: سومین آسیب، نبود اعتبارات، کم شدن بودجه و بحرانهای مالی است که به شرایط کلی جامعه برمیگردد اما بیش از هر جا گریبان فرهنگ و هنر به ویژه تئاتر را گرفت.
بیتوجهی به تئاتر منتقد و اجتماعی
حسین کیانی در ادامه بی توجهی به تئاتر منتقد و تئاتر اجتماعی را یکی دیگر از آسیبهای تئاتر در این دوره برشمرد و در عین حال توضیح داد: البته ایجاد این ضعف تماما از طرف مدیران تئاتری نیست و بخشی هم به هنرمندان بر میگردد اما متاسفانه تئاتر منتقد اجتماعی به نوعی از پیکره تئاتر رانده و تبعید شد و به جای آن، تئاتری با یدک کشیدن لفظ مدرن یا پست مدرن یا پرفورمنس جایگزین شد. این قبیل کارها که چند سال است مد شده، فقط به شکل میپردازد و موضوعاتش نوعی روایت انتزاعی دارد که همه فهم نیست و مخاطب عام ندارد و چون مسایل مبتلا به جامعه را مطرح نمیکند، کمتر دچار سانسور و گرفت وگیرهای ممیزی میشود. در این وضعیت، هنرمند خواه ناخواه ترجیح میدهد این میسر را که کم دردسرتر است، انتخاب کند.
این کارگردان تئاتر اضافه کرد: این نوع کارها در چند دوره اخیر جشنواره تئاتر فجر، بسیار مورد توجه قرار گرفتند و این توجه از سمت مدیران تئاتر، به هنرمندان پیام میدهد که راه کم دردسر را انتخاب کنید و به سمت نقد اجتماعی و سیاسی نروید. از سوی دیگر میبینیم بیشترین امکانات در اختیار این اجراها قرار میگیرد اما آثاری که حداقلی از نقد شرایط موجود را داشته باشند، با هزار مشکل روبرو میشوند. شاید خیانت واژه بزرگی باشد ولی این شیوه، نوعی ظلم آشکار به تئاتر و مخاطبان آن است.
کیانی در توضیح بیشتر این مساله افزود: این شیوه، یک سویه کردن تئاتر است. با حمایت از این کارها که بیشتر آنها اقتباسی از متون خارجی هستند، نوعی از تئاتر رواج داده میشود که تنها نتیجهاش از بین بردن تئاتر معاصر، اجتماعی و منتقد است در حالیکه بهترین درامهای دنیا از آثار ایبسن، استریندبرگ، چخوف،آلبی و ... تا دوره معاصر، به بهترین شکل منتقد وضع موجود و شرایط جامعه خودشان بودهاند.
او تاکید کرد: تئاتر نمیتواند منتقد شرایط جامعه خود نباشد اما سیاستی که در این دوره بر تئاتر اعمال شد، آن را عاری از انتقاد و تئاترهای منتقد را از عرصه بیرون کرد. طبیعتا همان دلسردی که در اول بحث مطرح کردم، در میان هنرمندانی که به این گونه نمایشی گرایش داشتند، به وجود آمد. در حال حاضر شاکله اصلی تئاتر ما، تئاتر بیدغدغه است، تئاتری که مسالهاش، انسان ایرانی معاصر و مشکلات او نیست.
کیانی با همان لحن طنز همیشگیاش گفت:آدم با دیدن برخی از تئاترها تصور میکند نویسندهاش در بهترین شرایط و مرفهترین کشور دنیا زندگی میکند! تماشاگر وقتی از تئاترهای مدرن و پست مدرن و پرفورمنس بیرون میآید، نمیتواند میان آن تئاتر و جامعهای که در آن اجرا میشود، هیچ نسبتی پیدا کند. تناقض بسیار آشکاری میان انسانی که بیرون از این تئاتر زندگی میکند و انسان درون صحنه وجود دارد. این تناقضها ناشی از حمایت از این تئاترهاست.
او در توضیح بیشتر این تئاترها گفت: این تئاترها، پرزرق و برق هستند. مانند ماشینی مدل بالا با قیمتی گزاف اما وقتی سوارش میشوید حالتان بد میشود از بس رانندهاش( کارگردان) بد رانندگی میکند و مناظری بی معنی و بیخود را نشانتان میدهد و در آخر هم جایی پیادهتان میکند که نمیدانید چگونه مسیر رفته را دوباره برگردید! در حالیکه با یک ماشین مدل پایین ایرانی میتوانید سفر بهتر و سالم و بی دردسر داشته باشید! به هر حال، حمایت از این نوع تئاترها مانند یک قیچی، ارتباط میان مردم و تئاتر را قطع کرد و ما الان دیگر شاهد تئاتر پر ارج اجتماعی که مخاطب، آن را آیینه دردهای خود ببیند، نیستیم.
او در پاسخ به این پرسش که این روند چقدر آگاهانه بوده، گفت: به صراحت نمیتوانم بگویم آگاهانه رخ داده. فکر می کنم مسولان فرهنگی راه کم دردسری را برای ادامه حیات تئاتر انتخاب کردند. یعنی با خود اندیشیدهاند چرا به تئاتر اجتماعی و منتقد امکان ظهور بدهیم و بعد کوهی از مشکلات را حل کنیم؟! به جای آن به تئاتری اجازه اجرا میدهیم که هیچ کس چیزی از آن نفهمد. به این ترتیب نه در رسانههای تندرو منتقدی پیدا نمیشود، نه کسی جلوی اجرای آن را میگیرد و پای هیچ کس هم به دادگاه فرهنگ و رسانه باز نمیشود.
کیانی افزود: شاید پیش خودشان فکر کردهاند با این شیوه هم تئاتر امن و امان است و هم کسی دچار مشکل نمیشود. به نظرم چنین است تا اینکه آگاهانه این روند را پیش گرفته باشند اما نتیجهای که به دست میآید، اصلا خوشایند نیست چون اگر در آینده بخواهند تئاتر ما را بررسی کنند، تئاتر اجتماعی که مسالهاش انسان امروز ایرانی است، مهم است نه تئاتر اقتباسی یا شکلگرا. این تئاترها شناسنامه ما نیست.
او در پاسخ به پرسشی دیگر که مدیر بعدی باید چه اولویتهایی را برای بهبود تئاتر تعریف کند، تصریح کرد: مدیر بعدی کار بسیار دشواری را برای بهبود شرایط فرهنگی و هنری پیشروی خواهد داشت. هر مدیری که میآید باید دست کم 6 ماه به دقت، شرایط موجود را مطالعه و بررسی کند چون بدون بررسی اشکالات و ضعفها، نسخه پیچیدن راه به جایی نمیبرد.
کیانی البته به تشریح ضعفهای آشکار و پنهان تئاتر پرداخت و به ایسناگفت: نبود امکانات، بودجه، دلسردی هنرمندان و ضعف شدید اجراها، ضعفهای آشکار ماست و این مورد آخر خیلی مهم است چون بخشی از این مشکل به خود هنرمندان بر میگردد. تمام کیفیت و ضعف یک اثر هنری نه به عهده هنرمند است و نه مدیر بلکه هر دو سهم دارند.
هیچ آیندهای برای تئاترمان متصور نیستیم
او حمایت از تئاتر شکلگرا و تبعید تئاتر منتقد اجتماعی را به عنوان ضعفهای پنهان تئاتر برشمرد و افزود: علاوه بر این هنوز بعد از این همه سال نتوانستهایم سامان درستی به جشنوارههایمان بدهیم. نتوانستهایم سند چشمانداز بیست سالهای برای تئاترمان بنویسیم. هیچ آیندهای برای تئاترمان متصور نیستیم. تئاتر بچه یتیمی است که عین یک نانخور اضافه در کنار انبوه خواهر وبرادران ناتنیاش که هیچ اعتمادی به او ندارند و توی سرش میزنند، به حیات مذبوحانه خود ادامه میدهد اما امید ما این است دست نوازشی به سرش کشیده و خواستههای حداقلیاش اجرا شود چون همین بچه بعدها خیلی میتواند به ما کمک کند و هنر ما را تعالی ببخشد.
منبع:
خبرگزاری ایسنا
ارسال نظر