طنز/ شاد بود و مست بود و هار بود!
پارسینه: جناب «نکبت الشعرا» در این قطعه شعر طنز که در مجله پر رونق توفیق منتشر شده، نگاهی دارد به اوضاعا و احوال 50 سال قبل کشور.
دوستی با هرکه کردم ناتو و مکار بود
بی وفا و بی حیا و رند و لاکردار بود
آشنا با هر هنرمندی شدم (خاکم به سر!)
از خماری پاک مثل برج زهرمار بود
هرکجا دیدم جوانی سالم و دیپلم به دست
در به در، مثل خودم در جستجوی کار بود
خانه مخلص پریشب از طلبکاران من
همچو کشمیر و ویتنام صحنه پیکار بود
آنکه یک عمر است پشت میز در جا می زند
دیدمش محتاج پول یک عدد سیگار بود
هرکجا دیدم تهی مغزی، غنی و سرفراز
هرکجا دیدم خردمندی، به زیر بار بود
گفت: یارو هم یواشی بار خود را بست و رفت
گفتمش: لابد که او هم زیرک و هشیار بود
هرکسی اهل صداقت بود و رحم و عاطفه
آس بود و پاس بود و زار بود و خوار بود
هرکسی اهل جفا بود و دو رنگی و ستم
لول بود و شاد بود و مست بود و هار بود
بین یک زوج گدا، دیشب نزاعی در گرفت
جنگ آنها بر سر یک شاهی و صنار بود
توی دفتر رفتم و دیدم مدیر مدرسه
گاو صندوقش ز پول بی زبان سرشار بود
ارسال نظر