لیلی گلستان: حرکت ما مثل لاکپشت است
پارسینه: من فکر میکنم با این اوضاع فعلی که داریم حالا حالاها به این یادگیری نمیرسیم و راه بسیار سختی را در پیش خواهیم داشت.
پارسینه- گروه فرهنگی: من الان که دارم حرف میزنم تنها دو ساعت است که از سفر بازگشتهام و چمدانهایم هنوز جلوی در است و چون از جایی میآیم که میدانم فرهنگ بسیار غنی و بالایی دارند مدام به این فکر میکنم که مشکل و دغدغه ما فرهنگ است و بس. شاید جای تاسف داشته باشد اما باید خیلی صریح و واضح بگویم که ما متاسفانه فرهنگ بسیار پایینی داریم و تمام رنجی هم که میبریم از همین مسئله است.
ما یواشیواش و پلهپله باید یاد بگیریم که کتاب بخوانیم, باید یاد بگیریم که از خواندن لذت ببریم. باید پلهپله بفهمیم هنر تجسمی چیست و تماشای تصویر و پرتره و یک اثر چقدر لذتبخش است و من فکر میکنم با این اوضاع فعلی که داریم حالا حالاها به این یادگیری نمیرسیم و راه بسیار سختی را در پیش خواهیم داشت. من این را میدانم که ما راه دراز و دشواری در پیش داریم اما چیزی که فقط باعث افسوس میشود این است که جوانان ما خیلی دلشان میخواهد یاد بگیرند و اتفاقا استعداد یادگیری را هم دارند ولی متاسفانه زمینه پیشرفت ندارند و این باعث بغض همیشگی من است. اگر امکانات فراهم بود و اگر کسانی بودند که این امکانات را فراهم میکردند (نه در سطح فکر کوتاه خودشان بلکه در سطح جهانی) این جوانها میتوانستند دنیا را به تسخیر خودشان درآورند که متاسفانه ما همچین کسانی را نداریم و بنابراین هرکسی باید در حیطه خودش کارش را جلو ببرد ولی این کار سختی است. مسئولان در این شرایط میتوانند خیلی موثر باشند و الان هم اتفاقا موثرند ولی باید عرض کنم که این موثر بودنشان در سطح منفی است.
شاید خیلیها فکر کنند ما عقبگرد داشتهایم اما من فکر نمیکنم عقبگرد از نظر جوانترها بوده باشد. جوانها خیلی بیشتر از قبل دلشان میخواهد یاد بگیرند ولی زمینه را باید مسئولان فراهم کنند. مسئولان عقبگرد داشتند و ما لاکپشتوار جلو میرویم و این جلو رفتن با سکندری خوردن فراهم است. اوضاع ادبیاتمان هم که دیگر نیاز به گفتن ندارد, هیچکسی از خودش نمیپرسد چرا وضع کتابهای تالیفی آنقدر خراب است. شهر کتاب مرکزی همین چندوقت پیش یک رایگیری کرده بود.
از خریداران کتاب در فروشگاهش خواسته بود که به مدت سه ماه زمستان نام محبوبترین کتابشان را بگویند و این اصلا خوشحالکننده نیست که در میان نام کتابهای برتر یک کتاب تالیفی هم وجود نداشت و این شاید خیلی عجیب به نظر برسد اما واقعیت این است که تالیفمان خیلی ضعیف شده. این حقیقت دارد که ما کتابی نداریم ما کتابی که بتواند مثلا با «جای خالی سلوچ» پهلو به پهلو برود نداریم و این هم به سانسور و توقیف شدن برمیگردد. در حال حاضر پنج کتاب از بهترین کتابهایی که من ترجمه کردهام در ارشاد ماندهاند و اجازه تجدید چاپ ندارند و این خیلی ناراحتکننده است که کتابی که قبلا اجازه چاپ داشته حالا چاپ نمیشود. یک کتاب هم دارم ترجمه میکنم و فکر میکنم مشکل خاصی نداشته باشد و بهزودی وارد بازار شود و البته خیلی هم نباید مطمئن بود! باید دید سلیقه رییسجمهور بعدی چقدر به من نزدیک است...
ما یواشیواش و پلهپله باید یاد بگیریم که کتاب بخوانیم, باید یاد بگیریم که از خواندن لذت ببریم. باید پلهپله بفهمیم هنر تجسمی چیست و تماشای تصویر و پرتره و یک اثر چقدر لذتبخش است و من فکر میکنم با این اوضاع فعلی که داریم حالا حالاها به این یادگیری نمیرسیم و راه بسیار سختی را در پیش خواهیم داشت. من این را میدانم که ما راه دراز و دشواری در پیش داریم اما چیزی که فقط باعث افسوس میشود این است که جوانان ما خیلی دلشان میخواهد یاد بگیرند و اتفاقا استعداد یادگیری را هم دارند ولی متاسفانه زمینه پیشرفت ندارند و این باعث بغض همیشگی من است. اگر امکانات فراهم بود و اگر کسانی بودند که این امکانات را فراهم میکردند (نه در سطح فکر کوتاه خودشان بلکه در سطح جهانی) این جوانها میتوانستند دنیا را به تسخیر خودشان درآورند که متاسفانه ما همچین کسانی را نداریم و بنابراین هرکسی باید در حیطه خودش کارش را جلو ببرد ولی این کار سختی است. مسئولان در این شرایط میتوانند خیلی موثر باشند و الان هم اتفاقا موثرند ولی باید عرض کنم که این موثر بودنشان در سطح منفی است.
شاید خیلیها فکر کنند ما عقبگرد داشتهایم اما من فکر نمیکنم عقبگرد از نظر جوانترها بوده باشد. جوانها خیلی بیشتر از قبل دلشان میخواهد یاد بگیرند ولی زمینه را باید مسئولان فراهم کنند. مسئولان عقبگرد داشتند و ما لاکپشتوار جلو میرویم و این جلو رفتن با سکندری خوردن فراهم است. اوضاع ادبیاتمان هم که دیگر نیاز به گفتن ندارد, هیچکسی از خودش نمیپرسد چرا وضع کتابهای تالیفی آنقدر خراب است. شهر کتاب مرکزی همین چندوقت پیش یک رایگیری کرده بود.
از خریداران کتاب در فروشگاهش خواسته بود که به مدت سه ماه زمستان نام محبوبترین کتابشان را بگویند و این اصلا خوشحالکننده نیست که در میان نام کتابهای برتر یک کتاب تالیفی هم وجود نداشت و این شاید خیلی عجیب به نظر برسد اما واقعیت این است که تالیفمان خیلی ضعیف شده. این حقیقت دارد که ما کتابی نداریم ما کتابی که بتواند مثلا با «جای خالی سلوچ» پهلو به پهلو برود نداریم و این هم به سانسور و توقیف شدن برمیگردد. در حال حاضر پنج کتاب از بهترین کتابهایی که من ترجمه کردهام در ارشاد ماندهاند و اجازه تجدید چاپ ندارند و این خیلی ناراحتکننده است که کتابی که قبلا اجازه چاپ داشته حالا چاپ نمیشود. یک کتاب هم دارم ترجمه میکنم و فکر میکنم مشکل خاصی نداشته باشد و بهزودی وارد بازار شود و البته خیلی هم نباید مطمئن بود! باید دید سلیقه رییسجمهور بعدی چقدر به من نزدیک است...
ارسال نظر