زن بودن مزیت نیست؛ ننگ هم نیست
پارسینه: من زنانی که هنوز همانند فمینیست های نسل اول٬ جذابیت و خصوصیات زنانه را از خود دریغ می کنند تا راه بر «نگاه خیره ی مردان» ببندند؛ جنسیت خود و زنانگی خود را انکار می کنند.
روزهای اولی که وارد صحنه ی هنرهای تجسمی ایران شدم و به طور جدی از گالری ها بازدید می کردم و تلاش می کردم تا برای خودم جایگاهی دست و پا کنم؛ حرف های عجیبی می شنیدم. منی که تحصیلاتم پزشکی بود و به خیال خودم وارد فضایی بسیار روشن تر و باز تر شده بودم در مواجهه با چنین جملاتی دچار بهت می شدم: «او هیچوقت هنرمند نخواهد شد؛ این چه وضع لباس پوشیدن است؟». خوب لازم شد راجع به پوشش انتخابی خودم توصیحی بدهم: من اکثرا کفش های پاشنه بلند می پوشم و لباس هایی با رنگ های تند می پوشم. لازم نبود خیلی فکر کنم تا بفهمم خواستگاه چنین جملات و اظهار نظرهایی کجاست.
نوع کج و کوله و ناقصی از فمینیسم نسل اول در جمع روشنفکران ایرانی بسیار باب بود و هست. در این که کار من بعد فمینیستی و اکتیویستی دارد شکی نبود؛ اما بیشینه ی جمعیت هنرهای ایران -که اکثرا هم به تهران محدود می شود- پوشش من را در تضاد با نگرش غالب در کارهایم می دانستند. اشکالی در اظهار نظر و رای دادن نیست؛ اما مگر نه اینکه فرد روشنفکر به این راحتی در مقابل مسائل موضع نمی گیرد؟!
در ایام کهن تر زنان برای خود زیورآلات می ساختند و به خود می آویختند؛ حتی زنان نئاندرتال به درست کردن گردنبند با اشیاء مختلف می پرداختند.
به عقیده ی من این امر نشانگر گرایش جنس زن به زیباتر شدن است. جنبش فمینیسم در ابتدای امر برای کم کردن فاصله ی میان مرد و زن و احقاق حقوقی که زنان تنها به جرم «زن» بودن از آن محروم شده بودند؛ شکل گرفت. اما به زعم بسیاری فمینیست های نسل سوم راه به ناکجا برد. فمینیسم نسل اول و دوم از زنان٬ مردانی ساخت با آلت جنسی زنانه! فمینیسم نسل سوم دیگر پی چنین بازی هایی نیست؛ به دنبال خوشبختی برای جنس «انسان» است.
به عقیده ی من زنانی که هنوز همانند فمینیست های نسل اول٬ جذابیت و خصوصیات زنانه را از خود دریغ می کنند تا راه بر «نگاه خیره ی مردان» ببندند؛ جنسیت خود و زنانگی خود را انکار می کنند.
چطور می شود فریاد آزادی خواهی برای زنان سر داد اما به جای پذیرش «خود-زن» -با تمام خواسته ها٬ نیازها٬ ضعف ها و قدرت ها- به جنگ با زنانگی پرداخت؟
به زعم من این افراد در لایه های پنهان ذهن خود «زنانگی» خود را مایه ی شرم ساری می دانند و با پنهان کردن آن سعی در ایجاد برابری ظاهری دارند. من عقیده ندارم که مردان و زنان برابراند. اصلا معنی واژه ی «برابری» چیست؟ ما انسان هایی هستیم با نیازهای متفاوت و گاه احساسات متفاوت. انکار «آنچه هستیم» ما را قوی تر یا برابر نمی کند؛ بلکه از ما اشباحی سرگردان می سازد؛ که «هستی» و «چیستی» خود را نیز به درستی نمی شناسند.
نیکو ترخانی/هنرمند
نوع کج و کوله و ناقصی از فمینیسم نسل اول در جمع روشنفکران ایرانی بسیار باب بود و هست. در این که کار من بعد فمینیستی و اکتیویستی دارد شکی نبود؛ اما بیشینه ی جمعیت هنرهای ایران -که اکثرا هم به تهران محدود می شود- پوشش من را در تضاد با نگرش غالب در کارهایم می دانستند. اشکالی در اظهار نظر و رای دادن نیست؛ اما مگر نه اینکه فرد روشنفکر به این راحتی در مقابل مسائل موضع نمی گیرد؟!
در ایام کهن تر زنان برای خود زیورآلات می ساختند و به خود می آویختند؛ حتی زنان نئاندرتال به درست کردن گردنبند با اشیاء مختلف می پرداختند.
به عقیده ی من این امر نشانگر گرایش جنس زن به زیباتر شدن است. جنبش فمینیسم در ابتدای امر برای کم کردن فاصله ی میان مرد و زن و احقاق حقوقی که زنان تنها به جرم «زن» بودن از آن محروم شده بودند؛ شکل گرفت. اما به زعم بسیاری فمینیست های نسل سوم راه به ناکجا برد. فمینیسم نسل اول و دوم از زنان٬ مردانی ساخت با آلت جنسی زنانه! فمینیسم نسل سوم دیگر پی چنین بازی هایی نیست؛ به دنبال خوشبختی برای جنس «انسان» است.
به عقیده ی من زنانی که هنوز همانند فمینیست های نسل اول٬ جذابیت و خصوصیات زنانه را از خود دریغ می کنند تا راه بر «نگاه خیره ی مردان» ببندند؛ جنسیت خود و زنانگی خود را انکار می کنند.
چطور می شود فریاد آزادی خواهی برای زنان سر داد اما به جای پذیرش «خود-زن» -با تمام خواسته ها٬ نیازها٬ ضعف ها و قدرت ها- به جنگ با زنانگی پرداخت؟
به زعم من این افراد در لایه های پنهان ذهن خود «زنانگی» خود را مایه ی شرم ساری می دانند و با پنهان کردن آن سعی در ایجاد برابری ظاهری دارند. من عقیده ندارم که مردان و زنان برابراند. اصلا معنی واژه ی «برابری» چیست؟ ما انسان هایی هستیم با نیازهای متفاوت و گاه احساسات متفاوت. انکار «آنچه هستیم» ما را قوی تر یا برابر نمی کند؛ بلکه از ما اشباحی سرگردان می سازد؛ که «هستی» و «چیستی» خود را نیز به درستی نمی شناسند.
نیکو ترخانی/هنرمند
خب بود
علت احساس حقارت در برخی زنان عدم شناخت حقیقی از خود و جایگاه ارزشمند خود است زن نشانه قدرت الهی و مظهر زایندگی و زندگی است اگر به خوبی هایی که دارد درست اندیشه کند خود را فرشته ایی می یابد که نیازی ندارد از مرد الگو برداری کند و باید دیدگاه های کهنه و قدیمی و تعصبات جاهلی و القائات ادمهای بیمار و بدبین و فاسد را دور بریزد و این زندان خودساخته را بشکند و به تعالی حقیقی دست پیدا کند؛ زن و مرد هر دو انسان هستند و در جایگاه حقیقی خود ارزشمند و بر یکدیگر هیچ ارجحیتی ندارند مگر ان که ارزش های درونی و خصال نیکو تری نسبت به بقیه داشته باشند.
یه مطلب تو سایت دولت بهار خوندم به نام " دلم برای زن بودنم تنگ شده" خیلی قشنگ بود.
به نظر من این فمینست با شعارهاشون باعث شدن زن ها مرد بشن. مردها هم که از خدا خواسته..
خاک وچوکتووون!!!!