"عبدالکریم سروش دچار یک چرخه باطل شده است"
پارسینه: عبدالکریم سروش، بهسان خواجههایی که اندر بند نقش ایوانند، سالهاست گرفتار یک چرخه باطلی شده و هر بار با نظریهای برای در آمدن از کلافی که دور خود پیچیده به میدان میآید.
ایشان در توجیه نظریه جدیدشان صحبت از حل تناقضاتی در قرآن میکنند که نه محصول قرآن، در واقع محصول دید شخصی خودشان به قرآن است و برای حل این تناقضات اصرار عجیبی دارند مکانیزم وحی را تبدیل به یک تجربه بشری کنند و وحی را اندازه فهم بشری قالب کند: که یا رؤیا است یا تجربه است یا روایت طوطیوار است.
یکم؛ ایراد نظریه اخیر هم در فرض مبنایی آن شروع میشود. تکیه بر روایتهای تاریخی جعل دست انسان که پیامبر حالش فلان میشده و به بیسار وضع درمیآمده است، به عنوان تکیه گاه نظریه ایشان به شدت لنگ میزند،
دوم؛ تاریخمند کردن قرآن که فهم قرآن را نیازمند بازگرداندن متن به تاریخ مشخصی میکند و پیام وحیانی را محدود به زمان و مکان،
سوم؛ دخالت دادن اراده پیامبر در وحی: که پیامبر مشغول صورتبندی وحی در قرآن است،
چهارم؛ خلط تاریخی احکام فقه سنتی با فهم قرآن برای پوشش ضعفهای بحث و
پنجم؛ نادیده انگاشتن کلیت مکانیسم وحی که در قرآن تشریح شده است.
تمام اینها حاصل یک روند غلط است: تلاش برای پاره پاره فهم کردن قرآن. در این روش قرآن متناقض فهم میشود و نیاز به مفسر یا به قول ایشان خوابگزار دارد تا انسان مؤمن خود را ناگزیر از تأویل فرض کند و به دنبال روانکاو و تاریخدان و هرمنوتیک شناس روان کند تا نظریه ایشان معنادار تلقی شود.
پویان فخرایی
غلط ، به همراه نون دوبل با سس اضافی خورده...
بی اهمیت است '.
صاحب نظریه و مدعی باید ' ادعای خود راثبات کند؛ بارها و بارها اینگونه توهمات شیطانی در قران پاسخ داده شده اند....
شما بفرمایید وحی چیست؟
این هم عوارض در بدری وتبعید ناخواسته از وطن وکشور است چرا با اندیشمندان ومتفکران خود که زحمات زیاد کشیدن طوری برخورد کردیم که فراری بشوند البته تقصیر سروش وامثال ایشان بوده است که در ابتدای انقلاب فرهنگی همین کار را با روشنفکران دیگر کردند وانهارا از درس وفحص در دانشگاه ها بیرون کردند وبرخلاف گفته وعقیده شهید مطهری وامام که گفتند کمونیست ها در بیان عقاید ازادند انهارا محدود واز کشور متواری ساختند درحال حاضر هم افرادی مثل مهاجرانی کدیور وده ها نفر از متفکران در خارج از کشور هستند که مورد هجوم افکار مادی غرب قرار گرفتند وبا توجه به نبود کتب ومنابع اسلامی وراه حل یابی ومقابله با افکار غربی ومادیگری نه تنها تسلیم شده بلکه مطیع ومبلغ انها شده اندهمین نمونه ان هست سروش در عقاید قبلی اش مانند کالون پروتستان شک کرد ودر این شک اسیر شده تا جایی که در قران پزوهی به انحراف وبیراهه رسیده است جریانات واتفاقات سیاسی سال 88 هم مزید بر علت شده واو وسایر خارج نشینان از تحولات ایران دور مانده وگیج شده اند!؟
اولا کسی که میخواهد سخنان دکتر سروش رانقد کند باید درحد واندازه ایشان باشد ولااقل کمی دراین بحث هاتسلط داشته باشد. دوما:این سروش که الان میکوبید همان سروشی ست که اول انقلاب که شماها درآغوش مادر شیر میل میفرمودید کنار استاد مصباح یزدی ازساحت انقلاب دربرابر کمونیستها ومخالفین حمایت ودفاع کرد.اگرکسی ازشماها دراین حد واندازه ها بود دکتر سروش راجلو نمیفرستادید. ازاین گذشته دکتر سروش آدم پوچی نیست که هر ننه قمری که از مادرش قهرکرد بیاید ودر نقد اوسخن بگوید.یکی مثل جناب لاريجاني به کتاب قبض وبسط ایشان نقدمینویسد که مسلط به امور فکری ست دستی دراین اموردارد. نه عده ای که بقول مولوی هنوز درشکم مادرشان هستندوبدنیا نیامده، پارس می کنند.صبرکنید لااقل بدنیا بیایید.