چرا حالمان ناخوش است، حتی در سفر؟
پارسینه: «سفر به هیجانی گذرا و فرصتی برای خوردن، استراحت و ماجراجویی تبدیل شده که در جریان آن حتی پخته هم خام میشود. در واقع سفر شکل تازهای از بیهودگی و احساس پوچی شده است.»
این مطلب بخشی از اظهارات نعمتالله فاضلی ـ دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ـ است که با بررسی تئوری عصر روندگی و جریان سیال، درباره تغییر ماهیت سفر هشدار میدهد و به این پرسش که چرا سفر، عروسی و موقعیتهای هیجاناگیز دیگر خستهکننده و ملالآور شده است، پاسخ میدهد.
مؤلف کتاب «بسیار سفر باید» که همزمان با روز جهانی گردشگری در ایسنا رونمایی شد، بیان کرد: انسان مدام در حال جابهجا شدن است، حتی وقتی میخوابد و یا هنگام کار. در واقع زندگی خود را از طریق جابهجا شدن معنا میکند. در عین حال ما به تحلیلی نیاز داریم تا موقعیت روندگی و جابهجایی خود را تفسیر کنیم.
او سپس با طرح این پرسش که چگونه میتوان در عصر روندگی و جابهجایی درنگ کرد و اندیشید؟ نخست به اثرگذاری سفر در گذشته اشاره کرد و افزود: براساس مطالعات صورت گرفته سفر یکی از پایههای سیطرهی یافتن اروپا بوده و در توسعه علم نجوم، شیمی، ریاضی و سایر فنون نقش داشته است. سفر و جابهجایی در دورهی طولانی از تاریخ برای بشر راهبردی اساسی به منظور شکل دادن علم، هنر و فرهنگ، سیاست، اقتصاد و جامعه بوده است.
ساحت سفر تضعیف شده
وی سپس گفت: ممکن است تصور کنید گردشگری صنعت نوینی است و در اقتصاد جهان نقش عمدهای ایفا میکند، درحالیکه من معتقدم سفر در عصر حاضر پس رانده شده است، چون در گذشته نقش گستردهتری داشته هرچند که امروز هم موضوعی مهم به شمار میآید، اما ساحت آن تضعیف شده و این مساله را مطرح کرده که آیا سفر، خام را پخته میکند یا پختهها را خام!؟
این استاد دانشگاه ادامه داد: مساله امروز ما این است که به سمت جامعهی جابهجا شده حرکت میکنیم، اما در این روندگی بیشتر از آنکه بسازیم، ویران میکنیم. بیشتر از آنکه فکر کنیم، تفنن میکنیم و بیشتر از آنکه سربلند شویم، سرگرم میشویم.
او سپس با اشاره به نقش طبیعت در بالندگی کودکان طبق نظریههای جدید روانشناسی، اظهار کرد: ما امروز طبیعتی که قابلیت یادگیری دارد، تخریب میکنیم و به جای آن، چیزهایی میسازیم که این قابلیت را دیگر ندارد و انسان، بازندهی این میدان است و بازار برندهی سود از آن.
فاضلی در ادامه توصیه کرد: در شرایطی که عرف، آداب و سنتها تضعیف شدهاند باید سفر کنیم و جابهجا شویم و به جمعیت، فرهنگ و زبان دیگری بپیوندیم و تجربههای میان فرهنگی بدست آوریم و احساس مدارا، دوستی و رفاقت با دیگری پیدا کنیم، این زمانی اتفاق میافتد که سفر از عمق و وسعت کافی به لحاظ معنایی بهرهمند باشد و رفتن بر مبنای درنگ باشد، نه تعجیل.
سفر شکل تازهای از بیهودگی و احساس پوچی شده
وی ادامه داد: گردشگری در توصیف امروز به شکلی است که همه چیز را در خدمت فرار از انسانیت و خودمان قرار داده و فرصتی برای خلق یک هیجان گذرا شده و نه لذتی پایدار. در واقع سفر شکل تازهای از بیهودگی و احساس پوچی شده است. برای همین گاهی که عروسی یا مهمانی میرویم، با وجود آنکه همه چیز عالی است، ولی نمیدانیم چرا وقتی به خانه برمیگردیم خستهایم و احساس ناراحتی شدیدی داریم. در واقع ما پوچی و بیهودگی عمیقی را تجربه میکنیم. فقط به یک دلیل ساده و آن این است که فرصتی برای تأمل و تجربه معنا نداشتهایم. درحالیکه یادگیری و یاددهی اصیلترین تجربهی وجودی انسان است.
چرا سفر و موقعیتهای هیجانانگیز دیگر خستهکننده شده؟
این انسانشناس اضافه کرد: چرا سفر، عروسیها و موقعیتهای مشابه آن که پر از هیجان است، برای منِ انسانِ بالغ، خستهکننده و ملاآور است، چون یادگیری در کار نبوده. ما سفر را به هیجان، خوردن، استراحت کردن و فضایی ماجراجویانه تبدیل کردهایم که در جریان آن حتی پخته هم خام میشود و دلزدگی و احساس پوچی را تشدید میکند.
این دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: اگر سفر به موقعیت یادگیری تبدیل شود، هویت و چیستی ما خواهد شد، ولی ما ساختار آن را تخریب میکنیم. ممکن است فردی هم عامدانه این کار را نکند و یا اصلا به قصد یادگیری و آموزش سفر کند، ولی صاحبان سرمایه، موقعیتها و جاذبهها را طوری طراحی کردهاند که هیجان، ماجراجویی، خوردن و همه اتفاقات ملالآور اتفاق خواهد افتاد، چون گردشگری یک صنعت است و پول میسازد. در واقع ما برای صاحبان سرمایه صندوق پول هستیم، نه انسانهایی که قرار است یاد بگیریم، برای همین تاکید میشود در چنیین فضایی درنگ شود، چون اگر این کار را نکنیم، سفر به ماشین مخرب ما بدل خواهد شد.
او با اشاره به افزایش آمار جابهجایی مردم و سفرها، اظهار کرد: در تعطیلات نوروز میلیونها انسان به سفر میروند، اما چه اتفاقی میافتد؟ یادگیری صورت میگیرد؟ بخش اثرگذار این سفرها چیست؟ چه ارزشی به آن مردم اضافه میشود؟ تمام گزارشهای جهانی نشان میدهد ارزشهای فرامادی به نسبت گذشته کاهش یافته و در عوض ارزشهای مادی بیشتر شده است.
وی افزود: مساله این است که ما بدون توجه به ارزشها و افزایش آگاهی سفر میکنیم. مشهد میرویم و مردم آنجا را به تمسخر میگیریم. به آذربایجان سفر میکنیم و خروارها حرف پشت سر مردم آن خطه میزنیم. ما فقط سفر میرویم و پول خرج میکنیم بدون اینکه یادگیری داشته باشم و به ارزشهای فرامادی خود اضافه کنیم. سفر میرویم که مصرف تظاهری و تفاخری را تجربه کنیم و نه تولید معنایی را.
فاضلی اظهار کرد: درست است که صنعت گردشگری مهم است، اما نه مهمتر از انسان. هرچند که این حرفها فقط در چنین محیطی جذاب است و اتفاقی در بطن جامعه رخ نخواهد داد، چون نهادهای سرمایهگذار کار خود را میکنند، به هر حال ما امیدواریم این صدا شنیده شود و اندکی امکان تأمل برای مردم در عصر روندگی و جابهجایی فراهم شود.
قربانیهایی که در راه سفر میدهیم
این استاد دانشگاه با بیان اینکه متاسفانه ما نه تنها پول زیادی برای سفر میدهیم که قربانی و جانهای زیادی هم در این راه میدهیم، تاکید کرد: عصر روندگی در حال حاضر بیشتر معنای تخریب پیدا کرده است، من افراد زیادی را دیدهام که بعد از سفر حتی یکبار هم عکسها و فیلمهایشان را نگاه نمیکنند، چون آن عکس مصرف لحظهای داشته و نه تولیدی.
این صاحبنظر جامعهشناسی سپس درباره احوال ناخوش بشر حتی با وجود سفر و ماجراجویی، سخن گفت و افزود: قبول دارم که حال بشر خوب نیست، اما این حال چیست؛ معنایی از کلیت وجودی ما که در موقعیت شکل میگیرد. این حال وقتی خوب میشود که تجربهی وجودی و فهممان از خودمان رضایتبخش باشد. این تظاهر و ریا است که حال ما را ناخوش میکند. در چنین شرایطی حتی سفر هم به بهتر شدن احوال ما کمک نمیکند، چون توامندی ارزش و معنایی را در وجود ما ایجاد نکرده است. اگر زمانی سفر کردیم و ریا نکردیم، حالمان خوب میشود.
چرا سفرهای تنهایی زیاد شده؟
او سپس با اشاره به گسترش سفرهای تنهایی اظهار کرد: در گذشته نه چندان دور سفر ماهیت خانوادگی و دستهجمعی داشت اینکه بشر امروز به سفرهای انفرادی و تنهایی گرایش پیدا کرده، دلایل زیادی دارد که از آن جمله تغییر شکل دادن ماهیت خانواده و کوچک شدن آنها، تن دادن به الزامات و اقتضائات سفرهای گروهی که گاه خارج از توانمندیها است و فرار از موقعیت شهر، شغل و تنشهای درونی است که علت سوم مهمترین آنها به شمار میآید.
وی افزود: سفرهای تنهایی اغلب به این بهانه، سفر نیست، بلکه گریز و فرار است، هرچند که گونهای از سفرهای تنهایی هم برای کاوش، یادگیری و تفکر انجام میشود و به گریز و فرار ارتباطی ندارد.
فاضلی هشدار داد که ماشین روندگی حرکتاش را آغاز کرده و اگر جهت آن تنظیم نشود همینطور به نابود کردن ادامه خواهد داد و سپس بیان کرد: آرزومندم در این جنبش فکری سفر، مشارکت داشته باشیم و دیگران را به مسیر اندیشهورزی با «پا» و در «جابهجاییها» سوق دهیم.
ارسال نظر