یک نگاه/ فقها "بر" رسانهاند، نه "در" رسانه
پارسینه: فقیه خودش رسانهاش را انتخاب میکند و فقها "بر" رسانهاند، نه "در" رسانه مراد از این "بر" در اینجا سلطه و انتخابگری است نه مخالفت.
مهدی نوری در وبلاگ "نطق" نوشت:
فقیه خودش رسانهاش را انتخاب میکند. و مجتهد جامع الشرایط التقلید وقتی زعیم باشد تعاملش با رسانه شکل و صورت نامرسومی مییابد. ببینید امام خمینی را!
تا دورهای حتی از مصاحبه با اوریانا فالاچی مغرض هم ابایی نداشت. گو اینکه نیمهکاره رها کند مصاحبه را ـ ولی از جایی به بعد از هیچ خبرنگاری قرار مصاحبه نپذیرفت. حتی خبرنگار واحد مرکزی خبر. امام وقتی خواستند با مردم ـ بخوانید مخاطب ـ حرف بزنند، رسانهشان را خودشان انتخاب کردند، منبر! سنتیترین و اصلیترین رسانه دین اسلام.
حالا بعد از صدور کلمه و کلام، هرکس هرطور که خواست آن را به مردم برساند. نوارهای کاست، شبنامه یا اعلامیههای با امضای سیدروح الله خمینی؛ یا حتی بازروایی حرفهاش توسط منبریهای تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و ... مهم این است که او در خطابههای روی منبر یا کلاس درس، "حرف" را درست کوک کرده بود. مخاطب را با تصریح و تاکید غیرمرسومی یقه کرده بود. با مردم حرف زد یا شاید اگر کسی نرنجد بگوییم بر سر مردم داد زد. و انگار میدانست اگراین کار را بین طلبهها و شاگردان حوزویاش انجام دهد، به اهلش می رسانند
. کلام او همان " آنی " را داشت که برخی میگفتند «نفس امام است» و برخی معتقدند « اراده الهی آن مرد بود.».
غرض از این نوشتار یادداشتی است که بایسته است مقالهای علمی باشد. با کلی عقبه تحقیقات علمی و پژوهشی، با دویست پینوشت و کلی آدرس کتاب خارجی و پایاننامه کپی شده در داخل پرانتز. اما هیچ کدام اینها نیست.
اهل رسانه در رسانه فعالیت میکنند، اما فقیه در این چارچوب خود را محدود نمیبیند. همین هم هست که هنوز برای خیلی از ریپورترها و سر ریپورترهای بینالمللی معلوم نشده است که چرا رهبر انقلاب مصاحبه نمیکند؟! چرا آقای سیدعلی خامنهای که در دوره ریاست جمهوری از گفتگو با رسانههای خارجی و داخلی استنکافی نداشت، حالا که رهبر نظام جمهوری اسلامی شده است قبول نمیکند که رخ به رخ بنشیند با لری کینگ و فرید ذکریا و یا حتی صادق صبا! و مسعود بهنود حرف بزند.
چرا تنها رویارویی ایشان با خبرنگار همان مصاحبههای کوتاهی است که مثلا موقع رای دادن یا بازدید از نمایشگاه کتاب دارند؟!
نتیجه تحلیل و عقل جمعیشان هم این میشود که: «آقایان ترس از رسانه دارند!» آنها رفتار آیت الله سیدعلی سیستانی را هم همین طور تحلیل میکنند.
مدیر روزنامه یومیوری ژاپن با بیش از دویست میلیون تیراژ روزانه یک صبح تا غروب بست نشسته در دفتر آیت الله سیستانی ولی حتی مسئول دفتر ایشان هم ـ که با رویی باز جواب منفی آیت الله را رسانده بود و چای میگذاشت جلوی آقای یومیوری حاضر به انجام گفتگو نشده بود. و حالا دیگر میهمان پذیرفتن یا نپذیرفتن، لبخند زدن یا اخم کردن آیت الله معنای رسانهای دارد و حتی اگر شخص ایشان نخواسته باشند، ارباب جراید تشنه استمزاج نظر ایشان در مورد فلان نماینده مجلس عراق یا فلان جنجال رسانهای در دنیاست.
همهی ادعای این نوشته همین است که در فقه شیعه که بنایش بر حجیت اعمال و آراست، نسبت پیام با مخاطب الزاما به سبک و سیاق رابرت مرداک نیست.
یک قاعده ابتدایی در رسانهها خصوصا رسانههای جدید پرهیز از به کار بردن "واژگان تکراری" است. کلمات و اصطلاحات نخ نما شده به زعم ژورنالیستهای امروز در مخاطب تنافر ایجاد میکند و تا میشود باید از آن پرهیز کرد. اما مرجع تقلید، رهبر و زعیم برای این بایدها حجت میخواهد. همین طوری برنمیتابد که حرفهایش را مدل بدهد. او کلام را آن وقت که احساس کند حجتی بین خود و خدا دارد و یا تکلیفی بر ابلاغ این پیام دارد مطرح میکند. او این کار را به ساده فهمترین انجام میدهد. کافهی مردم مهماند.
زعمای شیعه "بر" رسانهاند، نه "در" رسانه. و مراد از این "بر" در اینجا سلطه و انتخابگری است نه مخالفت. حالا با همه این مقدمه شکسته بسته و غیر علمی که مدتهاست فکر نویسنده را مشغول داشته و بیگرتهبرداری از جایی و کسی نوشه آمد توجه شما را به یک مثال راهبردی و اساسی جلب میکنم.
بصیرت کلمهای تکرای است. فی نفسه واژه آشنایی است. مخاطب فارسیزبان احساس قرابت ذهنی و زبانی با این کلمه دارد. تقریبا هرکس که دارای سطح ابتدایی از سواد باشد، فهمی از این واژه دارد. ولی در استفاده از این کلمه یک اتفاق جالب میافتد:
یکی از پرتکرارترین واژگان خاص و مفاهیم بنیادی در بیان رهبر انقلاب همین بصیرت است. ریشهیابی هم که بکنید و بر اساس "اصل کاربرد" که نگاه کنید، میرسید به این فراز از خطبه 173 نهج البلاغه که: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» این پرچم هدایت را کسی نمیتواند حمل کند مگر کسی که اهل صبر و بصیرت است.»
همین بررسی نشان میدهد که در اغلب موارد این دو واژه کنار یکدیگر به کار رفتهاند. بصیرت با نگاه دانشنامهای یکی از مفصلترین و پردامنهترین مدخلهای سخنان رهبر انقلاب است. به حسب استخراج محتوای سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب (بخش جستار) برای تبیین بصیرت بیش از 42000 واژه اسخدام شده است.
عددی و آماری که نگاه کنیم تعداد استفاده از این کلمه (بیش از 231 مرتبه) نزدیک به عدد ماههای رهبری ایشان تاکنون (264 ماه) است. از سوی دیگر با فیشبرداری موضوعی از این کلمه که تعریف خودش را در نظام واژگانی رهبر انقلاب دارد، شاهد یک فراوانی متساوی در طول این سالیان هستیم. فراوانی که در نقاط عطفی (در برخی سالها) اوج میگیرد.
اوج گرفتن را اینجا به نه به حسب تکرار خود کلمه بصیرت که بر اساس واژگان صرف شده برای تبیین و تعریف و ترویج آن مد نظر است. سالهای 70، 77 و 88 شاهد این اوج گرفتن پرداختن به این واژه است. از میان این سه سال هشتاد و هشت که علت روشنی دارد. میماند هفتاد و هفتاد و هفت که اهلش با تورق در نشریات ادواری آن سالها مییابند علتش را! شاید یکیاش اوج انحرافات به نام اصلاحطلبی و یکی هم اوج تحزب دولتساخته سازندگی و ماجراهای مجلس چهارم. بصیرت را دیدید؟
اگر خواستید بهتر و بیشتر در مورد جزئیات آن بخوانید به این آدرس نگاه کنید:
به نظر میرسد که برای اهلش کار آسان شده است. میشود راحتتر این کلیدواژه را به بحث و بررسی نشست. عالمی کار تحقیقاتی میشود کرد.
راستش را بخواهید اول میخواستم در مورد بخشی از همین کارهای نشده حرف بزنم. اما حرف را که نمیشود از وسط زد. نیاز بود باب مدخل تازهای را که به زعم خودم تازگی دارد برای شما بگشایم. بصیرت فقط یک بهانه بود. برای ب یداری اسلامی ، برای عزت ملی ، برای شبههافکنی و خیلی کلمات اصلی تاریخ سیاسی بعد از انقلاب میشود همین تحقیق را با ملاکها و شاخصههای مختلف داشت و بعد شاهد نتایج شگفتآور آن بود.
سوال این است که اگر "مدل علمی تعامل مرجعیت شیعه با رسانه فراچنگ" بیاید، نحوه مواجهه مقلدین تغییری نمیکند؟
ارسال نظر