تكملهيي بر سخنان وزير ارشاد درباره جمعآوري كتابهاي غيرمجاز از خيابانها
پارسینه: مشاهده ميكنيد كه بازار سرقت و توزيع غيرمجاز تنها به نكاتي كه وزير محترم اشاره كردند، منحصر نميشود، بلكه ماجرا پيچيدهتر از اينهاست و در هر وضعيت، اين ناشر و توليدكننده عرصه كتاب و فرهنگ است كه متضرر اصلي است.
ابوالحسن مختاباد در روزنامهٔ اعتماد نوشت :
آغاز| هفته گذشته وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در سخناني از نيروي انتظامي خواست نسبت به توزيع كتابهاي غيرمجاز و سفرههاي كتابي كه در گوشه و كنار تهران و به خصوص راسته كتابفروشيهاي انقلاب وجود دارد، حساسيت به خرج داده و آنها را جمعآوري كنند.
ميانه| متاسفانه در چند سال اخير روند توزيع و استفاده غيرمجاز از كتابهاي ناشران سرعتي شگفت پيدا كرده است. برخي از كتابهايي كه از سوي وزارت ارشاد ممنوعالچاپ شده بودند، و ناشر هم ضرر و زيان مادي و معنوي آن را پرداخت كرده بود، با سرعتي شگفت به بازار غيرمجاز راه يافت و البته در شمارگان بسيار بالاتر از زماني كه ناشر به صورت مجاز منتشر ميكرد، به فروش رسيده و ميرسد. تا اينجا مشخص شده است سياستهاي وزارت ارشاد در زمينه جلوگيري از نشر كتابهاي غيرمجاز عملا كارايي خود را از دست داده است چرا كه چه در فضاي مجازي و چه در فضاي فيزيكي اين كتابها با يك جستوجوي ساده و حتي كمتر از قيمت اصلياش در دست مخاطب و تقاضاكننده قرار ميگيرد. به ياد دارم در دوره معاونت آقاي پرويز به اين نكته اشاره كردم كه در يك سيدي 1500 كتاب غيرمجاز و مجاز به قيمت 10 هزار تومان فروخته ميشد. اما اكنون كه وارد هشتمين سال فعاليت دولت آقاي احمدينژاد ميشويم، وزير اين مشكل را علني اعلام كرده است. يعني هيچ سياستي براي جلوگيري از اين ماجرا وجود ندارد و تازه از نيروي انتظامي خواسته دست سارقان و متجاسران را از اين كار كوتاه كند. اما اگر نگاهي دقيقتر به چنين تجارت ناميموني بيفكنيم، درخواهيم يافت كه ابعاد ماجرا گستردهتر و پيچيدهتر از چند سفره كتاب جلوي راسته كتابفروشان انقلاب است. در اين سفرهها و به خصوص سيديها، نهتنها كتابهاي غيرمجاز كه كتابهاي مجاز هم به فروش ميرسد. در واقع به دليل آنكه هزينههاي توليد كتاب غيرمجاز (يا همان سرقت) بسيار پايينتر از اصل كتاب است (به دليل مساله حق و مولف و مترجم در ساختار رسمي و بر اساس درصدي از قيمت پشت جلد)، اين سارقان وارد چنين بازار پرسودي ميشوند و با شكار كتابهاي پرفروش ناشران مختلف آن را در سبد فروش خود قرار ميدهند. اين در حالي است كه نشر كشور پر مشكلترين دورانش را طي ميكند. قيمت كاغذ به بندي 55 هزار تومان رسيده است، خريدار به دليل كاهش قدرت خريد، بخشي مهم از بودجه خريد كتاب را به سمت كالاها و كارهاي ضروريتر سوق داده است. در چنين اوضاع و احوالي است كه ناشر بختبرگشته هرروزه ميشنود در فلان شبكه مجازي فايل پيدياف كتابش را بالا آوردهاند يا در فلان شبكه راديويي و تلويزيوني بدون دريافت مجوز، كتابش را تبديل به نمايشنامه يا متن ادبي كردهاند.
انجام| مشاهده ميكنيد كه بازار سرقت و توزيع غيرمجاز تنها به نكاتي كه وزير محترم اشاره كردند، منحصر نميشود، بلكه ماجرا پيچيدهتر از اينهاست و در هر وضعيت، اين ناشر و توليدكننده عرصه كتاب و فرهنگ است كه متضرر اصلي است. تعقيب حقوقي اين ماجرا هم به دليل بوروكراسي پيچيده و هزينهبر فراوان، عملا به ضرر ناشر است و اسباب تنبه ديگران را هم فراوان نميكند؛ گويي همه در حال دستبرد زدن به هماند و اخلاق و وجدان كاري وجود ندارد. اندكناشراني كه پيگير ماجرا هستند، دريافتهاند كه آب در هاون ميكوبند. به ياد دارم يكي از سيديفروشهاي جلوي انقلاب كتاب ناشري را در مجموعه خود قرار داده بود. ماجرا را به او يادآور شدم، ابتدا هيجانزده يكي از نيروهايش را فرستاد تا كار را پي بگيرد. چند ماه قبل كه ماحصل پيگيري را پرسيدم، او را عصباني، مايوس و سرخورده ديدم و دريافتم كه عطاي پيگيري را به لقايش بخشيده است.
آغاز| هفته گذشته وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در سخناني از نيروي انتظامي خواست نسبت به توزيع كتابهاي غيرمجاز و سفرههاي كتابي كه در گوشه و كنار تهران و به خصوص راسته كتابفروشيهاي انقلاب وجود دارد، حساسيت به خرج داده و آنها را جمعآوري كنند.
ميانه| متاسفانه در چند سال اخير روند توزيع و استفاده غيرمجاز از كتابهاي ناشران سرعتي شگفت پيدا كرده است. برخي از كتابهايي كه از سوي وزارت ارشاد ممنوعالچاپ شده بودند، و ناشر هم ضرر و زيان مادي و معنوي آن را پرداخت كرده بود، با سرعتي شگفت به بازار غيرمجاز راه يافت و البته در شمارگان بسيار بالاتر از زماني كه ناشر به صورت مجاز منتشر ميكرد، به فروش رسيده و ميرسد. تا اينجا مشخص شده است سياستهاي وزارت ارشاد در زمينه جلوگيري از نشر كتابهاي غيرمجاز عملا كارايي خود را از دست داده است چرا كه چه در فضاي مجازي و چه در فضاي فيزيكي اين كتابها با يك جستوجوي ساده و حتي كمتر از قيمت اصلياش در دست مخاطب و تقاضاكننده قرار ميگيرد. به ياد دارم در دوره معاونت آقاي پرويز به اين نكته اشاره كردم كه در يك سيدي 1500 كتاب غيرمجاز و مجاز به قيمت 10 هزار تومان فروخته ميشد. اما اكنون كه وارد هشتمين سال فعاليت دولت آقاي احمدينژاد ميشويم، وزير اين مشكل را علني اعلام كرده است. يعني هيچ سياستي براي جلوگيري از اين ماجرا وجود ندارد و تازه از نيروي انتظامي خواسته دست سارقان و متجاسران را از اين كار كوتاه كند. اما اگر نگاهي دقيقتر به چنين تجارت ناميموني بيفكنيم، درخواهيم يافت كه ابعاد ماجرا گستردهتر و پيچيدهتر از چند سفره كتاب جلوي راسته كتابفروشان انقلاب است. در اين سفرهها و به خصوص سيديها، نهتنها كتابهاي غيرمجاز كه كتابهاي مجاز هم به فروش ميرسد. در واقع به دليل آنكه هزينههاي توليد كتاب غيرمجاز (يا همان سرقت) بسيار پايينتر از اصل كتاب است (به دليل مساله حق و مولف و مترجم در ساختار رسمي و بر اساس درصدي از قيمت پشت جلد)، اين سارقان وارد چنين بازار پرسودي ميشوند و با شكار كتابهاي پرفروش ناشران مختلف آن را در سبد فروش خود قرار ميدهند. اين در حالي است كه نشر كشور پر مشكلترين دورانش را طي ميكند. قيمت كاغذ به بندي 55 هزار تومان رسيده است، خريدار به دليل كاهش قدرت خريد، بخشي مهم از بودجه خريد كتاب را به سمت كالاها و كارهاي ضروريتر سوق داده است. در چنين اوضاع و احوالي است كه ناشر بختبرگشته هرروزه ميشنود در فلان شبكه مجازي فايل پيدياف كتابش را بالا آوردهاند يا در فلان شبكه راديويي و تلويزيوني بدون دريافت مجوز، كتابش را تبديل به نمايشنامه يا متن ادبي كردهاند.
انجام| مشاهده ميكنيد كه بازار سرقت و توزيع غيرمجاز تنها به نكاتي كه وزير محترم اشاره كردند، منحصر نميشود، بلكه ماجرا پيچيدهتر از اينهاست و در هر وضعيت، اين ناشر و توليدكننده عرصه كتاب و فرهنگ است كه متضرر اصلي است. تعقيب حقوقي اين ماجرا هم به دليل بوروكراسي پيچيده و هزينهبر فراوان، عملا به ضرر ناشر است و اسباب تنبه ديگران را هم فراوان نميكند؛ گويي همه در حال دستبرد زدن به هماند و اخلاق و وجدان كاري وجود ندارد. اندكناشراني كه پيگير ماجرا هستند، دريافتهاند كه آب در هاون ميكوبند. به ياد دارم يكي از سيديفروشهاي جلوي انقلاب كتاب ناشري را در مجموعه خود قرار داده بود. ماجرا را به او يادآور شدم، ابتدا هيجانزده يكي از نيروهايش را فرستاد تا كار را پي بگيرد. چند ماه قبل كه ماحصل پيگيري را پرسيدم، او را عصباني، مايوس و سرخورده ديدم و دريافتم كه عطاي پيگيري را به لقايش بخشيده است.
ارسال نظر