گوناگون

ساعت شعر: حديث شيخنا چشم است و ذكر روضه خوان ابرو (طنز)

ز بس تلويزيون گويد از آن چشم و از آن ابرو
گرفتارم ميان بيست سي ميليون كمان ابرو

شده چشمان مطرب چارتا وقتي كه مي بيند
حديث شيخنا چشم است و ذكر روضه خوان ابرو

ز دست شاعران هر چيز ناممكن شود ممكن
شب مهتاب بالا مي رود از نردبان ابرو!

يكي هوهوكشان سر مي كشد يك شيشه گيسو را
يكي مست است با نوشيدن يك استكان ابرو

پسرها مثل دخترها بزك دارند و آرايش
ببين مانند مرجان كرده نازك كامران، ابرو

جوان اصفهاني دوست دارد چشم شيرازي
خود شيراز وارد مي كند از اصفهان ابرو

شبيه هر چه را دارند مي سازند در دنيا
بخر از اين دكان چشم و بخر از آن دكان ابرو

جوانان وطن مان ساختند از كود ، برق و گاز
پزشكان وطن مان ساختند از استخوان، ابرو

ببين سريال هاي سينمايي را كه دريابي
در اين دوران چرا اين قدر دارد آب و نان ابرو!

پي ادغام چندين سازمان ديشب شنيدم من
يكي شد سازمان چشم هم با سازمان ابرو!

عجب ابرو پراني مي كنند اين پيرزن ها هم
زن حاجي به حاجي گفت حاجي! يك تكان ابرو!

در اين اوضاع هردنبيل بنويس "آش كشك و دوغ "
نمي پرسد كسي داري چه مي خواني بخوان "ابرو"!
علیرضا قزوه

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار