فردوسیپور چلوکباب بود، ۵ دقیقهای میخوردمش!
پارسینه: مدیرعامل باشگاه استقلال می گوید حتی با فتوشاپ هم نمی توان تصاویر شیرجه زدنهای او را درست کرد.
خبر ورزشی: مصاحبه با فتح الله زاده و مرور بعضی از خاطرات، هیچ وقت کهنه شدنی نیست. از ماجرای غرق کردن حاجی تا چمدان فرانکی که از آلمان به ایران آورد، همه و همه جذابیت های زیادی دارند. همیشه گوش هایی هستند که بخواهند این داستان ها را بشنوند.
* زور موسوی و فرهاد به من نمی رسید
یک بار در رسانه ها نوشتند که علی موسوی و مجیدی می خواستند من را در دریا بیاندازند. آنها می خواستند هم زورشان نمی رسید من را در آب بیاندازند! در دبی در خانه فرهاد یک جام سه جانبه گذاشتیم که من قهرمان شدم. این بچه ها می دانستند من می خواهم خبر باخت شان را به همه بدهم، به همین خاطر می خواستند هلم بدهند در دریا. این فرهاد ناقلا هم مدام یک ماهی به قلاب وصل می کرد و الکی می گفت ماهی گرفت. شمردم باید 100 تا ماهی گرفته باشد ولی آخرش دیدم فقط یک ماهی روی قایق داریم! تقلب کرده بود.
* افشاگری می کنم!
وعد از اینکه با مجیدی بازی کردم و بردم، الکی گفتند حاجی غش کرده! این حرف ها چیست. اتفاقا بنده غش کردن در کارم نیست. فرهاد اگر بخواهد بیشتر از شایعه بسازد، فیلم شکستش مقابلم را در اختیار رسانه ها قرار می دهم. فیلمش هست و مدارکش هم موجود است. لازم باشد دست به افشاگری می زنم.
* شگرد من در جوانی
در جوانی شگرد من این بود که وقتی دو مدافع حریف می آمدند توپ را بگیرند، با پشت پا توپ را از بالای سر آنها رد می کردم و یک ضرب توپ را می زدم توی گل! در جوانی الگوی فوتبالی نداشتم چون آن وقت ها در شهرستان بازی می کردیم و این چیزها زیادی باب نبود. ولی بنده شگردهای خاصی در بازیگری داشتم که بعدها خیلی از بزرگان از من الگوبرداری کردند!
* به موسوی گفتم بمان
علی موسوی می توانست سود زیادی به استقلال برساند. او وقتی در لورکوزن بود، گفت نمی خواهد بماند. از آلمان زده شده بود. می گفت خسته ام و می خواهم به ایران برگردم. گفتم علی فکر کن 18 روز می خواهند تو را به زندان بیاندازند، بمان ولی گفت نه نمی توانم. اگر علی این مدت کوتاه را در آلمان می ماند یک میلیون 950 هزار مارک گیر ما می آمد. حساب کنید آنوقت ها مارک 420 تومان بود. ولی نماند و پول از دست ما پرید.
یک بار مارک ها را از آلمان با چمدان آوردم. ببین من چقدر ساده بودم. یادم هست در فرودگاه که چمدان را می خواستند از بازرسی رد کنند، چشم های پلیس داشت از حدقه در می آورد که اینهمه پول را کجا می بری! روزی که رفتم پیش کالموند رئیس لورکوزن گفت یک بانکی هست و برو فرانک ها را آنجا بگیر. یادم هست فرانک ها را که گرفتم آن متصدی بانک گفت پول را تحویل گرفتی و از اینجا به بعد به ما ربطی ندارد! ببین ما چقدر ساده بودیم اصلا فکر نمی کردیم بابا ممکن است این پول ها را از ما بدزند! خلاصه که چمدان پول ها را رساندیم به فرودگاه و در فرودگاه برای خروج مشکلی نبود اما همین حالا بخواهی 10 هزار دلار خارج کنی یا وارد جلویت را می گیرند. در ایران هم بدون مشکلی چمدان پول را آوردم.
* دمپایی ام به اندازه کفش شما ارزش دارد!
یک بار عکس بنده را در روزنامه ها انداختند که با دمپایی در جلسه حاضر شده ام، در دفتر خودم. آخر حاجی جان این چه خبرهایی است؟ اولا دمپایی بنده به اندازه کفش جنابعالی ارزش دارد! برای این دمپایی 175 هزار دلار پول داده ام! بعدش هم بنده که یکی دو ساعت در دفتر نیستم. از ساعت 8 صبح تا 12 شب سرکارم، معلوم است که باید دمپایی بپوشم و راحت باشم.
* عادل و کباب!
عادل فردوسی پور خیلی آدم بامزه ای. او را دوستش دارم. اگر چلو کباب بود 5 دقیقه ای می خوردمش! خلاصه ما با عادل مشکلی نداریم و به نظر ما او به فوتبال کمک می کند.
* ناصرخان حال بچه ها را گرفت
مهدی پاشازاده یک بار خاطره تعریف کرده بود که حاجی دور زمین با کت و شلوار دوید و 100 متر نرفته غش کرد و او را با آمبولانس بردند! بنده این خبر را تکذیب می کنم. بنده اهل غش کردن نیستم. اتفاقا آن روز تمرین بچه ها تمام شد و من هنوز داشتم می دویدم. یک بار اتفاقا ناصرخان خدا بیامرز بدجور حال بچه ها را گرفت. گفت واقعا متاسفم که حاجی با این سن و سال اینطور می دود ولی شما نمی دوید.
* فتوشاپ نبود
بعد از انتشار عکس های شیرجه من، الکی گفتند حاجی با فتوشاپ شیرجه اش را درست کرده. اتفاقا با فتوشاپ هم نمی توان اینطور شیرجه در آورد. خدا را شکر عکس از پشت تور هم هست. این عکس را که ببیند می فهمید بنده چقدر زیبا شیرجه زده ام.
چند بار مصاحبه خواندم از مجاهد خذیراوی گفته بود فتح الله زاده از من حمایت نکرد ولی اینطور نیست. اتفاقا ما حمایت کردیم ولی خیلی چیزها گفتنی نیست. اگر خودش را ببینم به او می گویم که چکارها کردیم. مجاهد اشتباه کرد. جوان بود. ولی به نظرم در حقش اجحاف شد. او جوانی کرد و نتوانست خوب از خودش دفاع کند.
* باید با اسم فرهاد در بانکهای مختلف حساب باز کنم
نمی دانم چرا همیشه نام فرهاد مجیدی از قرعه کشی تست دوپینگ خارج می شود؟ اگر می دانستم فرهاد اینقدر خوش شانس است با اسم او در بانکهای مختلف حساب باز می کردیم تا جوایز آنها را برنده شویم، شاید با این کار تیم از این وضعیت بی پولی خارج می شد. مگر می شود یک نفر تا این حد خوش شانس باشد که نامش از همه قرعه کشی ها برای تست دوپینگ خارج شود؟!
ارسال نظر