گوناگون

اقسام «صبر» از زبان آیت‌الله مظاهری

پارسینه: آیت‌الله مظاهری می‌گوید: دسته‌ای از مصائب هستند که انسان دخالتی در وقوع آن ندارد، صبر در برابر این مصائب، ارزش والایی دارد که منتهی به رشد معنوی انسان شده و مانع سقوط وی خواهد بود.

پارسینه-گروه فرهنگی: آیت‌الله حسین مظاهری مدیر حوزه علمیه اصفهان در جلسات اخلاق خود، از صبر به عنوان یکی از موانع سقوط انسان نام برد و «صبر در عبادت» و «صبر در معصیت» به عنوان دو قسم از اقسام «صبر فردی» را شرح داد. وی در این جلسه به تبیین قسم سوم صبر فردی، یعنی «صبر در مصیبت» پرداخته است که مشروح آن در ادامه می‌آید:

اقسام بلا و مصیبت

مصائب و بلایای زندگی آدمیان به سه دسته کلی منقسم می‌شوند. به عبارت دیگر، رخدادها و حوادث ناگوار، سه عامل پدید آورنده دارند؛ قسم اول، مصائب اکتسابی یا مصائبی که خود انسان در وقوع آن نقش مستقیم دارد. قسم دوم، مصائب خدادادی که بدون تقصیر انسان، از جانب خداوند سبحان نازل می‌شود. قسم سوم، مصائب تحمیلی از سوی جامعه هستند که رخداد آنها، نه از جانب خداوند و نه تقصیر خود انسان است، بلکه جبر اجتماع و محیط پیرامون، عامل پدید آورنده آن حوادث و بلایا هستند. در این جلسه به شرح اقسام بلا و مصیبت خواهیم پرداخت.

قسم اول مصائب: مصائب اکتسابی

در بسیاری از موارد، مصائب و بلایای انسان، بازتاب رفتار و عملکرد خود اوست. از آنجا که پدید آورنده این‌گونه مصائب، خود انسان است، مصائب اکتسابی نام می‌گیرند. مثلاً افراد گناهکار، در اثر گناه و نافرمانی، معمولاً زندگی پریشان و ناآرامی دارند و این مصیبت را خود به وجود آورده‌اند. اشخاص ناباب و تابع هوی و هوس و کسانی که خانه آنان پر از شهوت و هوس‌رانی است، طبق سنت خداوند سبحان، بدبخت و پریشان احوال خواهند بود. قرآن کریم می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَلاةَ وَ اتَبَعُوا الشَهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًا».

یعنی یک طایفه مقدسی بودند و رفتند و به جای آنها طایفه‌ای روی کار آمدند که به نماز و عبادت اهمیت نمی‌دادند و شهوت‌ران بودند. سپس می‌فرماید: آنان حتماً گمراه و بدبخت هستند.

بسیاری از مفسرین، عبارت «فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًا» را چنین معنا کرده‌اند که حتماً‌ آن افراد بی‌نماز و شهوت‌ران، به جهنم می‌روند. ‌اما اطلاق آیه صرفاً عذاب جهنم را نمی‌رساند، بلکه «سوف»، تحقیقی است و معنایش این است که حتما و یقیناً، سنت خداوند آن است که آدم شهوت‌ران، بدبخت شود. بنابراین می‌توان گفت: بدبختی او فقط در آخرت نیست، بلکه از دنیا شروع می‌شود و تا قیامت و پس از ورود به جهنم، ادامه خواهد یافت. همچنین کردار آدم مسرف و تجمل‌گرا، چنین اقتضا می‌کند که او در همین دنیا و هنگام مواجهه با معضلات ناشی از تجمل‌گرایی، سوزندگی جهنم را احساس کند و در آخرت هم زیر هُرم جهنم بسوزد.

مصائب اکتسابی پاداش ندارد

همان‌طور که بیان شد، مصیبت اکتسابی یا بلای ناشی از گناه یا اشتباه، از سوی خداوند سبحان نازل نمی‌شود و خود انسان، پدید آورنده آن است. در این صورت، کسی حق ندارد مصیبت اکتسابی خود را تقصیر خدا بداند و مهم‌تر اینکه در صورت رخداد چنین مصائبی، کسی حق ندارد انتظار پاداش از جانب خداوند متعال داشته باشد.

انسانی که در اثر گناه یا خطای خود دچار بلا شده، چاره‌ای جز توبه ندارد. او باید با بازگشت به سوی خدا و جبران گذشته، به محو آثار زیان‌بار گناه و اشتباه خود بپردازد، وگرنه گناه او، او را به نوعی زندگی توأم با نگرانی، فقر، دلهره و اضطراب مبتلا می‌کند.

کسانی که با دیدن فیلم‌ها و تصاویر مبتذل و شهوت‌انگیز در جمع خانواده و رفت و آمد با افراد لاابالی، به مصیبت بی‌عفتی همسر یا دختر خود گرفتار شده‌اند، اشخاصی که در اثر دروغ‌گویی، حقه‌بازی، ظلم و کسب مال حرام یا در پی تربیت غلط، دچار فرزند فاسد، معتاد و نظایر آن هستند و نیز افرادی که در اثر تنبلی، از کار یا تحصیل گریزان بوده و جوانی خود را با خوش‌گذرانی و بطالت، تباه کرده‌اند و هنگام پیری خواه ناخواه محتاج دیگران شده‌اند، نباید بدبختی و مصیبت خود را تقصیر خدا بدانند، بلکه این اشخاص باید توبه کنند و با جبران گذشته غلط خود، سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزنند و خود را از عذاب دنیا و آخرت رهایی بخشند.

البته گاهی بلایایی نظیر فقر و فساد، زاییده جبر اجتماع است که در قسم سوم مصیبت، توضیح داده می‌شود.

فقر و نا امنی، زاییده گناه

بسیار اتفاق می‌افتد که افراد در اثر عملکرد خودشان گرفتار می‌شوند و به جای توبه و عذرخواهی از خداوند سبحان، از او گلایه دارند و پروردگار را مسبب شقاوت خویش می‌دانند. قرآن در آیاتی با صراحت تمام، تیره بختی آنان را بازتاب اعمال خودشان بر می‌شمرد: «ضَرَبَ اللَهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَهِ فَأَذاقَهَا اللَهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ»؛ یا رسول الله! برای مردم طایفه مقدسی را مثال بزن که ابتدا با ایمان و نیکوکار بودند. نعمت مثل باران برای آنها می‌بارید و زندگی آنان پرنشاط و عاری از فقر، فلاکت، غم و غصه بود. اما ناگهان تغییر یافتند و به گناه روی آوردند و نعمت‌های الهی را بیجا و در گناه و در گسترش فساد مصرف کردند. سپس می‌فرماید: آن طایفه، گرفتار ناامنی و فقر شدند. بعد اضافه می‌کند که خیال نکنید بدبختی آنها از طرف خدا بود، بلکه خودشان بر سر خودشان مصیبت آوردند.

سنت خداوند سبحان این است که ملت صالح، شایسته و درست‌کار، ‌سعادت‌مند ‌شوند. همچنان‌که طبق سنت الهی، ملت گناهکار، ظالم و بی‌بندوبار، شقاوت‌مند خواهند شد.

قسم دوم مصائب: مصائب خدادادی

دسته‌ای از مصائب، مصائبی هستند که انسان در وقوع آن دخالت و تقصیری ندارد و در واقع، آن بلا یا مصیبت، از جانب خداوند متعال است. صبر در برابر این مصایب، ارزش والایی دارد و منتهی به رشد معنوی انسان شده، مانع سقوط وی خواهد بود.

مصائب خدادادی، الطاف خفیه خداوند

اهل معرفت بر این باورند که مصائب خدادادی، الطاف خفیه خداوند متعال هستند. گاهی الطاف پروردگار متعال، آشکارا به انسان می‌رسد که به آن الطاف جلیه گفته می‌شود. نعمت‌های ظاهری نظیر زندگی خوب، خانواده صالح و بدن سالم، از الطاف جلیه محسوب می‌شوند. این الطاف، نیاز به صبر ندارند، ولی به جا آوردن شکر چنین نعمت‌هایی لازم است. در مقابل، الطاف خفیه، از آن نظر که نعمت‌های باطنی هستند و ظاهری دشوار و بلاگونه دارند، صبر و استقامت می‌طلبند. از این رو، اهل دل، الطاف خفیه را برتر و کاربردی‌تر از الطاف جلیه می‌دانند و از فرصت معنوی صبر در بلا، بهره‌های فراوانی می‌برند.

صبر در مصائب خدادادی، مانع سقوط انسان

صبر و استقامت، در مقابل بلای خدادادی و مصیبتی که خداوند سبحان مقدر و مقرر فرموده است، بسیار ارزش دارد. اهمیت صبر در برابر مصیبت خدادادی به قدری است که خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم به کسی که در مشکلات و در امتحان‌ الهی خود را نبازد و در مواجهه با بلا، اسقامت ورزد و ناشکری، ناسپاسی و جزع و فزع نکند، بشارت داده و درود فرستاده است: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».

هدایت در این آیه شریفه، هدایت عنائیه است، یعنی دست عنایت خداوند متعال روی سر انسان صابر و شکیبا خواهد بود و معلوم است چنین کسی رستگار می‌شود و افزون بر نیل به سعادت دنیا و آخرت، سقوط نخواهد کرد.

بنابراین انسان باید هنگام برخورد با مصیبت یا نزول بلا، صبر و استقامت داشته باشد؛ به این معنا که باید در صورت توان، مشکل را حل ‌کند، وگرنه از کنار مشکل بگذرد و اگر نشد، باید مشکل را به دوش بگیرد و به حرکت خود در زندگی ادامه دهد. هرچند ممکن است حرکت چنین کسی آهسته و توأم با مانع باشد، اما باید همان حرکت کند را با صبر و حوصله ادامه دهد و در هر صورت، توقف، به خصوص در حرکت معنوی، ممنوع است و منجر به خروج از مسیر یا سقوط خواهد شد.

اهل دل، در بن بست‌ها و در مواقعی که موانع و مشکلات بزرگی آنان را احاطه می‌کند، از نماز کمک می‌گیرند: «اسْتَعینُوا بِالصَبْرِ وَ الصَلاة» و با دو رکعت نماز با حضور قلب، از خداوند متعال می‌خواهند که توفیق و قدرت صبر و استقامت و فهم و شعور برای فائق آمدن بر دشواری‌های سلوک معنوی و نیز سختی‌های زندگی به آنان عطا فرماید. خداوند متعال نیز حاجت آنها را روا کرده، به آنان پاداش عنایت می‌کند و راه سعادت و رستگاری را برای چنین کسانی هموار می‌سازد.

مصائب خدادادی، مصلحت تامه ملزمه

آنچه در این مبحث توجه جدی می‌طلبد، این است که هرچه از طرف خدا بیاید، خیر است و حتماً مصلحت دارد. اساساً شر و بدی از طرف خداوند نیست؛ زیرا اگر خداوند برای بنده خود بد و شر بخواهد، با صفات او نظیر اینکه عالم، رحمان، رحیم، قادر، حکیم، رئوف، کریم و جواد است، سازگار نخواهد بود. این موضوع با ذکر یک مثال و بیان چند پرسش و پاسخ، قدری روشن‌تر می‌شود:

هنگام نزول مصیبت خدادادی، مانند وقتی که فرزند انسان، بدون تقصیر و دخالت پدر و مادر از دنیا می‌رود، این سؤالات مطرح می‌شود که: آیا خداوند به احوال آن پدر و مادر عالم بود یا نه؟ آیا خداوند قادر بود از مرگ آن بچه جلوگیری کند یا نه؟ آیا خداوند جواد، رحیم و رحمان بود که به آن پدر و مادر رحم کند و فرزند آنها را نگیرد یا نه؟ آیا خدا در کارهایش حکمت دارد یا نه؟ آیا خدا نسبت به آن خانواده رئوف و مهربان بود یا نه؟

در پاسخ به این سؤالات، اگر گفته شود خداوند، آن صفات را ندارد، آنگاه به این نتیجه می‌رسیم که چنین خدایی، خدا نیست و ما چنین معبودی را نمی‌پرستیم. اما اگر خداوند متعال را مستجمع جمیع صفات کمالات بدانیم و از جمله بدانیم که او عالم، رحمان، رحیم، قادر، حکیم، رئوف، کریم و جواد است، پس باید بپذیریم که مصیبتی که از جانب او نازل می‌شود، صد در صد مصلحت تامه ملزمه و بر وفق حکمت است.

مثلاً در مثال فوق، ممکن است فرزند آن پدر و مادر، در ادمه زندگی، فاسد یا بی‌عفت شود و علاوه بر عاقبت شری که برای خود رقم می‌زند، آبروی خانواده را ببرد و زندگی آنان را تباه کند. خداوند متعال، از سر لطف و مرحمت خود، آن فرزند را از پدر و مادر می‌گیرد و حتماً با نعمتی مشابه آن یا نعمتی برتر، جبران آن را می‌کند.

در واقع، خداوندی که عالم به ما سوی الله است، قدرت مطلقه دارد، خدایی که در قرآنش، صد و چهارده مرتبه با آیه «بسم الله الرحمن الرحیم»، خود را رحمان و رحیم معرفی می‌کند، معبود حکیمی که طبق آیات فراوانی، تمام کارهایش بر وفق حکمت است، پروردگاری که علیم، قدیر، و رئوف است، هرچه برای بندگان خود بخواهد، حتماً و یقیناً به مصلحت آنها است، هرچند خود آنها مصلحت و دلیل آن را درک نکنند.

اما در هر صورت، صبر و شکیبایی در برابر بلایا و حوادث ناگوار، لازم است و ربطی به درک انسان از مصلحت مصائب و علم آنان نسبت به علت حوادث و بلایا ندارد. زیرا علم اجتماع آدمیان در مقابل جهل نوع بشر، نظیر قطره‌ای در برابر دریا است. یعنی اگر علم همه بشریت- غیر از علم انبیاء و چهارده معصوم(ع) که خدادادی است- را جمع کنند، در مقابل جهل آنان، یک قطره از دریاست.

مقدرات عالم، منظم و حکیمانه است

بنا بر تصریح قرآن کریم، هر بلا و مصیبت ناگواری که در زمین رخ می‌دهد یا ناخواسته و بدون تقصیر به انسان می‌‌رسد، قبل از آفرینش زمین و آدمیان در لوح محفوظ ثبت و ضبط شده است: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَ ذلِکَ عَلَى اللَهِ یَسیرٌ».

قرآن کریم در آیه بعد می‌فرماید: براى مصیبتی که به شما رسیده یا آنچه از دست داده‏اید تأسف نخورید و نیز به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم».

یعنی آنچه مقدر شما است، بدون ذره‌ای کم و زیاد، به شما خواهد رسید. پس اگر مشکل و بلایى جلو آمد که دست شما نبوده و شما نمى‏توانید گره کور آن را باز کنید، در این صورت نباید به خاطر آن ناشکیبا باشید و غصه بخورید، چرا که مقدر و قسمت شما این بوده است. همچنان‌که اگر نعمتى هم براى شما پیش آمد، خوشحالى آن نباید باعث خروج شما از تعادل و میانه‏روى شود.

فلاسفه و عرفای بزرگ، همه امور و حوادث عالم وجود را بر وفق حکمت و بر اساس نظم خاصی تبیین می‌کنند و می‌گویند: اگر ذره‌ای از این دنیا کم شود و یا ذره‌ای بر آنچه هست، افزوده شود، عالم به این چنانی مضمحل خواهد شد. یک دانشمند غربی هم می‌گوید: اگر پشه‌ای در این عالم یک بال زیادتر زند و یا یک بال از ماشین خلقت کم کند، عالم به این چنانی مضمحل خواهد شد.

مثال عوامانه‌ این حقیقت علمی، حرکت منظم کره زمین است که بر اساس حکمت و طبق قانون از پیش تعیین شده است. زمین، شانزده حرکت دارد و دو حرکت آن، منجر به پدید آمدن سال و شبانه روز می‌شود. حرکت‌ زمین به اندازه‌ای دقیق و منظم است که اگر ذره‌ای تند یا کند شود، از قافله هستی عقب می‌ماند و در فضا پرتاب و نابود می‌شود. اما مهم‌تر اینکه در صورت وقوع این بی‌نظمی بسیار اندک، همه کهکشان‌ها و آسمان اول نیز به همراه زمین نابود خواهند شد.

اساساً برهان نظم که در علم کلام، دلیل محکمی برای اثبات وجود و یگانگی خداوند است، مبین همین اصل مهم علمی و اعتقادی است که اگر در عالم وجود، ذره‌ای کم یا زیاد شود، عالم به این چنانی مضمحل خواهد شد.

از آنچه بیان شد، این نتیجه حاصل می‌شود که بلایا و مصائبی که وقوع آن تقصیر انسان نیست و از طرف پروردگار عالم است، حتماً مصلحت تامه ملزمه دارد و یقیناً بر وفق حکمت است، هرچند انسان فهم و درک مصلحت و حکمت آن را نداشته باشد.

قسم سوم مصائب: مصائب تحمیلی از سوی جامعه

دسته دیگری از مصائب و بلایا، حوادث ناخوشایند و دشواری هستند که از سوی جامعه به انسان تحمیل می‌شود. این دسته از مصائب، از آن جهت که تقصیر خود شخص نیست، عقاب ندارد و از آن روی که مقدر خداوند سبحان نیست، مستوجب پاداش نخواهد بود، اما پروردگار متعال بنابر قاعده لطف خود و از سر رأفت و رحمت واسعه‌ای که نسبت به بندگان دارد، به کسانی که دچار این‌گونه مصائب شده‌اند نیز پاداش عنایت می‌فرماید.

افزون براین، افرادی که مبتلا به بلایای ناشی از جبر اجتماع هستند، اگر جداً مقصر نباشند، با صبر و استقامت در برابر مصیبت، رشد معنوی می‌یابند و شکیبایی در همان مصیبت، می‌تواند عامل سعادت و رستگاری و مانع سقوط آنان شود.

مثال بارز این دسته از مصائب، مشکلات، معضلات و موانعی است که جبر جامعه برای ازدواج و اشتغال جوانان پدید آورده است. اکنون بسیاری از جوانان آمادگی ازدواج دارند، اما فقر و نارسایی، گرانی و فقدان امکانات اولیه، نظیر مسکن مناسب، و همچنین رواج تجملات و گسترش تشریفات ازدواج، مانع ازدواج آنان شده است.

دختر یا پسری که در سن ازدواج است یا حتی سن ازدواج او گذشته و تمایل به ازدواج دارد، اگر به جهت سخت‌گیری و نظایر آن مقصر نباشد، صبر و بردباری او در عزوبت و خویشتن‌داری و استعفاف او، هم پاداش دارد، هم پروردگار متعال جبران آن را می‌کند و هم می‌تواند از شرایط حساس خود و صبر و استقامتی که از خود نشان می‌دهد، بهره‌برداری معنوی کند و رستگار شود.

همچنین کسانی که استعداد و نیروی کار دارند، اما با توجه به معضل مهم بیکاری و کمبود اشتغال، فقیر و نیازمند ‌شده‌اند، چون فقر آنان در اثر تنبلی و تقصیر خودشان نبوده، در صورت شکیبایی و استقامت، پاداش صبر خود را می‌گیرند و خداوند از سقوط آنان جلوگیری خواهد کرد. این در حالی است که خداوند چنین سرنوشتی برای آنان نخواسته، بلکه شرایط حاکم بر اجتماع، آنان را دچار مصیبت کرده است.

بنابراین صبر در مصائب تحمیلی از سوی اجتماع نیز نظیر صبر در برابر مصائب خدادادی ارزشمند و مأجور است. به عبارت روشن‌تر، هرگاه مصیبتی برای انسان پدید آمد و تقصیر خودش نبود، شکیبایی در برابر آن مصیبت و خودداری از جزع و فزع، حتماً ثواب و نتیجه دارد. حال اگر کسی هنگام مواجهه با چنین مصائبی ناشکیبا باشد و خودش را ببازد، بی‌صبری و ناشکیبایی او نه تنها از میزان مصیبت و بلای او نمی‌کاهد، بلکه وی را از پاداش و فرصت معنوی محروم می‌سازد. چنین کسی، بنابر آن ضرب‌المثل معروف، هم محکوم به خوردن پیاز است و هم باید درد تازیانه را تحمل کند و هم جریمه نقدی بپردازد.

افرادی که در مشکلات زندگی ناشکر و ناسپاس هستند و از خداوند گله و شکایت دارند، مصداق این ضرب‌المثل هستند؛ نظیر آنان که مرتب به خدا می‌گویند: خدایا! چرا مرا بیکار کردی؟ خدایا! چرا من فقیرم؟ خدایا! چرا من مجردم و همسر ندارم؟ خداوند متعال، این طرز ناسپاسی و جزع و فزع را ندیده می‌گیرد، وگرنه گاهی منجر به کفر می‌شود و بسیار خطرناک است.

تجلی بارز صبر و شکیبایی در کربلا

افراد مصیبت دیده باید اهل بیت(ع) را سرمشق خود قرار دهند و صبر و شکیبایی را از آن بزرگواران بیاموزند. تجلی بارز صبر و شکیبایی، در قیام کربلا و در رویارویی خاندان وحی با دشوارترین و جانگدازترین مصائب عالم رخ داد.

امام حسین(ع) درک کرده بودند که شهادت ایشان در کربلا، مصلحت تامه ملزمه است: «إِنَ اللهَ قَدْ شاءَ أن یَراکَ قَتیلا». حضرت زینب(س) نیز فهم این را داشتند که اسارت ایشان، مصلحت است: ‌«إِنَ اللَهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَ سَبَایَا»؛ یعنی آن دو بزرگوار و یاران و اطرافیان ایشان می‌دانستند که خداوند می‌‌خواهد گروهی از آنها شهید و دسته‌ای اسیر شوند، تا اسلام عزیز باقی بماند، از این رو همگی فدای دین شدند و بر شهادت و اسارت خود و مصائبی که به آنان تحمیل شد، صابر و شکیبا بودند.

«ابن زیاد» در آن جلسه کذایی به حضرت زینب(س) گفت: دیدی خدا چه بلایی بر سر شما آورد؟ زینب مظلومه فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَا جَمِیلًا»؛ یعنی تو حکمت و مصلحت خداوند را نمی‌فهمی، ما به غیر از خوبی در این مسافرت چیزی ندیدیم. بعد هم فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه! و با این جمله، سابقه او و گذشته ناشایست مادرش را به خاطرش آورد.

این برخورد شجاعانه و پرافتخار و این پاسخ کوبنده حضرت زینب(س) از آنجا سرچشمه می‌گیرد که ایشان همانند برادرانش و نظیر پدر و مادر و جد بزرگوارش، آن مصائب را از الطاف خفیه خداوند می‌داند و نسبت به آن مصائب، بردبار و صبور است. چنان‌که امام حسین(ع) قبل از شهادت می‌فرمایند: «رِضَى اللهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ یُوَفِینَا أُجُورَ الصَابِرِین»؛ یعنی خدایا این بلا، از الطاف خفیه توست و من صد در صد به این لطف خفیه تو راضی هستم و در برابر آن صبر و استقامت می‌ورزم.

منبع: خبرگزاری فارس

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار