می توانم با یک مذاکره جدی موضوع هسته ای را حل کنم
پارسینه: فشار بر مردم به بالاترین حد رسیده و نگرانیها زیاد شده و ...
آقای روحانی، خانواده شما روحانی نبودند، شما برخلاف خیلی از روحانیون كه بر اساس سنت خانوادگی، لباس روحانیت میپوشند، وارد این وادی شدید. چه چیز باعث شد تصمیم بگیرید روحانی باشید و به این سمت گرایش پیدا كنید؟
پدر من روحانی نبود، اما اطلاعات مذهبی خوبی داشت. وی نماینده مرحوم آیتالله بروجردی در روستای محل زندگی مابود، بعد از آن هم نماینده مراجع بعدی شد و همواره یك مرجع اجتماعی برای مسائل دینی، مذهبی و دیگر مسائل اجتماعی بود، البته چون در داروهای گیاهی هم تخصص داشت، به نوعی مرجع درمانی هم برای مردم بود. پدربزرگم و دایی مادرم و برخی اقوام ما در نسل قبل روحانی بودند، منزل ما هم همواره میزبان روحانیونی بود كه از قم برای ماه رمضان یا محرم میآمدند، خود من به مسجد، حسینیه، منبر و مسائل دینی از نوجوانی علاقهمند بودم و پدرم هم برای انتخاب این راه من را تشویق میكرد.
تصویر یك روحانی ایدهآل و آن كسی كه در ذهن شما بود برای اینكه شبیه به او باشید چه كسی بود؟
در روستای ما(سرخه) بهنام روحانی مرحوم حجتالاسلام نطنزی كه بسیار ساده زیست، متقی و پرهیزكار بود و از راه تعمیر ساعت امرار معاش میكرد. من تحت تأثیر ویژگیهای اخلاقی او بودم.
خیلی از روحانیها لباسی سنتی دارند، ولی شما از همان اول لباده داشتید، حكایت این چیست؟ چون لباده را معمولا روحانیون نوگرا میپوشند، شما هم با این دیدگاه این نوع لباس خاص را انتخاب كردید؟
پوشیدن قبا یا لباده، سلیقهای است. البته من قبل از انقلاب بیشتر قبا میپوشیدم، ولی بعد از انقلاب بیشتر لباده میپوشم.
در محافل سیاسی، از نظر دیدگاه فكری و سیاسی، بیشتر به آقای هاشمی رفسنجانی انتساب دارید، این را قبول دارید؟ این را مثبت میدانید یا منفی؟
واقعیت این كه من با همه بزرگان انقلاب نزدیك بوده و هستم و شاید با آقای هاشمی رفسنجانی رابطه كاری بیشتری داشتم. مثلا شروع رابطه نزدیكم با آقای مهدویكنی از سال 1353 است. آشناییام با همه مدرسین معروف حوزه علمیه قم به دهه40 بازمیگردد. آغاز آشنایی با آقای هاشمی از سال 1342 بود، ولی رابطه كاری، بیشتر به بعد از انقلاب به دلیل همكاری با وی در مجلس و جنگ یا در مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مربوط میشود. البته یك رابطه نزدیك هم با آیتالله خامنهای از آغاز انقلاب داشتم.
یعنی قبول دارید كه رابطه نزدیك و خاصی با آقای هاشمی دارید؟
رابطه و همكاری نزدیكی با وی داشتهام و در بسیاری از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به نظر او احترام میگذارم و او را همیشه به عنوان یكی از بزرگان انقلاب میدیدم و میشناختم.
در این سالها، چه قبل و چه بعد از انقلاب، مهمترین اختلاف نظرتان با آقای هاشمی بر سر چه موضوعی بوده است؟
به هرحال دو نفر كه در سمتهای مختلف با هم كار میكنند، اختلاف نظردارند و مباحثه میكنند، مساله شاخص و عمدهای در نظرم نیست، ولی طبیعی است كه اختلاف نظر وجود داشته باشد.
اولین برخورد و خاطره آشناییتان با آیتالله خامنهای كی و چگونه بوده است؟
من آیتالله خامنهای را دورادور میشناختم، البته بعد از یكی دوسال كه در حوزه قم بودیم، ایشان به حوزه مشهد رفتند. من تابستان 1347 در مشهد بودم، در آن ایام یكی دو درس خارج میرفتم و آنجا با آیتالله خامنهای از نزدیك آشنا شدم و در آن تابستان چند بار به منزل ایشان رفتم. بعد از آن هر زمان دیگر كه به مشهد میرفتم، خدمت ایشان میرسیدم. خاطرهای كه شاید جالب باشد این است كه من در دوره سربازی مشهد بودم، همان روزهای اول با لباس نظامی به دیدن ایشان رفتم، وقتی در خانه را زدم، آقایی كه در را باز كرد گفت آمدند آقا را ببرند. من گفتم نه من نیامدم ایشان را ببرم، از دوستان ایشان هستم. خدمت ایشان رسیدم، آیتالله خامنهای گفتند چرا شما با این لباس آمدید؟ برای شما خطرناك است، بعد از انقلاب هم اولین كاری كه شروع كردم به توصیه ایشان بود.
این كار چه بود؟
قبل از فروردین 58 بیشتر با آیتالله بهشتی در فعالیتهای حزب بودم، در اوایل فروردین به دیدن آیتالله خامنهای رفتم، به من گفتند شما تجربه ارتش دارید، برای سامان دادن ارتش به ستاد مشترك بیایید. من هم قبول كردم و فردای آن روز با شهید بهشتی مشورت كردم، ایشان هم قبول كردند. كمیتهای در ستاد مشترك برای ساماندهی ارتش بود كه ایشان هم شركت میكردند.
در این كمیته چه كسانی بودند و مأموریت اصلیاش چه بود؟
مثلا سرهنگ فروزان، سرگرد رحیمی و افراد دیگری از نظامیها آنجا فعال بودند. ما هم فعالیتهایی برای ساماندهی ارتش شروع كردیم؛ ساماندهی انجمنهای اسلامی خودجوشی كه بهوجود آمده بود. یكسری كلاس عقیدتی و سیاسی برای آنها برگزار كردم، من تقریبا به همه پادگانهای كشور سفر كردم، آن زمانی بود كه منافقین و چپیها میگفتند ارتش باید منحل شود و امام 29 فروردین را روز ارتش اعلام كردند و تظاهراتی شد و آن شعار ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش سر دادند كه از آن زمان ارتش مقداری سر و سامان داده شد.
بعد هم كه ایشان به عنوان رهبر انقلاب كار خود را آغاز كردند باز هم همواره به عنوان نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی بودم. اكنون هم كه نزدیك به 24 سال است نماینده ایشان در آن شورای عالی هستم، بنابراین رابطه نزدیكی قبل از انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب تا امروز با ایشان داشتم.
شما در مجلس چهارم و پنجم یك جناح راستی تمام عیار بودید، در مركز تصمیمگیریهای جناح راست آن سالها كه بعدها به جناح اصولگرا تغییر نام داد، حضور داشتید، اما بعد از مجلس پنجم و دولت آقای خاتمی از طیف جناح راست، به طیف چپ نزدیك شدید و به نوعی معدل آقایان خاتمی و هاشمی شدید، این تعبیر را در مورد خود قبول دارید؟
نه این تعبیر را قبول ندارم. شیوه و سبكی كه در مسائل سیاسی و اجتماعی داشتم، از ابتدا تاكنون ثابت بوده و تغییری نكرده است. من همیشه فردی اعتدالگرا و میانهرو و همواره با اصولگرایان معتدل صمیمی بودم، یكی از علائماش هم این كه در مجلس دوم با طیفبندی راست و چپ، فراكسیونی تشكیل دادم كه به جلسه عقلا معروف شده بود. همه صاحبنظران طیف راست و چپ در آن فراكسیون جمع میشدند.
اسم میبرید؟
چرا معمولا از رسانههای اصلاحطلب برای بیان حرفهایتان استفاده میكنید؟
خوب شما بیایید مصاحبه كنید، مگر الان كه درخواست كردید قبول نكردم؟
یعنی این تصمیم خود شما نیست؟ چون معمولا مصاحبههای شما در روزنامههای اصلاحطلب منتشر میشود.
نه اینطور نیست، به مصاحبههای من نگاه كنید همواره با روزنامه جمهوری اسلامی، اطلاعات و حتی در گذشته مصاحبههایم را با كیهان هم میبینید، باز هم همان سبكی كه گفتم دارم، هم اصولگرای معتدل و هم اصلاحطلب معتدل هستم، برایم فرقی نمیكند، هر روزنامهای كه درخواست كند میپذیرم ممكن است از لحاظ زمانبندی جلو، عقب شود، اما رد نمیكنم.
اگر بخواهید مدیریت آقایان هاشمی، احمدینژاد و خاتمی را در یك جمله توصیف كنید، چه میگویید؟
وارد این بحثها نشویم. پرسشهایی بپرسید كه به درد اسلام و مسلمین بخورد!
فكر میكنید چرا در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری شاید برای اولین بار، تعداد زیادی از روحانیون نامزد انتخابات ریاستجمهوری شدند، حتی حالا صرفنظر از آقای هاشمی و خاتمی تاكنون، سه روحانی یعنی شما و آقایان ابوترابی و پورمحمدی وارد عرصه شدند.
روحانی یا غیرروحانی بودن خیلی مدخلیتی در این بحث ندارد، این آغاز كار است. تا آخر معلوم نیست همه بمانند.
پس به نظر شما این اتفاق خاصی نیست؛ یعنی قابل تحلیل و بررسی نیست؟
نامزدهای این دوره از دورههای گذشته بیشتر شدند، شاید بهدلیل اینكه شرایط كشور با گذشته بسیار متفاوت است.
شرایط ویژه انتخابات ریاست جمهوری در این دوره چیست؟
شما بهواسطه مسئولیتتان در دوره دفاع مقدس با خیلی از نامزدهای فعلی انتخابات ریاست جمهوری همكاری داشتهاید، مثل آقایان محسن رضایی، باقر قالیباف، منوچهر متكی، علیاكبر ولایتی. فكر میكنم جالب باشد كه تلقی و توصیف شما از هر كدام از این دوستان كه نام میبرم، بگویید. منظور این كه نوع مدیریت و شخصیت آنها را در دوران جنگ از منظر شما بدانیم.
خیلی موافق اسم بردن از افراد نیستم و قضاوت نسبت به افراد را هم دوست ندارم. به نظرم همه آنها كه در دفاع مقدس بودند، تلاش و خدمت كردند و من به شخصه به همه آنها احترام میگذارم.
سختترین تصمیمی كه در دوره دفاع مقدس گرفتید، چه بوده است؟
یكی از مواردی كه میتوانم نام ببرم، آیتالله خامنهای در سال 1364 رئیسجمهور بودند. به من گفتند كه شما باید فرماندهی پدافند هوایی را قبول كنید. تصمیمگیری برای پذیرفتن این موضوع برایم بسیار سخت بود. در شرایطی بود كه امكانات پدافندی ما ضعیف شده بود و عراقیها در اوج توان هوایی بودند. بنابراین شرایطی پیش آمد كه عراقیها در سال 64 صادرات نفتی ما را در خارك برای مدت كوتاهی مختل كردند و نگرانی عمدهای را به وجود آوردند، وقتی این پیشنهاد به من شد، گفتم امكانات بسیار ضعیف است و چرا من بهعنوان یك روحانی این مسئولیت را برعهده بگیرم؟ چرا یك نظامی این كار را نكند؟ ایشان استدلالهای زیادی كردند و سرانجام فرمودند كه امام به من و آقای هاشمی دستور داده كه در جنگ شما دو نفر اگر به فردی رسیدید كه لازم میدانید، از طرف من به او تكلیف كنید و حتی ایشان آن زمان این تعبیر را كردند كه این كار امروز بر شما واجب عینی است. پذیرفتن خیلی سخت بود، اما خوب وقتی ایشان به عنوان یك وظیفه بیان كردند، قبول كردم و خداوند هم كمك كرد كه برای اولین بار در كشور پدافند هوایی از آن تاریخ به بعد استقلال پیدا كرد و یك نهاد مستقل در نیروهای مسلح شد. آن زمان ستادی تشكیل شد به نام ستاد كل پدافند كشور، البته آن زمان از آیتالله خامنهای درخواست كرده بودم كه حكم، یكساله باشد، اما سر سال درباره حكم بدون تاریخی را دادند و خدا هم كمك كرد و این ستاد فعال شد. در آن ستاد شهید ستاری و شهید بابایی نقش عمدهای داشتند. ما در عملیات والفجر 8 برای اولین بار 73 فروند از هواپیماهای عراقی را سرنگون كردیم كه در تاریخ جنگ بیسابقه بود. از عملیات فاو تا پایان فروردین 65 كه 15 ماه طول كشید، 150 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون كردیم.
شما سخنرانی معروفی در سال56 در مراسم ختم مرحوم مصطفی خمینی ایراد كردید و برای اولین بار لقب «امام» را به امام خمینی(ره) دادید و بعد از آن این مساله فراگیر شد، از این نمونهها باز هم هست؟ دوباره این اتفاق افتاد كه شما یك شعارسازی در این حد و اندازه و به این فراگیری داشته باشید؟
شعارسازی شاید نه، ولی سخنرانیهای من در مسجد حكیم اصفهان راجع به امامت كه به صورت كتابی هم چاپ شده، آن زمان خیلی تأثیرگذار بود. در قم وقتی كه از طرف جامعه مدرسین برای سخنرانی دعوت شده بودم، شاید یك حركت جدیدی آن زمان در قم بود. آن سخنرانی واژه امام هم كه آبان 56 است، در یادبود آیتالله سید مصطفی خمینی بود كه دعوت كننده آن جلسه هم آیتالله مطهری بودند، در آن سخنرانی پیشنهاد كردم و با استدلالی از آیات قرآن مجید و تاریخ دینی و بیان داستان ابراهیم خلیل(ع) گفتم كه لقبی را كه برای رهبر انقلاب میپسندم، كلمه «امام» است و بنابراین امام خمینی. همانجا آیتالله مطهری ایستادند و همه صلوات بلندی فرستادند. دوستان میگویند كلمه شهید مظلوم را هم من برای اولین بار برای شهید بهشتی به كار بردم.
برویم سراغ پرسشهای هستهای، بگذارید خیلی صریح بپرسم آقای روحانی! اگر شما رئیسجمهور شدید تعلیق هستهای را قبول میكنید؟
من پرسش شما را اینطور تصحیح كنم كه اگر رئیسجمهور شدید، مساله هستهای را چطور پیش میبرید؟ ببینید ما فناوری هستهای را باید حفظ كنیم، چون دستاوردی است كه حداقل من از سال 1367 كنار روند دستیابی به این فناوری بودم.
از سال 67 شما چطور و چگونه در موضوع هستهای حضور داشتید؟
سال 67 قرار شد غنیسازی كنیم و بعد تلاش كردیم اولین سانتریفیوژ را بهدست بیاوریم كه در همان سال به دست آوردیم و به دنبال اینبودیم كه بتوانیم قطعاتش را بسازیم تا شیوههای دیگر غنیسازی مثل لیزر را دنبال كنیم؛ بنابراین به عنوان كسی كه از آن آغاز در كنار این روند بودم و دورانی كه مسئول پرونده هستهای شدم، دورانی بود كه ایجاد فرصت كردم تا این فناوری تكمیل شود؛ یعنی من از مهر82 كاری كردم كه بتوانیم شش ماه بعد اولین مرحله UCF اصفهان را افتتاح كنیم، آب سنگین اراك را سعی كردیم تا تابستان 1383 به نتیجه برسانیم، كیك زرد بندرعباس و آمادگی زیرزمین نطنز كه تا پایان دوره ما ادامه داشت و آخر 84 كامل شد. منتهی من از اول معتقد بودم كه باید با كمترین هزینه، این فناوری را تكمیل و حفظ كنیم و نگذاریم بهانهای برای دشمنانی شود كه سالیان دراز دنبال پیدا كردن بهانهای برای بردن ایران به شورای امنیت بودند؛ البته همه كارهایی كه من كردم با بهدست آوردن اجماع سران نظام بوده است؛ بنابراین همه كارها با تدبیر دستهجمعی بوده و مدیریت اجرایی آن به عهده ما بود. من به اقدامها و خدماتم تا پایان عمرم افتخار میكنم. من و همكارانم بهترین شیوه را برای اینكه كشور دچار جنگ نشود و به شورای امنیت نرود و تحریم نشود، اتخاذ كردیم، البته در هر دوره شرایط كشور و شرایط بینالمللی متفاوت است.
در یك جمله اگر بخواهید خلاصه كنید، اگر رئیسجمهور شوید در مورد ماجرای هستهای چه خواهید كرد. همین روش كنونی را ادامه خواهید داد؟
اگر رئیسجمهور شوم حتما با شیوه جدیدی كار را پیش خواهم برد و از همه تجربیات گذشته استفاده خواهم كرد؛ البته همیشه منافع ملی و امنیت ملی برایم اصل است. مساله هزینه ـ فایده معیار برای انتخاب بهترین راه است. دنیای سیاست نیاز به دانش، تجربه و هنر كافی دارد.
دقیقا چه شیوهای؟
اساس روش جدید به ساماندهی یك مذاكره جدی و منطقی برمیگردد تا ضمن كم كردن بهانه دشمنان، بتدریج تحریمها كاهش یابد و پرونده از شورای امنیت به آژانس برگردد.
یعنی مذاكره با آمریكا؟
فعلا كه گروه1+5 وجود دارد كه البته آمریكا هم جزو آنهاست.
یعنی به مذاكره مستقیم با آمریكا فكر نمیكنید؟
اگر لازم باشد، روی آن هم میشود فكر كرد.
به نظر شما مذاكره مستقیم با آمریكا از مذاكرات فعلی با 1+5 بهتر است؟
من نمیخواهم بهتر یابدتر بودن را تعیین كنم. من میگویم هر شیوهای كه لازم باشد. ببینید برای ما اصل این نیست كه با چه كشوری حرف میزنیم. اصل بهدست آوردن منافع و امنیت ملی است. ما باید تحریم را بشكنیم، تحریم توطئه دشمن است. ما باید پرونده را از شورای امنیت خارج كنیم. این توطئه باید شكسته شود، ما باید فناوری هستهای را حفظ كنیم و همه این موارد باید در كنار هم باشد. همه آنهایی كه تلاش میكنند با حسن نیت است، اما كارهایی در سالهای اخیر در زمینه روابط خارجی انجام گرفت كه هیچ نیازی نبود.
مثلا؟
مثلا ماجرای هولوكاست كه به ما ربطی نداشت كه به تاریخ بپردازیم و بهانه دست دشمن بدهیم. ما باید هر تصمیمی كه میگیریم و هر شعاری كه میدهیم از جیب مردم استفاده نكنیم. وقتی شعاری میدهیم كه به فشار به كل مردم منجر میشود، در واقع هزینه آن از جیب مردم پرداخت میشودكه شایسته نیست. شعارها و كارهای دیگری هم بود كه ضرورتی نداشت و سرانجام به ضرر ما و به نفع دشمن تمام شد.
این حرف شما با روحیه انقلابی در تناقض نیست؟
انقلاب یعنی عقل و تدبیر، همانی كه رهبر معظم انقلاب در مشهد فرمودند، خرد جمعی. فرمودند رئیسجمهور بعدی باید از خرد جمعی استفاده كند. البته گفتند كه ما در برابر دشمن باید ایستادگی كنیم و مقاوم باشیم، كاملا درست است. دشمن، دشمن است. منتهی ما باید با تدبیر عمل كنیم و نگذاریم دشمن در نقشههایش موفق شود. هر وقت دشمن را ناكام كردیم، كار انقلابی كردهایم. هر وقت علیه منافع ملی بهانه به دشمن دادیم، كاری برخلاف مصلحت كشور انجام شده است.
بحثهایی وجود دارد كه در زمان مذاكرات هستهای كه شما مسئول آن بودید، طرف مقابل، به طرف ایرانی بیاحترامی كرده و مثلا گفته میشود یكی از دیپلماتهای غربی پایش را روی میز گذاشته یا یك نفر كاغذی را به سمت طرف ایرانی پرت كرده، اینها صحت دارد؟
اینها دروغ با شاخ و دم است! میگویند در مذاكرات تهران در حضور رئیسجمهور یكی از وزرا، پایش را روی میز گذاشت، اصلا آنجا میزی وجود نداشت كه كسی پا روی آن بگذارد.اگر به عكس و فیلم نگاه كنید، دروغ بودنش آشكار میشود. اینكه كاغذ پرت كردند، اصلا چنین شیوههایی در دنیای امروز وجود ندارد. شاید 50 یا 30 سال پیش یك كشور عقب افتاده از این كارها میكرد؛ اما در شرایط فعلی، آن هم طرف اروپایی، این حرفها آنقدر مسخره و بیپایه و اساس است كه نیازی به جواب ندارد.
در مذاكراتی كه شما در آن مقطع با نمایندههای انگلیس، فرانسه و آلمان داشتید، من میخواهم تجربه شخصی شما را از نگاه هر كدام از اینها به ایران بدانم. این كه نگاه كدام كشور غربی به ایران و ایرانیها مسالمتآمیزتر بوده، كدام خصمانهتر؟
آلمانها معمولا با ما راحتتر كار میكردند، فیشر وزیر خارجه آلمان در مذاكرات، لحن رك و گاهی غیردیپلماتیك داشت. مثلا وقتی من گفتم ما تعلیق را به هیچ وجه نمیپذیریم، اگر هم تعلیقی در بخش كوچكی بخواهد صورت بگیرد باید داوطلبانه باشد، به وزرای دیگر گفت كه آقای روحانی میگوید من امروز قبول میكنم، فردا میشكنم، یعنی در اختیار من است و بنابراین خیلی از این كلمه داوطلبانه ناراحت بود، اما آنقدر سماجت كردیم تا قبول كردند. ما از لحاظ حقوقی برای كشور تعهدی ایجاد نكردیم، در طول هیچ مذاكرهای ما تعهدی برای كشور درست نكردیم؛ ولی در مجموع آلمان بهتر با ما راه میآمد، بعد فرانسه و سختتر از همه انگلیس بود. دو دلیل هم داشت یكی اینكه انگلیسیها ویژگیهای خاص خودشان را دارند كه با دیگران متفاوت است، یك دلیل هم این بود كه انگلیس در مذاكرات به نوعی نماینده آمریكا هم بود.
ماجرای عكس خندان شما با جك استراو، وزیر خارجه وقت انگلیس چه بود؟
ما در تهران به مصاحبه مطبوعاتی میرفتیم. استراو ایستاده بود. من به او رسیدم، گفت من الان با لندن تماس گرفتم، آقای بلر حالش بد است. ناراحتی قلبی دارد و الان در بیمارستان است. از آنجا كه همیشه یك رقابت و مشكلاتی بین استراو و بلر بود، من گفتم كه فكر كنم تو میخواهی به این زودی از بیمارستان برنگردد. بعد هر دوی ما با این جمله خندیدیم.
آقای روحانی! اوقات فراغت شما غیر از سیاست چیست؟
ورزش من كوه پیمایی و شناست و بیشتر هم كتاب میخوانم و گاهی هم فیلم نگاه میكنم.
فكرمیكنید در اولین برخورد مردم چه برداشتی از شما دارند؟
این را مردم باید بگویند.
حتما بازخوردها به شما هم منتقل شده، چه بازخوردی دارید؟
الان چیز خاصی در ذهنم نیست
آخرین فیلمی كه دیدید چه بود؟
فكر میكنم به یك دلیلی برای بار دوم جدایی نادر از سیمین را دیدم.
آقازادههای شما چه میكنند؟
پسرم مهندس كامپیوتر است و در بخش خصوصی كارمیكند، یكی از دخترهایم هم دانشجوی فوقلیسانس است و بقیه هم ازدواج كردهاند.
فرزندانتان كار دولتی و حكومتی دارند؟
خیر، هیچ كدام در مشاغل دولتی نیستند.
پرسش آخر! آقای روحانی! اگر رئیسجمهور شدید، هدفمندی یارانهها را ادامه میدهید یا نه؟
ادامه میدهم، اما معتقدم كه قانون باید به طور كامل اجرا شود نه ناقص. متأسفانه به دلیل پرداخت نكردن یارانه به بخش تولید، این بخش با مشكلاتی مواجه شد. وقتی تولید رونق نداشته باشد، كالا در بازار كم میشود و بنابراین عاملی برای گرانی خواهد بود.
بهمن هدایتی / جامجم
اون چند سال چه غلطی می کردی پس ؟
اختیار پرونده هسته ای که دست رییس جمهوری نیست البته تا این حد شاید که با بد حرف زدن در مجامع مختلف مثل بعضی ها میتونه اوضاع تا حدیقسمتی خرابتر کنه!
چاخان
در ضمن بنده طرفدار اقاي عارف هستم