گوناگون

وقتی عرصه های مدیریتی جولانگاه سیاستمداران می شود!

پارسینه: متاسفانه عرصه های مدیریتی ما عرصه های آزمون و خطا است و چون در مواقعی که به مشکل برمی خوریم شیر نفت را بیشتر باز می کنیم و یا از بودجه های عمومی استفاده می کنیم ضعف عملکرد مدیران ما آشکار نمی شود و بحث های سیاسی هم پوشش داده می شوند و مردم و سازمانهای ما ضرر می بینند.

حرا- دکتر مجتبی امیری*: مهمترین آسیبی که در مدیریت کشور وجود دارد فقدان تفکر برنامه محور است. برنامه ابزار کنترل است و اما متاسفانه یک روحیه برنامه گریزی در مدیران شکل گرفته است. این مسئله درتمام سطوح ریشه دوانده است در حالیکه جوهر مدیریت برنامه ریزی است و زمانیکه برنامه محور نباشیم علم ناباوری هم به فقدان تفکر برنامه ای اضافه می شود.

ما تابع برنامه نیستیم بلکه تابع افراد هستیم و از آنجا که میزان تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه ما زیاد است متاسفانه با عدم ثبات مدیریت مواجه می شویم چرا که طول عمر مدیریت ها کوتاه است. اگر نگاهی به تغییرات دولت و مدیران سازمانها کنیم شاهد کوتاه بودن طول عمر مدیریت ها هستیم و در هر عرصه ای می توان عدم مدیریت را مشاهده کرد.

مشکل دیگر مدیریت کشور این است که چون ما برنامه و چشم اندازی را که تدوین کرده ایم باور نداریم و به آن عمل نمی کنیم بیشتر گذشته گرا و در بهترین حالت حال گرا هستیم. گذشته گرا به این معنا است که ما خودمان را با مدیران گذشته مقایسه می کنم و آنها را نقد می کنیم و عملکرد آنها را زیر سوال می بریم و فکر نمی کنیم که ما باید چه اقدامی انجام بدهیم. برخی موارد هم حال گرا می شویم و تا زمانیکه مشکل بحرانی نشود دست به کار نمی شویم.

آسیب دیگر مدیریت کشور این است که ما عرصه سیاست را بر اجرا قالب کرده ایم و به دنبال کارایی و بهره وری نیستیم. بنابراین اگر مدیران به جهت سیاسی هماهنگ نبودند کوچکترین خطا را برجسته کرده و یا خودمان اخراجش می کنیم و یا شرایطی را مهیا می کنیم که شخص استعفا بدهد. متاسفانه جامعه ما بیش از اندازه سیاسی شده و سیاستمداران توسعه نایافته بر عرصه های سیاسی کشور غالب شده اند. ما حزب هم نداریم و افراد با قدرت، رسانه و ابزارهایی که به خدمت می گیرند چند صباحی قدرت نمایی می کنند و سپس ممکن است از صحنه سیاست محو شوند اما آثار سو اقدامات آنها در کشور باقی می ماند.

به گزارش حرا وی در ادامه گفت: هنوز فرهنگ کشاورزی در سازمان ها غالب است که این مسئله هم یکی دیگر از مشکلات دیگر مدیریت کشور است و به همین دلیل شاهد هستیم وقتی در سازمانی مدیر عوض می شود از آبدارچی تا مدیران ارشد تغییر می کنند. بر اساس این فرهنگ، عدم ثبات مدیریت زیر مجموعه ها را هم در بر می گیرد.

در صورتیکه مدیریت یک دانش است و مجموعه ای از مدل ها و سازوکارها است که باید آنها را فراگرفت و در به کار بردن آن مهارت پیدا کرد. در کشور ما یک بعد از مدیریت، دانش و مجموعه ای از ساز و کارها و مدلها است که اگر بتوانیم آن را در عمل استفاده کنیم مهارت پیدا می کنیم و اگر مهارت پیدا کنیم و بدانیم باید از این مهارت در چه جایی استفاده کنیم هنرمند می شویم. اگر کسی در این موارد مهارت پیدا کند یک مدیر حرفه ای تربیت می شود.

در حال حاضر ما فاقد مدیران حرفه ای هستیم. متاسفانه عرصه های مدیریتی ما عرصه های آزمون و خطا است و چون در مواقعی که به مشکل برمی خوریم شیر نفت را بیشتر باز می کنیم و یا از بودجه های عمومی استفاده می کنیم ضعف عملکرد مدیران ما آشکار نمی شود و بحث های سیاسی هم پوشش داده می شوند و مردم و سازمانهای ما ضرر می بینند. در نتیجه مدیران ما با هزینه بالا مدیریت می کنند و هزینه های زندگی را با این شیوه بالا برده ایم. در حال حاضر ما نیازمند مدیران توسعه یافته هستیم و جامعه ای که دارای مدیران توسعه یافته باشد به توسعه می رسد.

باید پای سیاست را در عرصه های اجرا کوتاه کرد. در مبانی دینی هم به این موضوع اشاره شده و این موارد با مبانی دینی ما سازگاری دارد. مدیرانی را باید به میدان آورد که درد و رنج مردم را کاهش می دهند و زندگی شایسته ای را برای مردم فراهم می کنند که بتوانند به تعالی روح و روان برسند، نه کسانیکه برای مردم آنقدر مشکل ایجاد می کنند که شب و روز به دنبال معیشتشان باشند و زمان پیدا نکنند که به تعالی روح و روانشان بی اندیشند.

* عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار