حدودفعالیتهای اجتماعی زنان مسلمان
پارسینه: گزیده سخنانی ازمقام معظم رهبری در سال 75، در باب حدود فعالیت اجتماعی زن مسلمان.
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین. الهداة المهدییّن المعصومین. سیّما بقیةاللَّه فىالارضین.
این اجتماع باشکوه و بزرگ، یکى از معدود اجتماعاتى است که در کشور اسلامى ما به معناى حقیقى کلمه براى تجلیل از بانوان فداکار میهن عزیزمان تشکیل شده است. تشکیل این مجلس و این دیدار باعظمتِ بانوان اهواز و خوزستان، اوّلاً بهخاطر این است که مقام والاى زن ایرانى، مخصوصاً در این منطقهى خونبار مورد احترام و اهتمام ویژهاى قرار گرفته باشد. ثانیاً دربارهى مسألهى زن ایرانى و زن مسلمان، در اجتماعى که از خود بانوان تشکیل شده است، مطالب لازم و مهمى مطرح شود، تا در تصحیح بینش عمومى ملت عظیمالشّأن ایران و همهى مسلمانان جهان نسبت به زن مسلمان و دیدگاه اسلام دربارهى زن، مؤثّر واقع شود. ثالثاً این اجتماع، نشان دهندهى استقلال زن ایرانى و حضورش در میدان سیاست و میدان مسائل انقلابى است و این، نمایش قدرت ملت ایران، مخصوصاً بانوان در مقابل چشم جهانیان است.
آنچه که من عرایضم را با آن شروع مىکنم، این است که در دوران بازسازى کشور اسلامى - که در این دوران، هم ملت و هم مسؤولان، درصدد آن هستند که ایران بزرگ را هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ نظم اجتماعى و هم از جهات معنوى، بازسازى حقیقى کنند - بیشترین تکیه بر نیروى انسانى است. یعنى یک کشور اگر مىخواهد به معناى واقعى بازسازى کند، باید بیشترین تکیه و بیشترین نگاه و توجّهش، به انسان و نیروى انسانى باشد. وقتى که صحبت از نیروى انسانى است، باید توجّه کنیم که نصف جمعیت کشور و نیمى از نیروى انسانى، بانوان کشورند. اگر بینش غلطى در مورد زن وجود داشته باشد، بازسازى به معناى حقیقى و در سطح وسیع آن، شدنى نیست. هم خودِ بانوان کشور باید نسبت به موضوع زن از نظر اسلام، داراى آگاهى کافى و لازم باشند، تا بتوانند با اتّکا به نظر والاى دین مقدس اسلام، از حقوق خود به طور کامل دفع کنند، و هم همهى افراد جامعه و مردان در کشور اسلامى باید بدانند که نظر اسلام در مورد زن، حضور زن در عرصههاى زندگى، فعّالیت زنان، تحصیل زنان، کار و تلاش اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و علمى زنان، نقش زن در خانواده و نقش زن در بیرون از خانواده چیست.
دربارهى همهى اینها، اسلام یک نظر روشن و صریح دارد که اگر بخواهیم با نظر فرهنگهاى دیگر، از جمله فرهنگ غربى مقایسه کنیم، نظر اسلام، هم مترقّىتر است و هم سابقهى بینش اسلامى، از آنچه که امروز در مرد هست، بیشتر است و هم نظر اسلام موجب آبادى و صلاح و فلاح کشور و موجب اعتلاى هر چه بیشتر بانوان در کشور مىشود. خواهران عزیز! توجّه بفرمایید؛ مخصوصاً من اصرار دارم که زنان جوان و کسانى که داراى همّت و شور و انگیزهى بیشترى هستند،درست توجّه بفرمایند، تا آن قدرى که اقتضاى این جلسه است، دراینباره مطالب کوتاهى را عرض کنم.
نظر اسلام در مورد زندگى انسان و شأن زنان، در سه بخش قابل تقسیم است. من بارها این مطالب را بیان کردهام؛ اما اصرار دارم که هر چه بیشتر این مطلب مهم در مورد بانوان کشور مطرح شود. آن کسى که بیشتر باید در این مورد فعّال باشد، خود زنان جامعهى ما هستند. خواهران عزیز و دختران من! اعتقادم این است که اگر در بخشى از جامعهى اسلامى - چه در ایران و چه در بعضى کشورهاى دیگر - نسبت به زن مسلمان، کوتاهیهایى صورت مىگیرد، قدرى تقصیر مردان و قدرى هم تقصیر خودِ بانوان است؛ چون آن کسى که باید شأن اسلامى زن را بشناسد و از آن دفاع کند، در درجهى اوّل خودِ بانوان هستند. باید بدانند که خدا و قرآن و اسلام، دربارهى آنها چه قضاوتى دارد، از آنها چه مىخواهد،
مسؤولیت آنها را چه چیزى معیّن مىکند و از آنچه که اسلام فرموده و خواسته، دفاع کنند و بخواهند. اگر نخواهند، کسانى که به هیچ ارزشى پایبند نیستند، به خود اجازه خواهند داد که به زن ستم کنند؛ کمااینکه امروز در دنیاى غرب و در زیر سایهى نظامهاى مادّى آن دیار، با وجود شعارهایى که نسبت به زن مىدهند، بیشترین ظلم را مردان غربى به زنان مىکنند؛ پدر به دخترش، برادر به خواهرش، شوهر به زنش. بیشترین ستم و تعرّض و تعدّى نسبت به زنان و همسران و خواهران و یا حتّى دخترانشان - طبق آمارهایى که در دنیا هست - از سوى مردانى است که در نظامهاى غربى زندگى مىکنند. یعنى اگر در نظامى ارزشهاى معنوى حاکم نباشد، خدا در دلها نباشد، مرد با تکیه بر قدرت جسمانى، راه خود را براى ظلم و تعدّى به زن باز مىبیند.
چیزى که مانع است، دو چیز است: یکى ملاحظهى خدا و قانون و ایمان و امثال اینها، و یکى هم خودِ زن که حقوق انسانى و الهى خود را درست بشناسد و از آن دفاع کند و خود را به معناى حقیقى کلمه بطلبد. در این مورد، اسلام یک حدّ میانه و بدون افراط و تفریط را ارائه مىدهد. نه به زن اجازهى ظلم کردن مىدهد و نه طبیعت زن و مرد را نادیده مىگیرد. خطّ مستقیم و صراط مستقیم، همان خطّ اسلامى است که من به صورت کوتاه آن را تشریح مىکنم.
در اسلام، براى فعّالیت زنان، سه عرصه معیّن شده است. اوّل، عرصهى تکامل و رشد معنوى خودِ زن است. زن و مرد در این بخش، هیچ تفاوتى در میدان رشد و تکامل معنوى ندارند. یعنى مرد مىتواند به عالیترین مقامات از لحاظ معنوى برسد؛ زن هم مىتواند به بالاترین مقامات از لحاظ معنوى برسد. مرد مىتواند به حدّ علىبنابىطالب علیهالسّلام برسد و زن مىتواند به حدّ فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها برسد.
قرآن کریم، وقتى مىخواهد نمونهاى براى انسانهاى با ایمان ذکر کند، آن را از میان مردان ذکر نمىکند؛ از میان زنان ذکر مىکند: «و ضرب اللَّه مثلاً للذین امنوا امراة فرعون»(358). خداى متعال در این جا، دو زن را به عنوان دو نمونه از انسانهاى برجسته و مؤمن - نه از زنان برجسته - ذکر مىکند. یعنى در صحنهى انسانیت و تکامل معنوى، خداى متعال وقتى مىخواهد نمونهى ممتازى بیان کند، سخن از پیامبران و مردان بزرگ و شخصیتهاى علمى و دینى نمىکند؛ بلکه سخن از دو زن به میان مىآورد که یکى از آن دو زن، زن فرعون است. «أذ قالت رب ابن لى عندک بیتاً فىالجنة»(359)؛ زنى در مقام مبارزه با قدرت طاغوتى شوهرش، زنى با استقلال کامل که زیر بار شوهر متجاوز و قدرتمند و فرعون صفت و فرعون نام خود نمىرود. عظمت این زن، این جاست که شوهر نمىتواند راه گمراهى را بر او تحمیل کند؛ اگرچه آن شوهر، شخصى در حدّ فرعون با آن قدرت و با آن شخصیت باشد. میلیونها مرد، زیر دست فرعون و محکوم ارادهى اویند؛ اما همسر خود این مرد، در خانه محکوم ارادهى او نیست؛ آزاد است، به خدا ایمان مىآورد، راه فرعون را ترک مىگوید و راه خدا و راه حق را انتخاب مىکند. لذا به
عنوان یک موجود و یک انسان برجسته، نه فقط از میان زنان، بلکه از میان همهى بنى نوع بشر انتخاب مىشود.
پس، در عرصهى اوّل - یعنى عرصهى رشد معنوى و تعالى روحى و نفسانى انسان - میان زن و مرد فرقى نیست؛ زن مثل مرد، مرد هم مثل زن هر دو مىتوانند مدارج عالى معنویّت و قرب به خدا را طى کنند. لذا در قرآن مىفرماید: «ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکریناللَّه کثیراً و الذاکرات»(361). همه جا، مرد و زن در کنار هم قرار دارند. «اعداللَّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً»(362). این، صحنهى اول است که در آن، میان زن و مرد هیچ تفاوتى نیست.
عرصهى دوم، عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى است؛ اعم از فعّالیت اقتصادى، فعّالیت سیاسى، فعّالیت اجتماعى به معناى خاص، فعالیت علمى، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همهى میدانهاى زندگى در صحن جامعه. در اینجا هم میان مرد و زن در اجازهى فعّالیتهاى متنوّع در همهى میدانها، هیچ تفاوتى از نظر اسلام نیست. اگر کسى بگوید مرد مىتواند درس بخواند، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند درس بگوید، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعالیت اقتصادى انجام دهد، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعّالیت سیاسى کند، زن نمىتواند، منطق اسلام را بیان نکرده و بر خلاف سخن اسلام حرف زده است. از نظر اسلام، در همهى این فعّالیتهاى مربوط به جامعهى بشرى و فعّالیتهاى زندگى، زن و مرد داراى اجازهى مشترک و همسان هستند. البته بعضى از کارها هست که باب زنان نیست؛ چون با ترکیب جسمانى آنها تطبیق نمىکند. بعضى از کارها هم هست که باب مردان نیست؛ چون با وضع اخلاقى و جسمى آنها تطبیق نمىکند. این موضوع ربطى به این ندارد که زن مىتواند در میدان فعّالیتهاى اجتماعى باشد یا نه. تقسیم کار، بر حسب امکانات و شوق و زمینههاى اقتضاى این کار است. اگر زن بخواهد
شوق داشته باشد، مىتواند فعّالیتهاى گوناگون اجتماعى و آنچه که مربوط به جامعه است، انجام دهد.
البته در عرصهى این فعّالیتها، اسلام حدودى را معیّن کرده است که این حدود، مربوط به زن و اجازه داشتن او براى فعّالیت نیست؛ مربوط به اختلاط زن و مرد است که اسلام روى این مسأله حسّاسیت دارد. اسلام معتقد است که مرد و زن باید یک مرزبندى میان خودشان در همه جا - در خیابان، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. میان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزى معیّن شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نیست. این را باید رعایت کنند. هم مرد باید رعایت کند و هم زن باید رعایت کند. اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همهى کارهایى که مردان مىتوانند در عرصهى اجتماعى انجام دهند، زنان هم - اگر قدرت جسمانى و شوق و فرصتش را داشته باشند - مىتوانند انجام دهند.
زنان مىتوانند تحصیلات عالیه کنند. بعضیها خیال مىکنند که دختران نباید تحصیل کنند. این، اشتباه و خطاست. دختران باید در رشتههایى که براى آنها مفید است و به آن علاقه و شوق دارند، تحصیل کنند. جامعه، به تحصیلات دختران هم نیازمند است؛ همچنان که به تحصیلات پسران نیازمند است. البته محیط تحصیل باید سالم باشد؛ هم براى پسر و هم براى دختر. دانشگاه باید براى فرزندان مردم امنیت داشته باشد؛ چه دختر و چه پسر. کوچه و خیابان باید از لحاظ ناموسى و اخلاقى امنیت داشته باشد؛ چه براى دختران و چه براى پسران؛ فرق نمىکند. در صورتى که این امنیت حاصل شود، آن وقت در محیط امن، در کوچه و بازار امن، در دانشگاه امن، در دبیرستان امن که امنیت اخلاقى و فکرى تأمین شده است - و مسؤولان و پدران و مادران باید آن را تأمین کنند - دختر مسلمان، پسر مسلمان، مرد مسلمان، زن مسلمان مىتوانند فعّالیت خودشان را بکنند.
پس، در عرصهى دوم - که عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى و علمى و فعّالیتهاى گوناگون است - زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضاى زمان است،
آن خلأیى را که احساس مىکند، آن وظیفهاى را که بر دوش خود حس مىکند، انجام دهد. چنانچه دخترى مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادى کند، یا در رشتههاى علمى کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهاى سیاسى وارد شود، یا روزنامهنگار شود، براى او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعهى اسلامى میدان براى زن و مرد باز است. شاهد بر این معنا، همهى آثار اسلامى است که در این زمینهها وجود دارد و همهى تکالیف اسلامى است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعى برخوردار مىکند. اینکه مىفرماید: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»(363)، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهى اسلامى و امور جهان اسلام و همهى مسائلى که در دنیا مىگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهى اسلامى است.
بر اساس آیهى شریفهى سورهى احزابْ فرق نمىکند؛ چه اسلام، چه ایمان، چه قنوت، چه خشوع، چه تصدّق، چه صوم، چه صبر و استقامت، چه حفظ ناموس، چه ذکر خدا، زن و مرد در این بخشها یکسانند. فعّالیت زنان در عرصهى اجتماع، فعّالیتى کاملاً مباح و روا و مطلوب و مُجاز است که با حفظ حدود اسلامى، اینها را انجام دهند و نیمى از نیروى فعّال جامعه را به جامعه تقدیم کنند. آن وقتى که در جامعه، هم مرد تحصیل مىکند و هم زن، جمعیت تحصیل کرده، دو برابر آن زمانى است که فقط مردان تحصیل مىکنند. آن وقتى که زنان در جامعه تدریس مىکنند، معلّم در جامعه دو برابر تعداد آن وقتى است که فقط مردان تدریس مىکنند. در فعّالیت سازندگى، در فعالیت اقتصادى، در طرّاحى و فکر کردن و براى امور کشور و یک شهر و یک روستا و یک مجموعه و امور شخصى خانواده مطالعه کردن، میان زن و مرد تفاوتى نیست. همه مسؤولند و همه باید انجام دهند.
دختران مسلمان و زنان مؤمن! این را هم بگویم: اروپایى که امروز ادّعا مىکند زن در آنجا آزاد است، تا نیم قرن پیش به زن اجازه نمىداد که در مال شخصى خودش تصرّف کند! یعنى مثلاً یک زن اروپایى یا امریکایى، تا پنجاه، شصت سال قبل از این، اگر میلیونها ثروت داشت، خودش حق نداشت که از این ثروت، به میل و ارادهى خودش استفاده کند؛ باید در اختیار شوهر یا پدر و یا برادرش مىگذاشت و آنها هم به میل خودشان از ثروت آن خانم - یا براى او و یا براى خودشان - استفاده مىکردند! در اسلام، این طور نیست. در اسلام، زن مالک ثروت خود است. شوهرش راضى باشد، یا راضى نباشد؛ پدرش راضى باشد، یا راضى نباشد - فرقى نمىکند - او مىتواند ثروت و مال و اندوختهى خود را مصرف کند و ربطى به کس دیگرى ندارد. نظر اسلام، این است.
در حمایت از استقلال اقتصادى زنان، دنیا سیزده قرن است که از اسلام عقب است. اسلام این را سیزده قرن قبل گفته است؛ ولى در اروپا تازه چهل، پنجاه سال و در بعضى از کشورها کمتر از این مدّت است که تازه شروع کردهاند به زن اجازه دهند که در مال و ملک خود، دخل و تصرّف کند! اسلام، از این جهت هم جلو است.
بخش سوم - که آن هم بسیار مهم است - بخش خانواده است. به نقش زن در اعتلاى معنوى اشاره کردیم و حکم اسلامىِ هر نوع فعّالیت اجتماعى را گفتیم؛ اما در این بخش، نقش زن در خانواده را مطرح مىکنیم؛ یعنى زن بعنوان یک همسر یا یک مادر. اینجا واقعاً احکام اسلام به قدرى درخشان و افتخارآمیز است که انسان وقتى احکام اسلام را مشاهده مىکند، احساس اعتزاز مىنماید.
زن به عنوان یک زوجه و یک همسر، در مراحل مختلف مورد توجّه و عنایت ویژهى اسلامى قرار دارد. در درجهى اوّل، مسألهى انتخاب همسر است. به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمىتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنى چیزى را تحمیل کند. یعنى حتى برادران زن، پدرِ زن - خویشاوندان دورتر که جاى خود دارند - اگر بخواهند بر او تحمیل کنند که تو حتماً باید با شخص مورد نظر ازدواج کنى، نمىتوانند و چنین حقّى را ندارند. این، نظر اسلام است.
اگر فرض کنیم کسى از قبیلهاى، براى اینکه اختلافات خود را با قبیلهى دیگر حل کند - فرض کنید دعوا و اختلاف و خونریزى بوده است - حلّ این اختلاف و فصل این نزاع را به این قرار دهد که دخترى را از این قبیله به آن قبیله بدهند؛ بدون اینکه از خودِ دختر اجازه بگیرند، این کار خلاف شرع است. البته یک وقت از خودِ دختر اجازه مىگیرند؛ اشکالى ندارد. دخترى است، خودش مایل است و حرفى ندارد که با جوانى از قبیلهى دیگر ازدواج کند که ضمناً با این ازدواج، اختلاف و نزاع هم از بین برود. این، ایراد و مانعى ندارد؛ اهلاً و سهلاً. اما اگر بخواهند دخترى را به این کار مجبور کنند، این کار، خلاف شرع و خلاف احکام اسلامى است.
ملاحظه مىکنید که احکام اسلام در انتخاب همسر، از اوّلِ تشکیل خانواده، در جهت کمک به زنان است. چون بعضى از مردان، نسبت به زنان زورگویى و ظلم و تعدّى مىکردند، اسلام در مقابل این ظلم و تعدّى ایستاده است. وقتى که عائله تشکیل مىشود، در داخل عائله، از نظر اسلام، زن و شوهر دو شریک زندگى هستند و باید نسبت به یکدیگر با محبت رفتار کنند. مرد حق ندارد به زن زور بگوید؛ زن هم حق ندارد به مرد زور بگوید. احکام و مقرّرات اسلامى، در مورد ارتباطات زن و مرد در داخل عائله و خانواده، بسیار دقیق و ظریف است. خداى متعال، با توجّه به طبیعت زن و مرد، با توجّه به مصالح جامعهى اسلامى، با توجّه به مصالح زن و مرد، این احکام را معیّن کرده است. مرد فقط در چند مورد - که من یک مورد را تصریح مىکنم و یکى، دو مورد دیگر را تصریح نمىکنم - حق دارد به زن دستور بدهد و زن موظّف است که دستور را عمل کند.
آن موردى که تصریح مىکنم، این است که مرد مىتواند از خروج زن از خانه بدون اجازهى خود جلوگیرى کند؛ به شرط اینکه در هنگام عقد ازدواج، شرطى در این مورد انجام نگرفته باشد. اگر شرطى در بین نباشد، مرد مىتواند مانع شود. این، یکى از آن رازهاى دقیق احکام الهى است و این، حق فقط به شوهر داده شده و حتّى به پدر هم داده نشده است. پدر نمىتواند دختر خود را موظّف کند که اگر خواست بیرون برود، از او اجازه بگیرد. پدر چنین حقّى ندارد، یا برادر چنین حقّى نسبت به خواهر ندارد؛ اما شوهر این حق را نسبت به زن دارد. البته در هنگام صیغهى عقد، زنان مىتوانند شروطى را به عنوان شرط عقد ازدواج ذکر کنند. این شروط را هم زن و هم مرد موظّفند که عمل کنند. بنابراین، اگر شرط کردند، آن بحث دیگرى است؛ اما در درجهى اوّل، این طور است. یکى، دو مورد دیگر هم هست که زن موظّف است در آن موارد، از مرد اطاعت کند.
اینها همه به خاطر طبیعت زن و مرد است. طبیعت زن و مرد، هر کدام ویژگىاى دارد. در داخل خانواده، کار و روحیّات مرد را نباید از زنان توقّع کرد؛ روحیات زن را هم در خانواده نباید کسى از مرد توقّع کند. هر کدام یک خصوصیات طبیعى و روحى دارند که مصلحت بشر، مصلحت جامعه، مصلحت نظام اجتماعى زن و مرد این است که روحیّات و خصوصیات مرد وزن در تعامل اینها در داخل خانواده دقیقاً رعایت شود؛ که اگر رعایت شد، هم این خوشبخت است و هم آن. اما کسى به کسى حقّ ظلم کردن، زور گفتن و استخدام کردن ندارد. بعضى از مردان خیال مىکنند که زن وظیفه دارد همهى کارهاى مربوط به آنها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردى که به هم علاقه دارند، با کمال میل و شوق، کارها و خدمات یکدیگر را انجام مىدهند؛ اما انجام دادن از روى میل، غیر از این است که کسى احساس کند، یا این طور عمل کند که گویا وظیفهى زن است که باید مثل یک مستخدم، خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد. چنین چیزى در اسلام وجود ندارد.
از جمله وظایفى که برعهدهى زنان در داخل خانه و خانواده است، مسألهى تربیت فرزند است. زنانى که به خاطر فعّالیتهاى خارج از خانواده، از آوردن فرزند استنکاف مىکنند، برخلاف طبیعت بشرى و زنانهى خود اقدام مىکنند. خداوند به این راضى نیست. کسانى که فرزند و تربیت فرزند و شیردادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ کردن فرزند را براى کارهایى که خیلى متوقّفِ به وجود آنها هم نیست، رها مىکنند، دچار اشتباه شدهاند. بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبّت او پرورش پیدا کند.
زنانى که فرزند خود را از چنین موهبت الهى محروم مىکنند، اشتباه مىکنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند. اسلام، این را اجازه نمىدهد. یکى از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانى - چه دختر و چه پسر - وقتى که بزرگ شد، از لحاظ روحى، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایى که امروز نسلهاى جوان و نوجوان غربى در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد.
در گذشته، وضع زنان غربى اینطور نبود. از سى، چهل، پنجاه سال قبل، وضع زنان غربى - بخصوص در امریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى - روزبهروز بدتر شد. آن روزى که زنان غربى این راه غلط را شروع نمودند، فکر نمىکردند که سى سال دیگر، چهل سال دیگر، پنجاه سال دیگر، کشور و جامعهى آنها، دچار چنین وضعى شود که نوجوان دوازده ساله، هفتتیر ببندد، یا چاقوى ضامندار در جیب خود بگذارد و به هنگام شب یا روز، در گوشه و کنار خیابانهاى نیویورک یا لندن یا بقیهى شهرهاى غربى، اگر توانست کسى را بکُشد، بدون هیچ ملاحظهاى بکشد! وضعشان به اینجا رسیده است. وقتى خانواده از هم پاشید، وضعیت این گونه مىشود.
در واقع، خانواده را هم زن به وجود مىآورد و اداره مىکند؛ این را بدانید. آن عنصر اصلىِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانوادهاى باشد. یعنى اگر فرض کنیم در خانوادهاى، مرد خانواده حضور نداشته باشد، یا از دنیا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ مىکند؛ اما اگر زن از خانوادهاى گرفته شد، مرد نمىتواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ مىکند.
علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت مىدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههاى خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، براى آنها آذوقههاى فرهنگى - قصص، احکام، حکایتهاى قرآنى، ماجراهاى آموزنده - فراهم کرد و در هر فرصتى به فرزندان خود مثل غذاى جسمانى چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است و منافاتى هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد.
زن مسلمان، در عائله وظایفى دارد و آن، همان رکنیّت اساسى خانواده و تربیت فرزندان و هدایت و تقویت روحى شوهر است. در دوران مبارزات ضدّ رژیم طاغوت در ایران، خیلیها در میدان مبارزه بودند، ولى زنانِ آنها نگذاشتند که آنها مبارزه را ادامه دهند؛ بهخاطر اینکه طاقت نداشتند سختیهاى مبارزه را تحمّل کنند؛ گذشت هم نداشتند. خیلیها هم به عکس، شوهران خود را به ایستادگى در راه مبارزه تشویق مىکردند، آنها را کمک مىکردند و براى آنها تقویت و پشتیبانى روحى مىآفریدند. در سال 56 و 57، آن روزى که خیابانها و کوچهها از اجتماعات مردم پر شده بود، زنان در بسیج و فرستادن شوهران و فرزندان خودشان به میدانهاى مبارزه و تظاهرات، نقش حیاتى داشتند.
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلى، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلى، شوهران خود را به انسانهاى مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روى فرزند و شوهر. این، نقشى است که زن مىتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهى کارهاى زن مهمتر، همین کار است. از همهى کارهاى زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحى شوهران براى ورود در میدانهاى بزرگ است، و خدا را شکر مىکنیم که زن ایرانى و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است.
من به سخنان خود پایان مىدهم و توفیقات همهى شما خواهران عزیز، دختران عزیز و بانوان گرامى خوزستان و شهر اهواز و دیگر شهرها و روستاهاى این استان را آرزومندم. امیدوارم همهى شما مشمول لطف و رحمت پروردگار باشید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاتهلحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین. الهداة المهدییّن المعصومین. سیّما بقیةاللَّه فىالارضین.
این اجتماع باشکوه و بزرگ، یکى از معدود اجتماعاتى است که در کشور اسلامى ما به معناى حقیقى کلمه براى تجلیل از بانوان فداکار میهن عزیزمان تشکیل شده است. تشکیل این مجلس و این دیدار باعظمتِ بانوان اهواز و خوزستان، اوّلاً بهخاطر این است که مقام والاى زن ایرانى، مخصوصاً در این منطقهى خونبار مورد احترام و اهتمام ویژهاى قرار گرفته باشد. ثانیاً دربارهى مسألهى زن ایرانى و زن مسلمان، در اجتماعى که از خود بانوان تشکیل شده است، مطالب لازم و مهمى مطرح شود، تا در تصحیح بینش عمومى ملت عظیمالشّأن ایران و همهى مسلمانان جهان نسبت به زن مسلمان و دیدگاه اسلام دربارهى زن، مؤثّر واقع شود. ثالثاً این اجتماع، نشان دهندهى استقلال زن ایرانى و حضورش در میدان سیاست و میدان مسائل انقلابى است و این، نمایش قدرت ملت ایران، مخصوصاً بانوان در مقابل چشم جهانیان است.
آنچه که من عرایضم را با آن شروع مىکنم، این است که در دوران بازسازى کشور اسلامى - که در این دوران، هم ملت و هم مسؤولان، درصدد آن هستند که ایران بزرگ را هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ نظم اجتماعى و هم از جهات معنوى، بازسازى حقیقى کنند - بیشترین تکیه بر نیروى انسانى است. یعنى یک کشور اگر مىخواهد به معناى واقعى بازسازى کند، باید بیشترین تکیه و بیشترین نگاه و توجّهش، به انسان و نیروى انسانى باشد. وقتى که صحبت از نیروى انسانى است، باید توجّه کنیم که نصف جمعیت کشور و نیمى از نیروى انسانى، بانوان کشورند. اگر بینش غلطى در مورد زن وجود داشته باشد، بازسازى به معناى حقیقى و در سطح وسیع آن، شدنى نیست. هم خودِ بانوان کشور باید نسبت به موضوع زن از نظر اسلام، داراى آگاهى کافى و لازم باشند، تا بتوانند با اتّکا به نظر والاى دین مقدس اسلام، از حقوق خود به طور کامل دفع کنند، و هم همهى افراد جامعه و مردان در کشور اسلامى باید بدانند که نظر اسلام در مورد زن، حضور زن در عرصههاى زندگى، فعّالیت زنان، تحصیل زنان، کار و تلاش اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و علمى زنان، نقش زن در خانواده و نقش زن در بیرون از خانواده چیست.
دربارهى همهى اینها، اسلام یک نظر روشن و صریح دارد که اگر بخواهیم با نظر فرهنگهاى دیگر، از جمله فرهنگ غربى مقایسه کنیم، نظر اسلام، هم مترقّىتر است و هم سابقهى بینش اسلامى، از آنچه که امروز در مرد هست، بیشتر است و هم نظر اسلام موجب آبادى و صلاح و فلاح کشور و موجب اعتلاى هر چه بیشتر بانوان در کشور مىشود. خواهران عزیز! توجّه بفرمایید؛ مخصوصاً من اصرار دارم که زنان جوان و کسانى که داراى همّت و شور و انگیزهى بیشترى هستند،درست توجّه بفرمایند، تا آن قدرى که اقتضاى این جلسه است، دراینباره مطالب کوتاهى را عرض کنم.
نظر اسلام در مورد زندگى انسان و شأن زنان، در سه بخش قابل تقسیم است. من بارها این مطالب را بیان کردهام؛ اما اصرار دارم که هر چه بیشتر این مطلب مهم در مورد بانوان کشور مطرح شود. آن کسى که بیشتر باید در این مورد فعّال باشد، خود زنان جامعهى ما هستند. خواهران عزیز و دختران من! اعتقادم این است که اگر در بخشى از جامعهى اسلامى - چه در ایران و چه در بعضى کشورهاى دیگر - نسبت به زن مسلمان، کوتاهیهایى صورت مىگیرد، قدرى تقصیر مردان و قدرى هم تقصیر خودِ بانوان است؛ چون آن کسى که باید شأن اسلامى زن را بشناسد و از آن دفاع کند، در درجهى اوّل خودِ بانوان هستند. باید بدانند که خدا و قرآن و اسلام، دربارهى آنها چه قضاوتى دارد، از آنها چه مىخواهد،
مسؤولیت آنها را چه چیزى معیّن مىکند و از آنچه که اسلام فرموده و خواسته، دفاع کنند و بخواهند. اگر نخواهند، کسانى که به هیچ ارزشى پایبند نیستند، به خود اجازه خواهند داد که به زن ستم کنند؛ کمااینکه امروز در دنیاى غرب و در زیر سایهى نظامهاى مادّى آن دیار، با وجود شعارهایى که نسبت به زن مىدهند، بیشترین ظلم را مردان غربى به زنان مىکنند؛ پدر به دخترش، برادر به خواهرش، شوهر به زنش. بیشترین ستم و تعرّض و تعدّى نسبت به زنان و همسران و خواهران و یا حتّى دخترانشان - طبق آمارهایى که در دنیا هست - از سوى مردانى است که در نظامهاى غربى زندگى مىکنند. یعنى اگر در نظامى ارزشهاى معنوى حاکم نباشد، خدا در دلها نباشد، مرد با تکیه بر قدرت جسمانى، راه خود را براى ظلم و تعدّى به زن باز مىبیند.
چیزى که مانع است، دو چیز است: یکى ملاحظهى خدا و قانون و ایمان و امثال اینها، و یکى هم خودِ زن که حقوق انسانى و الهى خود را درست بشناسد و از آن دفاع کند و خود را به معناى حقیقى کلمه بطلبد. در این مورد، اسلام یک حدّ میانه و بدون افراط و تفریط را ارائه مىدهد. نه به زن اجازهى ظلم کردن مىدهد و نه طبیعت زن و مرد را نادیده مىگیرد. خطّ مستقیم و صراط مستقیم، همان خطّ اسلامى است که من به صورت کوتاه آن را تشریح مىکنم.
در اسلام، براى فعّالیت زنان، سه عرصه معیّن شده است. اوّل، عرصهى تکامل و رشد معنوى خودِ زن است. زن و مرد در این بخش، هیچ تفاوتى در میدان رشد و تکامل معنوى ندارند. یعنى مرد مىتواند به عالیترین مقامات از لحاظ معنوى برسد؛ زن هم مىتواند به بالاترین مقامات از لحاظ معنوى برسد. مرد مىتواند به حدّ علىبنابىطالب علیهالسّلام برسد و زن مىتواند به حدّ فاطمهى زهرا سلاماللَّهعلیها برسد.
قرآن کریم، وقتى مىخواهد نمونهاى براى انسانهاى با ایمان ذکر کند، آن را از میان مردان ذکر نمىکند؛ از میان زنان ذکر مىکند: «و ضرب اللَّه مثلاً للذین امنوا امراة فرعون»(358). خداى متعال در این جا، دو زن را به عنوان دو نمونه از انسانهاى برجسته و مؤمن - نه از زنان برجسته - ذکر مىکند. یعنى در صحنهى انسانیت و تکامل معنوى، خداى متعال وقتى مىخواهد نمونهى ممتازى بیان کند، سخن از پیامبران و مردان بزرگ و شخصیتهاى علمى و دینى نمىکند؛ بلکه سخن از دو زن به میان مىآورد که یکى از آن دو زن، زن فرعون است. «أذ قالت رب ابن لى عندک بیتاً فىالجنة»(359)؛ زنى در مقام مبارزه با قدرت طاغوتى شوهرش، زنى با استقلال کامل که زیر بار شوهر متجاوز و قدرتمند و فرعون صفت و فرعون نام خود نمىرود. عظمت این زن، این جاست که شوهر نمىتواند راه گمراهى را بر او تحمیل کند؛ اگرچه آن شوهر، شخصى در حدّ فرعون با آن قدرت و با آن شخصیت باشد. میلیونها مرد، زیر دست فرعون و محکوم ارادهى اویند؛ اما همسر خود این مرد، در خانه محکوم ارادهى او نیست؛ آزاد است، به خدا ایمان مىآورد، راه فرعون را ترک مىگوید و راه خدا و راه حق را انتخاب مىکند. لذا به
عنوان یک موجود و یک انسان برجسته، نه فقط از میان زنان، بلکه از میان همهى بنى نوع بشر انتخاب مىشود.
پس، در عرصهى اوّل - یعنى عرصهى رشد معنوى و تعالى روحى و نفسانى انسان - میان زن و مرد فرقى نیست؛ زن مثل مرد، مرد هم مثل زن هر دو مىتوانند مدارج عالى معنویّت و قرب به خدا را طى کنند. لذا در قرآن مىفرماید: «ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکریناللَّه کثیراً و الذاکرات»(361). همه جا، مرد و زن در کنار هم قرار دارند. «اعداللَّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً»(362). این، صحنهى اول است که در آن، میان زن و مرد هیچ تفاوتى نیست.
عرصهى دوم، عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى است؛ اعم از فعّالیت اقتصادى، فعّالیت سیاسى، فعّالیت اجتماعى به معناى خاص، فعالیت علمى، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همهى میدانهاى زندگى در صحن جامعه. در اینجا هم میان مرد و زن در اجازهى فعّالیتهاى متنوّع در همهى میدانها، هیچ تفاوتى از نظر اسلام نیست. اگر کسى بگوید مرد مىتواند درس بخواند، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند درس بگوید، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعالیت اقتصادى انجام دهد، زن نمىتواند؛ مرد مىتواند فعّالیت سیاسى کند، زن نمىتواند، منطق اسلام را بیان نکرده و بر خلاف سخن اسلام حرف زده است. از نظر اسلام، در همهى این فعّالیتهاى مربوط به جامعهى بشرى و فعّالیتهاى زندگى، زن و مرد داراى اجازهى مشترک و همسان هستند. البته بعضى از کارها هست که باب زنان نیست؛ چون با ترکیب جسمانى آنها تطبیق نمىکند. بعضى از کارها هم هست که باب مردان نیست؛ چون با وضع اخلاقى و جسمى آنها تطبیق نمىکند. این موضوع ربطى به این ندارد که زن مىتواند در میدان فعّالیتهاى اجتماعى باشد یا نه. تقسیم کار، بر حسب امکانات و شوق و زمینههاى اقتضاى این کار است. اگر زن بخواهد
شوق داشته باشد، مىتواند فعّالیتهاى گوناگون اجتماعى و آنچه که مربوط به جامعه است، انجام دهد.
البته در عرصهى این فعّالیتها، اسلام حدودى را معیّن کرده است که این حدود، مربوط به زن و اجازه داشتن او براى فعّالیت نیست؛ مربوط به اختلاط زن و مرد است که اسلام روى این مسأله حسّاسیت دارد. اسلام معتقد است که مرد و زن باید یک مرزبندى میان خودشان در همه جا - در خیابان، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. میان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزى معیّن شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نیست. این را باید رعایت کنند. هم مرد باید رعایت کند و هم زن باید رعایت کند. اگر این حسّاسیتِ اسلام نسبت به روابط و نوع اختلاط مرد و زن رعایت شود، همهى کارهایى که مردان مىتوانند در عرصهى اجتماعى انجام دهند، زنان هم - اگر قدرت جسمانى و شوق و فرصتش را داشته باشند - مىتوانند انجام دهند.
زنان مىتوانند تحصیلات عالیه کنند. بعضیها خیال مىکنند که دختران نباید تحصیل کنند. این، اشتباه و خطاست. دختران باید در رشتههایى که براى آنها مفید است و به آن علاقه و شوق دارند، تحصیل کنند. جامعه، به تحصیلات دختران هم نیازمند است؛ همچنان که به تحصیلات پسران نیازمند است. البته محیط تحصیل باید سالم باشد؛ هم براى پسر و هم براى دختر. دانشگاه باید براى فرزندان مردم امنیت داشته باشد؛ چه دختر و چه پسر. کوچه و خیابان باید از لحاظ ناموسى و اخلاقى امنیت داشته باشد؛ چه براى دختران و چه براى پسران؛ فرق نمىکند. در صورتى که این امنیت حاصل شود، آن وقت در محیط امن، در کوچه و بازار امن، در دانشگاه امن، در دبیرستان امن که امنیت اخلاقى و فکرى تأمین شده است - و مسؤولان و پدران و مادران باید آن را تأمین کنند - دختر مسلمان، پسر مسلمان، مرد مسلمان، زن مسلمان مىتوانند فعّالیت خودشان را بکنند.
پس، در عرصهى دوم - که عرصهى فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى و علمى و فعّالیتهاى گوناگون است - زنِ مسلمان مثل مردِ مسلمان حق دارد آنچه را که اقتضاى زمان است،
آن خلأیى را که احساس مىکند، آن وظیفهاى را که بر دوش خود حس مىکند، انجام دهد. چنانچه دخترى مثلاً مایل است پزشک شود، یا فعالیت اقتصادى کند، یا در رشتههاى علمى کار کند، یا در دانشگاه تدریس کند، یا در کارهاى سیاسى وارد شود، یا روزنامهنگار شود، براى او میدانها باز است. به شرط رعایت عفّت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعهى اسلامى میدان براى زن و مرد باز است. شاهد بر این معنا، همهى آثار اسلامى است که در این زمینهها وجود دارد و همهى تکالیف اسلامى است که زن و مرد را به طور یکسان، از مسؤولیت اجتماعى برخوردار مىکند. اینکه مىفرماید: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»(363)، مخصوص مردان نیست؛ زنان هم باید به امور مسلمانان و جامعهى اسلامى و امور جهان اسلام و همهى مسائلى که در دنیا مىگذرد، احساس مسؤولیت کنند و اهتمام نمایند؛ چون وظیفهى اسلامى است.
بر اساس آیهى شریفهى سورهى احزابْ فرق نمىکند؛ چه اسلام، چه ایمان، چه قنوت، چه خشوع، چه تصدّق، چه صوم، چه صبر و استقامت، چه حفظ ناموس، چه ذکر خدا، زن و مرد در این بخشها یکسانند. فعّالیت زنان در عرصهى اجتماع، فعّالیتى کاملاً مباح و روا و مطلوب و مُجاز است که با حفظ حدود اسلامى، اینها را انجام دهند و نیمى از نیروى فعّال جامعه را به جامعه تقدیم کنند. آن وقتى که در جامعه، هم مرد تحصیل مىکند و هم زن، جمعیت تحصیل کرده، دو برابر آن زمانى است که فقط مردان تحصیل مىکنند. آن وقتى که زنان در جامعه تدریس مىکنند، معلّم در جامعه دو برابر تعداد آن وقتى است که فقط مردان تدریس مىکنند. در فعّالیت سازندگى، در فعالیت اقتصادى، در طرّاحى و فکر کردن و براى امور کشور و یک شهر و یک روستا و یک مجموعه و امور شخصى خانواده مطالعه کردن، میان زن و مرد تفاوتى نیست. همه مسؤولند و همه باید انجام دهند.
دختران مسلمان و زنان مؤمن! این را هم بگویم: اروپایى که امروز ادّعا مىکند زن در آنجا آزاد است، تا نیم قرن پیش به زن اجازه نمىداد که در مال شخصى خودش تصرّف کند! یعنى مثلاً یک زن اروپایى یا امریکایى، تا پنجاه، شصت سال قبل از این، اگر میلیونها ثروت داشت، خودش حق نداشت که از این ثروت، به میل و ارادهى خودش استفاده کند؛ باید در اختیار شوهر یا پدر و یا برادرش مىگذاشت و آنها هم به میل خودشان از ثروت آن خانم - یا براى او و یا براى خودشان - استفاده مىکردند! در اسلام، این طور نیست. در اسلام، زن مالک ثروت خود است. شوهرش راضى باشد، یا راضى نباشد؛ پدرش راضى باشد، یا راضى نباشد - فرقى نمىکند - او مىتواند ثروت و مال و اندوختهى خود را مصرف کند و ربطى به کس دیگرى ندارد. نظر اسلام، این است.
در حمایت از استقلال اقتصادى زنان، دنیا سیزده قرن است که از اسلام عقب است. اسلام این را سیزده قرن قبل گفته است؛ ولى در اروپا تازه چهل، پنجاه سال و در بعضى از کشورها کمتر از این مدّت است که تازه شروع کردهاند به زن اجازه دهند که در مال و ملک خود، دخل و تصرّف کند! اسلام، از این جهت هم جلو است.
بخش سوم - که آن هم بسیار مهم است - بخش خانواده است. به نقش زن در اعتلاى معنوى اشاره کردیم و حکم اسلامىِ هر نوع فعّالیت اجتماعى را گفتیم؛ اما در این بخش، نقش زن در خانواده را مطرح مىکنیم؛ یعنى زن بعنوان یک همسر یا یک مادر. اینجا واقعاً احکام اسلام به قدرى درخشان و افتخارآمیز است که انسان وقتى احکام اسلام را مشاهده مىکند، احساس اعتزاز مىنماید.
زن به عنوان یک زوجه و یک همسر، در مراحل مختلف مورد توجّه و عنایت ویژهى اسلامى قرار دارد. در درجهى اوّل، مسألهى انتخاب همسر است. به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمىتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنى چیزى را تحمیل کند. یعنى حتى برادران زن، پدرِ زن - خویشاوندان دورتر که جاى خود دارند - اگر بخواهند بر او تحمیل کنند که تو حتماً باید با شخص مورد نظر ازدواج کنى، نمىتوانند و چنین حقّى را ندارند. این، نظر اسلام است.
اگر فرض کنیم کسى از قبیلهاى، براى اینکه اختلافات خود را با قبیلهى دیگر حل کند - فرض کنید دعوا و اختلاف و خونریزى بوده است - حلّ این اختلاف و فصل این نزاع را به این قرار دهد که دخترى را از این قبیله به آن قبیله بدهند؛ بدون اینکه از خودِ دختر اجازه بگیرند، این کار خلاف شرع است. البته یک وقت از خودِ دختر اجازه مىگیرند؛ اشکالى ندارد. دخترى است، خودش مایل است و حرفى ندارد که با جوانى از قبیلهى دیگر ازدواج کند که ضمناً با این ازدواج، اختلاف و نزاع هم از بین برود. این، ایراد و مانعى ندارد؛ اهلاً و سهلاً. اما اگر بخواهند دخترى را به این کار مجبور کنند، این کار، خلاف شرع و خلاف احکام اسلامى است.
ملاحظه مىکنید که احکام اسلام در انتخاب همسر، از اوّلِ تشکیل خانواده، در جهت کمک به زنان است. چون بعضى از مردان، نسبت به زنان زورگویى و ظلم و تعدّى مىکردند، اسلام در مقابل این ظلم و تعدّى ایستاده است. وقتى که عائله تشکیل مىشود، در داخل عائله، از نظر اسلام، زن و شوهر دو شریک زندگى هستند و باید نسبت به یکدیگر با محبت رفتار کنند. مرد حق ندارد به زن زور بگوید؛ زن هم حق ندارد به مرد زور بگوید. احکام و مقرّرات اسلامى، در مورد ارتباطات زن و مرد در داخل عائله و خانواده، بسیار دقیق و ظریف است. خداى متعال، با توجّه به طبیعت زن و مرد، با توجّه به مصالح جامعهى اسلامى، با توجّه به مصالح زن و مرد، این احکام را معیّن کرده است. مرد فقط در چند مورد - که من یک مورد را تصریح مىکنم و یکى، دو مورد دیگر را تصریح نمىکنم - حق دارد به زن دستور بدهد و زن موظّف است که دستور را عمل کند.
آن موردى که تصریح مىکنم، این است که مرد مىتواند از خروج زن از خانه بدون اجازهى خود جلوگیرى کند؛ به شرط اینکه در هنگام عقد ازدواج، شرطى در این مورد انجام نگرفته باشد. اگر شرطى در بین نباشد، مرد مىتواند مانع شود. این، یکى از آن رازهاى دقیق احکام الهى است و این، حق فقط به شوهر داده شده و حتّى به پدر هم داده نشده است. پدر نمىتواند دختر خود را موظّف کند که اگر خواست بیرون برود، از او اجازه بگیرد. پدر چنین حقّى ندارد، یا برادر چنین حقّى نسبت به خواهر ندارد؛ اما شوهر این حق را نسبت به زن دارد. البته در هنگام صیغهى عقد، زنان مىتوانند شروطى را به عنوان شرط عقد ازدواج ذکر کنند. این شروط را هم زن و هم مرد موظّفند که عمل کنند. بنابراین، اگر شرط کردند، آن بحث دیگرى است؛ اما در درجهى اوّل، این طور است. یکى، دو مورد دیگر هم هست که زن موظّف است در آن موارد، از مرد اطاعت کند.
اینها همه به خاطر طبیعت زن و مرد است. طبیعت زن و مرد، هر کدام ویژگىاى دارد. در داخل خانواده، کار و روحیّات مرد را نباید از زنان توقّع کرد؛ روحیات زن را هم در خانواده نباید کسى از مرد توقّع کند. هر کدام یک خصوصیات طبیعى و روحى دارند که مصلحت بشر، مصلحت جامعه، مصلحت نظام اجتماعى زن و مرد این است که روحیّات و خصوصیات مرد وزن در تعامل اینها در داخل خانواده دقیقاً رعایت شود؛ که اگر رعایت شد، هم این خوشبخت است و هم آن. اما کسى به کسى حقّ ظلم کردن، زور گفتن و استخدام کردن ندارد. بعضى از مردان خیال مىکنند که زن وظیفه دارد همهى کارهاى مربوط به آنها را انجام دهد. البته در محیط خانواده، زن و مردى که به هم علاقه دارند، با کمال میل و شوق، کارها و خدمات یکدیگر را انجام مىدهند؛ اما انجام دادن از روى میل، غیر از این است که کسى احساس کند، یا این طور عمل کند که گویا وظیفهى زن است که باید مثل یک مستخدم، خدمت مرد را به آن شکل انجام دهد. چنین چیزى در اسلام وجود ندارد.
از جمله وظایفى که برعهدهى زنان در داخل خانه و خانواده است، مسألهى تربیت فرزند است. زنانى که به خاطر فعّالیتهاى خارج از خانواده، از آوردن فرزند استنکاف مىکنند، برخلاف طبیعت بشرى و زنانهى خود اقدام مىکنند. خداوند به این راضى نیست. کسانى که فرزند و تربیت فرزند و شیردادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ کردن فرزند را براى کارهایى که خیلى متوقّفِ به وجود آنها هم نیست، رها مىکنند، دچار اشتباه شدهاند. بهترین روش تربیت فرزند انسان، این است که در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبّت او پرورش پیدا کند.
زنانى که فرزند خود را از چنین موهبت الهى محروم مىکنند، اشتباه مىکنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام کردهاند. اسلام، این را اجازه نمىدهد. یکى از وظایف مهم زن، عبارت از این است که فرزند را با عواطف، با تربیت صحیح، با دل دادن و رعایت و دقّت، آن چنان بار بیاورد که این موجود انسانى - چه دختر و چه پسر - وقتى که بزرگ شد، از لحاظ روحى، یک انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختیها و فلاکتها و بلایایى که امروز نسلهاى جوان و نوجوان غربى در اروپا و امریکا به آن گرفتارند، بار آمده باشد.
در گذشته، وضع زنان غربى اینطور نبود. از سى، چهل، پنجاه سال قبل، وضع زنان غربى - بخصوص در امریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى - روزبهروز بدتر شد. آن روزى که زنان غربى این راه غلط را شروع نمودند، فکر نمىکردند که سى سال دیگر، چهل سال دیگر، پنجاه سال دیگر، کشور و جامعهى آنها، دچار چنین وضعى شود که نوجوان دوازده ساله، هفتتیر ببندد، یا چاقوى ضامندار در جیب خود بگذارد و به هنگام شب یا روز، در گوشه و کنار خیابانهاى نیویورک یا لندن یا بقیهى شهرهاى غربى، اگر توانست کسى را بکُشد، بدون هیچ ملاحظهاى بکشد! وضعشان به اینجا رسیده است. وقتى خانواده از هم پاشید، وضعیت این گونه مىشود.
در واقع، خانواده را هم زن به وجود مىآورد و اداره مىکند؛ این را بدانید. آن عنصر اصلىِ تشکیل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانوادهاى باشد. یعنى اگر فرض کنیم در خانوادهاى، مرد خانواده حضور نداشته باشد، یا از دنیا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ مىکند؛ اما اگر زن از خانوادهاى گرفته شد، مرد نمىتواند خانواده را حفظ کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ مىکند.
علّت اینکه اسلام این قدر به نقش زن در داخل خانواده اهمیت مىدهد، همین است که زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچههاى خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، براى آنها آذوقههاى فرهنگى - قصص، احکام، حکایتهاى قرآنى، ماجراهاى آموزنده - فراهم کرد و در هر فرصتى به فرزندان خود مثل غذاى جسمانى چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. این، هنر زن است و منافاتى هم با درس خواندن و درس گفتن و کار کردن و ورود در سیاست و امثال اینها ندارد.
زن مسلمان، در عائله وظایفى دارد و آن، همان رکنیّت اساسى خانواده و تربیت فرزندان و هدایت و تقویت روحى شوهر است. در دوران مبارزات ضدّ رژیم طاغوت در ایران، خیلیها در میدان مبارزه بودند، ولى زنانِ آنها نگذاشتند که آنها مبارزه را ادامه دهند؛ بهخاطر اینکه طاقت نداشتند سختیهاى مبارزه را تحمّل کنند؛ گذشت هم نداشتند. خیلیها هم به عکس، شوهران خود را به ایستادگى در راه مبارزه تشویق مىکردند، آنها را کمک مىکردند و براى آنها تقویت و پشتیبانى روحى مىآفریدند. در سال 56 و 57، آن روزى که خیابانها و کوچهها از اجتماعات مردم پر شده بود، زنان در بسیج و فرستادن شوهران و فرزندان خودشان به میدانهاى مبارزه و تظاهرات، نقش حیاتى داشتند.
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلى، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند، و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلى، شوهران خود را به انسانهاى مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روى فرزند و شوهر. این، نقشى است که زن مىتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همهى کارهاى زن مهمتر، همین کار است. از همهى کارهاى زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحى شوهران براى ورود در میدانهاى بزرگ است، و خدا را شکر مىکنیم که زن ایرانى و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است.
من به سخنان خود پایان مىدهم و توفیقات همهى شما خواهران عزیز، دختران عزیز و بانوان گرامى خوزستان و شهر اهواز و دیگر شهرها و روستاهاى این استان را آرزومندم. امیدوارم همهى شما مشمول لطف و رحمت پروردگار باشید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
منبع: جام نیوز
ارسال نظر