غرویان: دولت احمدینژاد زاییده حلقه مصباح است
پارسینه: ماهنامه نسیم بیداری در گفت و گویی با محسن غرویان شاگرد سابق آیت الله مصباح نوشت:
کسانی وجود دارند که تحلیل شان این است که آیت الله مصباح یزدی شخصیتی هستند که بر اساس شناخت علمی و فرهنگی و شناخت نسبت به افکار، آقای احمدی نژاد را تأیید کردند، بنابراین تأییدات ایشان بر اساس شناخت هایی است که ایشان از افکار و اندیشه های آقای احمدی نژاد داشتند؛ بنابراین می توانیم دولت آقای احمدی نژاد را از این جهت، محصول حمایت های آیت الله مصباح یزدی بدانیم.
شاگردان آیت الله مصباح یزدی متفاوت هستند؛ برخی از این شاگردان، نماینده مجلس بودند، مثل آقای حسینی شاهرودی که نماینده شاهرود در مجلس بود و بعد به رحمت خدا رفت؛ خود آقای ابوترابی که الان نائب رئیس مجلس هستند، ایشان هم از شاگردان آیت الله مصباح یزدی در مؤسسه در راه حق هستند و جزو گروه ((ب)) هستند که ما جزو گروه ((ج)) بودیم؛ یعنی این ها یک گروه از ما جلو تر بودند؛ برخی از این شاگردان هم خیلی در کار سیاسی وارد نشدند و بیشتر در کارهای علمی و فرهنگی بودند، ولی کم و بیش افرادی از این شاگردان، وارد بحث های سیاسی و فعالیت های سیاسی شدند.
تأثیر گذاری بیشتر از جانب جریان آیت الله مصباح یزدی، از همین انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 84 به بعد شروع شد.
آیت الله مصباح یزدی، مثل مقام معظم رهبری یا مثل شهید بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی، وارد متن کارهای نظام و انقلاب نشدند و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی پرداختند، اما کم کم، به خصوص از سال 84 به بعد، ایشان وارد این بحث های سیاسی شدند و حمایت های خیلی شدید و افراطی از آقای احمدی نژاد داشتند که می توان این دولت 8 ساله را منصوب به جریان آیت الله مصباح یزدی دانست.
امروزه شخصیت آیت الله مصباح یزدی بیشتر از آن که یک شخصیت علمی باشد، یک شخصیت سیاسی شده، چرا که آن حرکت علمی ایشان و جریان پیرامونی ایشان رنگ باخته و تحت الشعاع حرکت سیاسی قرار گرفته است.
{در واکنش به اظهارات محتشمی پور که تفکرات حلقه مصباح یزدی را همان تفکرات انجمن حجتیه خوانده بود} این موضوع را من خیلی و به این شکل کلی قبول ندارم. ببنید! خود انجمن حجتیه هم باید از جهات مختلف خود، تجزیه و تحلیل شود و بعد ببینیم این جریان آیت الله مصباح همان جریان انجمن حجتیه هست یا نه؛ این حرف که تفکر آیت الله مصباح یزدی و جریان او تفکر انجمن حجتیه است، به لحاظ آن جشن نیمه شعبانی مطرح می شود که امام خمینی(ره) در یک سالی گفته بودند، به دلایل خاصی، در نیمه شعبان جشن نگیرید، اما در مؤسسه در راه حق که آیت الله مصباح یزدی در آن بودند، جشن گرفتند و انجمن حجتیه هم روی جشن نیمه شعبان خیلی تأکید کرد و از آن جا، این بحث پیش آمد که مؤسسه در راه حق و آیت الله مصباح یزدی، همان مشی انجمن حجتیه را دارند؛ ولی باید توجه داشت که تفاوت هایی هم وجود دارد. مثلا انجمن حجتیه خیلی با فلسفه میانه ای ندارند، اما آیت الله مصباح یزدی با فلسفه معروف اند و بیشتر بحث های ایشان بحث فلسفی است. یعنی این ها تفاوت هاست؛ من این موضوع را به طور 100 درصد قبول ندارم که تفکر آیت الله مصباح، همان تفکر انجمن حجتیه است؛ یک مشترکاتی دارد و یک سری مختلفات و وجوه امتیازی؛ این را باید اهل اطلاع بنشینند و کاملا حلاجی و تحلیل کنند و آن وقت وجوه امتیاز و اشتراکش معلوم می شود. تفاوت دیگر این است که در خود انجمن حجتیه هم دو دستگی و بلکه چند دستگی وجود داشت؛ مثلا بعضی از افراد انجمن حجتیه، اصلا قائل به تشکیل حکومت دینی قبل از ظهور امام زمان(عج) نیستند و با اصل حکومت دینی و ولایت فقیه مخالفند و می گویند تشکیل حکومت اسلامی، کار امام زمان(عج) است، ولی آقای مصباح یزدی این طور نبودند و قائل به تشکیل حکومت دینی و اسلامی اند و این هم باز تفاوتی است.
{چند نمونه از شباهت های انجمن حجتیه با تفکر جریان آیت الله مصباح یزدی} خیلی تأکید روی سنت و نیز روی بی اعتنایی به رأی مردم و نظر مردم و این جور چیزها؛ می توان گفت این ها شباهت است.
{در پاسخ به اینکه جریان جدا شدن شما از آیت الله مصباح یزدی چیست؟} ایشان از نظر علمی، حق استادی به گردن بنده دارند، ولی سر این مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اتفاق افتاد، من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است. چون این ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بهم زدن سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه(س) در 15 خرداد سال 85؛ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی توانم با آن ها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آن جا قطع کردم. یک کارهای خیلی شدید افراطی در آن جا انجام می شد؛ مثلا در زیرزمین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آن جا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آن ها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش های تند و افراطی، و نیز بد اخلاقی های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.
شاگردان آیت الله مصباح یزدی متفاوت هستند؛ برخی از این شاگردان، نماینده مجلس بودند، مثل آقای حسینی شاهرودی که نماینده شاهرود در مجلس بود و بعد به رحمت خدا رفت؛ خود آقای ابوترابی که الان نائب رئیس مجلس هستند، ایشان هم از شاگردان آیت الله مصباح یزدی در مؤسسه در راه حق هستند و جزو گروه ((ب)) هستند که ما جزو گروه ((ج)) بودیم؛ یعنی این ها یک گروه از ما جلو تر بودند؛ برخی از این شاگردان هم خیلی در کار سیاسی وارد نشدند و بیشتر در کارهای علمی و فرهنگی بودند، ولی کم و بیش افرادی از این شاگردان، وارد بحث های سیاسی و فعالیت های سیاسی شدند.
تأثیر گذاری بیشتر از جانب جریان آیت الله مصباح یزدی، از همین انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 84 به بعد شروع شد.
آیت الله مصباح یزدی، مثل مقام معظم رهبری یا مثل شهید بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی، وارد متن کارهای نظام و انقلاب نشدند و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی پرداختند، اما کم کم، به خصوص از سال 84 به بعد، ایشان وارد این بحث های سیاسی شدند و حمایت های خیلی شدید و افراطی از آقای احمدی نژاد داشتند که می توان این دولت 8 ساله را منصوب به جریان آیت الله مصباح یزدی دانست.
امروزه شخصیت آیت الله مصباح یزدی بیشتر از آن که یک شخصیت علمی باشد، یک شخصیت سیاسی شده، چرا که آن حرکت علمی ایشان و جریان پیرامونی ایشان رنگ باخته و تحت الشعاع حرکت سیاسی قرار گرفته است.
{در واکنش به اظهارات محتشمی پور که تفکرات حلقه مصباح یزدی را همان تفکرات انجمن حجتیه خوانده بود} این موضوع را من خیلی و به این شکل کلی قبول ندارم. ببنید! خود انجمن حجتیه هم باید از جهات مختلف خود، تجزیه و تحلیل شود و بعد ببینیم این جریان آیت الله مصباح همان جریان انجمن حجتیه هست یا نه؛ این حرف که تفکر آیت الله مصباح یزدی و جریان او تفکر انجمن حجتیه است، به لحاظ آن جشن نیمه شعبانی مطرح می شود که امام خمینی(ره) در یک سالی گفته بودند، به دلایل خاصی، در نیمه شعبان جشن نگیرید، اما در مؤسسه در راه حق که آیت الله مصباح یزدی در آن بودند، جشن گرفتند و انجمن حجتیه هم روی جشن نیمه شعبان خیلی تأکید کرد و از آن جا، این بحث پیش آمد که مؤسسه در راه حق و آیت الله مصباح یزدی، همان مشی انجمن حجتیه را دارند؛ ولی باید توجه داشت که تفاوت هایی هم وجود دارد. مثلا انجمن حجتیه خیلی با فلسفه میانه ای ندارند، اما آیت الله مصباح یزدی با فلسفه معروف اند و بیشتر بحث های ایشان بحث فلسفی است. یعنی این ها تفاوت هاست؛ من این موضوع را به طور 100 درصد قبول ندارم که تفکر آیت الله مصباح، همان تفکر انجمن حجتیه است؛ یک مشترکاتی دارد و یک سری مختلفات و وجوه امتیازی؛ این را باید اهل اطلاع بنشینند و کاملا حلاجی و تحلیل کنند و آن وقت وجوه امتیاز و اشتراکش معلوم می شود. تفاوت دیگر این است که در خود انجمن حجتیه هم دو دستگی و بلکه چند دستگی وجود داشت؛ مثلا بعضی از افراد انجمن حجتیه، اصلا قائل به تشکیل حکومت دینی قبل از ظهور امام زمان(عج) نیستند و با اصل حکومت دینی و ولایت فقیه مخالفند و می گویند تشکیل حکومت اسلامی، کار امام زمان(عج) است، ولی آقای مصباح یزدی این طور نبودند و قائل به تشکیل حکومت دینی و اسلامی اند و این هم باز تفاوتی است.
{چند نمونه از شباهت های انجمن حجتیه با تفکر جریان آیت الله مصباح یزدی} خیلی تأکید روی سنت و نیز روی بی اعتنایی به رأی مردم و نظر مردم و این جور چیزها؛ می توان گفت این ها شباهت است.
{در پاسخ به اینکه جریان جدا شدن شما از آیت الله مصباح یزدی چیست؟} ایشان از نظر علمی، حق استادی به گردن بنده دارند، ولی سر این مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اتفاق افتاد، من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است. چون این ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بهم زدن سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه(س) در 15 خرداد سال 85؛ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی توانم با آن ها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آن جا قطع کردم. یک کارهای خیلی شدید افراطی در آن جا انجام می شد؛ مثلا در زیرزمین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آن جا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آن ها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش های تند و افراطی، و نیز بد اخلاقی های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.
ارسال نظر