فرزند حدادعادل: میرحسین به بن بست سیاسی رسیده است
بيانيه شماره چهارده آقاي موسوي در آستانه سيزده آبان در بردارنده مباحث زير است:
1- اين نوشته بيشتر به دلنوشتههاي يك شخصيت افسرده شبيه است. خيلي طولاني است و بخشهايي از آن گرفتار تكرار مضامين است. بيانيه شماره چهارده شباهتي به يك نقشه راه يا ارايه طريقهاي مدبرانه يك رهبر اجتماعي ندارد. به احتمال زياد فقط يك نفر آن را نوشته است و آن هم بدون ويرايش.
2- در حاليكه سيزده آبان روز جدال ما با آمريكا بوده و هست، در اين بيانيه علامتي از آمريكاستيزي ديده نميشود. شايد به همين دليل مورد استقبال مناسب ماهوارههاي بيگانه قرار گرفت.
3- مشخص نيست در اين نوشته «خصم» آقاي موسوي كيست. گويا آقاي مهندس ظرفيتهاي تاريخي رهبري و مرجعيت را فراموش كردهاند كه خيلي مصرانه در كنار آقاي كروبي ميكوشند خود را در مقابل رهبري قرار دهند. ايشان از آقاي رييسجمهور شكست خورده است، ولي به ايشان نميپردازد و بهطوري تعمدي و تعجببرانگيز به سياستهاي كلان نظام و رهبري خدشه وارد ميكند. نتيجه طبيعي اين رويكرد، عدم اقبال اجتماعي و عدم حمايت سياسي است. ديگراني كه سوابق تندتري دارند، ترجيح دادهاند در قالب نظام فعاليت كنند، ولي آقاي موسوي بيصبرانه مشتاق خروج از حلقه نيروهاي جمهوري اسلامي است.
4- در اين نوشته حرفي از انتخابات نيست. آقاي موسوي از همهچيز صحبت ميكند، الا آنچيزي كه جامعه بهخاطر طرح مسئله آن به تلاطم افتاده است. موضوع تقلب چه شد؟ حافظهها چه راحت بايد معطوف به موضوعات ديگر شوند كه ايشان ميپسندند!
5- آقاي موسوي فعاليتهاي اخير سياسي ايران در باب مسئله هستهاي را نكوهش ميكند. اما به چند پرسش در اين باب جواب نميدهد: الف) چرا ايشان در برابر دوستانش در مجلس ششم و دولت دوم خردادي چنين حساس نبودند؟ ب) چرا آقاي موسوي هيچگاه از بيانات انقلابي رهبري در ضديت با آمريكا و حفظ استقلال و لزوم تلاش براي دستيابي به انرژي هستهاي حمايت نكردند؟! ج) استدلال ايشان در مورد كرنش و نرمش ايرانيان در مذاكرات، مستند به بيانات مقامات كشورهاي بيگانه است. چرا ايشان در قضاوت درباره مذاكرات به هيچوجه به اظهارات مسئولان ايراني توجه نميكند؟
6- مهندس موسوي در اين بيانيه درباره همهچيز و همهكس صحبت ميكند مگر خودش. در اين راه او قرار است در كنار مردم بماند. كدام مردم؟ جمعيت اندك سبز رنگ روز سيزده آبان يا مردمي كه شعار مرگ بر آمريكا سر ميدادند؟! از طرفي ديگر، مسئول اين جنبش، مگر نقشي واحد با يكايك اعضاي آن دارد؟! ايشان در آينده چه خواهند كرد؟ اين سئوالي است كه در بيانيه شماره چهارده پاسخ درخوري پيدا نميكند.
7- طراحي مسئله قانون اساسي يك كورسوي اميد براي آينده است، اما باز از همه ظرفيتهاي قانون اساسي صحبت ميشود، الا اينكه حاميان آقاي موسوي در فضاي مجازي و واقعي به مهمترين ركن قانون اساسي يعني ولايت فقيه هجوم آوردهاند و حتي رهبر كبير انقلاب(ره) را هم مورد طعن قرار ميدهند و ايشان لب نميگزند. دشمنان ديرينه ايران گستاخ شدهاند، ولي آقاي موسوي در برابر آنها نميايستد.
8- توجه آقاي موسوي به مقوله مصالح مملكت نيز اميدبخش است. اين مصالح را چگونه بايد درك و چگونه بايد اعمال كرد؟ آيا در اين پنجماه رفتاري از آقاي موسوي ديده شده است كه نشان از همدلي ايشان با طرف مقابل و در برابر رهبري و اركان نظام باشد. ايشان كدام مرجع قانوني و كدام چهره سياسي را به صداقت و امانتداري قبول دارد؟ آيا با چنين رويكردي كه عدم تمكين به قانون و حاكميت رسمي كشور مشخصه آن است صحبت از مصالح ملي خندهدار نيست؟
9- آقاي موسوي به بنبست رسيده است. از ابتداي مهرماه، براي سيزده آبان برنامه ريزي شد. نتيجه چه شد؟! جمعيتي عصباني و اندك در روز سيزده آبان. در كجا ميشد تعداد سبزپوشها را بهصورت بيشتر از چندصد نفر متمركز ديد؟ دستههاي متفرقي كه فقط بيست دقيقه در برابر جمعيت وفادار توانستند در خيابان باقي بمانند. اين همه شعار فقط در تهران آنهم با اين استقبال محدود آيا علامتي بر اشتباه انتخاب كردن مسير نيست؟
فریدالدین حدادعادل/ پنجره
ارسال نظر