گوناگون

این «سرطان» همه را با خود می‌برد

پارسینه: فساد مانند سرطان به پیکر جامعه هجوم آورده است و با بی‌توجهی‌ها و یا حداقل کم‌توجهی‌ها می‌رود تا به تهدید جدی برای حیات جامعه تبدیل شود. البته مهم‌تر از خود فساد، بیم از بین رفتن «قبح فساد» و سلطه «فرهنگ فساد» بر جامعه است که جای تأمل بسیار دارد.

فساد مانند «سرطان» به پیکر جامعه هجوم می‌آورد؛ پیوسته و خاموش، بنیان نظام اجتماعی و به دنبال آن، نظام سیاسی را سست و لرزان می‌سازد؛ و در نهایت نیز کار را به جایی می‌رساند که به اندک تکانی بنای یک «نظام» فرو می‌ریزد و بنیان آن از بر کنده می‌شود.
دکتر فرامرز رفیع‌پور که از جمله جامعه‌شناسان مطرح در زمینه «بررسی مسایل اجتماعی ایران» است و کتاب «سرطان اجتماعی فساد» از آخرین آثار قلمی وی به شمار می‌آید؛ با ذکر یک مثال به اهمیت این مسأله اشاره می‌کند و درباره آن می‌نویسد: «تصور کنیم وقتی یک شخص می‌خواهد یک ساز نظیر تار یا گیتار را برای خودش بنوازد، می‌تواند هم آهنگ را خود انتخاب کند؛ هم شعر را خود انتخاب کند؛ هم خودش بخواند؛ و هم خودش ریتم را تعیین کند. حالا اگر وی بخواهد با چند نفر دیگر در یک جمع کوچک، یک یا چند قطعه را بنوازد، اول باید قواعد را تعریف و تعیین و بعد چند روزی با بقیه تمرین کند تا همه بتوانند به‌طور هماهنگ یک قطعه را بنوازند.
حالا تصور کنیم وقتی تعداد نوازندگان زیاد شود و مانند یک ارکستر بزرگ به 30 یا 40 نفر برسد، چگونه باید این هماهنگی به وجود بیاید. در این حالت برای هر ساز یک مجموعه نت لازم است؛ پیانو، ویلن، چنگ، سازهای بادی و... ،هر یک، به یک مجموعه نت خاص نیاز دارند تا هر یک از نوازندگان بدانند در چه زمانی باید وارد صحنه شوند؛ چه بنوازند؛ و چه زمان خاموش شوند یا تغییر صدا و به بیان بهتر، تغییر نت بدهند؛ آن هم بدون کمترین تأخیر یا عجله و بدون کمترین اشتباه. کافی است یک نوازنده ویلن یا گیتار، انگشت خود را به اندازه یک میلی‌متر عقب یا جلو بگذارد و یا حتی کافی است که نوازنده پیانو، نیم‌ثانیه ریتم خود را دیرتر یا زودتر بگیرد؛ در آن صورت است که این ناهماهنگی از گوش تیز شنونده آشنا با موسیقی پنهان نمی‌ماند.
یکی از مهم‌ترین علل آشفتگی‌های اجتماعی ما آن است که برخی انسان‌ها با استفاده از ابزارهای در اختیار، قواعد را به نفع خود یا نزدیکان خود تغییر می‌دهند و از شرایط ایجادشده به‌طور خاص به نفع خود استفاده می‌کنند. در مثال «ارکستر» تصور کنیم که
• یکی تنها به سبب وابستگی به یک مقام، بدون کمترین توانایی، بخواهد مسئولیت هدایت بخش یا بخش‌هایی از یک ارکستر را به عهده بگیرد و وی نیز فرزندان و دوستان خود را برای نواختن فلان ساز بیاورد که توانایی نواختن نداشته باشند؛ و یا
• یک نفر از یک نوازنده پول بگیرد تا وی را وارد ارکستر کند؛ و یا حتی
• یک نفر با قلدری بخواهد یک شخص ناتوان را وارد ارکستر کند؛
حالا ببینید از آن ارکستر، شما چه خواهید شنید و آنچه می‌شنوید چقدر دلنواز و گوش‌نواز خواهد بود؟»
دکتر رفیع‌پور در ادامه بحث اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند که «فساد موجب تخریب کل نظام اجتماعی می‌شود. دشمنان ایران نیز به قدرت و چگونگی کاربرد این حربه به خوبی واقف بوده و هستند و می‌توانند چگونه می‌توان این کشور را با دست خود مردم و مسئولان آن از درون نابود کرد تا آن‌ها بتوانند به منافع خود برسند.»
«قبح فساد»، به‌ویژه در جامعه ایرانی، موضوعی است قابل تأمل که این جامعه‌شناس مطرح به آن اشاره می‌کند و آن را به‌عنوان «یک عامل مهم» در ایجاد و گسترش فساد در نظر می‌گیرد و در تبیین آن می‌نویسد: «فساد به‌طور معمول از جانب اعضای یک جامعه به‌عنوان یک عمل قبیح تعبیر می‌شود. قبیح در واقع نه فقط به‌عنوان یک کار بد یا خلاف، بلکه به‌عنوان یک کار زشت و ناپسند که ناخشنودی افراد را برمی‌انگیزد؛ زیرا اگر یک شخص یک عمل خلاف را انجام دهد، هنوز دلیل بر ناخشنودی دیگران نیست. ممکن است دیگران آن عمل را تحمل و حتی آن را به‌عنوان زرنگی تحسین کنند.
بنابراین عمل قبیح عملی خلاف است که بیشتر از نظر هنجارها و ارزش‌های اجتماعی یا اخلاق جمعی، منفی تلقی شود. اگر این عمل در عین حالی که با موازین اخلاقی و ارزش‌های جمعی در تضاد باشد، همزمان نیز با قانون رسمی مغایرت داشته باشد، در آن صورت تحمل آن عمل قبیح در جامعه بسیار کمتر می‌شود. البته در صورتی که ارزش‌ها و هنجارهای پذیرفته‌شده مردم با قانون مغایرت داشته باشد، مجازات نیز نمی‌تواند مانع عمل مردم شود و تنها بیشتر موجب تنفر آن‌ها از دولت می‌شود... حال اگر قبح فساد گرفته شود، شخص خاطی فقط هزینه مجازات قانونی را می‌پردازد که در مقابل هزینه حیثیتی آن چندان مهم نیست؛ به‌ویژه که در یک جامعه دولت‌ستیز، مجازات دولتی می‌تواند تحت برخی شرایط، انسان‌ها را به یک قهرمان نیز تبدیل کند.»
دکتر رفیع‌پور «فرهنگ فساد» را در شکل‌گیری این فضای اجتماعی مؤثر می‌داند و معتقد است که «یکی از علل اصلی پیدایش فساد در جامعه آن است که در میان اعضای جامعه آرزوها، نیازها و اهداف بلندپروازانه جدید به وجود می‌آید، اما در مقابل راه‌های ارضای آن نیازها محدود و حتی مسدود می‌شود. از این رو مردم آرزومند و ناکام از بیراهه و طرق نامشروع به دنبال دستیابی به اهداف می‌روند. وقتی بیراهه‌رفتن شروع شود، بعد از مدتی
به‌عنوان یک روش، هنجار و فرهنگ باب می‌شود.
وقتی در زندگی اجتماعی نیز افراد احساس نیاز به دستیابی به اهداف دارند، به همه ابزارهای ممکن متوسل می‌شوند و از آنجا که فرهنگ ایرانی یک فرهنگ قبیله‌ای و ایلی است و نقش دولت، قانون و هنجارهای رسمی در آن بسیار ضعیف است و حتی از جانب خود مسئولان نیز رعایت نمی‌شود، مردم همواره از افراد ایل و قبیله خود برای دستیابی به اهداف مشروع یا نامشروع _ که از نظر خود فرد مشروع و حق تلقی می‌شود _ انتظار کمک دارند. از این طریق این فرایند در جامعه به یک فرهنگ تبدیل می‌شود.
وقتی فساد نیز به یک فرهنگ تبدیل شد، کسی دیگر فکر نمی‌کند که کارش غلط است؛ زیرا از یک طرف می‌بیند که همه این‌طور رفتار می‌کنند و از طرف دیگر از وی نیز انتظار دارند که او نیز اینگونه رفتار کند. از همه مهم‌تر اینکه راه ارضای نیازها نیز مسدود و تنها از این طریق ممکن است.»
نویسنده کتاب «سرطان اجتماعی فساد» برای آشنایی بیشتر خوانندگان، مثالی دیگر می‌زند و به‌عنوان نتیجه‌گیری از این مثال می‌نویسد: «یک وضعیت قابل مقایسه وقتی است که شما می‌خواهید درست و منطبق بر قواعد رانندگی کنید و در راهبندان گیر می‌کنید. عده‌ای عجله دارند و می‌گویند هر سوراخی که پیدا شد آدم باید زود برود آن تو؛ و از این ستون به آن ستون فرج است. اما شما می‌گویید همین روش موجب می‌شود که ترافیک و راهبندان بیشتر شود.
بنابراین شما پایبند اصول و قواعد می‌مانید و در خط خودتان حرکت می‌کنید. اما بعد از مدتی پشت سر شما مدام بوق می‌زنند و حتی راننده‌های پشت سر از شما جلو هم می‌زنند و معمولا عکس‌العمل توبیخی مانند سر تکان دادن و یا انگشت شست نشان‌دادن را در پیش می‌گیرند تا نارضایتی خود را بیان کنند و بگویند آقا این چه وضع رانندگی است؛ اینجا که لندن نیست. بعد هم که ماشین‌ها راه افتادند و شما می‌خواهید مؤدبانه در خط خود رانندگی کنید، می‌بینید که از دست راست و چپ به شما فشار می‌آورند. یک‌دفعه شما مجبورید از خط خود از طرف چپ بیرون بیایید و یک بار از سمت راست. اگر هم تصادف کنید و پلیس بیاید، شما را جریمه می‌کند که از خط خودتان بیرون آمده‌اید.
وضع در دیگر بخش‌های جامعه نیز معمولا همین‌طور است و گاه حتی بدتر؛ زیرا که انتظارهای اجتماعی و هنجاری به‌طور معمول قدرتی سهمگین‌تر دارند و بسیار به ندرت می‌توان کسی را یافت که درمقابل آن ایستادگی کند.»
فساد مانند سرطان به پیکر جامعه هجوم آورده است و با بی‌توجهی‌ها و یا حداقل کم‌توجهی‌ها می‌رود تا به تهدید جدی برای حیات جامعه تبدیل شود. البته مهم‌تر از خود فساد، بیم از بین رفتن «قبح فساد» و سلطه «فرهنگ فساد» بر جامعه است که جای تأمل بسیار دارد.
«صداوسیما به‌عنوان «رسانه ملی» نه تنها می‌تواند که باید در مقابله با زمینه‌های فرهنگی این پدیده مذموم، پیشتاز باشد و در مسیر مقابله با آن، گام‌های بلند بردارد. اما شرط حرکت در این مسیر آن است که مسئولان این رسانه ملی، نه در گفتار که در رفتار به اهمیت این مسأله ایمان بیاورند که «فساد نه تنها بنیان نظام اجتماعی و به دنبال آن، نظام سیاسی را سست و لرزان می‌کند که با بی‌رحمی تمام آن را از بر می‌کند و نشانی از آن بر جای نمی-گذارد.»
نگاه نگران به جامعه و داشتن دغدغه همیشگی دراینباره که نکند این «سرطان» ما را با خود ببرد، می‌تواند
به انگیزه مناسب در نزد مسئولان منجر شود و توان خودترمیمی نظام را از درون بالا برد.
اینکه «رسانه ملی» ما تا چه اندازه اینگونه بوده، اینگونه هست و یا اینگونه خواهد بود؟ خود پرسشی دیگر است که نگاه عمیق صاحبنظران و بیان نکته‌سنج آن‌ها را طلب می‌کند و البته به بحث‌ها و بررسی‌های بسیار نیز نیاز دارد.



محمدرضا مانی‌فر
پژوهشگر و دانشجوی دکتری ژورنالیسم

.....................................

پی‌نوشت:
برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به:
- رفیع‌پور، فرامرز (1388). سرطان اجتماعی فساد ، تهران: شرکت سهامی انتشار.

ارسال نظر

  • ناشناس

    کاش مسئولین ارشد کشور این مطلب را بخوانند و کمی فکر کنند

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار