پسری عروس ۱۸ ساله اش را کشت
پارسینه: جواني که بر اثر اختلافات خانوادگي، همسر ۱۸ ساله اش را خفه کرده بود در آخرين جلسه بازپرسي، قتل همسرش را پذيرفت و گفت: نظريه پزشکي قانوني و قتل همسرم را قبول دارم اما من قصد کشتن او را نداشتم!
خراسان: ساعت ۱۱ صبح مورخه 90.9.30 مرد جواني با پليس تماس گرفت و گفت: همسر ۱۸ ساله ام در خواب مرده است! در پي دريافت اين خبر، بلافاصله قاضي اسماعيل شاکر (قاضي ويژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) به همراه مأموران کلانتري کاظم آباد عازم توس ۶۲ شد.
جوان مذکور در بازجويي ها به مقام قضايي گفت: حدود ۲ ماه است با همسرم ازدواج کرديم. شب حادثه مشاجره اي بين من و همسرم آغاز شد که همسايه طبقه پايين ساختمان به همراه همسرش به منزل ما آمدند تا مانع نزاع شوند اما صبح وقتي بيدار شدم ديدم بدن همسرم سرد است! ابتدا فکر کردم او سرما خورده بنابراين پيکر او را کنار بخاري بردم اما وقتي ديدم مرده است با پليس تماس گرفتم.
همسايه زوج جوان نيز گفت: آن شب عروس خانم مرا صدا کرد و گفت: همسرم عصباني است و من مي ترسم به همين خاطر از ما خواست تا شب کنار آن ها باشيم. ما تا ساعت ۲ بامداد بيدار بوديم ولي مشاجره آن ها قطع نمي شد و تازه عروس مدام گريه مي کرد ولي صبح که بيدار شديم تازه عروس مرده بود! اين در حالي بود که پزشک قانوني نيز پس از معاينه جسد علت مرگ وي را شوک ناگهاني و انسداد راه تنفسي عنوان کرد.
در بازرسي از منزل اين جوان نيز مقداري مواد مخدر کشف شد و بدين ترتيب جوان ۲۲ ساله به اتهام قتل عمدي بازداشت شد.
او در آخرين جلسه بازپرسي که در شعبه ۸۰۹ مجتمع قضايي شهيد قدوسي مشهد برگزار شد ضمن اعتراف صريح به قتل تازه عروس گفت: ما در راه مدرسه با يکديگر ارتباط برقرار کرديم و پس از گذشت مدتي با هم ازدواج کرديم. اما همواره با يکديگر اختلاف داشتيم او مدام مرا سرزنش مي کرد که چرا سر کار نمي روم.
جوان مذکور که داراي سابقه کيفري نيز مي باشد ادامه داد: آن شب وقتي مشاجره ما بالا گرفت با هم درگير شديم و من جلوي دهانش را گرفتم که سر و صدا نکند ولي صبح متوجه شدم او مرده است. متهم اين پرونده جنايي افزود: من قصد کشتن او را نداشتم. اول فکر مي کردم به خاطر گاز گرفتگي مرده است به همين خاطر هم خودم به پليس زنگ زدم.
وي درباره چگونگي آشنايي با همسرش نيز گفت: در مسير مدرسه همسرم قرار مي گرفتم و او را زير نظر داشتم تا اين که او هم از من خوشش آمد و ارتباط ما از طريق نامه و تلفن برقرار شد. پس از مدتي هم مادرم به خواستگاري رفت که از حدود ۲ ماه قبل نامزد شديم.
اعتیاد بیکاری عاقبت قتل