طنز/ مگر بین قالیباف و هاشمی میشود رأی ممتنع داد؟
پارسینه: میخواهم برای عیالم هم اکانت بسازم بیاورمش آن تو، یک وقت خیال نکند آنجا خبری است. وقتی خودش بیاید ببیند دولتیها همه هستند و بحثها جدی است، میفهمد که فیسبوک چیز بدی نیست.
میخواهم برای عیالم هم اکانت بسازم بیاورمش آن تو، یک وقت خیال نکند آنجا خبری است. وقتی خودش بیاید ببیند دولتیها همه هستند و بحثها جدی است، میفهمد که فیسبوک چیز بدی نیست.
امروز صبح همسایهمان را دیدم. داشتم از پارکینگ بیرون میآمدم که دست تکان داد. ایستادم و از ماشین پیاده شدم. دفعهی قبل توی ماشین نشستم، بلکه زود حرفهایش را بزند، نیم ساعت طول کشید.
اینبار پیاده شدم تا معذب نباشم! گفت: مهندس خوب شد دیدمت. گفتم: چرا؟ گفت: آمدهام فیسبوک، ولی هرچه گشتم، شما را پیدا نکردم! گفتم: به خاطر من آمدی؟ گفت: راستش عضو شدم ببینم دولتیها آنجا چه میکنند. یکی از دوستان قدیم را هم پیدا کردم. چهل سال پیش هممحلی بودیم، الآن خارجه زندگی میکند! شما هستی دیگر؟ البته وقتی به عیال گفتم دنبال شما هستم، گفت مهندس اهل خلاف نیست، گفتم خانم! وزیر مملکت آنجا چیزمیز مینویسد، خلاف کجا بود؟
میگوید او وزیر است، کاریش ندارند، تو چرا باید بروی آنجا؟! بعد ادامه داد، حال اینها را ول کن، مهندس خودم پیدایت میکنم، ولی کلا امروز نفهمیدم چطور آقای قالیباف انتخاب شد! گفتم: چطور؟ گفت: دوبار رأی گرفتند، درست است؟ گفتم: بله. گفت: بار اول هر دو نفر 15 رأی آوردند و یک رأی هم سفید بود، درست است؟ گفتم: بله! گفت: بار دوم رأی گرفتند که قالیباف 16 رأی و هاشمی 14 رأی بهدست آورد و یک رأی هم خطخطی بود. گفتم: بله کجایش ابهام دارد؟! گفت: ابهام در اینجاست که مگر برخی از نمایندگان شورا عشقی رأی میدهند؟ گفتم: چطور؟ گفت: خب معلوم است اگر کسی بار اول به یک نفر رأی داد، یعنی دوست دارد او شهردار شود، پس چرا بار دوم رأیش عوض میشود؟
کسی که رأی سفید داده است میتواند بار دوم چیزی بنویسد ولی من اگر نوشتم قالیباف، باید دو دقیقه بعد بنویسم هاشمی؟ گفتم: ولله این چیزی را که شما میگویید، درک نمیکنم. گفت: عیب ندارد، عیالم هم میگویند توهم دارم، شاید توهم است، ولی بالأخره خوب شد که قالیباف شهردار ماند و آقای هاشمی هم رییس مترو، فقط من ماندم اگر قرار بود اینجوری بشود، چرا اصلا رأی گرفتند. به نظرت نمادین نبود؟ گفتم: نمادین؟ گفت: بگذریم، راستی چرا آقای رضازاده بار دوم اسم قالیباف را نوشته، بعد خط زده است؟ گفتم: چه عرض کنم، شاید خواسته ممتنع رأی بدهد. گفت: مگر بین قالیباف و هاشمی میشود رأی ممتنع داد؟
مات و مبهوت نگاهش میکردم و واقعا نمیدانستم چه دارد میگوید و چه میخواهد بگوید. از نگاهم فهمید که گیجم. روی شانهام زد و گفت: بیخیال مهندس، راستی دیدی احمدینژاد توی آسانسور دانشگاه علموصنعت گیر کرد؟ گفتم: بله، دیدم. گفت: خیلی جنبهی نمادین داشت، نه؟ گفتم: نمادین؟ گفت: بله، گیر کردن در آسانسور، آسانسور دانشگاه علموصنعت، احمدینژاد، علموصنعت، گیر کردن... گفتم: اینها نمادین است؟ ادامه داد: دانشگاه، احمدینژاد، گیرکردن...
گفتم: متوجه نمیشوم. گفت: بیخیال مهندس مزاحمت شدم، شب توی فیسبوک ادت میکنم، تأیید کنی ها، میخواهم برای عیالم هم اکانت بسازم بیاورمش آن تو، یک وقت خیال نکند آنجا خبری است. وقتی خودش بیاید ببیند دولتیها همه هستند و بحثها جدی است، میفهمد که فیسبوک چیز بدی نیست. راستی مهندس شرمنده میپرسم، ولی فکر نمیکنی حضور دولتیها در فیسبوک هم نمادین باشد؟
باقی بقایتان!
منبع: ایسنا/ رضا ساکی
ارسال نظر