گوناگون

هدف گمشده زندگیتان را بیابید

پارسینه: دوستش گفته بود تو لااقل می‌دانی به چه ‌چیزی علاقه‌مندی، من حتی نمی‌دانم چه ‌چیزی را در زندگی دوست دارم، گفته بود که هیچ هدفی در زندگی ندارد.

دوستش گفته بود تو لااقل می‌دانی به چه ‌چیزی علاقه‌مندی، من حتی نمی‌دانم چه ‌چیزی را در زندگی دوست دارم، گفته بود که هیچ هدفی در زندگی ندارد. چطور می‌شود که آدم‌ها نمی‌دانند به چه چیزی علاقه‌مندند؟ چطور می‌شود که هدف خیلی از آدم‌های دور و برش تنها پول‌ درآوردن می‌شود یا لااقل این‌طور به نظر می‌رسد؟ خیلی سخت پیدا می‌شود آدمی که هدف مشخصی در زندگی داشته باشد و به آن رسیده باشد! موانع رسیدن به هدف چیست؟ اگر کسی هدفش را گم کرده باشد، چه ‌کار باید بکند؟


هدف چیست؟

مساله هدف مثل هر موفقیتی که شخص بخواهد وجود داشته باشد، یکی از لازمه‌‌های زندگی است که می‌تواند موجب پیشرفت شود. جوانان، بیشتر شکایت می‌کنند که من هدف خاصی ندارم. نمی‌دانم به چه ‌چیزی علاقه‌مندم! برنامه‌ریزی‌هایم چگونه باید باشد؟

بهروز بیرشک، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌گوید: اینها مسائلی هستند که می‌توانند تحت تاثیر شرایط و موقعیت‌های فرد قرار بگیرند. گاه توقعات اطرافیان برای فرد، فشار ایجاد می‌کند. گاهی خود فرد از خودش انتظارات و توقعاتی دارد که نمی‌داند با آنها چه‌کار کند.

او نقش خانواده را در شکل‌گیری هدف در فرزندان، بسیار موثر می‌داند؛ این که تا چه حد برنامه‌ریزی و داشتن هدف در زندگی از کودکی وجود داشته؟ الگوهای کودک، چه کسانی هستند و فرزندان چگونه شاهد برنامه‌ریزی یا نبود برنامه‌ریزی افراد خانواده خود هستند. او معتقد است که در بسیاری از موارد، بزرگ‌تر‌ها سعی می‌کنند تصمیم‌گیر باشند یا در موارد بسیاری مقایسه کردن فرزندان با همسالانشان برای آنها نوعی سردرگمی ایجاد می‌کند به این دلیل که فکر می‌کنند آن چیزی نیستند که خانواده انتظار دارد یا اصلا نمی‌دانند خانواده چه انتظاری از آنها دارد، مثل آزمون ورودی دانشگاه‌ها که امروزه می‌توان از آن با عنوان معضل کنکور یاد کرد؛ فرد با خود فکر می‌کند که اگر من دانشگاه نروم چه می‌شود؟ و توقعات خانواده از او چه می‌شود؟‌

دکتر بیرشک معتقد است، به علایق افراد، توجه زیادی نمی‌شود؛ یکی از دلایلی که برنامه‌های مشاوره تحصیلی در آموزش و پرورش راه‌اندازی شد، به قصد این بود که دانش‌آموزان بدانند براساس توانایی‌هایی که دارند، چه کاری را انجام دهند.

کارا نبودن سیستم آموزش و پرورش

معلم پرورشی مدرسه که به بچه‌ها در انتخاب رشته تحصیلی‌شان مشاوره می‌داد، مدرک تحصیلی‌ مطابق با کاری را که انجام می‌داد نداشت، باردار هم بود و از نیمه سال، بچه‌ها خودشان باید می‌فهمیدند چه رشته تحصیلی را انتخاب کنند.

نقاشی را دوست داشت، درسش هم خوب بود، برای خانواده هم اهمیتی نداشت چه رشته‌ای برود، نبود امنیت و تشویق، نوعی سردرگمی برایش به‌وجود آورده بود.

بهروز بیرشک می‌گوید: هستند افردی که علائق خاص خود را دارند، اما این علایق مورد تائید خانواده قرار نمی‌گیرد و شکفته نمی‌شود. یکی دیگر از علل شکوفا نشدن توانمندی‌های فرد، کارا نبودن سیستم آموزش و پرورش است که توجه و دقت لازم را در این زمینه ندارد. گاهی هنر موسیقی یا یاد گرفتن یک ساز می‌تواند موجب شکوفایی و رشد فرد در زمینه مورد علاقه‌اش شود.

اعتماد به نفس ، چقدر در رسیدن آدم‌ها به هدف، موثر است؟

او نمی‌داند به چه چیزی علاقه دارد. دلیلش این است که اعتماد به نفس لازم را ندارد. به فردی که می‌گوید؛ من هنوز علایق خودم را نتوانسته‌ام خوب بشناسم، می‌توان کمک کرد که توان شناخت خود را به‌دست بیاورد.

افرادی که اعتماد به نفس کافی ندارند، بیشتر در معرض سردرگمی در یافتن هدف زندگی خود هستند. این از مشکلاتی است که دکتر بیرشک، زیاد با آن سر و کار دارد؛ در این مورد اولین شکایتی که فرد می‌کند این است که من اعتماد به نفس ندارم. این روان‌شناس می‌گوید، اشتباه می‌کنید چون هیچ‌کس نیست که بگوید من اصلا اعتماد به نفس ندارم؛ تو خیلی کارها را داری انجام می‌دهی و آن زمینه‌هایی که مورد تائید خودت نیست این احساس را به تو می‌دهد؛ به جای این که بگویی من اصلا اعتماد به نفس ندارم باید بگویی من در زمینه‌هایی شاید اعتماد به نفس لازم را ندارم.

بیرشک معتقد است، اعتماد به نفس روی خودپنداری ما ساخته می‌شود که از قبل وجود داشته و زمانی که فرد بزرگ‌تر می‌شود، این خودپنداری خود را به شکل اعتماد به نفس نشان می‌دهد. حال چرا این خودپنداری را نداریم؟ به این دلیل که زمینه‌هایی در خانواده و اجتماع کمک کرده که این موضوع، رشد پیدا نکند. خانواده‌هایی که توجه داشته‌اند، توجه نه فقط به مفهوم در دسترس گذاشتن امکانات مالی، همین که بدانند گرایش بچه‌ها چیست و این را بپرورانند، خود در پرورش استعداد آنها نقش مهمی را بازی می‌کند. در ایام تابستان، حدود چهار ماه تعطیلی وجود دارد، چقدر ما و آموزش و پرورش توانسته‌ایم یا می‌توانیم برای پرورش افکار دانش‌آموزان در این ایام برنامه‌ریزی کنیم؟

آشتی با خود

وقتی خودت را قبول نداری، به هر آنچه که داری با نوعی شک و تردید نگاه می‌کنی، در نتیجه دنبال این هستی که به نوعی از اطرافیان خود تائید بگیری. به دنبال صحبت با کسی هستی که تو را قبول داشته باشد و وقتی خودت، خودت را قبول نداری، همیشه دوری کردن وجود دارد. به عقیده دکتر بیرشک، کاری که می‌شود در این زمینه انجام داد این است که سعی کنیم فرد را با خودش آشتی بدهیم که شما خودت را بپذیری و قبول داشته باشی و بدانی چه چیزهایی را دوست داری. گاهی توقعات و انتظارات از خودت، آن چیزی نیست که مورد قبولت باشد یا با آنچه ایده‌آل ذهنی‌ات است، فاصله زیاد داری؛ باید این شناخت را برای فرد به‌‌وجود آورد که می‌توانم خیلی قدم‌ها را برای مساله ذهنی‌ام بردارم، فارغ از این که دیگران چه چیزی از من می‌خواهند.

پشتکار در رسیدن به هدف و احساس رضایت

وقتی می‌دانی به چه چیزی علاقه‌مندی و هنوز به آن نرسیده‌ای، چه‌کاری باید انجام بدهی؟ آیا فرد می‌تواند به خودشناسی برسد یا به کمک دیگران نیاز دارد؟

دکتر بیرشک، در این زمینه، بحث پشتکار داشتن را مطرح می‌کند که من چقدر می‌توانم خودم را بپذیرم یا تا چه حد می‌توانم خودم را قبول داشته باشم؟ گاه شتاب‌زدگی و حرکت عجولانه مانع رسیدن فرد به آنچه می‌خواهد می‌شود. چرا فکر می‌کنی که نمی‌شود؟ اگر من کسی یا کسانی را داشته باشم که علایق من توجه آنها را برانگیزد، پس من پذیرفته شده‌ام؛ اینجاست که می‌توانی توانمندی‌های خود را بشناسی، ضمن این که نمی‌توانی یک‌‌شبه به آنچه می‌خواهی برسی، باید به خودت قول بدهی که من یک سال دیگر یا شش ماه دیگر به هدف مورد نظر خود خواهم رسید یا به آن نزدیک‌تر می‌شوم. ترس در رسیدن به هدف به این دلیل است که تو خودت را قبول نداری. لازمه‌ خودشناسی ضمن کار کردن فرد روی خودش، گاه کمک گرفتن از دیگری است.

به اعتقاد این روان‌شناس و مشاور، فردی که خودش را قبول دارد تا حدودی از چیزی که دارد راضی است و انتظارتش از خودش منطقی است و آن ‌موقع است که می‌تواند توانمندی‌هایش را بشناسد و روی آنها کار کند.

باید توقعات و انتظارات خود را بشناسیم و با خود آشتی کنیم. برای این که من خودم را بشناسم، شاید راه طولانی‌ای باید پیمود. خود را که بشناسیم، اهدافمان را نیز خواهیم شناخت، آن را در زندگی لحاظ کرده و روی آن کار می‌کنیم. زمانی که به هدف خود دست پیدا کردی، احساس رضایت در تو پدیدار خواهد شد.

او می‌دانست چه چیزی را دوست دارد، اما هنوز هیچ‌کدام از نوشته‌هایش چاپ نشده بود، هنوز به نقاشی‌هایش سامان نداده بود و هنوز آواز برایش یک رویا بود. در کودکی، زیاد ناکام شده بود و شاید اصلا در سیر رشد، خودش را باور نکرده بود. حتما برای برخی کارهایی که می‌خواهی انجام بدهی، همیشه امکانات مالی برای تو وجود ندارد، اما شاید ترس و نداشتن امنیت، همه استعدادهایش را در حد یک آرزو نگه داشته بود... .

یک مورد نمونه‌ای

دختر بیست و یک ساله‌ای دوست داشت ادبیات بخواند، اما خانواده‌ او می‌گفتند باید دندانپزشک شود چون رشته‌ای است که هم اسم خوبی دارد و هم درآمد بالایی. بررسی سوابق تحصیلی دختر، نشان می‌داد که در سطح تحصیلی معمولی رو به پایینی قرار دارد؛ فردی که در رشته‌ دندانپزشکی نمی‌تواند موفق باشد. با وجود فشارهایی که خانواده برای قبولی در این رشته‌ تحصیلی به او می‌آوردند و از طرفی تا حدی امکانات قبولی در این رشته را هم برای او فراهم کرده بودند، او دو سال پشت کنکور مانده بود و حالا افسرده و دچار افسردگی موقعیتی شده بود.

اصرار والدین و تحمیل خواسته‌هایشان، آدمی را ساخته بود که علاوه بر افسردگی دچار نوعی عذاب‌ وجدان هم شده بود، چرا که نتوانسته بود خواسته‌ای والدین خود را در برابر امکاناتی که برای او خرج کرده بودند پاسخ دهد.

نقش خانواده در تعیین اهداف

در خانواده‌‌ها مساله فرزند چندم بودن هم می‌تواند در تعیین اهداف فرزندان موثر باشد. در برخی خانواده‌ها فرزندان اول، به نوعی زیر ذره‌بین هستند و با همسالان خود بیشتر مقایسه می‌شوند، این فشار بیش از حد باعث می‌شود آ‌نها در کشف علایق خود سردرگم باشند.

در خانواده‌های پرجمعیت، نقش خواهر و برادر بزرگ‌تر مهم است. اگر آنها افراد موفقی باشند با دیگر فرزندان مقایسه می‌شوند. در صورتی که هیچ لزومی برای شباهت فرزندان به هم وجود ندارد. در برخی خانواده‌ها، پدر و مادر نمی‌توانند نقش‌های خود را بدرستی ایفا کنند. آنها فرزندان نسل‌های پیشینی بوده‌اند که خود، آموزش لازم را ندیده‌اند؛ فرزندانی بوده‌اند که اعتماد به نفس لازم را نداشته و افرادی بی‌هدف بوده‌اند.

در این خانواده‌ها حدود و مرزهای افراد بدرستی مشخص نمی‌شود و گاه برخی فرزندان می‌توانند به جای پدر و مادر، برای دیگر فرزندان نقش بازی کنند. در چنین مواردی آموزش و پرورش نقش تعیین‌کننده‌ای دارد که تنها به دانش‌آموزان، حفظیات را آموزش ندهد، بلکه به آنها بیاموزد که چگونه از توان ذهنی خود در جهت رشد توانمندی‌هایشان بهره ببرند.

منبع: جام جم / آساره کیانی

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار