نفهميديم چگونه «فاخر» شديم
پارسینه: وحيد موسائيان کارگردان اهل لرستان که چند جايزه جهاني از جمله نشان جشنواره فيلم مسکو را در کارنامه خود دارد، چند سالي است از فيلمسازي مستند فاصله گرفته است. به بهانه اکران آخرين فيلم او، «فرزند چهارم» با اين فيلمساز به گفت وگو نشستيم و نظرش را درباره وضع اکران فيلم، بازخوردها و انتقادهاي مطرح شده جويا شديم.
از فيلم شما با عنوان اثري فاخر ياد مي شود، اساسا فيلم فاخر چيست؟
در سينماي ايران، به فيلمي فاخر مي گويند که بودجه و امکانات خيلي کلان و مناسبات و ارتباطات بسياري داشته باشد. اين تعريفي است که مديران سينمايي يا کساني که تصميم گيرنده هستند، در ذهن جامعه سينمايي انداخته اند، حتي اگر فيلمي از آن امکانات مبرا باشد و آن مناسبات و روابط را نداشته باشد، ولي باز تصويري که در ذهن اهالي سينما و نه تماشاگران مي آيد، بودجه کلان است. وقتي که ما در آفريقا بوديم، در خبرها خوانديم که اسم فيلم ما هم جزو چند فيلمي است که از آن به عنوان فاخر ياد مي کنند. براي من و ديگرعوامل فيلم اين پرسش پيش آمد که اين تعبير فاخر مساوي با امکانات خيلي ويژه است، ولي چرا «فرزند چهارم» فقط يک عنوان گرفت و امتيازات مالي اين گونه فيلم ها شامل حالش نشد؟! اولش زياد حساسيت نداشتم، بالاخره فارابي براي فيلم سرمايه گذاري کرده و هر واژه اي را مي تواند به فيلم هايش اطلاق کند. ما نمي توانيم بگوييم اين واژه را به فيلم ندهيد، ولي همين طور که پيش رفتيم بعدها گفتند فيلم شما واقعا فاخر است. فيلمي درباره جامعه بشري، فقر بشري و نجات کودکان؛ شما خودت قبول مي کني؟ گفتم بله من و گروهم با افتخار اين مساله را قبول مي کنم.
اما صحبت ها حاکي از آن است که شما افزون بر آنچه گفته مي شود، بودجه کلاني براي ساخت فيلم گرفته ايد.
اگر مديران جديد سينمايي آدم هاي منصفي باشند، مي توانند تمام اسناد و مدارک مالي همه فيلم هاي ساخته شده از جمله اين فيلم را ببينند. خودم وقتي سر يک فيلم مي روم، ريز قراردادم را نشان تمام عوامل فيلم مي دهم و هيچ چيز پنهاني ندارم. به صورت علني مي گويم با اين قدر پول و با اين شرايط قرار است فيلم ساخته شود. اميدوارم مديران جديدي که الان در راس سازمان سينمايي هستند بر اساس اين شايعاتي که هست اسناد را بدهند، مردم ببينند که به فيلم فرزند چهارم با توجه به واژه فاخري که همراه دارد چقدر پول داده اند. اصلاشايد يکي از اشتباهات فارابي اين بود که قرارداد اين فيلم را منتشر نکرد. خودم بارها گفتم، اجازه بدهيد اين قرارداد را منتشر کنيم، چه اشکالي دارد؟ آن وقت متوجه مي شويد که گروه فرزند چهارم با تمام مصيبت ها و مشکلاتي که در آفريقا داشتند، چطور با شرافت کار کردند. تيتر اين گفت وگو مي تواند اين باشد: قراردادها را منتشر کنيد!
در واقع مساله اين است که فيلم شما اصلافروش خوبي نداشته است.
من مسئولش نيستم، اول اين که ما سينما نداشتيم. شما ده تا سينما داريد که تازه نصفشان هم تک سئانس نمايش مي دهند. ما در قياس با فيلم هاي ديگر سئانس زيادي نداريم. ضمن اين که اعتقاد دارم پخش خوب خيلي مهم است.
آغاز اکران فرزند چهارم در بهترين نوبت اکران، يعني عيد فطر بود.
بايد براي پخش هر فيلم يک برنامه ريزي و يک استراتژي باشد، آيا به صرف اين که عيدفطر است زمان خوبي است؟ يا به صرف اين که به شما مي گويند توي اين گروه سينمايي فيلمت را گذاشته اند خوب است؟ موفقيت در اکران به مناسبات سينمادار با پخش کننده برمي گردد. الان فيلم هايي در اکران موفق هستند که مناسبات تنگاتنگي بين سينمادار و پخش کننده آنها وجود دارد. جدولي دارند و مي دانند که مثلااز آبان اين فيلم ها و از آذر اين فيلم ها را چطور پخش کنيم، با چه سالن هايي و با چه کيفيتي. با اين شرايط واقعا فروش يک فيلم را نمي توانيم به حساب صرفا خود فيلم بگذاريم. خيلي از فيلم ها هستند که در سالن سينما مي فروشند، ولي بعد شما مي بينيد فيلم خوبي نيست. پس چرا اين قدر فروش کرده است؟ براي اين که يک برنامه ريزي درست پشت سرش بوده است، يعني يک اتاق فکري وجود دارد که مشخص مي کند اين فيلم با توجه به موضوعش و با توجه به بازيگري که دارد بايد به اين صورت پخش شود. اينها خيلي مهم است. نه اين که يک دفعه به شما بگويند فيلمتان بايد در فلان تاريخ اکران شود و اگر نشود اکران آن به اسفند منتقل مي شود.
حالاکه اين فيلم ساخته شده و به نمايش درآمده است، تا چه اندازه توانسته اهداف و خواسته هاي شما را برآورده کند؟
بايد مدتي بگذرد تا ببينيم آن چيزي که من برداشت کرده ام و آنچه که بيننده از فيلم برداشت کرده چه بوده و بعد ببينيم اين برداشت ها چقدر با آن چيزي که من پيش از ساخت فيلم در پي آن بودم ارتباط دارد.
پيش از آغاز ساخت اين فيلم، با خود نگفتيد، بهتر است رنج هاي مردم هموطن و مناظر بکر وطني را به تصوير درآورم؟
من به دنبال مناظر بکر و چشم انداز نبودم؛ داستان فيلم، داستان چشم انداز نيست. داستان شرايط و وضعي است که يک سري آدم با حرفه هاي مختلف در آن قرار مي گيرند، ولي اين که مي گوييد با توجه به مشکلات اقتصادي که در کشور خودمان هست با چه ديدي در سومالي فيلمي ساخته ايد، آن يک بحث ديگر است که مي توانيم درباره آن صحبت کنيم. من به يک کشور بي صاحب و آشوبزده رفتم و فيلم ساختم. در اين حرکت دو نکته وجود دارد؛ اول اين که گرفتاري هاي کشورمان که از زمان ساخت اين فيلم درست نشده است! از قبل هم بوده است. پرسش اينجاست که چرا بوده و چرا ادامه داشته است؟ يکي از وظايف خبرنگاران و رسانه ها انعکاس و بازتاب مشکلات جامعه است. شما به زابل و سيستان و بلوچستان و جنوب کشور برويد و ببينيد با وجود ثروت نفتي موجود در آنجا چه خبر است. همه اينها پيش از فيلم من وجود داشته است، ولي فقط وظيفه من نيست.
ضمنا مگر ساخت فيلم در سومالي موضوع کمي است؟ اين که روزي صد کودک مي ميرد، موضوع کم اهميتي است؟ آيا اين موضوع شما را به عنوان يک فيلمساز ترغيب نمي کند که برويد آنجا فيلم بسازيد؟ اگر اين موضوع شما را ترغيب نکند، پس روش فيلمسازي تان چيز ديگري است. همه اين دغدغه ها در فيلمنامه هم وجود داشت. براي همين يک کارخانه با قدمت و عظمت کفش را نشان دادم که نابود شده است يا يک هنرپيشه سينما را داريم که با وجود اين که مي تواند مثل يک ستاره پز بدهد و توي رسانه ها باشد، اما اينها را رها مي کند و مي رود از کودکان کار عکاسي مي کند. همه تلاشم اين بود که با يک پيش زمينه اينچنيني، شخصيت هايمان را خلق کنيم و آنها را راهي سومالي کنيم.
پرداخت به بحران هاي حاکم در سومالي و عملکرد نيروهاي امدادگر ما در اين کشور آشوبزده در جهت سياست خارجي از دغدغه هاي مسئولان بنياد سينمايي فارابي است. وحيد موسائيان تا چه اندازه با دغدغه فارابي و لزوم کمک به کشور سومالي همراه و همساز است؟
بيشتر کارهاي کمک رساني هلال احمر برايمان مهم بود، همچنين کارهايي که کمتر راجع به آن حرف زده يا ديده مي شود، ولي قصد من تبليغ هلال احمر نبود، توي دل داستان آدم هايي بودند که در آن شرايط خيلي سخت کار مي کردند. اتفاقا فکر مي کنم جا دارد فيلمي که واقعا راجع به کارهايي که پزشکان و امدادگران ايران در آنجا انجام مي دهند، ساخته شود. اين که سياست خارجي ايران چه سياست و چه اهداف سياسي را دنبال مي کند بحث ما نبود، اگر هم اشاره اي شد، بيشتر بحث هلال احمر است.
فيلم شما مستند داستاني يا ملودرامي با ساخت و پرداخت مستند است، به هر دو ژانر نزديک مي شود، ولي با اين حال نه قصه گوست و نه تحقيقي و مستند. خودتان فرزند چهارم را در چه ژانر و دسته بندي اي جاي مي دهيد؟
تمام تلاشم اين بود که فيلم داستانش را در يک بستر مستند پيش ببرد و سعي کردم شخصيت ها بار عاطفي داشته باشند. بعد تلاش کردم اين شرايط با واقعيت موجود در کشوري که آنجا مي روند هم تلفيق شود. اهميتي ندارد اگر بگويند فيلم ترکيبي از داستان و مستند است؛ اتفاقا خوشحالم که مي گويند جلوه هاي مستند فيلم قوي است.
ابتدا قرار بود درباره اين موضوع فيلم مستندي به نام «نُت هاي تشنه» بسازم، ولي وقتي قرار شد داستان را به يک فيلم سينمايي تبديل کنم، تمام جنبه هاي مستند فيلم اوليه را حفظ کردم.
هر کدام از خرده روايت ها و بن مايه هاي فيلم ظرفيت پرداخت بسياري داشت، استعمار نو، پذيرش فرزند خوانده، سقط جنين، تشنگي، گمشدن و انتظار، عشق، مرگ؛ چرا هيچ کدام از قابليت هاي دراماتيک را پرورده نکرديد؟
هر کدام از اين شخصيت ها بايد قابليت هايي در اين داستان مي داشتند که يکي از اين چيزها حرفه آنهاست. مثلارويايي که بازيگر سينماست و يک زندگي ناموفق داشته و بچه اي را از دست داده، مي توانست مقدمات رسيدن به صحنه نهايي را در اختيار ما قرار دهد، يا چرا مظفري تاجر ورشکسته کفش به اين سفر مي رود؟ تمام اينها جزئياتي بود که ما در مرحله نوشتن فيلمنامه تلاش داشتيم نه به طور مستقل بلکه در دل فيلم بيان شود. فکر مي کرديم که تماشاگر هوشمند ما به اين نشانه ها قطعا پي خواهد برد.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال نظر