"میخواستند احمدینژاد را بزنند، من را زدند "
این اختلاف نظرها در سینما ی ما مساله جدیدی نیست. اما مساله اینجاست که ما در این دوره به شدت دچار سوءتفاهم بین مدیریت و سینماگران شدیم. خیلیها خیال میکردند که ما ایستادهایم تا جلوی کار آنها را بگیریم. گاهی اوقات ما پیشنهادهایی برای خود آنها میدادیم و آنها مقاومت میکردند و نهایتا سینما دچار جنجال و تنش میشد.
اگر نقدهای ما به «رسوایی» اعمال نمیشد، فیلم به شدت آسیبزننده میشد/فیلمنامه اولیه دهنمکی به جریان روحانیت ضربه میزد
مثال میزنم برایتان. درباره فیلم «رسوایی» آقای دهنمکی بسیار بحث شد، اگر فیلمنامهای که آقای دهنمکی از ابتدا قرار بود بسازد، عینا ساخته میشد، خیلی مضر و آسیبزننده بود. در همان مرحله فیلمنامه ما به متن نقدهای بسیاری وارد کردیم و خوشبختانه اعمال هم شد. البته یک فیلم ساز هوشمند و عاقل، طبیعی است که وقتی میبیند، کارش در مرحله متن و فیلمنامه مورد نقد قرار میگیرد، در مییابد که ممکن است بعضی نقدها مصلحانه و دقیق باشد و به آنها دقت میکند. کما این که ایشان این کار را انجام داد و بالای 90 درصد نقدهایی که به فیلمنامه وارد شد، را اعمال کرد و فیلمنامه را اصلاح کرد. فلذا دیدید این فیلم که می توانست موجب ضرر و زیان برای بسیاری از افراد شود و به جریان روحانیت، بنیان های اجتماعی و خود حوزه سینما آسیب بزند؛ با حساسیت، دقت، تعامل و جلساتی که به اشکال مختلف در آن بحث و گفتگو شد، توسط فیلم ساز اصلاح شد و کار به نقطه ی اعتماد و اطمینان رسیده شد و فیلم هم ساخته شد و مشاهده کردیم که با کم ترین حاشیه هم اکران شد.
گفتیم اسم «گشت ارشاد» را عوض کنند، اما نکردند و نتیجهاش را هم دیدند
البته گاهی وقتها در فرآیند این بحثها و گفتوگوها فیلمساز تمرد میکرد، یا به تعبیر دیگر ما را دور میزد. این اتفاقات گاهی میافتد و خود این فیلمها آسیب میدید. البته بخشی از این مساله هم برمیگشت به اینکه فیلم ساز ما به مدیر فرهنگی اعتماد نمیکرد. مثلا خاطرم هست که پیشنهاد اکید داشتم که فیلم «گشت ارشاد» اسمش گشت ارشاد نباشد. خب گاهی هست که شما ابزار چکشی داری و میگویی من اصلا مجوز نمیدهم تا اسم را عوض نکنید و گاهی اوقات هم پیشنهاد میدهی.من سعی میکردم رفتار اول را در دوره مدیریت خودم نداشته باشم. پیشنهاد دادیم و قبول نکردند و فیلم روانه اکران شد و متاسفانه مشاهده کردیم که فیلم، فیلم ساز و مردم که از دیدن فیلم محروم شدند همه آسیب دیدند.
نمیخواستیم محیط سینما پادگانی شود
نظر و گمانه ما مبتنی بر یک پیشبینی دقیق بود، مطمئن بودیم مشکل به وجود میآورد؛ فیلمساز گوش نداد و ما به ناچار به خاطر این که نمی خواستیم محیط پادگانی باشد کوتاه آمدیم اما دیدیم که بالاخره آسیب دید. اما جایی که فیلم ساز به حرف ما گوش کرد، می توانم بگویم بالای 90 درصد فیلم سازان نتایج شیرینِ کار خود را دیدند و متوجه شدند که این مسئله به نفعشان است و به فیلم جهت و ارتقای درستی داده شد.
تسنیم: یکی از اساسیترین مشکلات در دوره شما در حوزه مستندسازی است. جریان جدیدی از مستندسازان جوان و انقلابی در این دوره به میدان آمدند و صدای بیرمق حضور فرهنگی و رسانهای ایران در جهان را بلندتر ساختند. تولیدات تقریبا قابلتوجهی هم در این چند سال از طرف مستندسازان با پیگیری خط آرمانی انقلابی ایران به خصوص در نقاط بحرانزاده دنیا به وجود آمد. در همین دو سال بحران سوریه ما با 26 مستند ایرانی مواجهیم، اما نکته مربوط به بحث ما این است که در این جریان، کسی را نمیتوانیم پیدا کنیم که طبق سیستم مدیریتی شما رشد کرده باشد و کار کرده باشد. در مقابل با انبوهی از گلایههای از سوی همین مستندسازان انقلابی از نحوه مدیریت شما مواجهیم.
واقعیت این است که من معتقدم در مستندسازی هم دچار این معضل گسست با عقبه تئوریک و پشتوانه فلسفی و دینی هستیم. گاهی وقتها تحت تاثیر یک کتاب، یک تصویر، یک فیلم، فیلمساز ما دچار یک انگیزش میشوند و حرکت میکنند و می روند فیلمی هم میسازند، چه بسا ممکن است اصلا مبانی آن منبع انگیزشی، خودش مشکلدار باشد.
راه شهید آوینی در «خانگزیدهها» مسیر خطرناکی بود
مستندسازی کار به شدت حساسی است. حتی من معتقدم که شهید آوینی هم زمانی که فیلم "خان گزیده ها" را کار کرد، مسیر خطرناکی را در پی گرفته بود. شروع این کار، بسیار خوب بود، به هر حال بخشی از جامعه ایرانی را به تصویر کشیده بود که به آنها ظلم شده بود اما این مسیر خطرناک بود، طبق تعریف فیلم، همه کسانی که مثلا صاحب کار هستند و کارگر دارند خان میشوند و همان مختصات را دارند.در حالی که ما در صدر اسلام هم داستانهایی در مورد زندگی پیامبر و حضرت علی داریم که آنها هم صاحب باغ و زمین بودهاند و کارگر هم داشتهاند.
این که یک نفر فرایند کشاورزی را مدیریت کند و سیستم را هدایت کند؛ متفاوت است با مسیر سیستماتیک ظلم.یعنی الزاما خوانین، انسانهای منحرفی نبودهاند. خانهایی از دوره قاجار داشتیم که هر ظلمی از دستشان بر میآمد انجام دادند، از طرفی خان هایی هم بودند که رفتند و مجتهد شدند. وقتی تاریخ را مرور می کنید خواهید دید که حتی پدر امام چنین جایگاهی داشته است یعنی افرادی داشته اند که در باغ ها و مزارعشان کار می کردند؛ تفنگچی داشتند.
اگر شهید آوینی همان مسیر را ادامه میداد دچار انحراف و ولغزش میشد
شهید آوینی اگر او می خواست همان فرایند فیلم "خان گزیده ها" را ادامه دهد؛ دچار انحراف و لغزش می شد. خوب شد که ادامه نداد و با شروع جنگ به سمت صحنه دفاع مقدس سوق داده شد. این را به این خاطر میگویم که بدانیم در مستندسازی کار چهقدر حساس است، اگر نسبت به معارف و مفاهیم خودمان، عمیق عمل نکنیم؛ در هر مقطعی امکان دچار شدن به لغزش، انحراف و تاثیرپذیری از اندیشه های وارداتی وجود دارد.
از این نوع گسست شما بگیرید تا گسستهایی که در پیوند این مستندها با دیگر بخشهای مرتبط وجود دارد، مثلا وزارت امور خارجه، باید بخشی از این فعالیتهای مستندسازهای ما را به عنوان یک بسته فرهنگی به مخاطب منطقه ای یا جهانی ارائه دهد، اما این کار نمیشود و این مستندها کارکرد پیدا نمیکنند.
نسبت بودجه به مطالبات در عرصه مستندسازی، یک به بیست است
اما در مورد رابطه مدیریت این دوره با مستندسازان و گلایههای همیشگی آنها، من فکر میکنم بزرگترین مشکلی که در حال حاضر وجود دارد این است که متاسفانه اعتبارات برای ساخت فیلم مستند، نسبت به مطالبات، بسیار کم است. ما در حوزه ی مستند، چالشی جدی داریم، متقاضیان تولید کار در عرصه ی مستندسازی بسیار زیادند. این مساله ظرفیت خوبی است اما اعتباراتی که ما می توانیم وارد عرصه ی ساخت مستند کنیم، نسبت به این نیازی که در جامعه ی مستندسازی وجود دارد، بسیار اندک است و بزرگ ترین مشکل و چالش ما همین است. حالا وقتی مستندساز می خواهد به خارج از کشور هم برود،که دیگر این هزینهها چند برابر هم میشود و این کار را برای ما سختتر میکند.
در مقابل این شرایط به ما گفته میشد که شما چرا از بودجه قسمت های دیگر فرهنگی کم نمیکنید که به سمت مستندسازی بودجه بیشتر بیاید. واقعیت این است که در بخش های دیگر ما فقط آنقدر نگه داشتهایم که حیات آنها قطع نشود.مثلا اگر دیگر بخواهیم از عرصه تولید، تجهیز و یا بازسازی تجهیزات کم کنیم، آنجا دیگر از حیات کلا ساقط میشود.
لذا با این نگاه؛ بودجهای که برای بخش سینمای مستند تخصیص داده می شود، نسبت به مطالباتی که هست؛ حداقل نسبتی در حدود یک به بیست دارد. یعنی در عرصه ی مستندسازی ما بیست برابر این می توانیم فعالیت کنیم اما بودجه به ما اجازه نمی دهد. بسیار تلاش کردیم تا دیگر دستگاه ها را وارد کنیم و آن ها را مشارکت دهیم، اما حتی دیدیم که صدا و سیما هم به دلایل نمی تواند در این مشارکت با ما همراهی داشته باشد. حتی از دستگاههای غیرسینمایی مثل وزارت خانهها هم تقاضا کردیم. مثلا در رابطه با مستندهای لبنان تلاش کردیم از دستگاه هایی که با لبنان همکاری می کنند، دستگاههای عمرانی و یا سیستم های تجاری کمک بگیریم که البته برای مستندسازی درباره کارهای خودشان کمک هایی هم گرفتیم اما نتوانسته ایم این مسیر را قانومند کنیم. نتوانستهایم قانونی بگذاریم که دستگاه های دولتی موظف باشند که مثلا درصدی از بودجه ی فرهنگی و روابط عمومی خودشان را در اختیار مستندسازی قرار دهند. این حرف هزاربار گفته شده، استقبال هم شده، اما عملا اتفاقی نیفتاده. پیش بینی من این بود که اگر مصوب می شد، محقق هم می شد. اما عملا کسی پولی به ما نمی داد، مگر یکی دو موردی که به خاطر رابطه خوب مدیران این دستگاهها اتفاق افتاد. به هر حال وقتی اعتباراتی که در اختیار شماست به نسبت تقاضایی که در حوزه مستند سازی وجود دارد، بسیار اندک باشد، با این شرایط اصلا نمی توان پاسخگو بود. خود به خود منجر به این میشود که اکثر مستند سازان منتقد وضع موجود باشند و حق هم با آنهاست.
خاطره شمقدری حزباللهی مخدوش شد؟
تسنیم: آقای شمقدری 4 سال شما در عالیترین سطح مدیریت سینمای ما بودید و الان این دوران گذشته است و حالا به پایان این دوره رسیدهایم. فکر میکنم مهمترین تفاوتی که در مورد شخص شما اتفاق افتاده است این است: آن خاطره خوش شمقدری حزب اللهی در این چهار سال برای بچههای حزباللهی و متعهد مخدوش شد. بعد از این چهار سال آن تصویر مطلوبی که این بچهها از شما داشتند دیگر از دست رفته است و جای خودش را به یک مدیر بالانشین فرهنگی داده است.کسی که دیگر از ما نیست
این موضوعی که شما میگویید ناشی از چند اشتباه خاص این دوستان است.
فکر میکردند عصای موسی داریم و نداشتیم/ دوران معجزهها تمام شده
مورد اول این است که تصور همه ی ما از یک مدیر انقلابی تصور غلط و ناشیانهای است. خیلی از دوستان فکر میکردند ما عصای موسایی داریم و میتوانیم معجزه کنیم. ما معجزهگر نداریم، ما سخت کوشی داریم، تلاش داریم، ابتکار و خلاقیت داریم، و این کاری بود که ما انجام دادیم.
بین خودم و خدای خودم آرامش خاطر دارم/کار خودم را انجام دادم
نکته دوم این است که عمده دوستان از فضای سینما و فضای فرهنگی هنری کشور شناخت دقیقی ندارند. من این حوزه را می شناختم. با شناخت آمدم وحالا که قرار است از این حوزه بروم، بینی و بین الله، بین خودم و وجدان خودم و خدای خودم آرامش خاطر دارم. احساس می کنم از هر تلاشی که باید در این عرصه میکردم، مضایقه نکردهام. تدبیری که باید به خرج می دادم، داده ام و فکر می کنم به غیر از ضعف ها و خطاهایی که هر انسانی در هر مرحله ای از زندگیش دارد و طبیعت زندگی و ناگزیر است؛ کار خود را به خوبی انجام دادهام. در مواردی هم خدا لطف کرد و من بیش از آن چیزی که تصور می کردم؛ قدم برداشتم.
با بحران فهم سینما روبرو بودیم
چرا نگاه من این است و نگاه بقیه این نیست؟ برای این که من عرصه، ظرفیت ها و آدم های سینمای ایران را می شناسم. اما دوستانی که از بیرون این حرف را می زنند، این تصور دقیق را ندارند. مختصات سینمای ایران را دقیق نمی شناسند. نمی دانند چه جریانات و چه گروه های فکری ای در سینمای ایران وجود دارد. برآورد شفافی از وضعیت ظرفیتهای فرهنگی هنری در سینمای ایران ندارند. من می دانم که فلان فیلمساز واقعا فردی نیست که رویش بشود حساب کرد اما بقیه خیال میکنند که او کارگردان درجه یک سینمای ایران است. توان فرهنگی هنری او، واقعا آن چیزی که نشان داده میشود؛ نیست. صرفا بر اساس اتکا به موقعیت هایی من جمله موقعیت های مادی، در این رتبه قرار گرفته و اگر این موقعیت برای یک جوان دیگر اتفاق بیفتد؛ بسیار جلوتر از او قرار میگیرد، اما کسی این چیزها را نمیداند.
کسی از جریان بوروکراسی و از طرف دیگر مشکل شدید اعتبارات خبر ندارد. از جریانات فکریای که در سینما وجود دارد، دخالتهای جناحها و گروههای سیاسی که در رقابتهای سیاسی حاضرند از هر اتفاقی دستاویز بسازند برای این که حریف را از میدان بهدرکنند، کسی چیزی نمیداند. اینها واقعیتهایی است که وجود دارد. من هم با شناخت از مجموعه این موارد، احساس میکنم که به لطف الهی، گامهای بسیار خوبی برداشته شده است. نکته بعدی این است که ما با بحران فهم سینما روبهرو هستیم. یک فیلم ساختهایم که مثلا حرفی بزند در راستای حرف انقلاب، اما شمای برداشتی کاملا متضاد می کنید، و با نوعی تناقض رو به رو میشوید.این مساله کوچکی نیست، ما در سوءتفاهمها در سینما زندگی میکنیم و این به شدت به ما ضربه زد.
ممکن است رفتار شما در داخل انقلابی به نظر برسد، اما در عرصه بینالمللی به وجهه جمهوری اسلامی آسیب بزند
نکته بعدی به فرایند هایی بر می گردد که مناسبات کشور ایران را در داخل و خارج کشور تعریف میکند. برای مثال گاهی رفتار شما، ممکن است در داخل رفتار انقلابی به نظر بیاید و بخشی از جامعه از این تصمیم لذت ببرند، مثلا فیلمی توقیف یا فیلمسازی تنبیه شود. اما کمتر توجه دارند که این اتفاق در عرصه بین المللی چه آسیب هایی برای جمهوری اسلامی ایران در پی دارد. چه تصویر های منفی از جمهوری اسلامی ایران، می سازد. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که اگر دو نفر در کنار میدان ونک فریاد بزنند؛ فردا در همه رسانه های دنیا پخش خواهد شد که در جمهوری اسلامی ایران، یک انقلاب خیابانی شکل گرفته است. ما امروز با این پدیده روبرو هستیم. شرایط امروز ما مانند پانزده یا سی سال قبل نیست.
پای اصول میایستیم، اما خیلی از موارد ربطی به اصول نداشت
البته مفهوم این حرف، این نیست که به دلیل تبلیغات سوء دشمن، از اصول خود باز گردیم؛ قطعا اگربرضد اصولمان باشد؛ پای آن ایستاده و بهایش را خواهیم داد اما بعضی زمانها اتفاقاتی میافتد که تصمیم ما ربطی به اصولمان ندارد و یک تصمیم موردی و قابل حل هست. می توان آسیب ها و فواید آن را با تدبیر مدیریت، ارزیابی وجمع بندی کرد و آسیب های آن را به حداقل رساند و نتایج مثبت موضوع را افزایش داد. این فرایند ها را مدیر متوجه می شود و کسانی که بیرون مجموعه هستند؛ حرکت های ظاهری قضیه را می بینند؛ به قضاوت مینشینند و تصور میکنند که مثلا آقای مدیر ترسیده و یا از مواضعش کوتاه آمده است؛ درحالی که واقعا اینگونه نیست. در هر عرصه اجرایی و نه به طور خاص فیلم سازی، اجرا و مدیریت اجرایی اقتضائات خاص خود را دارد. اقتضائات مدیریتی ایجاب می کند که گاهی وقتها تصمیماتی بگیرید که از جنس مصلحت اندیشی باشد. راه گریزی وجود ندارد.
رسانههای حزباللهی فضای تخریب وحشتناکی علیه من به راه انداختند/ میخواستند احمدینژاد را بزنند من را زدند
نکته آخر فضای تخریبی وحشتناکی بود که در رسانهها و به خصوص رسانههای حزباللهی مثل یک روزنامه مشهور در مورد من به راه افتاده بود. ظاهرا این افراد به این نتیجه رسیده بودند که باید احمدی نژاد را تخریب کرد و هر چیز و هر کسی که منتسب به او بود را بینصیب نگذاشتند. هر چیزی را بهانه و دستاویز این تخریب قرار دادند و بیتقوایی هم در این رابطه و قضایا فراوان شد. اخبار دروغ نوشتند؛ اخبار و اتفاقات را تحریف کردند.
برای حفظ آبرو به سازمان سینمایی نیامدم
من اعتقاد داشتم که یک مدیر جمهوری اسلامی، به خصوص در حوزه فرهنگ، مخصوصا در سینما، اولین چیزی که با خدا معامله میکند، باید آبرویش باشد. من برای حفظ آبروی خودم به سازمان سینمایی نیامدم. آبرویی هم اگر هست؛ خداوند داده و من آن را تقدیم او می کنم تا راحتتر کار کنم. اگر به دنبال آبروی خودم بودم نباید این سمت را قبول میکردم؛ همچنان که افرادی بودند که این سمت را نپذیرفتند.
برایم مهم نبود که آبرویم چه میشود/ با خدا و امام و شهدا عهد بسته بودم
اگر نظام، نظام جمهوری اسلامی و نظام مقدسی است؛ کار در هر بخش جزئی جمهوری اسلامی هم مقدس است و در نزد خداوند اجر و قرب دارد.من معتقدم در بخش های حساسی مانند سینما اتفاقا این اجر بیشتر است. من با این نیت آمدم و برایم مهم نبود که آبرویم چه خواهد شد. آبرو را خداوند داده است؛ هر زمانی هم بخواهد؛ میگیرد. آنچه که برای من اهمیت داشت این بود که بر اساس آن رابطه ای که با خدا و عهدی که با امام و شهدا دارم؛ گام بردارم.
سایتهای اصولگرا به «سیوسهروز» هم رحم نکردند/ مگر رهبری از این فیلم تعریف نکرد؟
متاسفانه کارهای خوب ما بیان و دیده نشد و حتی تخطئه شد. «سی و سه روز» فیلم بسیار خوبی بود. اگر ما طرفدار ولایت و رهبری هستیم؛ بارها در کلام ایشان به نیکی از این فیلم یاد شد. حداقل کاری که رسانههای طرفدار انقلاب باید انجام می دادند، تقدیر و تشکر از این فیلم بود. سایت ها و فیلم های اصولگرا به این فیلم هم رحم نکرده و به آن حمله کردند. امثال این فیلم که در این فرایند ساخته شده، بسیار است و یکی از اشخاصی که مصمم و پیگیر بود تا چنین فیلم هایی ساخته و تولید شود و به نتیجه برسد؛خود من بودم.
تیتر زدند که بعد از رفتن شمقدری ریلهای سینما باید به جای خودش برگردد/ شاید یک سال دیگر بخشی از اتفاقات را بازگو کردم
چند وقت پیش یک روزنامه سینمایی تیتر زد که بعد از رفتن شمقدری؛ " باید ریل ها به جای خود برگردد".معنی این تیتر چیست؟ معنی این است که اتفاقی رخ داده است و نگرانند این اتفاق ادامه پیدا کند. این اتفاق ناظر به کجاست؟ فعلا صلاح نیست؛ اما شاید یک سال دیگر بخشی از این اتفاقات را به زبان بیاورم. ما حرفمان این بود که آن آینده ای که شما برای سینما و عرصه فرهنگی ایران طراحی کردهاید؛ مناسب نیست؛ حتما باید مسیر تغییر کند و ما این کار را انجام خواهیم داد و به تعبیر خودتان ریل گذاری جدیدی انجام خواهیم داد. این اتفاقات باید توسط رسانهها شناسایی، دفاع و تشریح شود؛ جهت سینما باید به تعبیر رهبری، کلید پیشرفت کشور باشد. سینمای خنثی، سینمای بی هویت و بی ارتباط با اتفاقات جامعه فایده ای ندارد البته ما جلوی ساخت چنین فیلم هایی را نگرفتیم اما چنین سینمایی را نه تشویق و نه حمایت کردیم.
ارسال نظر