گوناگون

تصاویر/ وحشتناک‌ترین دفرمیته های بدنی تاریخ (۱۶+)

پارسینه: در اینجا از افراد بدشانسی نام می بریم که از نقص عضو یا دفرمیته های بدنی شدیدی رنج برده اند یا می برند.

در اینجا از افراد بدشانسی نام می بریم که از نقص عضو یا دفرمیته های بدنی شدیدی رنج برده اند یا می برند. بعضی از آنها به کمک طب مدرن توانسته اند به زندگی عادی برگردند. داستان بعضی دیگر تراژیک و بعضی از آنها امیدبخش است.

10. رودی سانتوس، مرد هشت پا

رودی سانتوس 69 ساله، اهل فیلیپین، از وضعیت بسیار نادری به نام Craniopagus parasiticus یا دوقلوی انگلی رنج می برد. او پیرترین فردی است که چنین وضعیتی دارد. یک جفت دست و یک پا به شکم و لگ رودی چسبیده است. هنگامی که او در شکم مادرش بوده، دوقلوی او به بدنش جذب می شود و این اندام ها از دوقلوی انگلی اش به او می چسبند و باقی می مانند. یک جفت سینه، یک سر رشد نیافته با گوش و مو هم به بدن او چسبیده اند.



رودی در دهه هفتاد و هشتاد، در سفر با یک سیرک عجیب و غریب، تبدیل به چهره ای ملی شد. او جاذبه اصلی این نمایش بود و شبی 20 هزار پزو درآمد داشت. در همین نمایش بود که لقب مرد هشت پا به او داده شد.

او در اواخر دهه هشتاد ناپدید شد و حدود 10 سال در فقر کامل به سر برد. در سال 2008، دو پزشک او را معاینه کردند تا ببینند آیا می شود روی او جراحی انجام داد یا خیر. آنها به این نتیجه رسیدند که می توانند دوقلوی انگلی او را جدا کنند، ولی رودی تصمیم گرفت که این عمل رویش انجام نشود. او به تدریج به این قسمت از بدنش علاقمند شده بود.

9. مانار ماجد، دختر دو سر

مانار ماجد در سال 2004 در قاهره به دنیا آمد، او نیز از بیماری دوقلوی انگلی رنج می برد. مانار و خواهر دوقلویش از قسمت سر به هم وصل بودند. خواهر دوقلوی او هیچ اندامی ندارد و فقط لبخند می زند، پلک می زند و گریه می کند.



مانار در ده ماهگی حالش وخیم شد و به بیمارستانی در قاهره منتقل شد. پزشکان به این نتیجه رسیدند که اگر دوقلوی انگلی او جدا نشود، هر دوی آنها می میرند. متأسفانه بعد از جدا کردن، خواهر مانار که از خون او تغذیه می کرد و بدون او نمی توانست زنده بماند مرد. کمتر از یک سال بعد، مانار هم بخاطر عفونت مغزی ناشی از جراحی، مرد.

8. مین آن، پسر پولکی

مین آن نام پسر یتیمی اهل ویتنام است که با اختلال پوستی ناشناخته ای به دنیا آمد که باعث می شود پوست او پوسته پوسته و پولکی شود. این باور وجود دارد که بیماری او ناشی از "عامل نارنجی" است. عامل نارنجی یک ماده شیمیایی برگ زدا است که در جنگ ویتنام، آمریکایی ها از آن استفاده کردند. این بیماری باعث می شود که او بدنش داغ شود و پوستش بدون حمام مداوم ناراحت می شود. دوستانش به او لقب ماهی داده اند.

7. جوزف مریک، مرد فیلی

احتمالاً مشهورترین فرد این لیست، جوزف مریک یا "مرد فیلی" است. او در سال 1836 در انگلستان به دنیا آمد و در لندن و کل دنیا مشهور شد. او با سندروم پروتئوس به دنیا آمد. این سندروم باعث می شود که برآمدگی های بزرگی روی پوست ایجاد شود و استخوان ها دفرمه و ضخیم شوند. مادر جوزف وقتی او 11 سالش بود مرد و پدرش هم او را طرد کرد. جوزف در نوجوانی خانه را ترک کرد و قبل از بستن قرارداد با یک شومن، در لیسستر کار می کرد. او بازیگر اصلی نمایش ها بود و نام او روی صحنه، "مرد فیلی" بود.



بخاطر اندازه بزرگ سرش، مجبور بود نشسته بخوابد. زیرا سرش آنقدر سنگین بود که نمی توانست دراز بکشد. شبی از شب های سال 1890 او تصمیم گرفت مانند انسان های بخوابد، ولی گردنش شکست و صبح روز بعد او را مرده یافتند.

6. دیدیه مونتالوو، پسر لاکپشتی

دیدیه مونتالوو اهل یکی از روستاها کلمبیاست که با بیماری مادرزادی melanocytic nevus به دنیا آمد. این بیماری باعث می شود که خال هایی با سرعت فوق العاده زیاد در تمام بدن رشد کنند. در نتیجه یک خال در پشت دیدیه رشد کرد و خیلی بزرگ شد. این خال بزرگ که شبیه لاک لاکپشت بود، باعث شده بود دوستانش به او "پسر لاکپشتی" بگویند.



روستایی ها می گفتند که دیدیه هنگام گرفتن ماه به دنیا آمده و این خال بزرگ، کار دست شیطان است. به همین دلیل، دوستانش از او می گریختند و از مدرسه طرد شده بود. نیل بالسترود، جراح انگلیسی، وقتی قضیه بیماری دیدیه را شنید، به بوگوتا سفر کرد تا او را عمل کند و خال او را درآورد. هنگام جراحی دیدیه شش سالش بود و عمل جراحی با موفقیت انجام شد و کل خال برداشته شد. حالا دیدیه به مدرسه می رود و زندگی شاد و معمولی دارد.

5. مندی سلارز

مندی اهل لانکاشایر انگلستان است و به سندروم پروتئوس مبتلاست، یعنی همان سندرومی که مرد فیلی داشت. سندروم پروتئوس بسیار نادر است و می گویند در کل دنیا فقط 120 نفر به آن مبتلا هستند. این سندروم باعث شده که پاهای مندی بسیار بزرگ شوند و روی هم 95 کیلوگرم شوند. او کفش های دست دوزی به قیمت 4000 دلار می پوشد. همچنین یک خودروی مخصوص به خودش دارد که می تواند بدون استفاده از پاهایش با آن رانندگی کند.



بعد از آنکه مندی دچار ترومبوز وریدی عمیق و MRSA شد، پزشکان تصمیم گرفتند یکی از پاهای او را قطع کنند. ولی بعد از جراحی، بخش باقیمانده پای او شروع به رشد کرد و برای پای مصنوعی اش خیلی سنگین شد. او حالا پای مصنوعی جدیدی دارد که برای بقیه عمرش می ماند.

4. پیترو بیاکاتوندا

پیترو پسری از روستای کوچکی در اوگاندا است که به سندروم کروزون مبتلاست. از هر 25000 نوزاد یک نفر به این سندروم مبتلا می شود. ولی مورد پیترو بسیار شدید است. سندروم کروزون موجب بد شکل گرفتن جمجمه می شود و باعث می شود که تخم چشم از حدقه بیرون بزند و گوش ها رو به پایین می شوند. بنابراین در قوه بینایی و شنوایی مشکل ایجاد می شود. در کشورهای توسعه یافته، دفرمیته های ناشی از سندروم کروزون معمولاً خیلی زود پس از تولد درمان می شوند، ولی پیترو بعد از تولد درمان نشد زیرا او کیلومتر دورتر از بیمارستان به دنیا آمد.



همسایه ها پیترو بخاطر ظاهرش او را آزار می دادند و طرد می کردند و او خودش را در خانه حبس می کرد و اصلاً بیرون نمی رفت. پزشکی که از روستای آنها می گذشت، متوجه بیماری او شد. این پزشک برایش پول کافی جمع کرد تا او را به آستین تگزاس ببرد و جراحی روی او انجام شود. پیترو شش ماه در تگزاس ماند تا پزشکان جمجمه او را مجدداً شکل دادند، این روند بر عصب بینایی و مغز او فشار زیادی وارد کرد. جراحی دومی برای شکل دهی مجدد به استخوان دور چشم های پیترو انجام شد. در این جراحی مشکلاتی پیش آمد و او 80 درصد از کل حجم خونش را از دست داد و شرایطش بحرانی شد. خوشبختانه او زنده ماند و حالا در روستایش زندگی شادی دارد.

3. خوزه مستره

خوزه مستره اهل لیسبون پرتقال است. وقتی خوزه چهارده سالش بود، دفرمیته بزرگی روی لب هایش شروع به رشد کرد. این تومور طی سالها دائماً رشد کرد و وزن آن به 5 کیلوگرم رسید. تومور خوزه باعث شد که یک چشم او کور شود و نفس کشیدن، غذا خوردن و خوابیدن برایش سخت شده بود. او بخاطر دریافت اطلاعات غلط پزشکی، تشخیص های غلط، کمبود بودجه و اکراه نسبت به درمان بخاطر باورهای مذهبی، 40 سال از عمرش را بدون درمان سپری کرد.



در سال 2010، خوزه به شیکاگو سفر کرد تا پزشکان چهار عمل جراحی برای برداشتن تومور او انجام دهند و صورتش را ترمیم کنند. توده تومور در عمل اول کاملاً برداشته شد و در سه عمل بعدی صورت او ترمیم شد. همه جراحی های موفقیت آمیز بودند. خوزه چند هفته بعد از درمان، به لیسبون برگشت.

2. دده کوسوارا، مرد درختی

دده کوسوارا اهل اندونزی است و بیشتر عمرش از عفونت قارچی بسیار نادری به نام Epidermodysplasia verruciformis رنج برده است. این عفونت موجب رشد قارچ های سخت و بزرگی از بدن او می شود که پوستش را بسیار شبیه به پوست درخت می کنند. دده بخاطر این وضعیت نمی تواند ابتدائی ترین کارها را با دستانش انجام دهد، زیرا دستانش خیلی بزرگ و سنگین شده اند. قارچ مذکور در تمام بدنش و بیشتر روی دست ها و پاهایش رشد می کند.

در سال 2008، دده به ایالات متحده رفت تا پزشکان زگیل های شش کیلوگرمی بدن او را بردارند. بعد از عمل، پیوند پوست روی دست ها و صورتش انجام شد. متأسفانه این عمل موجب توقف رشد قارچ نشد و در سال 2011 عمل های دیگری روی او انجام شد. بیماری دده هنوز درمانی ندارد.

1. الامجان نماتیلاف

"جنین در جنین" نام آنورمالیته رشدی بسیار نادری است که در هر 500 هزار نوزاد، یک نفر به آن مبتلا می شود. دلیل آن هم مشخص نیست، ولی بسیاری از دانشمندان معتقدند که در مراحل اولیه بارداری اتفاق می افتد که جنینی در بدن جنین دیگری رشد می کند. بسیاری از دوقلوهای انگلی کوچک هستند و زیاد رشد نمی کنند. ولی بعضی از آنها نیز اندازه بزرگی دارند. الامجان نماتیلاف، اهل قزاقستان، یک دوقلوی انگلی با مو، اندام، دندان، ناخن، اندام تناسلی و یک سر و صورت داشت. این دوقلو تا هفت سال قبل از آنکه کشف شود داخل بدن او زندگی می کرد.



در سال 2003، پزشک مدرسه الامجان متوجه شکم برآمده او شد و او را به بیمارستان فرستاد. پزشکان او را معاینه کردند و فکر کردند او کیست دارد. هفته بعد، الامجان جراحی شد و در کمال شگفتی جراحان یک بچه به وزن دو کیلوگرم و طول 20 سانتیمتر در شکم او پیدا کردند. پزشک جراح الامجان می گفت که انگار او در ماه ششم بارداری بوده است. والدین الامجان معتقد بودند که این وضعیت او ناشی از تابش در فاجعه چرنوبیل است، ولی کارشناسان این ایده را رد کردند. الامجان بهبود یافت، ولی تا امروز او نمی داند که داخل بدنش یک قل دیگر داشته است.


منبع: برترین ها

ارسال نظر

  • بستان ابادي

    فقط ميتونم بگم خدايا شكرت از اين نعمت هاي تو..جل الخالق

  • ghanari

    خیلی تحت تاثیرقرارگرفتم واینجاس که به نعمتای بیشمارمون پی میبریم خدایا شکرت

  • الی

    وای هیچکدوم ترسناکتر از مانار ماجد نبود...فکرشو بکن یه سر بهت وصل باشه که گریه و خنده میکنه...

  • FARNAZ

    خدایاصدهزارمرتبه شكرت

  • امین

    فقط میتونم بگم خدایا شکرت...................

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار