پژمان جمشيدي: اوايل ميگفتند پول داده تا بازي كند
پارسینه: «پژمان جمشیدی» در روزهایی که خوب میدرخشد و تیتر یک تمامیرسانههاست...
«پژمان جمشیدی» در روزهایی که خوب میدرخشد و تیتر یک تمامیرسانههاست، هیچ تفاوتی با گذشتهاش ندارد. هنوز همانقدر با تواضع و احترام پاسخگوی تکتک خبرنگاران و مردم است. او در روزهایی که استعداد خودش را در بازیگری اثبات کرده، همچنان از حیث اخلاق از سایرین متمایز است و شاید در محافل مختلف بیشتر از اینکه صحبت از بازی او باشد، صحبت از منش و جنبه بالای اوست که سریال پژمان هم از همین مهم بهره برده است.
او که این روزها به واسطه بازیاش پدیده تلویزیون است به واسطه اخلاق، چیزی که این روزها در جامعه بیحوصله ما روز به روز کمرنگتر میشود، محبوب بسیاری شده که پرسپولیسی و استقلالی هم نمیشناسد. او در روزهایی که به غایت پرمشغله است ساعتی را به ما اختصاص داد تا به بهانه سریال پژمان گپ بزنیم. ما نیز سعی کردیم تا جایی که میسر بود از سؤالهای تکراری که بارها صحبتش شده است گذر کنیم.
بازیگری کار سادهای نیست. با توجه به اینکه تا به حال نه آموزش دیده بودید و نه تجربهای داشتید، چطور فکر کردید از پسِ چنین نقشی بر میآیید؟
من تا زماني كه كار پخش شد هم فکر نمیکردم از پسش بر بيايم؛ (میخندد) ولی حقیقتش این است که من به برادران قاسمخانی، سروش صحت و همچنین سابقه خوب تهیهکننده، آقای چگینی اعتماد کردم. زماني که کار را قبول کردم، اصلا فکر نمیکردم تلویزیون چنین مخاطب گستردهای داشته باشد. وقتی متوجه شدم تا این حد مخاطب بالاست و با چنین اقبالی مواجه شدیم، فکر میکردم اگر به هر دلیلی کار موفق نمیشد چه اتفاقی میافتاد. در آن صورت برای فراموش شدن آن خاطره بد، یک سال بايد از ایران دور ميشدم! آن اوایل که با این حجم مخاطب مواجه شدم، شبها با نگرانی میخوابیدم. حالا خیلی خوشحالم که خدا را شکر اتفاق خوبی افتاد و مردم راضیاند.
یکی از مهمترین ریسکهایی که کردهاید، استفاده از نام خودتان برای چنین نقشی است؛ آن هم در شبکهای سراسری که مخاطب چند ده میلیونی دارد. چه شد که پذیرفتید چنین ریسکی کنید؟
روزی، من و بیژن بنفشهخواه برای خرید لباس رفته بودیم. بیژن به من گفت: «واقعا دمت گرم که میخوای این نقش را بازی کنی، فکر نمیکنم هیچکس قبول میکرد چنین کاری بکنه.» حتی یک بار وقتی برای پیمان قاسمخانی پیامک دادم و تشکر کردم برای اینکه کار اینقدر خوب شده است در جوابم گفت: «ما از تو ممنونیم هیچکس حاضر نمیشد با خودش شوخی کند.» من تصمیمم را گرفته بودم و فکر میکردم کارم درست است و خوشبختانه از آن لحظهای که تصمیم گرفتم چنین کاری بکنم تا همین حالا، یک لحظه هم پشیمان نشدم.
باید پذیرفت که بیشتر مخاطبان این دست سریالها، نوجوانان و جوانان هستند که غالبا زمانی که شما در فوتبال مطرح بودید، سنشان کم بوده است و خاطره واضح و روشنی از آن دوران ندارند. با این حجم شوخیای که با خودتان کردید نگران نبودید که این شوخیها را باور کنند؟
اولا که جوانان این دوران، خیلی از زمان جلوترند و به خاطر دسترسی به اینترنت به راحتی با همه اطلاعات در ارتباطند؛ ولی طبیعتا من به همه چیزهایی که میگویید، فکر کردم؛ اما پررنگ نبود. اینقدر به کارم معتقد بودم که هیچوقت شک نکردم و فکر میکردم مردم را میشناسم و مطمئن بودم آنها، همان چیزی را که در سریال میبینند باور نمیکنند و به راحتی میتوانند پژمان جمشیدی فوتبالیست را از پژمان جمشیدی سریال تمییز دهند و درست هم فکر میکردم.
اما به هر حال یک عدهای این شوخیها را باور کردهاند یا مثلا از هم میپرسند: «واقعا وضع مالی خوبی ندارد؟» یا «مثلا هیچ تیمینمیخواستش؟» در حالی که در واقعیت این نیست، یا حتی عدهای با اینکه توانستهاند پژمان فیلم را از خودت تفکیک کنند، چون به راحتی با خودت شوخی کردهای، فکر میکنند راحت میتوانند با شما شوخی کنند. مثل عادل فردوسیپور که در مصاحبهاش، به راحتی، مقابل آن همه بیننده با شما شوخیهای متعددی کرد. هیچکدام از اینها شما را ناراحت نمیکند؟
نه اصلا، چرا باید ناراحت بشوم؟ به نظر من کارنامه هر کسی مشخص است. مثلا در مورد فوتبال، من هر چقدر هم تلاش کنم که بگویم من در سمت راست فوتبال ایران مثل مهدی مهدویکیا بودم نمیتوانم؛ چراکه جایگاه هرکسی مشخص است و همینطور پایینتر از چیزی هم که بودهام را نمیتوانم بگویم. کارنامه من روشن است و با حرف من يا کسی دیگر تغییر نمیکند و مردم آن چیزی را که باید بدانند، میدانند حالا اگر عدهای میخواهند این حرفها را جدی بگیرند من آن را به مردم تعمیم نمیدهم. از شوخیها هم اصلا ناراحت نمیشوم.
واکنشتان در برابر کسانی که فکر میکنند دوست داری، دیده شوی چیست؟ مثلا برخی از خبرنگاران که در مقابل حُسن برخوردت میگویند دوست دارد دیده شود، چیست؟
زماني كه فوتبال بازی میکردم نيز میدیدم که وقتی جواب تلفن برخی خبرنگاران را میدهم میگویند: «عشق مصاحبه است!»؛ در حالی که من فقط میخواستم به آنها احترام بگذارم؛ ولی آنها عادت کرده بودند که فوتبالیستها جواب تلفنشان را یا به کل ندهند یا به راحتی پاسخ ندهند و متوجه نمیشدند که من قصدم احترام به آنهاست. شاید زمان فوتبال که میزان مصاحبههایم کمتر بود، میتوانستند چنین انگی به من بزنند؛ اما حالا در این شرایط که البته میدانم مقطعی است، نه ادعایی دارم نه به آن دلخوشم.
اینقدر برای مصاحبه با من تماس میگیرند که به راحتی میتوانم به خیلیهایشان جواب منفی بدهم و باز هم روی کیوسک پر از مصاحبههایم باشد؛ اما من سعی میکنم احترام همه را نگاه دارم تا کسی نگوید چون به فلان موفقیت رسیده خودش را میگیرد.
علاوه بر آن، اگر به دیده شدن باشد هر شب 50 دقیقه نزدیک به 40 میلیون نفر مرا میبینند دیگر چه نیازی به این همه وقت گذاشتن برای مصاحبه است؟ پیامهایی در فیسبوک برایم میفرستند که دیده نمیشود؛ ولی قسم میخورم که من به تکتکشان جواب دادهام؛ شاید چیزی بیش از 5000 پیام! حتي در حد یک کلمه سعي كردهام به آنها پاسخ دهم؛ چون دوست ندارم کسی فکر کند خودم را میگیرم و قدردان مهر مردم و اهالی رسانه نیستم. به جز همه اینها، من حتی با روزنامههایی که فقط متعلق به یک شهر است هم حرف زدهام؛ آنها که دیده نمیشوند؛ مسئله احترام است. بزرگترین وحشت زندگیام این است که کسی از من دلخور شود؛ یعنی حتی کسی که در فیسبوک نمیشناسم اگر از من دلخور شود تلاش میکنم برایش توضیح دهم تا دلگیر نباشد.
تجربه ثابت کرده مردم به چهرههای مطرح علاقهمندند؛ اما همین مردم اگر متوجه شوند چهرهای مغرور است از او فاصله میگیرند و برعکس وقتی متوجه خاکی بودن و اخلاقمداری آن شخص میشوند بیشتر دوستش میدارند. این روزها در محافل فوتبالی، بحث اخلاق ورزشی گمشده یا کمرنگ شده، داغ است. به عنوان چهره مطرحی که این روزها به خاطر اخلاقت مردم بیشتر دوستت دارند، نظرتان چیست؟
به نظرم این فقط به فوتبال ارتباط ندارد. متأسفانه کل جامعه دچار چنین مشکلی است. اصلا انگار همه چیز تغییر کرده. اتفاقا یکی از خبرنگاران ورزشی پرسید كه احترام به بزرگترها در ورزش از میان رفته و من گفتم که در جامعه هم همینطور شده است. واقعا آن احترامیکه پیش از ما به بزرگترها گذاشته میشد، ما میگذاریم؟! اصلا انگار جای ارزشها تغییر کرده حالا بعضی چیزها بهتر شده؛ اما خب برخی موارد هم واقعا قابل دفاع نیست. در کل، این بحث اخلاق، قابل تعمیم به جامعه است. به نظرم درست است که هر انسانی با توجه به شغلش در محیطی قرار میگیرد که روی اخلاق او تأثیرگذار است؛ اما آن ریشه و بنیان شخصیت هر آدمیبه خانواده برمیگردد.
این سریال بنا بود ماه رمضان پخش شود، چه شد که به تعویق افتاد؟
این سریال قرار بود نوروز پخش شود که به دلایلی نشد. بعد صدا و سیما خواست که ماه رمضان پخش شود که گروه ما نتوانست این کار را انجام دهد. البته خواست خود تهیهکننده بود، پاییز پخش شود.
معمولا هر سکانس را در چند برداشت میگرفتید؟
برداشتها زیاد نبود؛ اما مثلا سر آن سکانسی که بیژن بنفشهخواه خاطره باتریسازی را میگوید، من صد بار خندیدم و خیلی هم بامزه بود و یکی از خاطرات خوب پشت صحنه سریال است؛ اما کلا تعداد برداشتها زیاد نبود.
پیش میآمد دیالوگی را بداهه بگویید یا خودتان پیشنهاد بدهید؟
بله؛ اما 90 درصد به متن متعهد بودیم و برای آن چیزهایی هم که به نظرمان میآمد با نویسندگان هماهنگ میکردیم.
چون نقش اصلی را شما به عنوان یک پرسپولیسی بازی میکنید و شوخیهای متن هم با شماست برخی معتقدند سریال ناخواسته استقلالی شده است. این را قبول دارید؟
اولا که درست است پژمان قصه ما، یک رزومه پرسپولیسی دارد؛ اما مهم فوتبالیست بودن اوست و بحرانی که با آن مواجه شده. ثانیا برخی نيز میگویند سریال پرسپولیسی است؛ چون یک پرسپولیسی نقش اصلی آن را ایفا کرده، به هر حال نظرات متفاوت است؛ اما به نظرم ما با هر دو طرف شوخی کردیم و سریال ما به هیچ سمتی گرایش ندارد.
اتفاقی که در «پژمان» میافتد، میتواند قابل تعمیم به تمام مشاغل باشد. در واقع میخواهم بگویم آیا این سریال میخواسته به نقد فوتبال بپردازد؟
همینطور که گفتید این موضوع به تمامیمشاغل قابل تعمیم است. مثلا جراحی که حالا دستانش میلرزد و نمیتواند جراحی کند. باید بگویم، سریال ما اصلا فوتبالی نیست. نگاه ما در این سریال یک بازخورد اجتماعی به یک انسان است از زاویهای که تاکنون به آن پرداخته نشده بود. این شخصیت چون شغلش فوتبال است حرف از فوتبال هم به میان آورده میشود وگرنه پژمان رویکردش کاملا اجتماعی است. حتی ما در سریال نشان میدهیم خیلی از مشکلات همین فوتبالیستها به رفتار جامعه برمیگردد. مثلا اینکه انتظار دارند حتما ماشین آخرین مدل سوار شوند یا راحت هر چیزی را با هر قیمتی بخرند!
بعد از اینکه متوجه شدید اکثر بازخوردهای مثبت «پژمان» به سمت شماست، پشیمان نشدید که پایینتر از همه قرارداد بستهاید؟
نه؛ من اصلا توقع مالی نداشتم. آن اوایل که حتی شایعهاش بود که پول داده، بازی کرده! اما نه من واقعا کمترین قرارداد را بستم و اصلا هم ناراضی نیستم. من از همان اول همهچیز را دست آقای چگینی و پیمان قاسمخانی سپردم.
بازی با بازیگران باتجربه و حرفهای چطور بود؟
برایم واقعا باعث افتخار بود، واقعا هر کدامشان برایم کلاس بازیگری بودند. شما میگویید من کار بزرگی کردهام که اجازه دادم با شخصیتم شوخی شود؛ اما من فکر میکنم بچههایی که آمدند کنار من بازی کردند خیلی روح بزرگتری دارند. مثلا خانم دهقان که بعد از درخشش در ساختمان پزشکان حاضر شد، نقشی کوچک ایفا کند و همینطور تمامیدوستان. کار بزرگی کردند پذیرفتند در سریالی بازی کنند که نقش اصلی آن یک نابازیگر بود و نام سریال هم به اسم او بود. درست است یک بخش ماجرا رفاقت است که میان ما بود؛ اما کار حرفهای رفاقتبردار نیست من همینجا از تکتکشان سپاسگزارم.
بارها از دیگران شنیدهام یا شخصا در جمعی دیدهام در سکانسهایی که حضور ندارید پیش میآید مردم با هم حرف بزنند و بحث کنند؛ اما به محض حضور شما همه حواسشان به سریال است. بازیگران حرفهای وقتی این بازخوردها را میگرفتند از کمتر دیدهشدن خودشان مکدر نمیشدند؟
اولا که من فکر میکنم تکتکشان درخشیدهاند. مثلا الان همه جا صحبت از بازی خوب سام درخشانی و خانم رهنماست. ثانیا باید بگویم این كار گروهي که میشنوید، دقیقا در این گروه وجود دارد. همگی برایشان مهم است کار دیده شود و همه برای رسیدن به این هدف تلاش میکنند.
در مصاحبههای پیشینتان گفته بودید که هنوز برنامه مشخصی برای آینده ندارید. حالا که آخر سریال است، هنوز هم تصمیم نگرفتهاید در این مسیر بمانید یا خیر؟
راستش همین تله فیلم هم ناگهانی شد و هنوز نمیدانم دقیقا چه میشود؛ اما این کار را دوست دارم.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید به تقدیر معتقدید و کمتر به اختیار. حالا تقدیر و البته تلاش خودتان شرایط خوبی را برایتان مهیا کرده است، شمامیخواهید دست روی دست بگذارید یا با انرژی ادامه دهید؟
نه! منظور من از اینکه به تقدیر معتقدم این نیست که تلاش نکنم. حتما باید برای هر چیزی که دوست داری تلاش کنی. من هم برای همه کارهایی که دوستشان داشتم و مخالف عرف و شرع نبوده تلاش کردهام. منظورم این است که هرکس تقدیری دارد. مثلا من در فوتبالم خیلی کمتر از تلاشم دیده شدم که معتقدم جایگاهم همین بود و این تقدیر من بود. در واقع ما با تلاش تا حدی سرنوشت خود را میسازیم باقی آن با یک قدرتی است که هرچه او بخواهد میشود.
با استعدادی که در مقام بازیگر نشان دادهاید، میخواهید همچنان زیر سایه برادران قاسمخانی بمانید شما میشود امیدوار بود شما را بر پرده سینما دید؟
طبعا این گروه برایم اولویت دارد؛ ولی چرا که نه. اگر بخواهم این مسیر را ادامه دهم آرزو دارم که فیلمیبازی کنم که در جشنواره دیده شود. مثلا دوست دارم با رضا میرکریمیکار کنم. سبک کاریاش را دوست دارم. البته شاید سینماییها به این حرف بخندند که من دوست دارم جلوی دوربین کارگردانان بزرگ بروم؛ اما خب فرض کنند مثل یک بچه که آرزوهای بلند دارد و من هم حالا در عالم هنر یک بچهام.
او که این روزها به واسطه بازیاش پدیده تلویزیون است به واسطه اخلاق، چیزی که این روزها در جامعه بیحوصله ما روز به روز کمرنگتر میشود، محبوب بسیاری شده که پرسپولیسی و استقلالی هم نمیشناسد. او در روزهایی که به غایت پرمشغله است ساعتی را به ما اختصاص داد تا به بهانه سریال پژمان گپ بزنیم. ما نیز سعی کردیم تا جایی که میسر بود از سؤالهای تکراری که بارها صحبتش شده است گذر کنیم.
بازیگری کار سادهای نیست. با توجه به اینکه تا به حال نه آموزش دیده بودید و نه تجربهای داشتید، چطور فکر کردید از پسِ چنین نقشی بر میآیید؟
من تا زماني كه كار پخش شد هم فکر نمیکردم از پسش بر بيايم؛ (میخندد) ولی حقیقتش این است که من به برادران قاسمخانی، سروش صحت و همچنین سابقه خوب تهیهکننده، آقای چگینی اعتماد کردم. زماني که کار را قبول کردم، اصلا فکر نمیکردم تلویزیون چنین مخاطب گستردهای داشته باشد. وقتی متوجه شدم تا این حد مخاطب بالاست و با چنین اقبالی مواجه شدیم، فکر میکردم اگر به هر دلیلی کار موفق نمیشد چه اتفاقی میافتاد. در آن صورت برای فراموش شدن آن خاطره بد، یک سال بايد از ایران دور ميشدم! آن اوایل که با این حجم مخاطب مواجه شدم، شبها با نگرانی میخوابیدم. حالا خیلی خوشحالم که خدا را شکر اتفاق خوبی افتاد و مردم راضیاند.
یکی از مهمترین ریسکهایی که کردهاید، استفاده از نام خودتان برای چنین نقشی است؛ آن هم در شبکهای سراسری که مخاطب چند ده میلیونی دارد. چه شد که پذیرفتید چنین ریسکی کنید؟
روزی، من و بیژن بنفشهخواه برای خرید لباس رفته بودیم. بیژن به من گفت: «واقعا دمت گرم که میخوای این نقش را بازی کنی، فکر نمیکنم هیچکس قبول میکرد چنین کاری بکنه.» حتی یک بار وقتی برای پیمان قاسمخانی پیامک دادم و تشکر کردم برای اینکه کار اینقدر خوب شده است در جوابم گفت: «ما از تو ممنونیم هیچکس حاضر نمیشد با خودش شوخی کند.» من تصمیمم را گرفته بودم و فکر میکردم کارم درست است و خوشبختانه از آن لحظهای که تصمیم گرفتم چنین کاری بکنم تا همین حالا، یک لحظه هم پشیمان نشدم.
باید پذیرفت که بیشتر مخاطبان این دست سریالها، نوجوانان و جوانان هستند که غالبا زمانی که شما در فوتبال مطرح بودید، سنشان کم بوده است و خاطره واضح و روشنی از آن دوران ندارند. با این حجم شوخیای که با خودتان کردید نگران نبودید که این شوخیها را باور کنند؟
اولا که جوانان این دوران، خیلی از زمان جلوترند و به خاطر دسترسی به اینترنت به راحتی با همه اطلاعات در ارتباطند؛ ولی طبیعتا من به همه چیزهایی که میگویید، فکر کردم؛ اما پررنگ نبود. اینقدر به کارم معتقد بودم که هیچوقت شک نکردم و فکر میکردم مردم را میشناسم و مطمئن بودم آنها، همان چیزی را که در سریال میبینند باور نمیکنند و به راحتی میتوانند پژمان جمشیدی فوتبالیست را از پژمان جمشیدی سریال تمییز دهند و درست هم فکر میکردم.
اما به هر حال یک عدهای این شوخیها را باور کردهاند یا مثلا از هم میپرسند: «واقعا وضع مالی خوبی ندارد؟» یا «مثلا هیچ تیمینمیخواستش؟» در حالی که در واقعیت این نیست، یا حتی عدهای با اینکه توانستهاند پژمان فیلم را از خودت تفکیک کنند، چون به راحتی با خودت شوخی کردهای، فکر میکنند راحت میتوانند با شما شوخی کنند. مثل عادل فردوسیپور که در مصاحبهاش، به راحتی، مقابل آن همه بیننده با شما شوخیهای متعددی کرد. هیچکدام از اینها شما را ناراحت نمیکند؟
نه اصلا، چرا باید ناراحت بشوم؟ به نظر من کارنامه هر کسی مشخص است. مثلا در مورد فوتبال، من هر چقدر هم تلاش کنم که بگویم من در سمت راست فوتبال ایران مثل مهدی مهدویکیا بودم نمیتوانم؛ چراکه جایگاه هرکسی مشخص است و همینطور پایینتر از چیزی هم که بودهام را نمیتوانم بگویم. کارنامه من روشن است و با حرف من يا کسی دیگر تغییر نمیکند و مردم آن چیزی را که باید بدانند، میدانند حالا اگر عدهای میخواهند این حرفها را جدی بگیرند من آن را به مردم تعمیم نمیدهم. از شوخیها هم اصلا ناراحت نمیشوم.
واکنشتان در برابر کسانی که فکر میکنند دوست داری، دیده شوی چیست؟ مثلا برخی از خبرنگاران که در مقابل حُسن برخوردت میگویند دوست دارد دیده شود، چیست؟
زماني كه فوتبال بازی میکردم نيز میدیدم که وقتی جواب تلفن برخی خبرنگاران را میدهم میگویند: «عشق مصاحبه است!»؛ در حالی که من فقط میخواستم به آنها احترام بگذارم؛ ولی آنها عادت کرده بودند که فوتبالیستها جواب تلفنشان را یا به کل ندهند یا به راحتی پاسخ ندهند و متوجه نمیشدند که من قصدم احترام به آنهاست. شاید زمان فوتبال که میزان مصاحبههایم کمتر بود، میتوانستند چنین انگی به من بزنند؛ اما حالا در این شرایط که البته میدانم مقطعی است، نه ادعایی دارم نه به آن دلخوشم.
اینقدر برای مصاحبه با من تماس میگیرند که به راحتی میتوانم به خیلیهایشان جواب منفی بدهم و باز هم روی کیوسک پر از مصاحبههایم باشد؛ اما من سعی میکنم احترام همه را نگاه دارم تا کسی نگوید چون به فلان موفقیت رسیده خودش را میگیرد.
علاوه بر آن، اگر به دیده شدن باشد هر شب 50 دقیقه نزدیک به 40 میلیون نفر مرا میبینند دیگر چه نیازی به این همه وقت گذاشتن برای مصاحبه است؟ پیامهایی در فیسبوک برایم میفرستند که دیده نمیشود؛ ولی قسم میخورم که من به تکتکشان جواب دادهام؛ شاید چیزی بیش از 5000 پیام! حتي در حد یک کلمه سعي كردهام به آنها پاسخ دهم؛ چون دوست ندارم کسی فکر کند خودم را میگیرم و قدردان مهر مردم و اهالی رسانه نیستم. به جز همه اینها، من حتی با روزنامههایی که فقط متعلق به یک شهر است هم حرف زدهام؛ آنها که دیده نمیشوند؛ مسئله احترام است. بزرگترین وحشت زندگیام این است که کسی از من دلخور شود؛ یعنی حتی کسی که در فیسبوک نمیشناسم اگر از من دلخور شود تلاش میکنم برایش توضیح دهم تا دلگیر نباشد.
تجربه ثابت کرده مردم به چهرههای مطرح علاقهمندند؛ اما همین مردم اگر متوجه شوند چهرهای مغرور است از او فاصله میگیرند و برعکس وقتی متوجه خاکی بودن و اخلاقمداری آن شخص میشوند بیشتر دوستش میدارند. این روزها در محافل فوتبالی، بحث اخلاق ورزشی گمشده یا کمرنگ شده، داغ است. به عنوان چهره مطرحی که این روزها به خاطر اخلاقت مردم بیشتر دوستت دارند، نظرتان چیست؟
به نظرم این فقط به فوتبال ارتباط ندارد. متأسفانه کل جامعه دچار چنین مشکلی است. اصلا انگار همه چیز تغییر کرده. اتفاقا یکی از خبرنگاران ورزشی پرسید كه احترام به بزرگترها در ورزش از میان رفته و من گفتم که در جامعه هم همینطور شده است. واقعا آن احترامیکه پیش از ما به بزرگترها گذاشته میشد، ما میگذاریم؟! اصلا انگار جای ارزشها تغییر کرده حالا بعضی چیزها بهتر شده؛ اما خب برخی موارد هم واقعا قابل دفاع نیست. در کل، این بحث اخلاق، قابل تعمیم به جامعه است. به نظرم درست است که هر انسانی با توجه به شغلش در محیطی قرار میگیرد که روی اخلاق او تأثیرگذار است؛ اما آن ریشه و بنیان شخصیت هر آدمیبه خانواده برمیگردد.
این سریال بنا بود ماه رمضان پخش شود، چه شد که به تعویق افتاد؟
این سریال قرار بود نوروز پخش شود که به دلایلی نشد. بعد صدا و سیما خواست که ماه رمضان پخش شود که گروه ما نتوانست این کار را انجام دهد. البته خواست خود تهیهکننده بود، پاییز پخش شود.
معمولا هر سکانس را در چند برداشت میگرفتید؟
برداشتها زیاد نبود؛ اما مثلا سر آن سکانسی که بیژن بنفشهخواه خاطره باتریسازی را میگوید، من صد بار خندیدم و خیلی هم بامزه بود و یکی از خاطرات خوب پشت صحنه سریال است؛ اما کلا تعداد برداشتها زیاد نبود.
پیش میآمد دیالوگی را بداهه بگویید یا خودتان پیشنهاد بدهید؟
بله؛ اما 90 درصد به متن متعهد بودیم و برای آن چیزهایی هم که به نظرمان میآمد با نویسندگان هماهنگ میکردیم.
چون نقش اصلی را شما به عنوان یک پرسپولیسی بازی میکنید و شوخیهای متن هم با شماست برخی معتقدند سریال ناخواسته استقلالی شده است. این را قبول دارید؟
اولا که درست است پژمان قصه ما، یک رزومه پرسپولیسی دارد؛ اما مهم فوتبالیست بودن اوست و بحرانی که با آن مواجه شده. ثانیا برخی نيز میگویند سریال پرسپولیسی است؛ چون یک پرسپولیسی نقش اصلی آن را ایفا کرده، به هر حال نظرات متفاوت است؛ اما به نظرم ما با هر دو طرف شوخی کردیم و سریال ما به هیچ سمتی گرایش ندارد.
اتفاقی که در «پژمان» میافتد، میتواند قابل تعمیم به تمام مشاغل باشد. در واقع میخواهم بگویم آیا این سریال میخواسته به نقد فوتبال بپردازد؟
همینطور که گفتید این موضوع به تمامیمشاغل قابل تعمیم است. مثلا جراحی که حالا دستانش میلرزد و نمیتواند جراحی کند. باید بگویم، سریال ما اصلا فوتبالی نیست. نگاه ما در این سریال یک بازخورد اجتماعی به یک انسان است از زاویهای که تاکنون به آن پرداخته نشده بود. این شخصیت چون شغلش فوتبال است حرف از فوتبال هم به میان آورده میشود وگرنه پژمان رویکردش کاملا اجتماعی است. حتی ما در سریال نشان میدهیم خیلی از مشکلات همین فوتبالیستها به رفتار جامعه برمیگردد. مثلا اینکه انتظار دارند حتما ماشین آخرین مدل سوار شوند یا راحت هر چیزی را با هر قیمتی بخرند!
بعد از اینکه متوجه شدید اکثر بازخوردهای مثبت «پژمان» به سمت شماست، پشیمان نشدید که پایینتر از همه قرارداد بستهاید؟
نه؛ من اصلا توقع مالی نداشتم. آن اوایل که حتی شایعهاش بود که پول داده، بازی کرده! اما نه من واقعا کمترین قرارداد را بستم و اصلا هم ناراضی نیستم. من از همان اول همهچیز را دست آقای چگینی و پیمان قاسمخانی سپردم.
بازی با بازیگران باتجربه و حرفهای چطور بود؟
برایم واقعا باعث افتخار بود، واقعا هر کدامشان برایم کلاس بازیگری بودند. شما میگویید من کار بزرگی کردهام که اجازه دادم با شخصیتم شوخی شود؛ اما من فکر میکنم بچههایی که آمدند کنار من بازی کردند خیلی روح بزرگتری دارند. مثلا خانم دهقان که بعد از درخشش در ساختمان پزشکان حاضر شد، نقشی کوچک ایفا کند و همینطور تمامیدوستان. کار بزرگی کردند پذیرفتند در سریالی بازی کنند که نقش اصلی آن یک نابازیگر بود و نام سریال هم به اسم او بود. درست است یک بخش ماجرا رفاقت است که میان ما بود؛ اما کار حرفهای رفاقتبردار نیست من همینجا از تکتکشان سپاسگزارم.
بارها از دیگران شنیدهام یا شخصا در جمعی دیدهام در سکانسهایی که حضور ندارید پیش میآید مردم با هم حرف بزنند و بحث کنند؛ اما به محض حضور شما همه حواسشان به سریال است. بازیگران حرفهای وقتی این بازخوردها را میگرفتند از کمتر دیدهشدن خودشان مکدر نمیشدند؟
اولا که من فکر میکنم تکتکشان درخشیدهاند. مثلا الان همه جا صحبت از بازی خوب سام درخشانی و خانم رهنماست. ثانیا باید بگویم این كار گروهي که میشنوید، دقیقا در این گروه وجود دارد. همگی برایشان مهم است کار دیده شود و همه برای رسیدن به این هدف تلاش میکنند.
در مصاحبههای پیشینتان گفته بودید که هنوز برنامه مشخصی برای آینده ندارید. حالا که آخر سریال است، هنوز هم تصمیم نگرفتهاید در این مسیر بمانید یا خیر؟
راستش همین تله فیلم هم ناگهانی شد و هنوز نمیدانم دقیقا چه میشود؛ اما این کار را دوست دارم.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید به تقدیر معتقدید و کمتر به اختیار. حالا تقدیر و البته تلاش خودتان شرایط خوبی را برایتان مهیا کرده است، شمامیخواهید دست روی دست بگذارید یا با انرژی ادامه دهید؟
نه! منظور من از اینکه به تقدیر معتقدم این نیست که تلاش نکنم. حتما باید برای هر چیزی که دوست داری تلاش کنی. من هم برای همه کارهایی که دوستشان داشتم و مخالف عرف و شرع نبوده تلاش کردهام. منظورم این است که هرکس تقدیری دارد. مثلا من در فوتبالم خیلی کمتر از تلاشم دیده شدم که معتقدم جایگاهم همین بود و این تقدیر من بود. در واقع ما با تلاش تا حدی سرنوشت خود را میسازیم باقی آن با یک قدرتی است که هرچه او بخواهد میشود.
با استعدادی که در مقام بازیگر نشان دادهاید، میخواهید همچنان زیر سایه برادران قاسمخانی بمانید شما میشود امیدوار بود شما را بر پرده سینما دید؟
طبعا این گروه برایم اولویت دارد؛ ولی چرا که نه. اگر بخواهم این مسیر را ادامه دهم آرزو دارم که فیلمیبازی کنم که در جشنواره دیده شود. مثلا دوست دارم با رضا میرکریمیکار کنم. سبک کاریاش را دوست دارم. البته شاید سینماییها به این حرف بخندند که من دوست دارم جلوی دوربین کارگردانان بزرگ بروم؛ اما خب فرض کنند مثل یک بچه که آرزوهای بلند دارد و من هم حالا در عالم هنر یک بچهام.
منبع: قانون
فيلم چندان جذابي نبود كه پول بدن يا پول بگيرن براي بازي منتهي جذبه صدا و سيما همين قدر است .يه فيلم درست حسابي ندارن مسخره هست باور كن يه مستند از طبيعت پخش كنن يا علمي باشه عين شبكه 4 هزار مرتبه بيشتره لااقل افكار ادمي ميره بالا .
هیچ وقت فکر نمی کردم پژمان جمشیدی روح به این بزرگی داشته باشه ...
خانم شقایق دهقان هم واقعا انسان بزرگ و شریفی هستن ...
من شخصا بازی بهاره رهنما رو دوست ندارم .
من پژمان جمشیدی رو قبل از این سریال تا حدودی میشناختم ولی الان خیلی بیشتر و بهتر.خونواده ما همگی فوتبالی و پرسپولیسی هستن من، همسر و پسرم.
خیلی خیلی دوست دارم پژمان جمشیدی رو از نزدیک ببینم.
آقای جمشیدی آدم بزرگیه...
خب از نظر شما جالب نبوده لابد چون استقلالی هستی! اما مشکلات افراد معروف و فوتبالیست رو خوب نشون داد که مردم بی جنبه ما چه رفتارهایی قبل و بعد از به اوج رسیدن اونها میکنند!!
سريال بسيار خوبي بود ما هميشه نگاه مي كرديم ،پسر هفت ساله ام كه اتفاقا استقلالي نيز است ، ديشب وقتي فهميد فردا قسمت آخره سرياله از ته دل گفت "بابا كاش پژمان فردا يك تيم پيدا كنه .."
آقاي جمشيدي (و آقاي صحت )مراقب باشند در دام پژمان 2 و پژمان 3 نيفتند . تجربه سريال اقاي مولائي و غفوريان را تكرار نكنند!!