پیشبینی ابراهیم یزدی از حمله عراق به ایران
صبح روز ۲۵ بهمنماه، دو گروه به سفارت آمریکا رفتند. با این حال امتناع حضرت امام خمینی از تایید اقدام مذکور، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت را قادر ساخت تا به نمایندگی از دولت، به این تنش پایان دهد. پس از گذشت دو ساعت، نیروهای کمیته انقلاب به همراه یزدی وارد درگیری شده و موفق شدند چریکها را به ترک سفارت ترغیب کنند و اطمینان داد که امنیت آنها تضمین خواهد شد.
اما شاید حساسترین مساله برای ایران که موجب فراهم شدن زمینه برای تسخیر سفارت آمریکا شد، سرنوشت شاه تبعیدی بود. حامیان با نفوذ شاه در آمریکا که معتقد بودند ازسرگیری روابط دوستانه دولت جدید با آمریکا، موجب تقویت ایران میشود، برای ممانعت از برقراری آن تلاشهایی به عمل آوردند و دولت جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا را به منظور صدور اجازه ورود شاه به آمریکا برای معالجات پزشکی زیر فشار گذاشتند. در این میان نقش برژینسکی برجسته است.
بالاخره سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام(ره) تسخیر شد. بدینسان دانشجویان مبارز، سفارت آمریکا را در پی دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران تسخیر کردند؛ چه کسی بهتر از وزیر خارجه آن زمان میتواند جواب پرسشهای ما را بدهد؛ ابراهیم یزدی در آستانه 82 سالگی از صندوقچه اسرار سفارت آمریکا پرده برمیدارد؛ براستی چرا رخداد گروگانگیری در سفارت آمریکا 444 روز طول کشید؟
امروز در سالگرد 13آبان پای صحبت ابراهیم یزدی نشستهایم تا بخشی از رازهای خود را در گفتوگو با آرمان بازگو کند. مشروح این مصاحبه در ذیل آمده است:
برخی میگویند اکنون اگر آقای روحانی بخواهد فضای سیاسی را متحول کند، هزینه زیادی دارد. فکر میکنید روحانی میتواند این مسیر را بپیماید؟ مثلا در بحث سیاست خارجی، رئیسجمهور تلاش دارد یک راه جدیدی را باز کند، معتقدید میتواند؟
من نمیتوانم دراینباره پیشبینی کنم، اما آقای روحانی با یک برنامه سیاسی کاندیدای انتخابات شد. مردم براساس آن مواضع به ایشان رای دادند. میدانید در اسلام مقولهای به نام بیعت داریم. در بیعت افراد با برنامهای که نامزدهای انتخابات ارائه میدهند به عنوان شرایط رای میدهند. این برنامهها شروط ضمن عقد است و برای کسی که انتخاب میشود تعهدآور است.
بنابراین آقای روحانی حرفهایی در دوران مبارزات انتخاباتیاش بیان کرده که حکم شرایط ضمن عقد را دارند و اخلاقا بر اساس مبانی دینی «یا ایهاالذین امنوا اوفوابالعقود» را باید رعایت کند. این که زورش میرسد یا نه را من نمیدانم! آیا این فضا به وی اجازه میدهد یا نه را نمیدانم چراکه دیگر خودش تنها کنشگر و بازیگر نیست.
نیروهای فعال و اثرگذار دیگری هم هستند و این نیروها همگی با مواضع و برنامههای آقای روحانی موافق نیستند. علاوه بر این یک جریان خزنده وارد صفوف شده است. این جریان نمیخواهد که ایران مشکلات داخلی و خارجی خود را حل کند. وقتی عقلای قوم بر سر سیاستی با هم توافق کنند، کارشکنی میکند و نمیگذارد. ممکن است روحانی بر سر مسائلی با سایرین اختلافنظر داشته باشند، اما آن با دیدار و مذاکره قابل حل است و اگر طبق اخلاق اسلامی همه را افراد با حسننیتی بدانیم، در اتاقهای دربسته به توافق خواهند رسید.
بالاخره کنشگران اصلی صحنه را میشناسیم که افراد غیرمنطقی نیستند. اما من نگران جریانی هستم که همه جا هست و هیچ جا نیست. بنابراین این تصادفی نیست که وقتی روحانی به مجمع عمومی سازمان ملل میرود و سخنرانی میکند ناگهان شدیدترین حمله را نتانیاهو میکند که نشان میدهد از احتمال بهبود روابط ایران و آمریکا خیلی ناراحت شده و نگران است. برای 30 سال مانع این رابطه بوده است بنابراین ساکت نمینشیند. عربستان، سوریه و روسیه نیز مخالف هستند.
ما باید از خود سوال کنیم حالا که حرف مذاکره با آمریکا به میان آمده اسرائیل اینجور وحشت میکند چطور شد عدهای در داخل هم نگران شدهاند! آیا این برای ما سوالبرانگیز نیست؟ آیا این افراد از موضع منافع ایران این حرفها را میزنند؟ این که اگر روابط ایران و آمریکا بهبود یابد چه پیامدهایی خواهد داشت، بحثی جداگانه است ولی سوال من این است؛ کسی که به بوش فرمانده ارتش مهاجم به کشور عراق و مسئول اشغال نظامی کشور عراق در یک کنفرانس مطبوعاتی در بغداد کفش پرتاب کرد یک خبرنگار عراقی بود اما آن کس که کفشش را به سوی روحانی پرت کرد کی بود؟ عدهای میتوانند با سیاستهای روحانی مخالف باشند و ایرادی ندارد. هیچ دولتی نیست که مخالف نداشته باشد.
ماجرای موضوع تسخیر سفارت آمریکا از کجا آغاز شد؟
حمله به سفارت آمریکا در 25 بهمن 1357توسط یک گروه آمریکایی برنامهریزی و اجرا شد. اما در13 آبان 58 توسط یک گروه از دانشجویان صورت گرفت. برای فهم نقش عوامل خارجی در این گروگانگیری باید برنامه اولیه دانشجویان را که اشغال سفارت برای 2 یا 3 روز بود با نگهداری گروگانها برای 444روز تفکیک کرد. در مورد نگهداری آنها برای 444روز عوامل خارجی نقش داشتند.
ماجرای آزادی گروگانها چگونه بود؟
مرحوم محمد منتظری در مجلس گفت: آقا شما میگویید کارتر نیاید کسی بدتر از کارتر میآید. گروگانها را آزاد کنید، کارتر بماند بهتر است. اما نمیخواستند کارتر بیاید به همین دلیل خیلی مهم است که ما بررسی کنیم چه کسانی نگذاشتند گروگانها آزاد شوند؟ اگر این را پیگیری کنیم، سرنخها به دست میآید. اما در مورد نقش این جریان 2 سال پیش در نامهای برای آقای خاتمی نوشتم و تحلیلی را ارائه دادم که براساس تجربه سایر انقلابهای جهان ما پیشبینی میکردیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سه سناریو درمورد ما اجرا خواهد شد.
نخست؛ ایجاد آشوب و بلوا در جامعه و ناآرامی، با این هدف که در اثر آشوب و ناامنی انقلاب به مقصود نرسد یا اینکه سقوط نکنند، دست به سرکوب میزنند که در این صورت پایگاه مردمیشان را از دست میدهند. در نتیجه یا سقوط میکنند یا برای حفظ خودشان به قدرتهای خارجی متوسل میشوند.
سناریوی دوم؛ حمله از خارج است. در اسفندماه پیشبینی کردیم که عراق به ایران حمله خواهد کرد.
خبری سال گذشته منتشر شده بود. مبنی براینکه مهندس بازرگان اطلاع داشته و نگفته است.
درباره این مساله من توضیح داده و نوشتهام که اطلاعات ما درباره کارهای عراق بیش از اطلاعاتی است که آمریکاییها به ما دادهاند. افسران شیعه عراقی در عراق به ما اطلاعات میدادند. قبل از انقلاب اسلامی ایران، ساواک در عراق شبکه بسیار فعالی داشت. افسران شیعه عراقی اطلاعات نظامی را میبردند به چوپانهای محلی میدادند و آنها این اطلاعات را این طرف مرز به مسئول ساواک میرساندند.
گزارش نظامی ارتش عراق برای حسن البکر قبل از اینکه به دست حسن البکر برسد به ایران میآمد. بعد از انقلاب این افسران عراقی با ما تماس گرفتند که ما چه کار کنیم؟ پیغام دادیم به کویت بروید و اطلاعات خود را مستقیماً به سفیر ایران آقای دکترعلی شمس اردکانی که توسط خود من منصوب شده بود بدهید. عراقیها راحت میتوانستند به کویت رفتوآمد کنند. این افسران عراقی اطلاعات دقیقی به ما دادند که به مراتب دقیقتر از اطلاعات آمریکاییها بود. بنابراین حمله عراق به ایران هم قابل پیشبینی و هم قابل پیشگیری بود.
سومین سناریو نفوذ کردن در نهادهای جدید برخاسته از انقلاب و مرکز تصمیمگیری است. برخی از عناصر ناشناخته در این مراکز وارد شدند. بعضیها شناخته شدند. از این سه سناریو آشوبها و ناآرامیها حکومت جدید ایران را ساقط نکرد، حمله عراق هم موجب سقوط نظام نشد و در این جنگ زمینی از دست ندادیم اما در خنثی کردن جریان نفوذی موفقیت لازم را نداشتیم چراکه آنها از درون وارد شدند، ماسک زدند و بلندتر و تندتر از هر انقلابی فریاد کشیدند و شعار دادند. مثل زمینی است که در آن مین کاشته شده باشد. تنها راه و موثرترین راه برای برخورد با این جریان، آزادی کامل رسانهها بود. اگر فضای سیاسی بازتر و آزادتر شود راه برای کسانی که نیات دیگری دارند هموار نخواهد بود و آنها نمیتوانند نعل وارونه بزند و برنامههایش نقش بر آب میشود.
اما شاید حساسترین مساله برای ایران که موجب فراهم شدن زمینه برای تسخیر سفارت آمریکا شد، سرنوشت شاه تبعیدی بود. حامیان با نفوذ شاه در آمریکا که معتقد بودند ازسرگیری روابط دوستانه دولت جدید با آمریکا، موجب تقویت ایران میشود، برای ممانعت از برقراری آن تلاشهایی به عمل آوردند و دولت جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا را به منظور صدور اجازه ورود شاه به آمریکا برای معالجات پزشکی زیر فشار گذاشتند. در این میان نقش برژینسکی برجسته است.
بالاخره سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام(ره) تسخیر شد. بدینسان دانشجویان مبارز، سفارت آمریکا را در پی دخالتهای این کشور در امور داخلی ایران تسخیر کردند؛ چه کسی بهتر از وزیر خارجه آن زمان میتواند جواب پرسشهای ما را بدهد؛ ابراهیم یزدی در آستانه 82 سالگی از صندوقچه اسرار سفارت آمریکا پرده برمیدارد؛ براستی چرا رخداد گروگانگیری در سفارت آمریکا 444 روز طول کشید؟
امروز در سالگرد 13آبان پای صحبت ابراهیم یزدی نشستهایم تا بخشی از رازهای خود را در گفتوگو با آرمان بازگو کند. مشروح این مصاحبه در ذیل آمده است:
برخی میگویند اکنون اگر آقای روحانی بخواهد فضای سیاسی را متحول کند، هزینه زیادی دارد. فکر میکنید روحانی میتواند این مسیر را بپیماید؟ مثلا در بحث سیاست خارجی، رئیسجمهور تلاش دارد یک راه جدیدی را باز کند، معتقدید میتواند؟
من نمیتوانم دراینباره پیشبینی کنم، اما آقای روحانی با یک برنامه سیاسی کاندیدای انتخابات شد. مردم براساس آن مواضع به ایشان رای دادند. میدانید در اسلام مقولهای به نام بیعت داریم. در بیعت افراد با برنامهای که نامزدهای انتخابات ارائه میدهند به عنوان شرایط رای میدهند. این برنامهها شروط ضمن عقد است و برای کسی که انتخاب میشود تعهدآور است.
بنابراین آقای روحانی حرفهایی در دوران مبارزات انتخاباتیاش بیان کرده که حکم شرایط ضمن عقد را دارند و اخلاقا بر اساس مبانی دینی «یا ایهاالذین امنوا اوفوابالعقود» را باید رعایت کند. این که زورش میرسد یا نه را من نمیدانم! آیا این فضا به وی اجازه میدهد یا نه را نمیدانم چراکه دیگر خودش تنها کنشگر و بازیگر نیست.
نیروهای فعال و اثرگذار دیگری هم هستند و این نیروها همگی با مواضع و برنامههای آقای روحانی موافق نیستند. علاوه بر این یک جریان خزنده وارد صفوف شده است. این جریان نمیخواهد که ایران مشکلات داخلی و خارجی خود را حل کند. وقتی عقلای قوم بر سر سیاستی با هم توافق کنند، کارشکنی میکند و نمیگذارد. ممکن است روحانی بر سر مسائلی با سایرین اختلافنظر داشته باشند، اما آن با دیدار و مذاکره قابل حل است و اگر طبق اخلاق اسلامی همه را افراد با حسننیتی بدانیم، در اتاقهای دربسته به توافق خواهند رسید.
بالاخره کنشگران اصلی صحنه را میشناسیم که افراد غیرمنطقی نیستند. اما من نگران جریانی هستم که همه جا هست و هیچ جا نیست. بنابراین این تصادفی نیست که وقتی روحانی به مجمع عمومی سازمان ملل میرود و سخنرانی میکند ناگهان شدیدترین حمله را نتانیاهو میکند که نشان میدهد از احتمال بهبود روابط ایران و آمریکا خیلی ناراحت شده و نگران است. برای 30 سال مانع این رابطه بوده است بنابراین ساکت نمینشیند. عربستان، سوریه و روسیه نیز مخالف هستند.
ما باید از خود سوال کنیم حالا که حرف مذاکره با آمریکا به میان آمده اسرائیل اینجور وحشت میکند چطور شد عدهای در داخل هم نگران شدهاند! آیا این برای ما سوالبرانگیز نیست؟ آیا این افراد از موضع منافع ایران این حرفها را میزنند؟ این که اگر روابط ایران و آمریکا بهبود یابد چه پیامدهایی خواهد داشت، بحثی جداگانه است ولی سوال من این است؛ کسی که به بوش فرمانده ارتش مهاجم به کشور عراق و مسئول اشغال نظامی کشور عراق در یک کنفرانس مطبوعاتی در بغداد کفش پرتاب کرد یک خبرنگار عراقی بود اما آن کس که کفشش را به سوی روحانی پرت کرد کی بود؟ عدهای میتوانند با سیاستهای روحانی مخالف باشند و ایرادی ندارد. هیچ دولتی نیست که مخالف نداشته باشد.
ماجرای موضوع تسخیر سفارت آمریکا از کجا آغاز شد؟
حمله به سفارت آمریکا در 25 بهمن 1357توسط یک گروه آمریکایی برنامهریزی و اجرا شد. اما در13 آبان 58 توسط یک گروه از دانشجویان صورت گرفت. برای فهم نقش عوامل خارجی در این گروگانگیری باید برنامه اولیه دانشجویان را که اشغال سفارت برای 2 یا 3 روز بود با نگهداری گروگانها برای 444روز تفکیک کرد. در مورد نگهداری آنها برای 444روز عوامل خارجی نقش داشتند.
ماجرای آزادی گروگانها چگونه بود؟
مرحوم محمد منتظری در مجلس گفت: آقا شما میگویید کارتر نیاید کسی بدتر از کارتر میآید. گروگانها را آزاد کنید، کارتر بماند بهتر است. اما نمیخواستند کارتر بیاید به همین دلیل خیلی مهم است که ما بررسی کنیم چه کسانی نگذاشتند گروگانها آزاد شوند؟ اگر این را پیگیری کنیم، سرنخها به دست میآید. اما در مورد نقش این جریان 2 سال پیش در نامهای برای آقای خاتمی نوشتم و تحلیلی را ارائه دادم که براساس تجربه سایر انقلابهای جهان ما پیشبینی میکردیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سه سناریو درمورد ما اجرا خواهد شد.
نخست؛ ایجاد آشوب و بلوا در جامعه و ناآرامی، با این هدف که در اثر آشوب و ناامنی انقلاب به مقصود نرسد یا اینکه سقوط نکنند، دست به سرکوب میزنند که در این صورت پایگاه مردمیشان را از دست میدهند. در نتیجه یا سقوط میکنند یا برای حفظ خودشان به قدرتهای خارجی متوسل میشوند.
سناریوی دوم؛ حمله از خارج است. در اسفندماه پیشبینی کردیم که عراق به ایران حمله خواهد کرد.
خبری سال گذشته منتشر شده بود. مبنی براینکه مهندس بازرگان اطلاع داشته و نگفته است.
درباره این مساله من توضیح داده و نوشتهام که اطلاعات ما درباره کارهای عراق بیش از اطلاعاتی است که آمریکاییها به ما دادهاند. افسران شیعه عراقی در عراق به ما اطلاعات میدادند. قبل از انقلاب اسلامی ایران، ساواک در عراق شبکه بسیار فعالی داشت. افسران شیعه عراقی اطلاعات نظامی را میبردند به چوپانهای محلی میدادند و آنها این اطلاعات را این طرف مرز به مسئول ساواک میرساندند.
گزارش نظامی ارتش عراق برای حسن البکر قبل از اینکه به دست حسن البکر برسد به ایران میآمد. بعد از انقلاب این افسران عراقی با ما تماس گرفتند که ما چه کار کنیم؟ پیغام دادیم به کویت بروید و اطلاعات خود را مستقیماً به سفیر ایران آقای دکترعلی شمس اردکانی که توسط خود من منصوب شده بود بدهید. عراقیها راحت میتوانستند به کویت رفتوآمد کنند. این افسران عراقی اطلاعات دقیقی به ما دادند که به مراتب دقیقتر از اطلاعات آمریکاییها بود. بنابراین حمله عراق به ایران هم قابل پیشبینی و هم قابل پیشگیری بود.
سومین سناریو نفوذ کردن در نهادهای جدید برخاسته از انقلاب و مرکز تصمیمگیری است. برخی از عناصر ناشناخته در این مراکز وارد شدند. بعضیها شناخته شدند. از این سه سناریو آشوبها و ناآرامیها حکومت جدید ایران را ساقط نکرد، حمله عراق هم موجب سقوط نظام نشد و در این جنگ زمینی از دست ندادیم اما در خنثی کردن جریان نفوذی موفقیت لازم را نداشتیم چراکه آنها از درون وارد شدند، ماسک زدند و بلندتر و تندتر از هر انقلابی فریاد کشیدند و شعار دادند. مثل زمینی است که در آن مین کاشته شده باشد. تنها راه و موثرترین راه برای برخورد با این جریان، آزادی کامل رسانهها بود. اگر فضای سیاسی بازتر و آزادتر شود راه برای کسانی که نیات دیگری دارند هموار نخواهد بود و آنها نمیتوانند نعل وارونه بزند و برنامههایش نقش بر آب میشود.
بسیار زیبا مسائل را تحلیل کرده اند آقای دکتر یزدی . افسوس که عوامل بیگانگان نگذاشتند نهصت آزادی ومرحوم بازرگان اهداف انقلاب را پیاده کنند