سرنوشت غمانگیز تالابها
پارسینه: تالابها محیطهایی هستند که مشخصاتشان چیزی میان خشکی و آب است که ممکن است همواره دارای آب یا گاه خشک و گاه آبدار باشند. این اکوسیستمهای آبی از مهمترین محیطهای مولد حیات و تنوع زیستی در جهان هستند که گفته میشود ارزش اقتصادی آن 10 برابر ارزش زمینهای کشاورزی است. ایران دارای 150 عرصه تالابی طبیعی و بیش از 3000 گستره تالابی مصنوعی و قریب 50 هزار هکتار پهنه تالابی ساحلی است که متاسفانه بسیاری از این تالابها امروزه در وضعیت نابسامان و خطرناکی به سر میبرند.
در اینباره دکتر افشین دانهکار دانشیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران در گفتوگو با پارس توریسم با ابراز نگرانی درباره وضعیت وخیم تالابهای کشور، گفت: توسعه ناموزون و برداشت بیرویه از منابع آبهای داخلی، سرنوشت بسیاری از آنها را به شرایط غمانگیزی سوق داده است.
متن کامل این گفتوگو در پی میآید:
رییس سازمان محیط زیست اخیرا در اراک گفتهاند که مقرر شده در معادلات اقتصادی ارزش تالابها محاسبه شود. ارزش اقتصادی تالابها با چه مکانیسمی تعیین میشود و ارزشهای اکولوژیکی و اجتماعی تالابها چگونه معادلسازی میشود؟
همچنانکه میدانید اکوسیستمهای طبیعت خدمات ارزشمندی برای انسان فراهم میکنند و علاوه بر منابع غذایی، بسیاری از مواد اولیه صنایع، بهداشت، درمان، منابع دارویی و پوشاک به عملکرد اکوسیستمهای مختلف وابسته است. هر اکوسیستم بر اساس اجزای ساختاری آن شناخته میشود. این در حالی است که ساختار اکوسیستمها از طریق فرایندهای بوم شناختی به عملکردهای مختلف مرتبط است. چنین عملکردهایی زمینه وابستگی انسان به اکوسیستمها را سبب میشود. اقتصاددانان اغلب سرگرم ارزشگذاری ساختار اکوسیستم ها هستند. مثلاً برآورد میکنند یک جنگل به چه میزان و با چه ارزشی چوب یا محصول تولید میکند و این روش راحتترین مسیر برای قضاوتهای اقتصادی است اما کامل ترین شیوه نیست. از منظر اقتصاد محیط زیست، ضروری است خدمات اکوسیستمها به زبان اقتصادی بیان شود. به طور نمونه ارزش زیباشناختی یک جنگل چقدر است، ارزش اقتصادی اکسیژن یا طراوت محیط توسط جنگل چه میزان است. بدیهی است این اقدام دشوارتر اما برای تصمیمگیریهای مدیریتی مهمتر است. در ارتباط با تالابها خدمات چندگانه آنها در تأمین زیستگاه، حمایت جوامع از ریزگردها، طراوت و زیبایی محیط، احساس ثبات و آرامش دشوارتر از ارزش ماهی تولیدشده در آنها قابل محاسبه است و ضرورت دارد سازمان حفاظت محیط زیست معطوف به روشهای تقویم اقتصادی ارزشگذاری خدمات اکوسیستمهای تالابی شود.
اگرچه تالابها از اهمیت اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی ویژهای برخوردارند اما طی سالهای گذشته با سکوت یا نوعی بیتفاوتی درباره وضعیت تالابها مواجه بودیم و تنها بحث مطرح در رسانهها خشکی دریاچه ارومیه بوده است. با روی کار آمدن دولت جدید به نظر میرسد رویکرد سازمان محیط زیست تغییر کرده و طی هفتههای گذشته بارها بحث اهمیت تالابها مطرح شده است. آیا این تغییر رویکرد میتواند در بهبود وضعیت این اکوسیستمهای آبی موثر باشد یا اینکه به قول معروف کار تالابها از این توجهات موقتی گذشته است و نیاز به جراحی دارد؟
تالابها اکوسیستمی انتقالی محسوب میشوند. اکوسیستمی حدفاصل محیطهای آبی و محیطهای خشکی. این وضعیت، تالابها را در گروه اکوسیستمهای آسیبپذیر قرار میدهد. به این ترتیب که به سرعت به سوء مدیریتها واکنش نشان میدهند. هنگامی که تالابها رو به خشکی میگذارند، نشانههایی از بیتوجهی به ظرفیتهای قابل تحمل محیط به دست میرسد. نشانهای از آن است که به آستانههای طبیعت بیتوجه بودهایم. این نشان از آن است که چنین بی مهری و بی تدبیری در سایر اکوسیستمها و محیطهای طبیعی نیز جاری است اما هنوز نشانههای آن دیده نمیشود. سازمان حفاظت محیط زیست لازم است با توجه به چنین نشانههایی ضمن مهار کردن مسیرهای نادرستی که تا کنون طی شده است، از طریق بهرهگیری از فنون حرفهای و علمی، با توسل به راهکارهای بازسازی و احیاء، به موازات تلاش در جهت بهبود و بهسازی عملکردهای غیر عقلایی پیشین، دستورالعملهای ویژهای برای برخورد با اکوسیستمهای طبیعی تدارک ببیند و با پشتوانه قانونی و تلاشهای سیاسی در بدنه دولت، تصمیمگیریهای مرتبط با سرزمین را در چارچوب توسعه قابل تحمل محیط یا توسعه پایدار سوق دهد. چنین رویکردی به تجربه تاریخ میتواند جبرانکننده و بهبوددهنده باشد.
گفته میشود که در سال گذشته به دلیل عملکرد ضعیف ایران نسبت به تالابهای ثبتشده در کنوانسیون رامسر، در برههای جامعه جهانی تصمیم بر آن داشت که نام این کنوانسیون را تغییر دهد. این بیتفاوتی ایران نسبت به تالابها که سرمایه ملی محسوب میشوند و از اهمیت اقتصادی برخوردارند، از کجا ریشه میگیرد؟ آیا دستاندرکاران محیط زیست نتوانستهاند اهمیت این سرمایهها را به درستی به دولتمردان و کارگزاران منتقل کنند؟
سازمان محیط زیست در چهار دهه گذشته در خصوص تالابها در یک غفلت تاریخی قرار داشته است. وجود حدود 150 عرصه تالابی طبیعی و بیش از 3000 گستره تالابی مصنوعی و قریب 50 هزار هکتار پهنه تالابی ساحلی، از یکسو و توزیع تالابها تقریباً در تمام استانهای کشور، میزبانی ایران در برپایی کنوانسیون حمایت از تالابهای حائز اهمیت بینالمللی، انتظارات مردم از سازمان محیط زیست را بسیار فراتر از موقعیت موجود کرده است. فقدان جایگاه تالابها در برنامهریزیهای راهبردی کشور، موقعیت سازمانی آن در سازمان حفاظت محیط زیست، غفلت در توانمندسازی جامعه محلی برای حمایت از تالابها و توسعه نیافتن راهکارهای مدیریت مشارکتی و همچنین کمتوجهی به توسعه آموزشهای تخصصی در حوزه تالابها از جمله کاستیهایی است که در این حوزه مشاهده میشود و شایسته جایگاه و موقعیت کشور نیست. لذا صرف نظر از دیدگاههای سازمانهای بینالمللی که گاه تحت تأثیر واکنشهای سیاسی قرار داشته است، میزان وابستگی مردم این دیار به آب و خدمات تالابها و وجود پشتوانه دانش فنی موجود در کشور، مطالبات از سازمان محیط زیست در خصوص برنامههای راهبردی مدیریت تالابها را بیش از آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، گسترش داده است. انتظار میرود، اقدامات دولت جدید نشان دهد توجه به اکوسیستمهای طبیعی به عنوان ودیعه الهی متفاوت از دیدگاههای سودجویانه و ناپایدار گذشته بوده است.
با توجه به اینکه تالابها از مهمترین محیطهای مولد حیات و تنوع زیستی در جهان هستند، از اهمیت اکوتوریستی بالایی برخوردارند. به نظر شما چگونه میتوان در کنار حفاظت از این اکوسیستم آبی مهم، برنامهای برای جذب گردشگر و کسب درآمد از این بخش مطرح کرد به گونهای که آسیبی به تالابها نرسد؟
استفاده از خدمات رایگانی که تالابها در اختیار بشر قرار میدهند با رعایت ملاحظاتی و برنامهریزی فنی امکانپذیر است. تالابها باید از معرفی گونههای غیر بومی مصون بمانند و نسبت به بهرهبرداری از منبع اصلی آب آنها با تدبیر و دقت نظر برخورد شود. این موضوع در قالب توجه به حقآبه تالاب قابل ساماندهی است اما نکته بسیار مهم آن است که خدمات چندگانه تالابها تنها در گروه طرحریزی مدیریتی تالابها تضمین میشود. این پهنههای آبی بدون برنامه مدیریتی نباید در فرایند بهرهبرداری قرار گیرند، در غیر اینصورت سرنوشتی بهتر از آنچه امروز با آن مواجه هستیم پدید نخواهد آمد. طرحریزی مدیریتی تالابها سبب میشود امکان برداشت آب، گیاه، آبزیان، گردشگری و دیگر خدمات تالابها در مکانها و زمانهای معین و به شیوه مناسب ممکن شود.
تخریب یا خشک شدن تالابها چه تاثیراتی در جامعه انسانی و محیط اطراف تالابها میگذارد؟ تبعات بیتوجهی نسل امروز به تالابها چه تبعاتی برای همین نسل و چه تاثیراتی بر زندگی نسل بعد خواهد داشت؟
خشک شدن تالابها فرصتهای توسعه اقتصادی و اجتماعی را از ساکنان پیرامون خود سلب میکند. همچنین تالابها اگر به تکامل نرسند، پوشش گیاهی مخصوص اکوسیستمهای خشکی بر بستر آنها استقرار نمییابد و بستر ناپایدار آنها که از رسوبات دانهریز پوشیده شده است با مختصر نسیمی به هوا بلند شده و به صورت ریزگرد و غبار برای انسان دشواریهای بسیاری ایجاد میکند. تالابها که منبع آب شیرین بسیاری از مناطق محسوب میشوند با فروپاشی، توسعه فعالیتهای کشاورزی و دامپروری را با تردید و خسارت همراه خواهند ساخت.
در حال حاضر اکثر نگاهها و توجهات بر دریاچه ارومیه متمرکز شده است در حالی که سایر تالابهای مهم کشور نیز از جمله دریاچههای گاوخونی، هامون، پریشان و ... در وضعیت نامطلوبی به سر میبرند و به گفته دکتر ابتکار، در حالت اورژانسی هستند. شما به عنوان یک متخصص در این زمینه، وضعیت کلی تالابها را چگونه ارزیابی میکنید؟
تالابهای کشور در حال حاضر در وضعیت به شدت نگرانکننده قرار دارند. توسعه ناموزون و برداشت بیرویه از منابع آبهای داخلی سرنوشت بسیاری از آنها را به شرایط غمانگیزی سوق داده است. بهرهبرداری بدون توجه به حقآبه اکولوژیک مصبهای کشور را تخریب کرده و مرگ مصب با نمایان شدن آب شور در بسیاری از آبراههها آشکار شده است. دریاچههای آب شیرین از بین رفته و پهنههای ناپایدار رسوبی و یا کفههای نمکی به جای مانده است. چاهها خشک و یا عمق آب آنها به شدت کاهش یافته است. فرصتهای کشاورزی و دامپروری در بسیاری از مناطق کشور از دست رفته و مهاجرت و حاشیهنشینی بسیاری از شهرها را در معرض تهدید قرار داده است. بدیهی است چنانچه فرصتهای معیشت مناسب برای حاشیهنشینها فراهم نشود، این مناطق ناگزیر به مناطق جرمخیز و ناامن شهرها تبدیل خواهند شد و به سادگی سوء مدیریت منابع آبی به گسترش بزهکاری خواهد انجامید. بارها گفته شده است جنگهای آینده میان کشورها بر سر آب خواهد بود ولی امروز گویا دعواهای بیشتری میان استانها در داخل کشور بر سر آب در حال شکلگیری است. نشانههای موجود از بروز بحران اجتماعی بزرگتری در آینده خبر میدهد که شاید با راهکارهای اکولوژیک نتوان برای آن چارهجویی کرد.
در همه جای دنیا اهرم افکار عمومی در توجه و رسیدگی به وضعیت محیط زیستی کشورها نقش مهمی ایفا میکند اما در جامعه ایران نیز نوعی بیتفاوتی یا کمتوجهی نسبت به محیط زیست دیده میشود یا حداقل نگرانیهای عمومی نمودی ندارد. دلیل این موضوع را در چه میبینید؟ آیا ضعف تشکلهای غیر دولتی محیط زیستی در ایران ناشی از ضعف عملکرد متخصصان این حوزه است که نتوانستهاند پشتوانه مردمی برای مطالبات عمومی و محیط زیستی ایجاد کنند؟ تقویت تشکلهای غیردولتی تا چه حد میتواند در زمینه جلوگیری از به وجود آمدن حالت اورژانسی برای دیگر بخشهای محیط زیست موثر باشد؟
دلایل به حاشیه رانده شدن مطالبات مردمی در مواجهه با مشکلات محیط زیستی بهویژه بحران تالابها را میتوان در وهله نخست در تنگناهای اقتصادی و دوم در برخوردهای نامناسب با برخی از این مطالبات جستجو کرد. شرایط اقتصادی کشور و فشار تحریمها، کاهش ارزش پول ملی و فرصتهای محدود برای تولید ارزش افزوده، مردم کشور را در شرایطی قرار داده است که اولویتهای آنها در حال حاضر سامان دادن به زندگی روزمره است؛ لذا تعمیق توجه به مسائل محیط زیست همچون گذشته نیست. همچنین باید توجه داشت حامیان محیط زیست، دلسوزترین، شریفترین و وطنپرستترین قشر جامعه هستند که مطالبات محیط زیستی آنها ضامن بقای سرمایههای ملی، حفظ میراث آینده و پشتیبانی از خودکفایی و غرور ملی است، لذا ضمن تاکید بر این موضوع که حفاظت محیط زیست یکی از حقوق اجتماعی است، حمایت از آن نیز در زمره حقوق و آزادیهای مدنی شمرده میشود و نیازمند پشتیبانی و حمایت است. به رغم آنکه سازمانهای مردمنهاد بسیاری در حال حاضر در حوزه محیط زیست فعال هستند، توسعه این نهادها از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و روستاها میتواند به گسترش حساسیتها و دانش محیط زیستی مردم کشور کمک موثری کند و پایش و نگهداری محیط زیست را از دستگاههای محدود دولتی به بدنه جامعه منتقل کند.
متن کامل این گفتوگو در پی میآید:
رییس سازمان محیط زیست اخیرا در اراک گفتهاند که مقرر شده در معادلات اقتصادی ارزش تالابها محاسبه شود. ارزش اقتصادی تالابها با چه مکانیسمی تعیین میشود و ارزشهای اکولوژیکی و اجتماعی تالابها چگونه معادلسازی میشود؟
همچنانکه میدانید اکوسیستمهای طبیعت خدمات ارزشمندی برای انسان فراهم میکنند و علاوه بر منابع غذایی، بسیاری از مواد اولیه صنایع، بهداشت، درمان، منابع دارویی و پوشاک به عملکرد اکوسیستمهای مختلف وابسته است. هر اکوسیستم بر اساس اجزای ساختاری آن شناخته میشود. این در حالی است که ساختار اکوسیستمها از طریق فرایندهای بوم شناختی به عملکردهای مختلف مرتبط است. چنین عملکردهایی زمینه وابستگی انسان به اکوسیستمها را سبب میشود. اقتصاددانان اغلب سرگرم ارزشگذاری ساختار اکوسیستم ها هستند. مثلاً برآورد میکنند یک جنگل به چه میزان و با چه ارزشی چوب یا محصول تولید میکند و این روش راحتترین مسیر برای قضاوتهای اقتصادی است اما کامل ترین شیوه نیست. از منظر اقتصاد محیط زیست، ضروری است خدمات اکوسیستمها به زبان اقتصادی بیان شود. به طور نمونه ارزش زیباشناختی یک جنگل چقدر است، ارزش اقتصادی اکسیژن یا طراوت محیط توسط جنگل چه میزان است. بدیهی است این اقدام دشوارتر اما برای تصمیمگیریهای مدیریتی مهمتر است. در ارتباط با تالابها خدمات چندگانه آنها در تأمین زیستگاه، حمایت جوامع از ریزگردها، طراوت و زیبایی محیط، احساس ثبات و آرامش دشوارتر از ارزش ماهی تولیدشده در آنها قابل محاسبه است و ضرورت دارد سازمان حفاظت محیط زیست معطوف به روشهای تقویم اقتصادی ارزشگذاری خدمات اکوسیستمهای تالابی شود.
اگرچه تالابها از اهمیت اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی ویژهای برخوردارند اما طی سالهای گذشته با سکوت یا نوعی بیتفاوتی درباره وضعیت تالابها مواجه بودیم و تنها بحث مطرح در رسانهها خشکی دریاچه ارومیه بوده است. با روی کار آمدن دولت جدید به نظر میرسد رویکرد سازمان محیط زیست تغییر کرده و طی هفتههای گذشته بارها بحث اهمیت تالابها مطرح شده است. آیا این تغییر رویکرد میتواند در بهبود وضعیت این اکوسیستمهای آبی موثر باشد یا اینکه به قول معروف کار تالابها از این توجهات موقتی گذشته است و نیاز به جراحی دارد؟
تالابها اکوسیستمی انتقالی محسوب میشوند. اکوسیستمی حدفاصل محیطهای آبی و محیطهای خشکی. این وضعیت، تالابها را در گروه اکوسیستمهای آسیبپذیر قرار میدهد. به این ترتیب که به سرعت به سوء مدیریتها واکنش نشان میدهند. هنگامی که تالابها رو به خشکی میگذارند، نشانههایی از بیتوجهی به ظرفیتهای قابل تحمل محیط به دست میرسد. نشانهای از آن است که به آستانههای طبیعت بیتوجه بودهایم. این نشان از آن است که چنین بی مهری و بی تدبیری در سایر اکوسیستمها و محیطهای طبیعی نیز جاری است اما هنوز نشانههای آن دیده نمیشود. سازمان حفاظت محیط زیست لازم است با توجه به چنین نشانههایی ضمن مهار کردن مسیرهای نادرستی که تا کنون طی شده است، از طریق بهرهگیری از فنون حرفهای و علمی، با توسل به راهکارهای بازسازی و احیاء، به موازات تلاش در جهت بهبود و بهسازی عملکردهای غیر عقلایی پیشین، دستورالعملهای ویژهای برای برخورد با اکوسیستمهای طبیعی تدارک ببیند و با پشتوانه قانونی و تلاشهای سیاسی در بدنه دولت، تصمیمگیریهای مرتبط با سرزمین را در چارچوب توسعه قابل تحمل محیط یا توسعه پایدار سوق دهد. چنین رویکردی به تجربه تاریخ میتواند جبرانکننده و بهبوددهنده باشد.
گفته میشود که در سال گذشته به دلیل عملکرد ضعیف ایران نسبت به تالابهای ثبتشده در کنوانسیون رامسر، در برههای جامعه جهانی تصمیم بر آن داشت که نام این کنوانسیون را تغییر دهد. این بیتفاوتی ایران نسبت به تالابها که سرمایه ملی محسوب میشوند و از اهمیت اقتصادی برخوردارند، از کجا ریشه میگیرد؟ آیا دستاندرکاران محیط زیست نتوانستهاند اهمیت این سرمایهها را به درستی به دولتمردان و کارگزاران منتقل کنند؟
سازمان محیط زیست در چهار دهه گذشته در خصوص تالابها در یک غفلت تاریخی قرار داشته است. وجود حدود 150 عرصه تالابی طبیعی و بیش از 3000 گستره تالابی مصنوعی و قریب 50 هزار هکتار پهنه تالابی ساحلی، از یکسو و توزیع تالابها تقریباً در تمام استانهای کشور، میزبانی ایران در برپایی کنوانسیون حمایت از تالابهای حائز اهمیت بینالمللی، انتظارات مردم از سازمان محیط زیست را بسیار فراتر از موقعیت موجود کرده است. فقدان جایگاه تالابها در برنامهریزیهای راهبردی کشور، موقعیت سازمانی آن در سازمان حفاظت محیط زیست، غفلت در توانمندسازی جامعه محلی برای حمایت از تالابها و توسعه نیافتن راهکارهای مدیریت مشارکتی و همچنین کمتوجهی به توسعه آموزشهای تخصصی در حوزه تالابها از جمله کاستیهایی است که در این حوزه مشاهده میشود و شایسته جایگاه و موقعیت کشور نیست. لذا صرف نظر از دیدگاههای سازمانهای بینالمللی که گاه تحت تأثیر واکنشهای سیاسی قرار داشته است، میزان وابستگی مردم این دیار به آب و خدمات تالابها و وجود پشتوانه دانش فنی موجود در کشور، مطالبات از سازمان محیط زیست در خصوص برنامههای راهبردی مدیریت تالابها را بیش از آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، گسترش داده است. انتظار میرود، اقدامات دولت جدید نشان دهد توجه به اکوسیستمهای طبیعی به عنوان ودیعه الهی متفاوت از دیدگاههای سودجویانه و ناپایدار گذشته بوده است.
با توجه به اینکه تالابها از مهمترین محیطهای مولد حیات و تنوع زیستی در جهان هستند، از اهمیت اکوتوریستی بالایی برخوردارند. به نظر شما چگونه میتوان در کنار حفاظت از این اکوسیستم آبی مهم، برنامهای برای جذب گردشگر و کسب درآمد از این بخش مطرح کرد به گونهای که آسیبی به تالابها نرسد؟
استفاده از خدمات رایگانی که تالابها در اختیار بشر قرار میدهند با رعایت ملاحظاتی و برنامهریزی فنی امکانپذیر است. تالابها باید از معرفی گونههای غیر بومی مصون بمانند و نسبت به بهرهبرداری از منبع اصلی آب آنها با تدبیر و دقت نظر برخورد شود. این موضوع در قالب توجه به حقآبه تالاب قابل ساماندهی است اما نکته بسیار مهم آن است که خدمات چندگانه تالابها تنها در گروه طرحریزی مدیریتی تالابها تضمین میشود. این پهنههای آبی بدون برنامه مدیریتی نباید در فرایند بهرهبرداری قرار گیرند، در غیر اینصورت سرنوشتی بهتر از آنچه امروز با آن مواجه هستیم پدید نخواهد آمد. طرحریزی مدیریتی تالابها سبب میشود امکان برداشت آب، گیاه، آبزیان، گردشگری و دیگر خدمات تالابها در مکانها و زمانهای معین و به شیوه مناسب ممکن شود.
تخریب یا خشک شدن تالابها چه تاثیراتی در جامعه انسانی و محیط اطراف تالابها میگذارد؟ تبعات بیتوجهی نسل امروز به تالابها چه تبعاتی برای همین نسل و چه تاثیراتی بر زندگی نسل بعد خواهد داشت؟
خشک شدن تالابها فرصتهای توسعه اقتصادی و اجتماعی را از ساکنان پیرامون خود سلب میکند. همچنین تالابها اگر به تکامل نرسند، پوشش گیاهی مخصوص اکوسیستمهای خشکی بر بستر آنها استقرار نمییابد و بستر ناپایدار آنها که از رسوبات دانهریز پوشیده شده است با مختصر نسیمی به هوا بلند شده و به صورت ریزگرد و غبار برای انسان دشواریهای بسیاری ایجاد میکند. تالابها که منبع آب شیرین بسیاری از مناطق محسوب میشوند با فروپاشی، توسعه فعالیتهای کشاورزی و دامپروری را با تردید و خسارت همراه خواهند ساخت.
در حال حاضر اکثر نگاهها و توجهات بر دریاچه ارومیه متمرکز شده است در حالی که سایر تالابهای مهم کشور نیز از جمله دریاچههای گاوخونی، هامون، پریشان و ... در وضعیت نامطلوبی به سر میبرند و به گفته دکتر ابتکار، در حالت اورژانسی هستند. شما به عنوان یک متخصص در این زمینه، وضعیت کلی تالابها را چگونه ارزیابی میکنید؟
تالابهای کشور در حال حاضر در وضعیت به شدت نگرانکننده قرار دارند. توسعه ناموزون و برداشت بیرویه از منابع آبهای داخلی سرنوشت بسیاری از آنها را به شرایط غمانگیزی سوق داده است. بهرهبرداری بدون توجه به حقآبه اکولوژیک مصبهای کشور را تخریب کرده و مرگ مصب با نمایان شدن آب شور در بسیاری از آبراههها آشکار شده است. دریاچههای آب شیرین از بین رفته و پهنههای ناپایدار رسوبی و یا کفههای نمکی به جای مانده است. چاهها خشک و یا عمق آب آنها به شدت کاهش یافته است. فرصتهای کشاورزی و دامپروری در بسیاری از مناطق کشور از دست رفته و مهاجرت و حاشیهنشینی بسیاری از شهرها را در معرض تهدید قرار داده است. بدیهی است چنانچه فرصتهای معیشت مناسب برای حاشیهنشینها فراهم نشود، این مناطق ناگزیر به مناطق جرمخیز و ناامن شهرها تبدیل خواهند شد و به سادگی سوء مدیریت منابع آبی به گسترش بزهکاری خواهد انجامید. بارها گفته شده است جنگهای آینده میان کشورها بر سر آب خواهد بود ولی امروز گویا دعواهای بیشتری میان استانها در داخل کشور بر سر آب در حال شکلگیری است. نشانههای موجود از بروز بحران اجتماعی بزرگتری در آینده خبر میدهد که شاید با راهکارهای اکولوژیک نتوان برای آن چارهجویی کرد.
در همه جای دنیا اهرم افکار عمومی در توجه و رسیدگی به وضعیت محیط زیستی کشورها نقش مهمی ایفا میکند اما در جامعه ایران نیز نوعی بیتفاوتی یا کمتوجهی نسبت به محیط زیست دیده میشود یا حداقل نگرانیهای عمومی نمودی ندارد. دلیل این موضوع را در چه میبینید؟ آیا ضعف تشکلهای غیر دولتی محیط زیستی در ایران ناشی از ضعف عملکرد متخصصان این حوزه است که نتوانستهاند پشتوانه مردمی برای مطالبات عمومی و محیط زیستی ایجاد کنند؟ تقویت تشکلهای غیردولتی تا چه حد میتواند در زمینه جلوگیری از به وجود آمدن حالت اورژانسی برای دیگر بخشهای محیط زیست موثر باشد؟
دلایل به حاشیه رانده شدن مطالبات مردمی در مواجهه با مشکلات محیط زیستی بهویژه بحران تالابها را میتوان در وهله نخست در تنگناهای اقتصادی و دوم در برخوردهای نامناسب با برخی از این مطالبات جستجو کرد. شرایط اقتصادی کشور و فشار تحریمها، کاهش ارزش پول ملی و فرصتهای محدود برای تولید ارزش افزوده، مردم کشور را در شرایطی قرار داده است که اولویتهای آنها در حال حاضر سامان دادن به زندگی روزمره است؛ لذا تعمیق توجه به مسائل محیط زیست همچون گذشته نیست. همچنین باید توجه داشت حامیان محیط زیست، دلسوزترین، شریفترین و وطنپرستترین قشر جامعه هستند که مطالبات محیط زیستی آنها ضامن بقای سرمایههای ملی، حفظ میراث آینده و پشتیبانی از خودکفایی و غرور ملی است، لذا ضمن تاکید بر این موضوع که حفاظت محیط زیست یکی از حقوق اجتماعی است، حمایت از آن نیز در زمره حقوق و آزادیهای مدنی شمرده میشود و نیازمند پشتیبانی و حمایت است. به رغم آنکه سازمانهای مردمنهاد بسیاری در حال حاضر در حوزه محیط زیست فعال هستند، توسعه این نهادها از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و روستاها میتواند به گسترش حساسیتها و دانش محیط زیستی مردم کشور کمک موثری کند و پایش و نگهداری محیط زیست را از دستگاههای محدود دولتی به بدنه جامعه منتقل کند.
مثل تالاب "بیشه دالان " بروجرد ... که در عین بی خیالی مسئولین و رسانه ها ..... آروم آروم داره میمیره...