گوناگون

بازگشت شهرزاد کمال زاده

پارسینه: شهرزاد کمال زاده اولین بار در سریال «هزاران چشم» که به تازگی بازپخش آن از شبکه تماشا تمام شده، جلوی دوربین کیانوش عیاری رفت. او بعد از آن در سریال ها و تله فیلم های مختلفی بازی کرد اما سال گذشته بود که...

شهرزاد کمال زاده اولین بار در سریال «هزاران چشم» که به تازگی بازپخش آن از شبکه تماشا تمام شده، جلوی دوربین کیانوش عیاری رفت. او بعد از آن در سریال ها و تله فیلم های مختلفی بازی کرد اما سال گذشته بود که با حضور در سریال «راه طولانی» و ایفای نقش دختر رضا کیانیان در آن، به جشم آمد و دیده شد اما با این وجود او در تلویزیون چندان پرکار نشد، تا اینکه چندی پیش جلوی دوربین سیروس مقدم در سریال «بچه های نسبتا بد» رفت و ایفاگر نقش دختری به نام «طلا» شد. کاراکتری که در قسمت های آتی شخصیتش پیچشی غیرقابل پیش بینی خواهد داشت. با او درباره این سریال و اینکه چرا بین دو سریالش یک سال فاصله افتاده و همچنین حضور تازه اش در سریال «فریبرز عرب نیا» با نام «رنگ شک» حرف زده ایم.

شما در سریال راه طولانی بیشتر از قبل دیده شدید. انتظار می رفت بازی در این سریال مسیر بازیگری شما را تغییر دهد و سیل پیشنهادها به سمت تان بیاید اما یک سال کار نکردید و بعد از آن در سریال «بچه های نسبتا بد» نقشی هر چند پیچیده اما فرعی و کوتاه بازی کردید.

- شرایط خاصی که تلویزیون مدتی است دچارش شده باعث شد تولیدات هم کم شود. خب قاعدتا پیشنهادات همه بازیگران هم به همین نسبت کم شد. از طرفی روزی که برای «بچه های نسبتا بد» با آقای مقدم صبحت کردیم، قصه در حد یک سیناپس بود و تمام قسمت های آن بعدا و در حین کار نوشته شد. آن روز به من گفتند محوریت همه شخصیت های زن داستان «طلا» است. در صورتی که هر چه جلوتر رفتیم دیدیم که اینطور نیست و من نقشی فرعی دارم. البته کار پر پرسوناژ است و اگر طول را در نظر نگیریم و به عمق فکر کنیم، شخصیت متفاوت طلا را می بینیم.



اتفاقا پر پرسوناژ بودن سریال، شاید نگذارد کاراکتر «طلا» با همه پیچیدگی های شخصیتی اش دیده شود.

- شاید نقش من طولانی نبود ولی الان که سریال به نیمه رسیده، در بین مردم نقش «طلا» دوست داشتنی و قابل پیگیی شده. مخاطب دوستش دارد و می خواهد بفهمد سرنوشتش چه می شود. در حالی این اتفاق افتاده که هنوز هویت واقعی طلا در سریال مشخص نشده. تا اینجای داستان طلا آدمی است که ازداواج همایون با او انگیزه ای شده تا دزدی کند اما وقتی یک مقدار سریال جلوتر برود نقش جذاب تر می شود. من فکر می کردم قصه چیز دیگری است و قرار است نقشم پررنگتر از این باشد.

یعنی زمانی که شما قرارداد بستید قصه دیگری را به شما دادند یا چون فیلمنامه قسمت به قسمت و در حین فیلمبرداری نوشته می شد، تغییر کرد؟

- وقتی من به گروه اضافه شدم، فقط چهار، پنج قسمت نوشته شده بود. آنها را که خواندم به نظرم رسید طلا نقش پررنگی دارد ولی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که اینطور نشد. به هر حال نگاه من به نقشی که در سریال «راه طولانی» داشتم خیلی مثبت تر از این کار بود. با اینحال به نظرم کشش و جذابیت رابطه همایون و طلا نسبت به کاراکترهای دیگر سریال که موازی با آنها پیش می روند بیشتر است. درست است که نقش طلا کمرنگ است اما به یادماندنی می شود.

نقش شما کوتاه است اما هر چه پیش می رود پرده ای از چهره طلا برداشته می شود و این نقش را دیدنی می کند.

- بازی خوب اشکان خطیبی خیلی تاثیرگذار بود. در این کشش. نوع بازی او نه غلو شده است و نه خیلی کمرنگ. یعنی از خط بازیش خارج نشده. بازی خوب او باعث شد نقش طلا هم، وزنی داشته باشد و بیشتر دیده شود. می توانم بگویم موفقیتم را در این نقش مدیون اشکان خطیبی هستم اما در قسمت های بعدی که هویت واقعی طلا آشکار می شود و ما تازه می فهمیم او چه کسی است، نقش طلا بیشتر می شود. در قسمت های بعدی برای بازی بیشتر به خودم متکی هستم.

اتفاقا شما در بچه های نسبتا بد بازی یکدستی دارید. یعنی دلیل این یکدستی حضور اشکان خطیبی به عنوان پارتنر بازی شماست؟!

- تا اینجای کار شاید اینطور به نظر برسد ولی وقتی یک مقدار سریال جلوتر برود یکسری کد گذاری برای بازیم در نظر گرفتم که احتمالا مخاطب متوجه آن نشده اما بعدا نکات ریز و چیزهایی که خودم در دل نقش گنجاندم کاملا ملموس می شود. در قسمت های بعدی مخاطب جواب سوال هایش را می گیرد و دلیل رفتارها و سادگی طلا را می فهمد ولی جدا از دریافت های بازیگر و هدایت کارگردان، انرژی خوبی که پارتنر به بازیگر می دهد هم خیلی تاثیرگذار است. از طرفی چون نقش من طولانی نبود، تک تک سکانس ها برایم اهمیت داشت. سعی کردم هر کاری می توانم برای بهتر شدن نقش انجام بدهم.

سیروس مقدم نسبت به پیشنهادهای شما و این کد گذاری ها برای نقش چه نظری داشت؟ کلا تعامل شان در کار یا بازیگر چطور است؟

- کار کردن با سیروس مقدم خیلی هیجان انگیز است. علاوه بر اینکه ریتم کارشان خیلی تند است، همیشه قصه های خوب و کست خوبی برای کارهایش دارد. او جامعه را هم خیلی خوب می شناسد و کار کردن با او برای هر بازیگری یک اتفاق خوب است چون بازخوردهای درستی از جامعه می گیرد.

منظورتان از سختی ها چیست؟ این سختی ها چیزی غیر از زمان کم کار است؟

- سیروس مقدم کارگردان خوبی است. خب همیشه بازی جلوی کارگردان خوب و با تجربه کمی استرس دارد. ریتم تند کار هم که سختی های خودش را داشت. «بچه های نسبتا بد» با 30 قسمت تنها در دو ماه تصویربرداری شد. فیلمنامه روز به روز به دستمان می رسید. حتی الان که از تلویزیون کار را می بینم یک سکانس هایم برایم جالب است چون اصلا نمی دانستم که چنین چیزی در داستان وجود دارد. نمی دانم گفتن این حرف درست است یا نه ولی بودجه هایی که برای سریال های تلویزیونی در نظر گرفته می شود آنقدر کم است که عوامل مدام تحت فشار هستند.



نزدیک شدن به نقش بدون اینکه دقیقا قصه را با جزئیات بدانید سخت نبود؟

- ما خط کلی داستان را می دانستیم و سعی می کردیم از آن خارج نشویم ولی اینکه قبل و بعد آن سکانس را ندانی و جلوی دوربین بروی کمی عجیب است. به غیر از این من نمی دانستم شخصیت های دیگر چه می کنندو بازیگران چطور دارند پیش می روند و این می تواند به کار آسیب بزند اما این اتفاق در مورد «بچه های نسبتا بد» زیاد ملموس نبود. یکی از لطمه هایی که کار به خاطر زمان کمی که داشتیم خورد در صداگذاری بود. در ایام محرم برای اینکه لحن صدای بازیگر کمی مغموم تر و آرام تر باشد، در استودیو یکسری از صداها را کشیدند پایین و بعضی از صداها را هم کلا بستند. سکانس هایی که در دهه محرم پخش می شود مجددا صداگذاری شد اما این کار با عجله انجام شد و اتفاق مطلوبی که انتظار می رفت نیفتاد. دوبله مجدد کار با صدای خودبازیگرها خیلی بد شد. هنوز هم چون تنظم کار تمام نشده هر لحظه ممکن است تماس بگیرند و آفیشم کنند.

اما «طلا» عضو یک باند است که پسرهایی را که به او علاقمند می شوند تلکه می کند.

- چرا اما در قسمت های بعدی دل مخاطب برایش می سوزد چون به همایون واقعا علاقمند شده و ... البته من نمی توانم شخصیت طلا را کاملا باز کنم، اجازه بدهید مردم خودشان در قسمت های بعدی آن را قضاوت کنند اما در مورد نقش هایم باید بگویم که اتفاقا نقش های مثبت زیادی در کارنامه ام دارم. در حالی که انگار نقش منفی بیشتر دیده می شود و مردم بیشتر دوست دارند. بازیش هم سخت تر است . مثلا در «راه طولانی» من سعی کردم یک نقشی که منفی است را منفی باز نکنم ولی در دید مردم منفی دیده می شد. نقش های تکراری زیادی به من پیشنهاد شد اما حتی اگرج گریم آن تکراری باشد آن را قبول نمی کنم. نقش من در فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» کاملا مثبت بود. در جشنواره فجر امسال هم دو فیلم دارم که در آنها هم مثبت هستم. در «بچه های نسبتا بد» هم هر چه جلوتر می رویم نقش طلا مثبت تر می شود.

همین میل به تکرار نشدن باعث شده کارنامه کاری شما اینقدر پراکنده باشد و گاهی کم کار شوید؟

- راستش من طولانی مدت بیکار نبودم. دراین مدت که در تلویزیون نبودم بیشتر فیلم سینمایی کار کرده ام ولی ارتباطم را با تلویزیون قطع نکردم. الان هم سر کار سریال فریبرز عرب نیا نقش اصلی دارم که اتفاقا آن هم کاملا مثبت است. یک دوره ای تولیدات تلویزیون خیلی کم شده بود و خیلی از بازیگران کم کارتر شدند. بعد تصمیم گرفتم اگر قرار است دوباره در تلویزیون کار کنم، سریالی باشد مانند راه طولانی که برایم چیز مثبتی داشته باشد اما کمتر پیشنهادی بوده که چنین خاصیتی برایم داشته باشد.

منبع:برترینها
شهرزاد کمال زاده اولین بار در سریال «هزاران چشم» که به تازگی بازپخش آن از شبکه تماشا تمام شده، جلوی دوربین کیانوش عیاری رفت. او بعد از آن در سریال ها و تله فیلم های مختلفی بازی کرد اما سال گذشته بود که با حضور در سریال «راه طولانی» و ایفای نقش دختر رضا کیانیان در آن، به جشم آمد و دیده شد اما با این وجود او در تلویزیون چندان پرکار نشد، تا اینکه چندی پیش جلوی دوربین سیروس مقدم در سریال «بچه های نسبتا بد» رفت و ایفاگر نقش دختری به نام «طلا» شد. کاراکتری که در قسمت های آتی شخصیتش پیچشی غیرقابل پیش بینی خواهد داشت. با او درباره این سریال و اینکه چرا بین دو سریالش یک سال فاصله افتاده و همچنین حضور تازه اش در سریال «فریبرز عرب نیا» با نام «رنگ شک» حرف زده ایم.

شما در سریال راه طولانی بیشتر از قبل دیده شدید. انتظار می رفت بازی در این سریال مسیر بازیگری شما را تغییر دهد و سیل پیشنهادها به سمت تان بیاید اما یک سال کار نکردید و بعد از آن در سریال «بچه های نسبتا بد» نقشی هر چند پیچیده اما فرعی و کوتاه بازی کردید.

- شرایط خاصی که تلویزیون مدتی است دچارش شده باعث شد تولیدات هم کم شود. خب قاعدتا پیشنهادات همه بازیگران هم به همین نسبت کم شد. از طرفی روزی که برای «بچه های نسبتا بد» با آقای مقدم صبحت کردیم، قصه در حد یک سیناپس بود و تمام قسمت های آن بعدا و در حین کار نوشته شد. آن روز به من گفتند محوریت همه شخصیت های زن داستان «طلا» است. در صورتی که هر چه جلوتر رفتیم دیدیم که اینطور نیست و من نقشی فرعی دارم. البته کار پر پرسوناژ است و اگر طول را در نظر نگیریم و به عمق فکر کنیم، شخصیت متفاوت طلا را می بینیم.



اتفاقا پر پرسوناژ بودن سریال، شاید نگذارد کاراکتر «طلا» با همه پیچیدگی های شخصیتی اش دیده شود.

- شاید نقش من طولانی نبود ولی الان که سریال به نیمه رسیده، در بین مردم نقش «طلا» دوست داشتنی و قابل پیگیی شده. مخاطب دوستش دارد و می خواهد بفهمد سرنوشتش چه می شود. در حالی این اتفاق افتاده که هنوز هویت واقعی طلا در سریال مشخص نشده. تا اینجای داستان طلا آدمی است که ازداواج همایون با او انگیزه ای شده تا دزدی کند اما وقتی یک مقدار سریال جلوتر برود نقش جذاب تر می شود. من فکر می کردم قصه چیز دیگری است و قرار است نقشم پررنگتر از این باشد.

یعنی زمانی که شما قرارداد بستید قصه دیگری را به شما دادند یا چون فیلمنامه قسمت به قسمت و در حین فیلمبرداری نوشته می شد، تغییر کرد؟

- وقتی من به گروه اضافه شدم، فقط چهار، پنج قسمت نوشته شده بود. آنها را که خواندم به نظرم رسید طلا نقش پررنگی دارد ولی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که اینطور نشد. به هر حال نگاه من به نقشی که در سریال «راه طولانی» داشتم خیلی مثبت تر از این کار بود. با اینحال به نظرم کشش و جذابیت رابطه همایون و طلا نسبت به کاراکترهای دیگر سریال که موازی با آنها پیش می روند بیشتر است. درست است که نقش طلا کمرنگ است اما به یادماندنی می شود.

نقش شما کوتاه است اما هر چه پیش می رود پرده ای از چهره طلا برداشته می شود و این نقش را دیدنی می کند.

- بازی خوب اشکان خطیبی خیلی تاثیرگذار بود. در این کشش. نوع بازی او نه غلو شده است و نه خیلی کمرنگ. یعنی از خط بازیش خارج نشده. بازی خوب او باعث شد نقش طلا هم، وزنی داشته باشد و بیشتر دیده شود. می توانم بگویم موفقیتم را در این نقش مدیون اشکان خطیبی هستم اما در قسمت های بعدی که هویت واقعی طلا آشکار می شود و ما تازه می فهمیم او چه کسی است، نقش طلا بیشتر می شود. در قسمت های بعدی برای بازی بیشتر به خودم متکی هستم.

اتفاقا شما در بچه های نسبتا بد بازی یکدستی دارید. یعنی دلیل این یکدستی حضور اشکان خطیبی به عنوان پارتنر بازی شماست؟!

- تا اینجای کار شاید اینطور به نظر برسد ولی وقتی یک مقدار سریال جلوتر برود یکسری کد گذاری برای بازیم در نظر گرفتم که احتمالا مخاطب متوجه آن نشده اما بعدا نکات ریز و چیزهایی که خودم در دل نقش گنجاندم کاملا ملموس می شود. در قسمت های بعدی مخاطب جواب سوال هایش را می گیرد و دلیل رفتارها و سادگی طلا را می فهمد ولی جدا از دریافت های بازیگر و هدایت کارگردان، انرژی خوبی که پارتنر به بازیگر می دهد هم خیلی تاثیرگذار است. از طرفی چون نقش من طولانی نبود، تک تک سکانس ها برایم اهمیت داشت. سعی کردم هر کاری می توانم برای بهتر شدن نقش انجام بدهم.

سیروس مقدم نسبت به پیشنهادهای شما و این کد گذاری ها برای نقش چه نظری داشت؟ کلا تعامل شان در کار یا بازیگر چطور است؟

- کار کردن با سیروس مقدم خیلی هیجان انگیز است. علاوه بر اینکه ریتم کارشان خیلی تند است، همیشه قصه های خوب و کست خوبی برای کارهایش دارد. او جامعه را هم خیلی خوب می شناسد و کار کردن با او برای هر بازیگری یک اتفاق خوب است چون بازخوردهای درستی از جامعه می گیرد.

منظورتان از سختی ها چیست؟ این سختی ها چیزی غیر از زمان کم کار است؟

- سیروس مقدم کارگردان خوبی است. خب همیشه بازی جلوی کارگردان خوب و با تجربه کمی استرس دارد. ریتم تند کار هم که سختی های خودش را داشت. «بچه های نسبتا بد» با 30 قسمت تنها در دو ماه تصویربرداری شد. فیلمنامه روز به روز به دستمان می رسید. حتی الان که از تلویزیون کار را می بینم یک سکانس هایم برایم جالب است چون اصلا نمی دانستم که چنین چیزی در داستان وجود دارد. نمی دانم گفتن این حرف درست است یا نه ولی بودجه هایی که برای سریال های تلویزیونی در نظر گرفته می شود آنقدر کم است که عوامل مدام تحت فشار هستند.



نزدیک شدن به نقش بدون اینکه دقیقا قصه را با جزئیات بدانید سخت نبود؟

- ما خط کلی داستان را می دانستیم و سعی می کردیم از آن خارج نشویم ولی اینکه قبل و بعد آن سکانس را ندانی و جلوی دوربین بروی کمی عجیب است. به غیر از این من نمی دانستم شخصیت های دیگر چه می کنندو بازیگران چطور دارند پیش می روند و این می تواند به کار آسیب بزند اما این اتفاق در مورد «بچه های نسبتا بد» زیاد ملموس نبود. یکی از لطمه هایی که کار به خاطر زمان کمی که داشتیم خورد در صداگذاری بود. در ایام محرم برای اینکه لحن صدای بازیگر کمی مغموم تر و آرام تر باشد، در استودیو یکسری از صداها را کشیدند پایین و بعضی از صداها را هم کلا بستند. سکانس هایی که در دهه محرم پخش می شود مجددا صداگذاری شد اما این کار با عجله انجام شد و اتفاق مطلوبی که انتظار می رفت نیفتاد. دوبله مجدد کار با صدای خودبازیگرها خیلی بد شد. هنوز هم چون تنظم کار تمام نشده هر لحظه ممکن است تماس بگیرند و آفیشم کنند.

اما «طلا» عضو یک باند است که پسرهایی را که به او علاقمند می شوند تلکه می کند.

- چرا اما در قسمت های بعدی دل مخاطب برایش می سوزد چون به همایون واقعا علاقمند شده و ... البته من نمی توانم شخصیت طلا را کاملا باز کنم، اجازه بدهید مردم خودشان در قسمت های بعدی آن را قضاوت کنند اما در مورد نقش هایم باید بگویم که اتفاقا نقش های مثبت زیادی در کارنامه ام دارم. در حالی که انگار نقش منفی بیشتر دیده می شود و مردم بیشتر دوست دارند. بازیش هم سخت تر است . مثلا در «راه طولانی» من سعی کردم یک نقشی که منفی است را منفی باز نکنم ولی در دید مردم منفی دیده می شد. نقش های تکراری زیادی به من پیشنهاد شد اما حتی اگرج گریم آن تکراری باشد آن را قبول نمی کنم. نقش من در فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» کاملا مثبت بود. در جشنواره فجر امسال هم دو فیلم دارم که در آنها هم مثبت هستم. در «بچه های نسبتا بد» هم هر چه جلوتر می رویم نقش طلا مثبت تر می شود.

همین میل به تکرار نشدن باعث شده کارنامه کاری شما اینقدر پراکنده باشد و گاهی کم کار شوید؟

- راستش من طولانی مدت بیکار نبودم. دراین مدت که در تلویزیون نبودم بیشتر فیلم سینمایی کار کرده ام ولی ارتباطم را با تلویزیون قطع نکردم. الان هم سر کار سریال فریبرز عرب نیا نقش اصلی دارم که اتفاقا آن هم کاملا مثبت است. یک دوره ای تولیدات تلویزیون خیلی کم شده بود و خیلی از بازیگران کم کارتر شدند. بعد تصمیم گرفتم اگر قرار است دوباره در تلویزیون کار کنم، سریالی باشد مانند راه طولانی که برایم چیز مثبتی داشته باشد اما کمتر پیشنهادی بوده که چنین خاصیتی برایم داشته باشد.

منبع:برترینها

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار