گوناگون

"شیک حزب‌اللهی‌گری" و زیبایی‌شناسی اجتماعی ایران/علی جعفری

1) «حزب‌اللهي‌ها» در بروز و ظهور متأخر خود، از اوايل دهه هشتاد به اين سو، در پهنه‌هاي فرهنگي كلان‌شهرها و خصوصاً در جغرافياي فرهنگي تهران نوعي «شيك‌گرايي‌» عمومي را در منش رفتاري و بيش از آن در كنش مصرفي خود نشان مي‌دهند. تطورات زيبايي‌شناسانه حزب‌اللهي‌ها در گرايش به آداب و كالاهاي شيك در بخش‌هايي از بدنه‌هاي آنها در حدّ نگرش مثبت به شيك‌رفتاران و شيك‌مصرفان و در بدنه‌هاي متأخرتر به شيك حزب‌اللهي‌گري قطعي رسيده است. بدين ترتيب كه اكنون و در اوايل دهه 90 با صورتبندي‌هاي نويني از رمزگان‌هاي منشي و كنشي حزب‌اللهي مواجهيم. «شيك نوحزب‌اللهي‌گري» يك گفتمان نشانه‌شناختي جديد است كه درعين حفظ نظام معنايي هويت حزب‌اللهي، رمزگان‌هاي بغايت جديد و جذابي را ناظر به انواع دانه درشتي از نقش‌هاي اجتماعي توليد مي‌كند.

2) «شيك حزب‌اللهي‌‌گري» البته فقط مسأله‌اي «درون حزب‌اللهي» نيست، بلكه به همان اندازه وچه بسا بيش از آن يكي از شاخص‌هاي پيش‌روندگي و سرزندگي فراگفتمان اجتماعي حزب‌الله ايران معاصر در مقايسه با ساير گفتمان‌ها يا فراگفتمان‌هاي رقيب است. بررسي تحولات دهه 90 نشان مي‌دهد كه بدنه‌هاي جمعيتي حزب‌اللهي به لحاظ بهبود و ارتقاء نظام‌هاي بيان و ارائه خود در مقايسه با بدنه‌هاي جمعيتي ديگر پوياتر و سريعتر نشان مي‌دهند. اگرچه سرعت بيشتر نوحزب‌اللهي‌ها در ترميم برخي محدوديت‌هاي سنتي در ساحت‌هاي بيشتر زباني و كمتر معنايي به معني رسيدن آنها به موقعيت نسبتاً برتر در برابر جريان‌هاي گفتماني ديگر از جمله جريان روشنفكري نيست اما اين واقعيت مي‌تواند چشم‌انداز متفاوتي را از آرايش قشربندي اجتماعي و بالاخص فرهنگي ايران در اواخر دهه 90 و اوايل دهة پسا90 ايران نشان دهد.

3) «شيك گرايي حزب‌اللهي» درعين حال كه از مبدأ و مأواي نوعي گفتمان زيبايي‌شناسانه برخاسته است و مثابه همة تطورات نشانه‌شناسانه بيم انحراف تدريجيش از «فحوا» و «معناي» زندگي حزب‌اللهي مي‌رود، امّا علي‌رغم عمر حداقل يك دهه‌اي‌اش، نشانه قابل توجهي از افول معنا و محتواي فرهنگي حزب‌الله نشان نداده است. اتفاقاً به موازات ازدياد و تكثير «شيك‌ حزب‌اللهي‌ها»، وجوه اصيل‌تر و متعهدانه‌تري از مبادي و غايات حزب‌الله مطرح و تثبيت شده است. «شيك حزب‌اللهي‌‌گري» نه تنها در ساحت" هويت معنايي" بلكه حتي در ساحت "ماهيت نشانه‌اي" نيز از هيچ‌يك از نمادهاي سنتي حزب‌الله عبور نكرده است. در شيك حزب‌اللهي‌گري پسرانه و مردانه، «محاسن اسلامي» و در شيك حزب‌اللهي‌گري دخترانه و زنانه «حجاب برتر» (چادر) همچنان دال مركزي است. مي‌توان گفت كه «شيك حزب‌اللهي‌‌گري» گفتماني بيشتر آرايشي است تا پيرايشي؛ لذا به دنبال همنشين‌ كردن عناصر زيبايي‌شناختي جديد با نشانه‌هاي قبلي است تا زدودن ميراث نشانه‌شناختي سابق. به همين جهت است كه رمزگان‌هاي نوحزب‌اللهي‌ شيك‌گرا علي‌رغم فاصله گرفتن از رمزگان‌هاي حزب‌اللهي سنتي امّا هرگز به رمزگان‌هاي غير حزب‌اللهي شبيه نشده است. اينگونه در پروسه عمومي شيك حزب‌اللهي‌گري، گرته‌برداري از ديگر الگوها و تيپ‌هاي رفتاري و اجتماعي، واجد كمترين سهم بوده است و در عوض بار اصلي توليد فرهنگي به دوش عناصر خلّاق و نوآور حزب‌اللهي گذاشته شده است.

4) يكي از نقاط رهايي نوحزب‌اللهي‌گري دهة هشتادي ايران از حزب‌اللهي‌گري پيش از آن، تكثير چشم‌گير حزب‌اللهي‌هاي نوآور و مولّد فرهنگي است. بدنه‌هاي جمعيتي حزب‌اللهي در هر اندازه و نوعي از كانون‌هاي فرهنگي كه در حاشيه برخي مساجد شكل گرفته‌اند تا نواحي بسيج شهري و از هيأت‌هاي عاشورايي كوچك گرفته تا برخي ابرهيأت‌هاي مركز استاني، متأثر از تكاپوهاي مؤثر و مولد افراد و گروه‌هايي از ايده‌پردازان، نوآوران و خلاقان فرهنگي هستند. حضور متراكم عناصر و گروه‌هاي نوآور و هم‌افزايي‌هاي ناشي از تعاملات مستمر ايشان در حوزه عمومي حزب‌الله، هم نشاط و سرزندگي عمومي كانون‌هاي تمركز و تجمع ايشان را بالا برده و هم تأثيرات جالب و چشم‌نوازي در ارتقاء برخي از نوآوران در حدّ «تيپ‌هاي فرهنگي» به بلوغ رسيده حزب‌اللهي داشته است. اين تيپ‌هاي كاملاً جديد كه ديگر براي قريب به اتفاق حزب‌اللهي‌ها شناخته شده و براي تعداد قابل توجهي از آنها به الگوهاي زيبايي‌شناختي قابل تمسك تبديل شده‌اند، در حقيقت اولين مابه‌ازاهاي اجتماعي «شيك حزب‌اللهي‌‌ها» محسوب مي‌شوند. براي مثال مي‌توان تيپ «وحيد يامين‌پوري» را استعاره‌اي از نوحزب‌اللهي تلويزيوني، تيپ «حامد زماني» را استعاره‌اي از خوانندگي نوحزب‌اللهي و تيپ «برقعي» را استفاده‌اي از شاعرانگي نوحزب‌اللهي, تیپ «میثم مطیعی» را استعاره ای از مداحی نوحزب اللهی و «شهيداحمدي‌ روشن» را استعاره از دانشمندي نوحزب‌اللهي دانست. ارتقاء عيار زيبايي‌شناختي جريان اجتماعي حزب‌الله ايران، در كنار توسعه نشاط و سرزندگي عمومي حزب‌اللهي‌ها، كمترين كاركرد تولد تيپ‌هاي استعاري از اين دست است. از طرف ديگر خوانش «شيك - تيپ‌ها»ي مذكور به مثابه الگوهاي موفق يا شبه موفقي از «بچه حزب‌اللهي‌ها»يي كه در ساحاتي از فعاليت و نقش‌هاي اجتماعي برجسته حضور معني‌دار و فعال يافته‌اند بهترين زمينه را براي تقويت انگيزه حزب‌اللهي‌هاي علاقمند به فعاليت در چارچوب‌ها و نقش‌هاي مذكور فراهم مي‌كند. بديهي است كه هيچ عاملي به اندازه تولد و درخشش الگوهاي در دسترس و معتبر نمي‌تواند در راستاي جهش انگيزه‌هاي نوحزب‌اللهي‌ها و تحرك آنها براي در اختيار گرفتن ظرفيت‌هاي بيش‌تري از جايگاه‌ها و نقش‌هاي اجتماعي جامعه مؤثر افتد. خالي بودن ويترين حزب‌اللهي‌ها از «شيك - تيپ‌»ها يكي از موانع اصلي تطورات اجتماعي حزب‌الله ايران به شمار مي‌آيد كه به نظر مي‌رسد به مرور درحال رفع شدن است.

5) «شيك حزب‌اللهي‌‌گري»كه پيش از اين فقط در چارچوب يك تيپ خاص و آن هم «جنتلمنيزم رسمي كت و شلواري» قابل دسترس بود اينك مابه‌ازاءهاي رمزگاني بسيار بيشتر و متنوع‌تري يافته است. تا اوايل دهه هشتاد تنها فرصت حزب‌اللهي‌ها براي شيك بودن، تمسك به تيپ‌هاي اداري و رسمي بود. اوج شيك‌گرايي يك پسر حزب‌اللهي دهه‌ هفتادي در موقعيت داماد شدن وي رخ مي‌داد، آنجا كه مي‌بايست در قالب يك رمزگان سنتي شيك ظاهر شود. حال اگر تمايل براي استمرار تيپ دامادي خود داشت شيك مي‌ماند و اگر عطاي محدوديت‌هاي رفتاري و منشي اين تيپ را به لقاء مزيت‌هاي شيك مأب آن مي‌بخشيد تمام راه‌هاي پيش‌رويش به سوي شيك‌گرايي بسته مي‌ماند . در اين شرايط باقي ماندن در قالب چند تيپ سنتي حزب‌اللهي كه از دهه 60 به يادگار مانده بود تنها امكان انتخاب ديگر او بود. تيپ‌هاي سنتي حزب‌اللهي از قبيل «پيراهن ساده روي شلوار» كه بعضاً با «كاپشن معروف جبهه‌اي» ست مي‌شد ديگر در چارچوب شيك‌گرايي ارزيابي نمي شدند ، لذا شيك‌گرايي حداقلي حزب اللهي در حدّ همان جنتلمنيزم مذهبي كت و شلواري باقي ماند. تنها تجربة دهة هفتادي كه تلاش كرد نوعي شيك‌گرايي غير كت‌وشلواري را دست و پا كند، حركت برخي عناصر دانشگاهي يا دولتي به سوي بازتوليد نوعي «كت - كاپشن سبك بهاره -پاييزي» بود كه يك نوع آن به «تيپ - كاپشن» احمدي‌نژادي موسوم شد. هرچند كه اين زيبايي‌شناسي متمايز نيز باز در چارچوب فعالين اداري و مديران دولتي حزب‌اللهي محدود ماند. بدين ترتيب در دوران دهه‌ي 60 و 70 علي‌رغم حضور نسبتاً مؤثر بدنه‌هاي حزب‌اللهي در نقش‌هاي مختلف اجتماعي، امّا تيپ همه آنها به يك شكل و از يك نوع و عمدتاً متأثر از تيپ‌ پيراهن روشن روي شلوار به ضميمه كاپشن جبهه‌اي معروف بود. چنانچه نمي‌شد بين تيپ تلويزيوني آويني با تيپ شاعري سيدحسن حسيني و قيصر امين‌پور، با تيپ سينمايي رسول ملاقلي‌پور، با تيپ وزارتي احمد توكلي، با تيپ مداحي حاج منصور ارضي، با تيپ سپاهي رحيم صفوي و ... تفاوت قابل ملاحظه‌اي ملاحظه كرد.

6) شيك‌گرايي نحله‌اي كاربردي از زيبايي‌شناسي بدن و رفتار است كه در ميانه رمزگان‌هاي رفتاري و پوششي بسيط از يك طرف و رمزگان‌هاي تجملي و تبرّجي افراطي از طرف ديگر قرار مي‌گيرد. در شيك‌گرايي به واسطه به رسميت شناخته شدن دوره‌هاي زماني براي ايجاد تغيير و تحول در تناسبات زيبايي‌شناختي، نوعي مدگرايي ميانه‌رو مستتر است. «مدگرايي شيك» درعين حال كه از زيبايي‌شناسي‌هاي در تاريخ مانده فارغ از مد فاصله مي‌گيرد ولي مرزهاي روشني نيز با مدگرايي غليط تبرّج و تفاخر پيدا مي كند. «شيك‌گرايي» نه از جنس زيبايي‌شناسي‌هاي موزه‌اي ايستا و نه از جنس زيبايي‌شناسي‌هاي برج عاج‌نشين اشراف‌زده و نه از جنس زيبايي‌شناسي‌هاي رقيق غيرچشمگير است. بدين ترتيب در شيك‌گرايي با نوعي زيباشناسي مردمي پوياي كاربردي مواجهيم كه تلاش دارد با حداقل مؤونه‌هاي مادي و سبكباري مصرفي، رضايت زيبايي‌شناختي همه جانبه‌اي را در كاربران خود تأمين كند.

7) تولد بيمار شيك‌گرايي در ايران معاصر و همنشين شدن آن با انواعي از تجمل‌گرايي اشرافي، تفاخر روشنفكري و تبرّجات هنرمندي، اجازه نداد تا از مزيت‌هاي راستين آن در راستاي تقويت جلوه و جمال اجتماعي اصيل ايران استفاده شود. بديهي است كه قرار گرفتن لوگوي شيك‌گرايي بر فراز گفتمان‌هاي بيماري از ايندست، بدنه‌هاي اصيل و اهل دقت اجتماعي را در كاربست آن دچار محافظه‌كاري و احتياط كند. اينگونه بود كه جريان تطورات اجتماعي حزب‌اللهي‌هاي ايران تا سال‌هاي سال در اجتناب از شيك‌گرايي شكل گرفت و علي‌رغم اقتدار معنايي هماره حزب‌الله در ايران پساانقلابي، اما در جلوه و جمال زيبايي‌شناسانه آن هميشه نوعي عقب‌افتادگي و درماندگي به نظر مي‌رسيد. پديده فاخر «شيك نوحزب‌اللهي‌ ايران»، با عبور هوشمندانه خود از بسياري سنت‌هاي ديرين امّا بيمار شيك‌گرايي ايراني از جمله «سنت متجمل سرمايه‌دارانه»، «متفاخر روشنفكرانه» و «متبرج هنرمندانه»، نه تنها صورتبندي جديدي را از شيك‌گرايي متناسب با آرمان و هويت خود ارائه كرد، بلكه بيش از آن راه را براي تحوّل در نظام نشانه‌شناختي فرهنگ عمومي ايرانيان به سوي انواعي از زيبايي‌شناسي‌هايي بومي و بهنجار گشود. بي‌ترديد مي‌توان نوحزب‌اللهي‌ها را در سرليست بنيان‌گذاران زيبايي‌شناسي اجتماعي اصيل و نوين ايران پساانقلابي جاي داد.

علی جعفری/رجانیوز

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار