برای بانوی داستان . . .
گویا دیگر نفیسه مرشدزاده، سردبیر همشهری داستان نیست. این که میگویم گویا، به آن خاطر است که اگر دیگر نباشد، بازهم هست که روحی را در نشریه داستان دمیده است که وقتی نباشد هم هست.
چه حرصی میخوردم وقتی داستان را روی کیوسک میدیدم که چرا داخل سلفونش نکردند که خاک ننشیند به جلدش. گرانبهاست و جایش در بهترین طبقه کتابخانه. سخت است و مسوولیتآور استفاده از صفت «تر»؛ اما به جرات و با یقین داستان با زعامت مرشدزاده بهترین نشریه کشور بود و نمیدانم من بعد هم میماند که دور میدانم و میبینم.
مرشدزاده مهمترین عامل موفقیت داستان را تصویر ذهنی تیم تحریریه از مجله میدانست. این که مخاطب امروز چه میخواهد و چه محصولی در فضای حاضر مناسب و جوابگوی این نیاز است.
داستان نقطه قوتی دارد که تمام اجزا در خدمت خوانش بهتر متن است.
وظیفهام است به خاطر تمام حسهای خوبی که از داستان داشتهام، به خاطر چشمانتظاریهای شیرین آن و این که میشود بدون کاسبی و تقلا برای شهرت، کاری کرد درست و درمان که بقیه حظ کنند، تمام قد به احترام این بانوی داستان درآر بایستم و کلاه از سر بردارم. سپاس از این همه خط و ربط و خوبی. این حسهای خوب. برقرار و سلامت باشید.
منبع: وبلاگ چشمهایش(امیر اسماعیلی)
آفرین به نویسنده قدرشناس این متن.
از دو تا شماره بعد از رفتن خانوم مرشد زاده دیگه داستان رو نمی خونم انتخاب داستان های ایشون چیزه دیگه ای بود که سردبیر فعلی اون رو نداره . نگاه مرشد زاده نگاه دین مدار و روشنفکرانست نه روشنفکر معابانه !
مستدام باشه هر جا که هست