خانهتکانی سیاسی
برای خانهتکانی روی حرف هیشکی حساب نکنید. مثلا ما زنگ زدیم به آقای هاشمیرفسنجانی بیاید کمک، گفت: «سالهاست که دستتنها ماندهام. پاشو بیا کمک. سر راه لباسها را هم از خشکشویی بگیر. خاطره میشود. مینویسم.»
گفتم: «هیچکس چنین خطری را به چنان خاطرهای تاب نمیآورد.»
زنگ زدیم آقای خاتمی، گفت: «میآیم. کمک میکنم. خانهتکانی میکنم.»
گفتم: «خاتمیجان، یعنی نمیآیی. کمک نمیکنی. خانهتکانی هم نمیکنی. درسته؟»
گفت: [...]
زنگ زدم آقای احمدینژاد، گفت: «کمک؟ خانهتکانی؟ شما خانهتکانی میکنید؟ الان توی آمریکا دارند همدیگر را میتکانند، شما میگویی چرا توی ایران خانهتکانی میکنند؟»
زنگ زدم آقای روحانی، گفت: «تو برو. نگران نباش. دارم میام. کلید دارم.»
گفتم: «ایبابا. با این کلیدت. در باز است عزیزم. فقط بیا.»
گفت: «الان که نه. ظریف گیر داده براش فیلترشکن نصب کنم.»
بهنظر ما در حالت کلی از دکتر حسن عباسی بخواهید بیاید و فکر کند پشت تریبون است و با یک حرکت پردهها را بکشد پایین. در این حالت خانه بیپرده میشود و روی آدمها بههم باز میشود که خوب نیست. پس پردهها را بفرستید خبرگزاری فارس تا خوب چنگ بخورد. وقتی پردهها شسته شد روی طناب پهنش کنید. بعد زنگ بزنید .... نصاب بیاید پردهها را نصب کند و روی مسایل درون خانه پرده بکشد. [...] لباسهای رنگی را بفرستید صداوسیما تا با وایتکس سفیدشوییاش کنند. بعد هم زنگ بزنید 20:30، بیاید و آب پاکی را بریزد روی دستتان. خانهتکانی شما تمام است، البته کارتان هم تمام است. خسته نباشید.
پوریا عالمی
روزنامه شرق
ارسال نظر