طنز/ قالیباف میخواست از یک حقوقدان آتو بگیرد
پارسینه: «نه نمیشه. چطور مگه؟ چی شده؟» جوابم را نداد. گوشیاش را درآورد و گذاشت روی record.
قانون: داشتم میآمدم سمت دفتر که آقای قالیباف را در خیابان دیدم. تعارف زدم که سوار شود و تا یک جایی او را برسانیم. قبول نمیکرد. هی میگفتم: «سردار بیا بالا، میرسونمت.» جواب میداد: «یره برو پی کارت مزاحم نشو. مو با حقوقدان جماعت توی یه ماشین نمیشینم.» گفتم: «واقعا نمیخوای سوار شی؟ باشه، پس ما رفتیم.» این را که گفتم با حرکتی آکروباتیک در را باز کرد و خودش را پرت کرد توی ماشین. شیشهها را تا انتها داد پایین.
بعد هی دکمههای روی داشبورد را فشار داد. گفتم: «چرا اینطوری میکنی سردار؟» گفت: «یره ایی سقف ماشینت وا نمِره؟» گفتم: «نه نمیشه. چطور مگه؟ چی شده؟» جوابم را نداد. گوشیاش را درآورد و گذاشت روی record. پرسیدم: «این کارها واسه چیه؟» گفت: «گمُنُم برا انتخاباتا بعدی به کار میه. بالاخره یه فایلی باشه بد نیست.» بعد خیلی زیرپوستی بحث را رساند به فساد اقتصادی و مشکلات مالی و غیره... میخواست از من حرف بکشد.
منم که حقوقدان... مگر آتو میدهم دستش؟ گفتم: «اتفاقا من چقدر این بحث رو دوست دارم. این سینه پر از حرفه آقای قالیباف. بگذارید اسراری نگفته بمونه. آقای قالیباف شما نبودید که گفتید در شهرداری تخلف وجود نداره؟ اجازه بدید در مورد یک سری مسائلی صحبت نکنیم آقای قالیباف.» رنگش پرید و گفت: «مو هیچ وقت ادعا نکردم که در شهرداری تخلف نیست.» پرسیدم: «یعنی میخواید بگید تخلف در شهرداری وجود داره؟» کمی فکر کرد و گفت: «ادعا نکردم تخلف وجود داره، ولی هرگونه تخلفی رو تکذیب کردم!» بعد کمی من و من کرد و سریعا فایل صوتی را پاک کرد و گفت: «اصلا ولش کن. بزن بغل مو پیاده بُرُم. اینجا کاسب که نشدیم هیچ، الان آخر یه آتویی هم ازمون میگیرین خر بیار باقالی بار کن.» بعد در را باز کرد و فرار کرد.
ساعت 13:35 بعدازظهر
از ناهار برمیگشتم که علی جنتی را در راهرو دیدم. شیرینی گرفته بود و پخش میکرد و با خودش آواز میخواند. پرسیدم: «چی شده علی آقا کبکات خروس میخونه؟» گفت: «دکتر ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران رو دوباره راه انداختیم.
خیلی خوشحالم. بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید.» از خوشحالی سر جایش بند نمیشد. گفتم: «علی لااقل بذار دو روز از تذکر مجلس بگذره بعد اینقدر شادی کن.» علی جنتی یک کلمه با من حرف میزد، یک کلمه با دیگران. گفت: «آقا دیگه مجلس اینقدر گیر داده به ما، آقای عزیز بفرمایید دهنتونو شیرین کنید. آره عرض میکردم این مجلس اینقدر که ما رو... دوست عزیز شما هم دهنتو شیرین کن... آره میگفتم، این مجلس دهن همه رو... دهن چیه؟ چی دارم میگم؟! داداش شما هم شیرینی بزن. چی داشتم میگفتم؟» کلافه شدم و شیرینی را از او گرفتم. گذاشتمش روی میز و داد زدم: «دوستان هرکس شیرینی علی جنتی رو میخواد بیاد از روی میز برداره.» کارمندان ساختمان یورش بردند به سمت شیرینی. ظرف سه ثانیه تمام شد. گفتم: «خب! حالا حرفتو بزن.» با تعجب جعبه خالی شیرینی را نگاه میکرد. گفت: «آره دیگه، مجلس اینقدر به ما تذکر داده بیحس شدیم. دیگه فشارشون تأثیری روی ما نداره... دکتر شیرینی تموم شد شما دهنتونو شیرین نکردین. من برم یه جعبه دیگه بگیرم بیام.»
وقایعنگار 17 فروردین 1393:
1. قالیباف: «ادعا نکردم در شهرداری تخلف نیست.»
2. وزارت ارشاد ارکستر ملی را احیا کرد.
به نام خدا سلام عليكم : قابل توجه طنز نويس روزنامه قانون / چند سال يارانت را از دولتين گذشته و فعلي گرفتي و خودت به خواب زدي خير بشه ! چهار پنج ساله شهرداري در ميان 70 دستگاه حاكميتي در مبارزه قاطع با فساد اداري نفر اول ميشه و جايزه مي گيره و در زمينه فساد مي شه گفت استاندارد سازي كرده !
از خیار بی مزه تر بود.
ماشالله چقدرم حقوقدانه... این روزنامه قانون چقدر بی اخلاق و بی ادبه؟!! دیگه این روزا دوره دوره روزنامه درپیتی مث قانونه که جولان بده..
شهر که کلانتر نباشه قورباغه هفتتیر کش میشه :)
روحانی خیلی مدیون این قالیباف و اون سوتی معروفشه