گوناگون

مجید صالحی رانندگی هم بلده؟

پارسینه: مجید صالحی بازیگر خوبی است، قبول! کارگردان خوبی هم هست، قبول! آدم بامزه ای هم هست، قبول؟ اما آیا راننده خوبی هم هست؟ همه ما، هر چه که باشیم، هر که هستیم گاهی نقش های مساوی ایفا می کنیم.

برترین ها: مجید صالحی بازیگر خوبی است، قبول! کارگردان خوبی هم هست، قبول! آدم بامزه ای هم هست، قبول؟ اما آیا راننده خوبی هم هست؟ همه ما، هر چه که باشیم، هر که هستیم گاهی نقش های مساوی ایفا می کنیم. یک پزشک فوق تخصص، یک کارگردان که اسکار گرفته، یک فوتبالیست، یک هنرپیشه و حتی یک سیاستمدار رانندگی می کنند، همانطور که یک کارگر، یک بقال، یک دانشجو، یک معلم و یک کارمند ساده هم رانندگی می کند « رانندگی» تجربه مشترک تقریبا همه ماست اما کیفیتش حتما یکی نیست. اینجا سراغ «مجید» صالحی رفته ایم. شما سال ها قبل او را نقش «مجید دلبندم» وچند ماه قبل در نقش «ارسلان» در مجموعه «باغ سالار» دیدید. حالا او را در نقش یک راننده ببینید.

اخبار,اخبار فرهنگی,مجید صالحی,گفتگو با مجید صالحی

چطوری رانندگی می کنی؟
- عالی نه، اما من خوب رانندگی می کنم.

راستش را بگو خداوکیلی!
- من دروغ نگفتم اما همه راست را هم نگفتم. اما حالا که می گویی خداوکیلی، همه راست را هم می گویم. من خوب رانندگی می کنم ولی بچه ها می گویند که همه کارهایت را می گذاری در ماشین انجام می دهی.

یعنی چی؟
- می گویند تو همه کارهایت را پشت فرمان تازه یادت می افتد که هماهنگ بکنی، قرارهایت را نهایی کنی و فیلمنامه را پیدا کنی.

یعنی وقتی در حال رانندگی هستی، سرت را برمی گردانی تا از روی صندلی های عقب فیلمنامه را پیدا کنی؟

- من نه! بچه ها که دنبالش می گردند و نمی توانند پیدا کنند من کمک شان می کنم تا زودتر پیدا کنند. البته می گویند که گیج هم می زنم موقع رانندگی. (با خنده)

هر چند شوخی می کنی، ولی اینکه اصلا خوب نیست!
- اینها که گفتم بیشتر درباره گذشته بود. من الان اصلاح شده ام. این را هم بدانی بد نیست که تا الان هرگز وقتی راننده بوده ام، تصادف نکرده ام؛ حالا چه مقصر باشم چه نباشم.

چند وقت است که رانندگی می کنی؟
- خیلی وقت است.

یعنی چقدر؟
- الان 20 سالی می شود.


مگر چند ساله هستی؟
- راستش را بخواهی یک مقداری بدون گواهینامه رانندگی کردم. یعنی حدود یک سال!

واقعا؟! چرا؟
- ببین! من می توانستم اینها را نگویم اما می گویم، نه برای اینکه بخندیم یا تاثیر منفی داشته باشد. برای اینکه هشدار بدهم. می خواهم بگویم اشتباه کردم، ببخشید من را! ولی شما جوان های عزیز این کار را نکنید. حتما گواهینامه بگیرید و بعد پشت فرمان بنشینید. جان مجید، بدون گواهینامه راننندگی نکنید. من عوض شده ام و الان خیلی خوب رانندگی می کنم اما کسی تضمین نکرده بود وقتی من اینجوری رانندگی کردم برایم اتفاقی نیفتد. البته واقعا یک راننده نمونه هستم. من تا حالا نمره منفی نگرفته ام.

اخبار,اخبار فرهنگی,مجید صالحی,گفتگو با مجید صالحی


من هم پلیس باشم مجید صالحی را بگیرم، جریمه اش نمی کنم!
- نه اتفاقا جدیدا رویشان باز شده و همه را جریمه می کنند. (با خنده) من که هیچ، فکر می کنم آقای پرستویی و انتظامی را هم ببینند جریمه می کنند ولی من واقعا نمره منفی ندارم.

پس به ما اجازه می دهی خلافی ماشین مجید صالحی را چاپ بکنیم؟
- بله، چاپ کن! ولی حالا که آن را چاپ می کنی، انتقاد من را هم بنویس. البته قبل از انتقادم واقعا خسته نباشید می گویم به بچه های راهنمایی و رانندگی. توی سرما و گرما و جاده و خیابان در حال خدمت هستند. مخصوصا در ایام عید که همه کنار خانواده هایشان هستند اینها زحمت می کشند ولی به نظرم پلیس ما باید انتقادپذیر هم باشد تا رو به تکامل برود. انتقادم این است که من به نسبت یک در هزار دیده ام که گاهی یک پلیس انگار در حال برخورد شخصی با آدم های دیگر است. این تعداد انگشت شمار زحمت آن همه پلیس فداکار را هم خراب می کنند. به نظرم نباید سوگندی که خورده اند را هیچ وقت فراموش نکنند. اینطور نباشد که چوندوست دارد کسی را جریمه کند. البته دعا و تشکرهای مردم همیشه پشت سر پلیس ما هست و همین برایشان بهترین نعمت و بیشترین برکت است. حالا اگر انتقاد من را منتشر می کنی، خلافی گواهینامه من را هم چاپ کن!

نکند خودت را همین جوری جریمه کرده اند؟
- نه، این فقط یک دغدغه بود. من چون بچه های پلیس را دوست دارم، فکر کردم باید این را بگویم.

حالا نمره منفی نداری، جریمه هم نشده ای؟
- چرا! گاهی جریمه هم شده ام. البته بیشتر مربوط به گذشته می شود. جریمه هم شده ام و نسبت به پلیس هیچ ذهنیت بدی هم پیدا نکرده ام چون حقم بوده و من را کاملا درست جریمه کرده اند.

آخرین بار کی جریمه شدی؟
- خیلی وقت قبل بود واقعا یادم نیست اما یک بار که جریمه شدم را خیلی خوب یادم هست. حدود 10 سال قبل داشتم یک بار از شمال برمی گشتم. تنها هم بودم در جاده هزار توی یکی از تونل ها سبقت گرفتم. از شانس من یک دفعه 3 تا ماشین پلیس جلویم سبز شدند! داشتند ماموریت می رفتند سمت شمال. دیدم همه تابلو زدند و ماشین من را نگه داشتند. اینقدر تعدادشان زیاد بود که دست هایم را بردم بالا و گفتم: «تسلیم»! به آقای جناب سرهنگ گفتم باور کن من تمام سفر را سبقت نگرفته ام. الان سبقت گرفتم و شما هم مچم را گرفتید. او به من گفت: «ببین چه آدم خوش سعادتی هستی که 3 تا ماشین پلیس جلویت درآمده، نگاه کن چقدر خدا دوستت دارد که با جریمه متوقفت کرد نه با حادثه.» بعد هم برایم یک جریمه خوشگلی نوشت، ما هم روبوسی کردیم و رفتیم. باور کن حرفش از همان 10 سال قبل توی ذهنم هست. هر وقت می خواهم تند بروم، انگار آن جناب سرهنگ پایش را می گذارد رو ترمز ماشین من.

این ماشینت چندتا می رود؟
- اینکه ماشین من نیست. ولی ماشین مان هر چندتایی که می رود، بهتر است طبق قانون رانندگی کنیم. توی بزرگراه جای 130 کیلومتر سرعت رفتن نیست. واقعا اگر خودمان از خودمان خسته و از جانمان سیر شده ایم، خیلی راه های قشنگ تر و بدون دردتری هم برای خودکشی هست. می توانیم از ارتفاع خودمان را پرتاب کنیم که به دیگران آسیب نزنیم اما با این مدل رانندنگی حتما برای دیگران هم دردسر درست می کنیم.

تا حالا تصادفی توی جاده دیده ای؟!
- تا دلت بخواهد. ولی یکی شان بامزه بود. یک بار توی آریاشهر ایستاده بودم و منتظر یوسف تیموری بودم. یک آقای سربازی که پشت فرمان بود و داشت راننندگی می کرد هی برای من دست تکان می داد. خیلی لطف داشت. من هم دست تکان می دادم و تشکر می کردم. ول کن نبود. اصرا رداشت بیشتر سلام و علیک کند. حتی چندتا از دیالوگ های من را هم گفت. همینجور در حال احوالپرسی با من بود که یکهو زد به ماشین جلویی، بد هم زد. من هم گوشی همراهم نبود و متاسفانه باید همانجا می ایستادم تا وقتی پلیس بیاید. همینطوری چشم توی چشم هم ایستاده بودیم. بنده خدا باز هم داشت با من احوالپرسی می کرد.

اخبار,اخبار فرهنگی,مجید صالحی,گفتگو با مجید صالحی


خب، خدا کند همه تصادف ها همین جوری باشد...
- آی گفتی. واقعا کاشکی همین جوری بود اما تصادف ها گاهی چند زندگی را نابود می کند. برادر خودم در یک سانحه رانندگی فوت کرد. او 10 سال از من بزرگتر بود. آن موقع 32-33 سالش بود. مهندس نقشه کش بود. بیرون. در بوشهر تصادف می کند و می میرد. او رفت، ولی صدمات این تصادف تا سال ها مرحوم مادرم را اذیت می کرد. تاثیر عمیق روحی هم برای خانواده و برای برادر و خواهرم و اطرافیان داشت. من حاضرم یک بار تمام زندگی ام را بدهم و فقط یک بار دیگر ببینمش و بغلش کنم، بابت اذیت و آزارهایم و شوخی هایی که می کردم عذرخواهی کنم. دلم می خواهد بداند همیشه دوستش داشتم ولی فایده ای ندارد. تصادف مثل سنگ است و آدم ها مثل شیشه. برادر من موقعی که تصادف کرد کنار راننده نشسته بود. موقع تصادف خواب بوده. من همیشه برایم سوال است که آیا او می داند که مرده یا نه! شاید فکر می کند که هنوز ادامه همان خواب را می بیند. کاش آنهایی که خطرناک رانندگی می کنند بدانند، تحمل چنین غمی چقدر است.

بابت برادرت متاسفم، از همین اشکی که در چشمت حلقه زده، چیزی که در دلت می گذرد، پیداست.
- ببین، این ماجرا خیلی روی من تاثیر گذاشت. به خداوندی خدا قسم، به ارواح خاک پدرم من هر وقت توی جاده خسته می شوم راحت می زنم کنار. تعارفی هم با کسی ندارم. یعنی کس دیگری اگر عجله دارد می گویم می توانی با یک ماشین دیگر بروی. می روم کنار می نشینم و خیلی راحت استراحت می کنم. دیگر تند نمی روم. مخصوصا وقتی تنها نیستم بیشتر احتیاط می کنم. چون نسبت به کسانی که همراهم هستند، احساس مسئولیت دارم با خودم می گویم مجید! اینها روی تو حساب کرده اندو به تو اعتماد داشته اند که کنارت نشته اند یاد برادرم می افتم و برای همین درست مثل یک امانت بهشان نگاه می کنم. سوال من این است: آیا همه ما باید عزیزی را از دست بدهیم تا احتیاط کنیم؟

البته تو برادرت را از دست داده ای، اما بعضی ها برای یک عمر مجبور می شوند با یک معلولیت سخت زندگی کنند...
- البته من تجربه این بخش را هم دارم. سال 81 یا 82 بود. با یوسف تیموری از ارومیه داشتیم می رفتیم به سمت نقده که در یک جشنواره شرکت کنیم. راننده داشت می رفت یک لحظه فرمان در پیچ جاده قفل کرد و دیگر نچرخید. سرعتش بالا بود و نتوانست کنترل کند. اگر سرعتش پایین بود ما رفتیم ته دره. عواقبش این شد که من صورتم ترکید و توی پیشانی و جاهای دیگر صورتم 40-30 تا بخیه خورد. دستم شکست، دنده ام شکست. یوسف تیموری کتفش درآمد، یکی از دوستانم سرش آسیب دید. خب اگر سرعت مان خوب بود، چنین اتفاقی نمی افتاد. باز هم خدا به ما رحم کرد. چیزی نمانده بود به قول تو مجبور شوم برای همه عمر روی صندلی چرخ دار بنشینم. من می گویم یک وقت آدم مادرزادی معلول است و در نتیجه یه بیماری است، خب این تلخ هست اما می شود کنار آمد، مخصوصا که الان بهزیستی این همه خدمات گسترده می دهد اما چرا وقتی سالم هستیم، باید دستی دستی خودمان را نابود کنیم.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار