گوناگون

تاثیر فاجعه کم‌آبی بر تمدن ایرانی

پارسینه: در فلات ایران داستان شروع کشاورزی متفاوت از همه جهان بود، ابتدا باید آب را از زیرزمین بیرون بیاورند و سپس به کشاورزی بپردازند. این آب احکام خاصی داشت: استخراج آن فوق‌العاده پرهزینه و حجم آن فوق‌العاده محدود و غیرقابل تغییر بوده است.

شرق: به‌راستی نقش آب در تمدن گذشته ایران چه بوده است؟ و قیود زیست‌محیطی چه تنگناهایی برای زیست‌محیط اجتماعی- انسانی به‌وجود آورده است؟ و با پیدایش منابع نفتی و درآمد ناشی از آن چه فاجعه‌ای برای زیست‌محیط انسانی از نظر جمعیت و منابع آبی به‌وجود آمده است؟ و در آینده با چه مشکلی روبه‌رو خواهیم بود؟ این بررسی پاسخی کوتاه به این سوالات است.

ایران عمدتا دارای دوگونه زیست‌محیط و دوگونه زندگی و دوگونه نهادسازی و دارای دوگونه سازمان‌های برآمده از نهادها بوده است.

یک نوع ویژگی‌های زیست‌محیط داخل فلات ایران است که تمدن خاصی را شکل داده است و نوع دیگر اوصاف زیست‌محیطی زاگرس و زیست‌محیط‌های مشابه آن است که نوع دیگر از زندگی و نهادها و سازمان‌ها را شکل داده است و این هر دو نشان داده‌اند که چه توانایی‌هایی دارند و در طول تاریخ چه کرده‌اند و یک نکته مهم هم همسایه‌های ایران در آسیای میانه و شبه‌جزیره عربستان بوده‌اند که اینها نیز در مجموع تاثیر چشمگیری بر تمدن فلات ایران داشته‌اند. محصول این حرکت تاریخی به هر دلیل و علت که بود توقف بسط تمدن در این منطقه بود و در قرون اخیر به‌شدت متاثر از تمدن صنعتی غرب شد.

وقتی تاریخ تمدن‌بشر را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که بشر به‌صورت‌کلی و نسبی سه دوران را پشت‌سر گذاشته است. به اختصار تمام از اینجا شروع کنیم که ما همه، روی کره‌زمین فرزندانِ جمعیت‌هایی بوده‌ایم که با شکار و جمع‌آوری روزگار می‌گذرانده‌اند و بعد از آن وارد عرصه کشاورزی شدیم. در کشاورزی به دلایلی بهره‌وری انسان و ابزار کار و زمین و منابع افزایش پیدا کرد. بعضی از جوامع توفیق داشتند آرام‌آرام رشد کنند و به مرحله سومی برسند که علم و تکنولوژی وارد توابع تولید شد و اروپای‌شمالی صنعتی شد و همزمان وارد نظام پارلمانی و... .

مردم اروپا زمانی که وارد عرصه کشاورزی شدند نوع ورودشان با نوع ورود ایرانیان به‌کلی متفاوت بود. آنها وارد عرصه‌ای شدند که آب، فراوان بود و زمین هم مساعد و اگر هم مزاحمتی بود ناشی از پرآبی بود که باید به‌گونه‌ای مهار شود. در بخش فوق‌العاده عظیم اروپا، «آبیاری» فوق‌العاده بی‌معناست، یعنی مددرساندن به آب برای رسیدن به کشت و زرع. از آسمان می‌بارد با تبخیر کم. در ایران به‌ویژه در فلات ایران داستان شروع کشاورزی متفاوت از همه جهان بود، ابتدا باید آب را از زیرزمین بیرون بیاورند و سپس به کشاورزی بپردازند. این آب احکام خاصی داشت: استخراج آن فوق‌العاده پرهزینه و حجم آن فوق‌العاده محدود و غیرقابل تغییر بوده است. حجم آن وابسته به نزولات آسمانی و البته خارج از کنترل انسان. پس، از ابتدا ایرانیان با منابع محدود و فوق‌العاده پرهزینه روبه‌رو شدند که داستان آن با اروپا کاملا متفاوت بود.

این زندگی و تمدن کاریزی، به حیات 33هزارقنات وابسته بود که طول آن نزدیک به هشت‌برابر قطر استواست تا نزدیکی‌های ماه1 و کندن بعضی از این قنات‌ها از عجایب مخلوقات بشری است. مثل کندن قنات قصبه با طول 33کیلومتر و عمق مادر چاه بالای 300متر که سوالات بی‌شماری را کندن آن مطرح می‌کند. از طول طناب و حجم طناب و وزن طناب و تامین هوای قابل‌تنفس در این عمق2 و نکات دیگر مهم، خود گنابادی‌ها می‌گویند قنات قصبه را «دیوان‌کنده‌اند.»

باری ببینید، این حجم کار و این محصول کم چه قیدهای زیست‌محیطی و قیدهای عوامل تولید برای ما به‌وجود می‌آورد. تمام حجم آبی این قنات‌ها با یک برآورد سرانگشتی (قبل از اینکه تعدادی از این قنات‌ها خشک شوند، مثل قنات زارچ یزد به طول 70 کیلومتر) دارای دوهزارمترمکعب در ثانیه هستند.
حالا می‌توانید این مقدار را مقایسه کنید با رود ولگا در روسیه به مقدار 36هزارمترمکعب در ثانیه و دانوب در اروپا به حجم حدود 13هزارمترمکعب در ثانیه و رود نیاگارا 13هزارمترمکعب و رودهای دیگر اروپا که عمدتا حجم آب‌دهی آنها کمتر از دوهزارمترمکعب در ثانیه نیست. مثل راین، رن، تایمز، رود پو، لوار که همراه بقیه رودها و بارش‌های دایمی و تبخیر کم‌حیات اروپا را دامن می‌زند. حالا این فلات را نگاه کنید و تعدادی شهر که اصلا غیر از قنات هیچ آبی برای فعالیت‌های خود ندارند، مثل یزد، گناباد، اردستان، میبد و بسیاری از شهرهای فلات ایران. در فلات ایران تعدادی شهر هستند که از چشمه و رودخانه‌ای فصلی هم مدد می‌گیرند که حجم آب آنها در مقایسه با منابع آبی اروپا اصلا درخور توجه نیست.

این حجم کم آب و هزینه زیاد آن که جزو قیود اجباری زیستی اقتصادی ایران است و آن هم با فاصله زیاد، یعنی شهرهای دور از هم و روستاهای دور از یکدیگر که خود مانع دیگری در برابر تجمع و قدرتمندی این مکان‌های جمعیتی می‌شد. و البته که موجب ضعف آنها در افزایش ثروت و درآمد بود و همین‌طور موجب افزایش غیرقابل جبران هزینه‌های ایجاد امنیت و کنترل خشونت، شما همسایه‌هایی دارید ایلی به‌خاطر نوع زندگی، همیشه آماده هجوم به این مناطق بی‌دفاع. و این مناطق که همیشه در تامین هزینه دفاع مشکل داشتند در پس دیوارهای شهر و با تمهیدات دفاعی مختصر می‌توانستند اندکی دفاع کنند و در غیراین‌صورت تسلیم شوند و اندک منابع اقتصادی و درآمد خود را به حاکمان جدید بسپارند و تنش میان منابع و انسان بر اثر ورود افراد جدید و فشار بر منابع شدت می‌یابد و فقر تشدید می‌شود و امکان بسط اقتصاد به‌خاطر کمبود منابع وجود نخواهد داشت. کل تمدن کاریزی از نظر تولید، تولید ضعیف و صنایع‌دستی بوده است. هم دسترسی به بازارها مشکل بوده است و هم پرهزینه به‌خاطر عدم تامین امنیت قابل‌ملاحظه و دوری و نبود قدرت خرید قابل‌ملاحظه برای دیگر مکان‌ها و واحدهای اقتصادی و هم عدم‌شکل‌گیری تقسیم کار به علت کمبود منابع و هزینه سنگین مبادله. در نتیجه تولید در حد رفع نیاز معیشتی باقی می‌ماند (به‌طور معمول) و حد بسط تمدن در حد شهر با تولیداتی مثل بیل، کلنگ، چرم، طناب، سفال، روغن برای چراغ و امثال اینها و کمی پارچه، گلیم و جاجیم و چیزهایی شبیه آن که بعضا هم صادر یا وارد می‌شده است. ولی اینکه وارد حجم انبوه صادراتی و وارداتی شود به علل مختلف امکان‌پذیر نبود. این زندگی، زندگی معیشتی و خودکفا بود و در داخل هر
شهر هم تقسیم کار محدود بود. منابع محدود، بازارها محدود، حمل‌ونقل پرهزینه، راه‌های امن محدود و ساعت کار برای گذراندن زندگی طولانی و کشنده. در واقع کمبود آب و پرهزینه‌بودن آن در این بخش از سرزمین عرصه زندگی را سخت کرده بود.

از طرف دیگر زندگی ایلات در کوه‌های زاگرس بود و کوه‌هایی که اندکی فرق آب و هوا با دشت داشتند، در مجموع در ایران حدود دو هزار طایفه ایلی در نقاط مختلف ایران پراکنده‌اند3 به‌ویژه در سرتاسر زاگرس و در حال کوچ. بزرگ‌ترین ایل‌ها، ایل بختیاری، قشقایی و بویراحمد و ممسنی، ایل‌خمسه و... نوع زندگی ایلی در مجموع به صورت کوچنده و زندگی سخت و دشوار و همراه با فقر و گذران زندگی، زندگی خشن که به علل مختلف می‌تواند به دامن چرخه تجاوز و غارت بلغزد. زندگی ایلی، بسیار خودکفا و بسیار ساده و همراه سختی و محرومیت شدید است. کمبود منابع اقتصادی برای بهره‌برداری به نوعی برای ایلات مشهودتر است. و فعالیت اقتصادی به معنی تبدیل کالا در ایل جزو کارهای فرعی است. در ایل گوسفند به‌دنبال علف و انسان هم به دنبال گوسفند. از این جهت زندگی کوچرو واقعا وارد درگیری با طبیعت برای تغییر آن نمی‌شود، در نتیجه زندگی ایلی طی چندهزار سال تغییری نکرده است، این اواخر با تغییراتی که در زیرساخت زندگی آنها با پول نفت به‌وجود آمده تعدادی به تحصیل و مشاغل دیگر پرداخته‌اند و امروز جمعیت ایلی که روزی نیمی از جمعیت ایران بود با افزایش جمعیت کشور و کاهش جمعیت ایلی به حدود دودرصد جمعیت ایران تقلیل پیدا کرده است.

این جمعیت در گذشته دفاع از خود را نیز برعهده داشته در نتیجه به عرف و عادت‌های وابسته به داخل جمعیت ایلی مشغول بوده است و به همین جهت نه از نظر اقتصادی و نه از نظر اجتماعی و سیاسی وارد یک نوع رابطه متحول پویا با دیگر جمعیت‌ها نمی‌شده و به‌صورت بسته میان خود زندگی می‌کرده است. و نوع زندگی آنها، همراه نوع منابع آنها دچار تحولی نبوده است و نمی‌توانست باشد مگر اینکه آفات مختلف و خشکسالی و جنگ این زندگی حداقلی را تهدید می‌کرد و چرخه زندگی را باوجود حداقل آرامشی که داشت وارد چرخه تجاوز و غارت می‌کرد و این خوی تبدیل به یک خوی دایمی می‌شد به نحوی وحدت آنها به دلایلی فوق‌العاده شکننده و ارتباط ملی آنها برقرار نمی‌شده ‌است، بلکه در ائتلاف‌های موقتی می‌توانستند وارد جنگی بشوند و اگر هم با حکومتی همدست می‌شدند و نیروی نظامی در اختیار می‌گذاشتند در قبال آن توقع داشتند در دستاورد جنگ‌ها مشارکت داشته باشند که عمدتا غنایمی بود که تقسیم می‌شد. و از مالیات و تیول و اقطاع نیز می‌توانستند بهره‌مند شوند این نوع زندگی نه بستر وحدت ملی ایجاد می‌کرد و نه موجب امنیتی می‌شد که بتوان بر روی آن تمدنی را بنا کرد، بلکه زندگی ضعیف اقتصادی اطراف زاگرس هم مورد تهدید مکرر ناامنی ایلات قرار می‌گرفت.

در مجموع این کم‌آبی تاثیر فوق‌العاده منفی بر توانمندی منابع اقتصادی می‌گذاشت چه در فلات ایران و چه در زاگرس و مناطق کوهستانی مشابه، چه در محل ییلاق ایلات و چه در محل قشلاق ایلات. و این اقتصاد ضعیف به نوبه خود تاثیر منفی بر روی درآمدهای دولت برای اداره جامعه می‌گذاشت و دولت‌ها امکانات لازم را برای کنترل خشونت و ارایه نظم و ایجاد وحدت ملی و کم‌کردن هزینه‌های تقسیم کار و تخصص‌گرایی و ارایه قانون و اجرای قانون نداشتند و شواهد حکایت می‌کنند اینها هیچ‌کدام به طور نسبی در ایران به‌وجود نیامد و فراموش نکنیم که در جنگ‌جهانی دوم که ایران مورد تجاوز روس و انگلیس و آمریکا قرار گرفت تازه ایل بویراحمد یادش آمد که دولت مرکزی ضعیف شده و می‌توان به آن ضربه زد و در نتیجه به سمیرم و کازرون حمله‌ور شدند و برای اولین‌بار در تاریخ ایران که دولت مدرن (خوب یا بد) در تهران تشکیل شد و ارتش ملی تشکیل شد، حدود چند دهه طول کشید تا این ایلات به ضرب گلوله از دولت مرکزی تبعیت کنند. و در مورد بویراحمدی‌ها این داستان تا سال1343 ادامه یافت که با اعدام تعدادی از سران آنها غایله فارس خاتمه یافت و این البته همراه سرمایه‌گذاری‌های سنگین زیربنایی با پول نفت در این مناطق بود که آرام، آرام ساختار نهادی زندگی این عزیزان تغییر کند.

از طرف دیگر، عشایر شبه‌جزیره عربستان نیز در زندگی خشن و غارتگری رقابت را از زاگرسی‌های ایران ربوده بودند و در مجموع خطر عمده‌ای برای ایران محسوب می‌شدند که این به نوبه خود موجب هزینه‌های دفاعی سنگین برای ایران بود و از طرف دیگر ایلات سرگردان آسیای میانه هم خطر مهمی محسوب می‌شدند که آنها هم با زمینه‌سازی بغداد سرازیر به ایران شدند و تا زمان آغاز پهلوی در سرنوشت ایران تاثیر داشتند. در مجموع یکی از عوامل مهم ایجاد این مناطق ضعیف اقتصادی هم در فلات ایران و هم در زاگرس و هم تحمیل نوع زندگی خاصی به این منطقه و هم شبه‌جزیره عربستان و هم آسیای میانه، کمی آب برای گذران زندگی و هزینه سنگین برای تامین آب و تحمیل زندگی سخت و خشن ایلی در منطقه خاورمیانه و همسایگان آن است و این خود چرخه زندگی را برای زندگی فلات وارد چرخه پرمصیبتی می‌کرد که کرد و آنقدر زندگی معیشتی را ضعیف نگه‌ داشت تا با همسایگان صنعتی‌ای روبه‌رو شدیم که این‌بار خشن‌تر از ایلات به سر وقت منابع این سرزمین آمدند و عمده مشکلی که این نوع زندگی ایجاد کرد این بود که با ثبات زندگی اقتصاد معیشتی و نهادها و سازمان‌های متناسب آن و عدم‌تحول آن، نیروی انسانی و مهارت‌های لازم را برای مدیریت منابع نفتی و زندگی صنعتی و مدرن بعدی نتوانست فراهم کند.
با پیدایش نفت یک منبع جدید اقتصادی به منابع سابق افزوده شد که یک مرتبه موجب تحول عظیمی در اقتصاد و نهادها و ساختارهای نهادی و سازمان‌های کشور گردید. و این جریان به احتمال‌ زیاد تا بودن پول نفت ادامه خواهد داشت. مهم‌ترین اتفاق مخربی که با حضور پول نفت در نظام اقتصادی کشور رخ‌ داد، یکی افزایش جمعیت بود و یکی هم تخریب منابع آبی.

شواهد تاریخی نشان می‌دهد که استعداد اقتصادی فلات و زاگرس و البرز و حواشی آن به‌طور طبیعی گنجایش نگهداری هفت‌ الی هشت‌میلیون جمعیت را بیشتر ندارد، مخصوصا منابع آبی کشور امکان بیشتر از آن را اجازه نمی‌داد. با پول نفت و ورود آن به شکل‌های مختلف در چرخه اقتصاد ایران موجب شد که این جمعیت فعلا به 77میلیون‌نفر افزایش پیدا کند و این افزایش جمعیت از نظر بهداشت و تغذیه و مسکن و وسایل زندگی دیگر به‌طورکامل به پول نفت وابسته است، درواقع این جمعیت مونتاژ است و عامل اصلی تامین‌کننده آن پول نفت است که با تمام‌شدن آن آثار ویرانگر و مخربی بر این جمعیت که تمام نان خود را با پول نفت تامین می‌کند خواهد داشت و افزایش این جمعیت و تخریب زیست‌بوم این جمعیت و بناکردن شهرهای عظیم از هر جهت غیراستاندارد و پیامدهای بیکاری، اعتیاد و ... یک چرخه حیات اجتماعی این جمعیت خواهد شد که روزبه‌روز تکمیل‌تر و تکثیر بیشتری خواهد داشت و یکی از خساراتی که بر خسارات قدیمی چرخه تمدن این فلات ایران می‌افزاید و افزوده است و این تمدن را بیشترضعیف خواهد کرد.
از طرف دیگر افزایش پول نفت این امکان را به مردم داد که با این پول تکنولوژی جدید وارد کنند و با آن مشغول غارت منابع مشاع زیرزمینی شوند به طوری‌که بسیاری از قنات‌ها را خشک و ویران کردند و برداشت منفی از منابع آب زیرزمینی به سالانه 11میلیاردمترمکعب رسیده است و سطح آب در اکثر مناطق بیشتر از یکصدمتر افت داشته است. افت منابع زیرزمینی استان قم در جاده کاشان سالانه به 2/2متر رسیده است و از 48متر در انقلاب الان به حدود 150متر رسیده و کف آب شیرین هم در محدوده 200متر است. شهرهایی که قرن‌ها استقلال داشته‌اند و از قنات ارتزاق می‌کرده‌اند، امروزه وابسته به ارتفاعات زاگرس شده‌اند و از زاینده‌رود آب می‌برند و استقلالشان را از دست داده‌اند.

و اصفهان که هزاران‌سال در کنار زاینده‌رود بود امروز زاینده‌رود در کنارشان نیست.
تقریبا تمامی دریاچه‌های کوچک مثل بختگان خشک شده‌اند. دریاچه ارومیه به‌شدت تهی از آب می‌شود. چاه‌های عمیق اطراف و سدها سهم آبی آن را برمی‌دارند. در مجموع آب کم و جمعیت زیاد می‌رود که فاجعه‌ای برای ایران بیافریند و فراموش نکنیم که تمام صنایع نیاز به آب دارند و برای تولید یک‌کیلوگرم فولاد 500لیتر آب مورد نیاز است.

اما نتیجه‌گیری؛ گسست اول بین منابع و نیروی انسانی در ایران به‌گونه‌ای رخ داد که شباهتی به اروپا نداشت و در نتیجه آثار مخربی بر بسط تمدن ایرانی برجا گذاشت که بی‌آبی عنصر مهمی در آن بود و این قید زیست‌محیطی محدودیت‌هایی برای بسط تمدن در جهات مختلف ایجاد کرد. و آن گسست دومی که بر اثر علم و تکنولوژی و زمینه‌های مساعد قبلی و چارچوب‌های نهادی مقدم بر آن از نظر امنیت و حقوق مالکیت کارا و تامین مالکیت معنوی برای فوران اختراعات به‌وجود آمد، آن هم در ایران به‌تبع آن گسست اولیه ناقص، به‌وجود نیامد و گسست دوم با پیدایش منبع نفت به‌وجود آمد با نهادها و سازمان‌های متناسب با خودش که آن هم موجب واردات علم و تکنولوژی شد که از خود آثار متفاوت به‌جا گذاشت از افزایش بی‌رویه جمعیت و وابستگی شدید منابع غذایی و رفاهی آن به پول نفت و تخریب منابع آبی که طی هزاران‌سال در این زیست‌بوم شکل گرفته بود و اینکه در آینده ایرانی‌ها مجبور به کوچ‌های میلیونی کنند، همان‌طور که روستاها تخلیه شده‌اند، شهرها نیز تخلیه شوند. و امید است مدیریت فعلی بتواند این مشکلات را از سر راه بردارد.

-------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1- برای اطلاعات بیشتر به کتاب قنات در ایران
محمدرضا حایری مراجعه شود.
2- برای توضیح بیشتر به کتاب قنات قصبه دو پاپلی یزدی مراجعه شود.
3- ایلات و عشایر ایران، ایرج افشارسیستانی.

یک نوع ویژگی‌های زیست‌محیط داخل فلات ایران است که تمدن خاصی را شکل داده است و نوع دیگر اوصاف زیست‌محیطی زاگرس و زیست‌محیط‌های مشابه آن است که نوع دیگر از زندگی و نهادها و سازمان‌ها را شکل داده است و این هر دو نشان داده‌اند که چه توانایی‌هایی دارند و در طول تاریخ چه کرده‌اند و یک نکته مهم هم همسایه‌های ایران در آسیای میانه و شبه‌جزیره عربستان بوده‌اند که اینها نیز در مجموع تاثیر چشمگیری بر تمدن فلات ایران داشته‌اند. محصول این حرکت تاریخی به هر دلیل و علت که بود توقف بسط تمدن در این منطقه بود و در قرون اخیر به‌شدت متاثر از تمدن صنعتی غرب شد.

وقتی تاریخ تمدن‌بشر را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که بشر به‌صورت‌کلی و نسبی سه دوران را پشت‌سر گذاشته است. به اختصار تمام از اینجا شروع کنیم که ما همه، روی کره‌زمین فرزندانِ جمعیت‌هایی بوده‌ایم که با شکار و جمع‌آوری روزگار می‌گذرانده‌اند و بعد از آن وارد عرصه کشاورزی شدیم. در کشاورزی به دلایلی بهره‌وری انسان و ابزار کار و زمین و منابع افزایش پیدا کرد. بعضی از جوامع توفیق داشتند آرام‌آرام رشد کنند و به مرحله سومی برسند که علم و تکنولوژی وارد توابع تولید شد و اروپای‌شمالی صنعتی شد و همزمان وارد نظام پارلمانی و... .

مردم اروپا زمانی که وارد عرصه کشاورزی شدند نوع ورودشان با نوع ورود ایرانیان به‌کلی متفاوت بود. آنها وارد عرصه‌ای شدند که آب، فراوان بود و زمین هم مساعد و اگر هم مزاحمتی بود ناشی از پرآبی بود که باید به‌گونه‌ای مهار شود. در بخش فوق‌العاده عظیم اروپا، «آبیاری» فوق‌العاده بی‌معناست، یعنی مددرساندن به آب برای رسیدن به کشت و زرع. از آسمان می‌بارد با تبخیر کم. در ایران به‌ویژه در فلات ایران داستان شروع کشاورزی متفاوت از همه جهان بود، ابتدا باید آب را از زیرزمین بیرون بیاورند و سپس به کشاورزی بپردازند. این آب احکام خاصی داشت: استخراج آن فوق‌العاده پرهزینه و حجم آن فوق‌العاده محدود و غیرقابل تغییر بوده است. حجم آن وابسته به نزولات آسمانی و البته خارج از کنترل انسان. پس، از ابتدا ایرانیان با منابع محدود و فوق‌العاده پرهزینه روبه‌رو شدند که داستان آن با اروپا کاملا متفاوت بود.

این زندگی و تمدن کاریزی، به حیات 33هزارقنات وابسته بود که طول آن نزدیک به هشت‌برابر قطر استواست تا نزدیکی‌های ماه1 و کندن بعضی از این قنات‌ها از عجایب مخلوقات بشری است. مثل کندن قنات قصبه با طول 33کیلومتر و عمق مادر چاه بالای 300متر که سوالات بی‌شماری را کندن آن مطرح می‌کند. از طول طناب و حجم طناب و وزن طناب و تامین هوای قابل‌تنفس در این عمق2 و نکات دیگر مهم، خود گنابادی‌ها می‌گویند قنات قصبه را «دیوان‌کنده‌اند.»

باری ببینید، این حجم کار و این محصول کم چه قیدهای زیست‌محیطی و قیدهای عوامل تولید برای ما به‌وجود می‌آورد. تمام حجم آبی این قنات‌ها با یک برآورد سرانگشتی (قبل از اینکه تعدادی از این قنات‌ها خشک شوند، مثل قنات زارچ یزد به طول 70 کیلومتر) دارای دوهزارمترمکعب در ثانیه هستند.
حالا می‌توانید این مقدار را مقایسه کنید با رود ولگا در روسیه به مقدار 36هزارمترمکعب در ثانیه و دانوب در اروپا به حجم حدود 13هزارمترمکعب در ثانیه و رود نیاگارا 13هزارمترمکعب و رودهای دیگر اروپا که عمدتا حجم آب‌دهی آنها کمتر از دوهزارمترمکعب در ثانیه نیست. مثل راین، رن، تایمز، رود پو، لوار که همراه بقیه رودها و بارش‌های دایمی و تبخیر کم‌حیات اروپا را دامن می‌زند. حالا این فلات را نگاه کنید و تعدادی شهر که اصلا غیر از قنات هیچ آبی برای فعالیت‌های خود ندارند، مثل یزد، گناباد، اردستان، میبد و بسیاری از شهرهای فلات ایران. در فلات ایران تعدادی شهر هستند که از چشمه و رودخانه‌ای فصلی هم مدد می‌گیرند که حجم آب آنها در مقایسه با منابع آبی اروپا اصلا درخور توجه نیست.

این حجم کم آب و هزینه زیاد آن که جزو قیود اجباری زیستی اقتصادی ایران است و آن هم با فاصله زیاد، یعنی شهرهای دور از هم و روستاهای دور از یکدیگر که خود مانع دیگری در برابر تجمع و قدرتمندی این مکان‌های جمعیتی می‌شد. و البته که موجب ضعف آنها در افزایش ثروت و درآمد بود و همین‌طور موجب افزایش غیرقابل جبران هزینه‌های ایجاد امنیت و کنترل خشونت، شما همسایه‌هایی دارید ایلی به‌خاطر نوع زندگی، همیشه آماده هجوم به این مناطق بی‌دفاع. و این مناطق که همیشه در تامین هزینه دفاع مشکل داشتند در پس دیوارهای شهر و با تمهیدات دفاعی مختصر می‌توانستند اندکی دفاع کنند و در غیراین‌صورت تسلیم شوند و اندک منابع اقتصادی و درآمد خود را به حاکمان جدید بسپارند و تنش میان منابع و انسان بر اثر ورود افراد جدید و فشار بر منابع شدت می‌یابد و فقر تشدید می‌شود و امکان بسط اقتصاد به‌خاطر کمبود منابع وجود نخواهد داشت. کل تمدن کاریزی از نظر تولید، تولید ضعیف و صنایع‌دستی بوده است. هم دسترسی به بازارها مشکل بوده است و هم پرهزینه به‌خاطر عدم تامین امنیت قابل‌ملاحظه و دوری و نبود قدرت خرید قابل‌ملاحظه برای دیگر مکان‌ها و واحدهای اقتصادی و هم عدم‌شکل‌گیری تقسیم کار به علت کمبود منابع و هزینه سنگین مبادله. در نتیجه تولید در حد رفع نیاز معیشتی باقی می‌ماند (به‌طور معمول) و حد بسط تمدن در حد شهر با تولیداتی مثل بیل، کلنگ، چرم، طناب، سفال، روغن برای چراغ و امثال اینها و کمی پارچه، گلیم و جاجیم و چیزهایی شبیه آن که بعضا هم صادر یا وارد می‌شده است. ولی اینکه وارد حجم انبوه صادراتی و وارداتی شود به علل مختلف امکان‌پذیر نبود. این زندگی، زندگی معیشتی و خودکفا بود و در داخل هر
شهر هم تقسیم کار محدود بود. منابع محدود، بازارها محدود، حمل‌ونقل پرهزینه، راه‌های امن محدود و ساعت کار برای گذراندن زندگی طولانی و کشنده. در واقع کمبود آب و پرهزینه‌بودن آن در این بخش از سرزمین عرصه زندگی را سخت کرده بود.

از طرف دیگر زندگی ایلات در کوه‌های زاگرس بود و کوه‌هایی که اندکی فرق آب و هوا با دشت داشتند، در مجموع در ایران حدود دو هزار طایفه ایلی در نقاط مختلف ایران پراکنده‌اند3 به‌ویژه در سرتاسر زاگرس و در حال کوچ. بزرگ‌ترین ایل‌ها، ایل بختیاری، قشقایی و بویراحمد و ممسنی، ایل‌خمسه و... نوع زندگی ایلی در مجموع به صورت کوچنده و زندگی سخت و دشوار و همراه با فقر و گذران زندگی، زندگی خشن که به علل مختلف می‌تواند به دامن چرخه تجاوز و غارت بلغزد. زندگی ایلی، بسیار خودکفا و بسیار ساده و همراه سختی و محرومیت شدید است. کمبود منابع اقتصادی برای بهره‌برداری به نوعی برای ایلات مشهودتر است. و فعالیت اقتصادی به معنی تبدیل کالا در ایل جزو کارهای فرعی است. در ایل گوسفند به‌دنبال علف و انسان هم به دنبال گوسفند. از این جهت زندگی کوچرو واقعا وارد درگیری با طبیعت برای تغییر آن نمی‌شود، در نتیجه زندگی ایلی طی چندهزار سال تغییری نکرده است، این اواخر با تغییراتی که در زیرساخت زندگی آنها با پول نفت به‌وجود آمده تعدادی به تحصیل و مشاغل دیگر پرداخته‌اند و امروز جمعیت ایلی که روزی نیمی از جمعیت ایران بود با افزایش جمعیت کشور و کاهش جمعیت ایلی به حدود دودرصد جمعیت ایران تقلیل پیدا کرده است.

این جمعیت در گذشته دفاع از خود را نیز برعهده داشته در نتیجه به عرف و عادت‌های وابسته به داخل جمعیت ایلی مشغول بوده است و به همین جهت نه از نظر اقتصادی و نه از نظر اجتماعی و سیاسی وارد یک نوع رابطه متحول پویا با دیگر جمعیت‌ها نمی‌شده و به‌صورت بسته میان خود زندگی می‌کرده است. و نوع زندگی آنها، همراه نوع منابع آنها دچار تحولی نبوده است و نمی‌توانست باشد مگر اینکه آفات مختلف و خشکسالی و جنگ این زندگی حداقلی را تهدید می‌کرد و چرخه زندگی را باوجود حداقل آرامشی که داشت وارد چرخه تجاوز و غارت می‌کرد و این خوی تبدیل به یک خوی دایمی می‌شد به نحوی وحدت آنها به دلایلی فوق‌العاده شکننده و ارتباط ملی آنها برقرار نمی‌شده ‌است، بلکه در ائتلاف‌های موقتی می‌توانستند وارد جنگی بشوند و اگر هم با حکومتی همدست می‌شدند و نیروی نظامی در اختیار می‌گذاشتند در قبال آن توقع داشتند در دستاورد جنگ‌ها مشارکت داشته باشند که عمدتا غنایمی بود که تقسیم می‌شد. و از مالیات و تیول و اقطاع نیز می‌توانستند بهره‌مند شوند این نوع زندگی نه بستر وحدت ملی ایجاد می‌کرد و نه موجب امنیتی می‌شد که بتوان بر روی آن تمدنی را بنا کرد، بلکه زندگی ضعیف اقتصادی اطراف زاگرس هم مورد تهدید مکرر ناامنی ایلات قرار می‌گرفت.

در مجموع این کم‌آبی تاثیر فوق‌العاده منفی بر توانمندی منابع اقتصادی می‌گذاشت چه در فلات ایران و چه در زاگرس و مناطق کوهستانی مشابه، چه در محل ییلاق ایلات و چه در محل قشلاق ایلات. و این اقتصاد ضعیف به نوبه خود تاثیر منفی بر روی درآمدهای دولت برای اداره جامعه می‌گذاشت و دولت‌ها امکانات لازم را برای کنترل خشونت و ارایه نظم و ایجاد وحدت ملی و کم‌کردن هزینه‌های تقسیم کار و تخصص‌گرایی و ارایه قانون و اجرای قانون نداشتند و شواهد حکایت می‌کنند اینها هیچ‌کدام به طور نسبی در ایران به‌وجود نیامد و فراموش نکنیم که در جنگ‌جهانی دوم که ایران مورد تجاوز روس و انگلیس و آمریکا قرار گرفت تازه ایل بویراحمد یادش آمد که دولت مرکزی ضعیف شده و می‌توان به آن ضربه زد و در نتیجه به سمیرم و کازرون حمله‌ور شدند و برای اولین‌بار در تاریخ ایران که دولت مدرن (خوب یا بد) در تهران تشکیل شد و ارتش ملی تشکیل شد، حدود چند دهه طول کشید تا این ایلات به ضرب گلوله از دولت مرکزی تبعیت کنند. و در مورد بویراحمدی‌ها این داستان تا سال1343 ادامه یافت که با اعدام تعدادی از سران آنها غایله فارس خاتمه یافت و این البته همراه سرمایه‌گذاری‌های سنگین زیربنایی با پول نفت در این مناطق بود که آرام، آرام ساختار نهادی زندگی این عزیزان تغییر کند.

از طرف دیگر، عشایر شبه‌جزیره عربستان نیز در زندگی خشن و غارتگری رقابت را از زاگرسی‌های ایران ربوده بودند و در مجموع خطر عمده‌ای برای ایران محسوب می‌شدند که این به نوبه خود موجب هزینه‌های دفاعی سنگین برای ایران بود و از طرف دیگر ایلات سرگردان آسیای میانه هم خطر مهمی محسوب می‌شدند که آنها هم با زمینه‌سازی بغداد سرازیر به ایران شدند و تا زمان آغاز پهلوی در سرنوشت ایران تاثیر داشتند. در مجموع یکی از عوامل مهم ایجاد این مناطق ضعیف اقتصادی هم در فلات ایران و هم در زاگرس و هم تحمیل نوع زندگی خاصی به این منطقه و هم شبه‌جزیره عربستان و هم آسیای میانه، کمی آب برای گذران زندگی و هزینه سنگین برای تامین آب و تحمیل زندگی سخت و خشن ایلی در منطقه خاورمیانه و همسایگان آن است و این خود چرخه زندگی را برای زندگی فلات وارد چرخه پرمصیبتی می‌کرد که کرد و آنقدر زندگی معیشتی را ضعیف نگه‌ داشت تا با همسایگان صنعتی‌ای روبه‌رو شدیم که این‌بار خشن‌تر از ایلات به سر وقت منابع این سرزمین آمدند و عمده مشکلی که این نوع زندگی ایجاد کرد این بود که با ثبات زندگی اقتصاد معیشتی و نهادها و سازمان‌های متناسب آن و عدم‌تحول آن، نیروی انسانی و مهارت‌های لازم را برای مدیریت منابع نفتی و زندگی صنعتی و مدرن بعدی نتوانست فراهم کند.
با پیدایش نفت یک منبع جدید اقتصادی به منابع سابق افزوده شد که یک مرتبه موجب تحول عظیمی در اقتصاد و نهادها و ساختارهای نهادی و سازمان‌های کشور گردید. و این جریان به احتمال‌ زیاد تا بودن پول نفت ادامه خواهد داشت. مهم‌ترین اتفاق مخربی که با حضور پول نفت در نظام اقتصادی کشور رخ‌ داد، یکی افزایش جمعیت بود و یکی هم تخریب منابع آبی.

شواهد تاریخی نشان می‌دهد که استعداد اقتصادی فلات و زاگرس و البرز و حواشی آن به‌طور طبیعی گنجایش نگهداری هفت‌ الی هشت‌میلیون جمعیت را بیشتر ندارد، مخصوصا منابع آبی کشور امکان بیشتر از آن را اجازه نمی‌داد. با پول نفت و ورود آن به شکل‌های مختلف در چرخه اقتصاد ایران موجب شد که این جمعیت فعلا به 77میلیون‌نفر افزایش پیدا کند و این افزایش جمعیت از نظر بهداشت و تغذیه و مسکن و وسایل زندگی دیگر به‌طورکامل به پول نفت وابسته است، درواقع این جمعیت مونتاژ است و عامل اصلی تامین‌کننده آن پول نفت است که با تمام‌شدن آن آثار ویرانگر و مخربی بر این جمعیت که تمام نان خود را با پول نفت تامین می‌کند خواهد داشت و افزایش این جمعیت و تخریب زیست‌بوم این جمعیت و بناکردن شهرهای عظیم از هر جهت غیراستاندارد و پیامدهای بیکاری، اعتیاد و ... یک چرخه حیات اجتماعی این جمعیت خواهد شد که روزبه‌روز تکمیل‌تر و تکثیر بیشتری خواهد داشت و یکی از خساراتی که بر خسارات قدیمی چرخه تمدن این فلات ایران می‌افزاید و افزوده است و این تمدن را بیشترضعیف خواهد کرد.
از طرف دیگر افزایش پول نفت این امکان را به مردم داد که با این پول تکنولوژی جدید وارد کنند و با آن مشغول غارت منابع مشاع زیرزمینی شوند به طوری‌که بسیاری از قنات‌ها را خشک و ویران کردند و برداشت منفی از منابع آب زیرزمینی به سالانه 11میلیاردمترمکعب رسیده است و سطح آب در اکثر مناطق بیشتر از یکصدمتر افت داشته است. افت منابع زیرزمینی استان قم در جاده کاشان سالانه به 2/2متر رسیده است و از 48متر در انقلاب الان به حدود 150متر رسیده و کف آب شیرین هم در محدوده 200متر است. شهرهایی که قرن‌ها استقلال داشته‌اند و از قنات ارتزاق می‌کرده‌اند، امروزه وابسته به ارتفاعات زاگرس شده‌اند و از زاینده‌رود آب می‌برند و استقلالشان را از دست داده‌اند.

و اصفهان که هزاران‌سال در کنار زاینده‌رود بود امروز زاینده‌رود در کنارشان نیست.
تقریبا تمامی دریاچه‌های کوچک مثل بختگان خشک شده‌اند. دریاچه ارومیه به‌شدت تهی از آب می‌شود. چاه‌های عمیق اطراف و سدها سهم آبی آن را برمی‌دارند. در مجموع آب کم و جمعیت زیاد می‌رود که فاجعه‌ای برای ایران بیافریند و فراموش نکنیم که تمام صنایع نیاز به آب دارند و برای تولید یک‌کیلوگرم فولاد 500لیتر آب مورد نیاز است.

اما نتیجه‌گیری؛ گسست اول بین منابع و نیروی انسانی در ایران به‌گونه‌ای رخ داد که شباهتی به اروپا نداشت و در نتیجه آثار مخربی بر بسط تمدن ایرانی برجا گذاشت که بی‌آبی عنصر مهمی در آن بود و این قید زیست‌محیطی محدودیت‌هایی برای بسط تمدن در جهات مختلف ایجاد کرد. و آن گسست دومی که بر اثر علم و تکنولوژی و زمینه‌های مساعد قبلی و چارچوب‌های نهادی مقدم بر آن از نظر امنیت و حقوق مالکیت کارا و تامین مالکیت معنوی برای فوران اختراعات به‌وجود آمد، آن هم در ایران به‌تبع آن گسست اولیه ناقص، به‌وجود نیامد و گسست دوم با پیدایش منبع نفت به‌وجود آمد با نهادها و سازمان‌های متناسب با خودش که آن هم موجب واردات علم و تکنولوژی شد که از خود آثار متفاوت به‌جا گذاشت از افزایش بی‌رویه جمعیت و وابستگی شدید منابع غذایی و رفاهی آن به پول نفت و تخریب منابع آبی که طی هزاران‌سال در این زیست‌بوم شکل گرفته بود و اینکه در آینده ایرانی‌ها مجبور به کوچ‌های میلیونی کنند، همان‌طور که روستاها تخلیه شده‌اند، شهرها نیز تخلیه شوند. و امید است مدیریت فعلی بتواند این مشکلات را از سر راه بردارد.

-------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1- برای اطلاعات بیشتر به کتاب قنات در ایران
محمدرضا حایری مراجعه شود.
2- برای توضیح بیشتر به کتاب قنات قصبه دو پاپلی یزدی مراجعه شود.
3- ایلات و عشایر ایران، ایرج افشارسیستانی.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار