اختلاف مصباح و هاشمی از نظر زیبا کلام
پارسینه: صادق زیباکلام در یادداشتی که برای هفته نامه کتاب هفته خبر نوشته است به موضوع بحث مناقشه انگیز در رویدادهای تاریخی پرداخته است.
وي در اين يادداشت آورده است:
اینکه روایت گذشته بر خلاف ظاهرش که به نظر میرسد کار پیچیدهای نباشد هیچوقت کاری ساده و فارغ از مناقشات نبوده حرف تازهای نیست، اما اینکه چرا در ایران بعد از انقلاب این همه مرافعه، رفت و برگشت و تصدیق و تکذیب به وجود آمده یقینا امر معمولی نیست.
در فقره اخیر هم میان جناب هاشمی رفسنجانی و حضرت آیتالله مصباح نیز گره کار اتفاقا در همین نقطه است. صورتمساله روشنتر از آن است که نیاز به بررسی و سنجش قولهای طرفین داشته باشد که کدام یک حقیقت را میگویند؛ یا کدام یک دارند گذشته را برای ما «بزک» میکنند.
هم فهرست و آمار آنان که در دوران رژیم گذشته مبارزه میکردهاند روشن است و هم آنان که به هر دلیلی حاضر به مبارزه نبودند و ترجیح میدادند زندگی آرامی داشته باشند و خود را با تشکیلات امنیتی ساواک، زندان، تبعید، اوین و... درگیر نکنند. ثانیاً وضعیت و جایگاه سازمان مجاهدین که کانون مناقشه واقع شده در مقطع زمانی مورد بحث یعنی اواخر دهه 1340 هم کاملا روشن است. مجاهدین در آن مقطع نگین پر افتخار مبارزین و مجاهدین مسلمان در ایران بودند. ظهور سازمان مجاهدین باعث شده بود تا مبارزین مسلمان با افتخار سرشان را در برابر مبارزین چپ (چپها در آن مقطع کلاً مارکسیستها بودند) بالا بگیرند. نه تنها آقای هاشمی رفسنجانی که سایر روحانیونی که شاگردان و طرفداران مرحوم امام خمینی بودند همانند سایر مبارزین مسلمان با مجاهدین همکاری میکردند و کمک به سازمان را کمک به اسلام و جهاد میپنداشتند. فقره سوم مناقشه هم روشن است: شهادت و روایت تاریخی جناب آیتالله سید حمید روحانی. آنان که شناختی نسبت به ایشان ندارند و نمیدانند که روایت تاریخی ایشان و تاریخنگاریهای ایشان چقدر مستند است و چقدر حسب «مقتضیات سیاسی» صورت میگیرد، دعوت میکنم که
مقدمه کتاب «بررسی نهضت امام خمینی» ایشان را که در سالهای بعد از انقلاب تجدید چاپ شده بخوانند و آن را مقایسه کنند با مقدمه همان کتاب که در سالهای مقارن با انقلاب منتشر شده است.
انسان باورش نمیشود که مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی که در چاپ سالهای 56 و 57 ایشان مورد تعریف و تمجید و افتخار مسلمانان و مبارزین قرار گرفتهاند همان مهندس بازرگان و دکتر شریعتی هستند که در چاپهای بعد از انقلاب به عنوان سمبل انحراف و وابستگی به آمریکا معرفی شدهاند. البته جناب سیدحمید روحانی حق دارند که دچار آن چرخش 180 درجهای بشوند، و مساله اصلا ارتباطی به «ملاحظات حکومتی» پیدا نمیکند. چون اسناد همکاری دکتر شریعتی با ساواک، و آمریکایی بودن مهندس بازرگان و نهضت آزادی و ارتباطات ملی- مذهبیها با آمریکا، بعد از انقلاب به دست ایشان میرسد و جناب روحانی در سالهای 56 و 57 تصور میکردند که آنها واقعاً مبارز بودهاند.
پیشتر توضیح دادم که چرا وضعیت تاریخ اینقدر در جامعه ما دچار اعوجاج و دچار چرخشهای 180 درجه میشود. چرا در یک مقطع یک کنش سیاسی خدمت توصیف میشود و در مقطع دیگر همان کنش سیاسی خیانت؟ چرا اینقدر در جامعه ما افراد به یکدیگر یادآوری مینمایند که «میزان حال فعلی افراد است». به عبارت دیگر گذشته و گذشتهها خیلی مهم نیستند، مهم آن است که ما الان چه میکنیم و چه میگوییم. دست کم پاسخ برخی از این چراها بازمیگردد به حضور مبارک حکومت در «تصحیح»، «تفهیم» و «درستتر» دیدن گذشته. به همین خاطر است که در روایت تاریخی ما گذشته و گذشتهها اهمیتی ندارند و میزان حال فعلی کنشگران است.
ارسال نظر