کلاهبرداریهای اینترنتی در قالب خواستگاری
پارسینه: حرف هایش آنقدر قشنگ بود که حتی لحظهای هم نمیتوانستم احتمالش را بدهم که همه اش دروغ باشد. خودش را مدیر یک شرکت معتبر بازرگانی معرفی کرده بود. اسم شرکت را که سرچ کردم، دیدم درست میگوید. اسم خودش را هم به عنوان رئیس هیأت مدیره دیدم.
مرد جوان، موهایش را یک وری شانه کرده و سرش را اندکی کج گرفته است تا احتمالاً خطوط موزون صورتش، بهتر به چشم آید. چشم و ابروی مشکی، بینی خوش فرم و پوست برنزه؛ یک شلوار جین خوشدوخت و کتی که رنگ و مدلش بسیار به شلوار میآید، تصویر بیکم و کاست را کامل میکند. پشت سرش نمای ساختمانی شیک خودنمایی میکند که از معماری اش میتوان حدس زد در یکی از شهرهای اروپایی واقع شده است. ظاهرش که حرف ندارد، اما تحسین واقعی زمانی است که به مشخصات فردی توجه میشود. ساکن یک کشور اروپایی رؤیایی، دارای مدرک دکترا از دانشگاهی در همان کشور و صد البته که مجرد!
به گزارش ایران، هر کدام از اینها به تنهایی هم کافی است تا دل هر دختر دم بختی را ببرد؛ حالا تصورش را بکنید که تمام این محاسن یک جا جمع شود. پیشنهاد دوستی از جانب فردی با این مشخصات، وقتی وسوسه انگیزتر میشود که پشت بندش نیت خیری هم باشد. رؤیای ازدواج با سوار همه چیز تمام اسب سفید، در ذهن دختر جوان جا میگیرد و تصاویر زیبا و رؤیایی در خیالش نقش میبندد. وعدههای دلفریب آغاز میشود. دختر، دیگر روی پاهایش بند نیست؛ اصلاً در آسمان سیر میکند. دیگر یا دارد با خواستگار بیعیب و نقصش چت میکند یا به نقطهای نامعلوم خیره شده و برای خودش رؤیا میبافد؛ رؤیاهایی که از صفحه نمایش لپتاپش جان میگیرند و روی خاطرش جاری میشوند. داماد حی و حاضر است. تنها باید مقدمات کار فراهم شود تا عروس، راه سرزمین رؤیاها را پیش بگیرد. اما یک اشکال کوچک وجود دارد. حساب بانکی داماد برای مدتی بسته شده و عروس بینوا ناچار است مدتی منتظر بماند تا داماد بتواند هزینه سفر را فراهم کند، مگر اینکه خودش دست به کار شود و مبلغ مورد نظر را برای او بفرستد. خب، چه اشکالی دارد؟! مگر قرار نیست یک عمر را با هم سر کنند؟! دختر دست به کار میشود و مبلغ
مورد نظر را که کم هم نیست و شامل پول بلیت و هتل و چشم روشنیهایی که داماد قرار است برای خانواده عروس بخرد، میشود را به هر زور و زحمتی شده، جور میکند. طلاهایش را میفروشد و به هزار بهانه از پدر کارمندش پول میگیرد و همه را یک جا به حسابی میریزد که متعلق به یکی از اقوام داماد است تا او برای همسر رؤیایی واریزش کند. دیگر راه زیادی تا خوشبختی باقی نمانده؛ دختر خوشحالتر از همیشه، خبر واریز پول را میدهد و داماد سپاسگزار مهربانی اش میشود و قول میدهد که جبران کند، اما از فردای آن روز دیگر نه خبری از او میشود و نه دیگر صفحهای به نامش در فیسبوک وجود دارد.
کاخ رؤیاهای عروس نگون بخت، فرو میریزد. داماد، کلاهبرداری حرفهای از آب درمی آید که با همین شیوه، از دختران جوان دیگری هم سوءاستفاده کرده است.
این داستان، واقعی است؛ آنقدر واقعی که نه یک بار بلکه بارها و بارها نظیرش اتفاق افتاده است. حکایت دختران دم بخت جوانی که با امیدهای واهی، فریب کلاهبرداران را در فضای مجازی میخورند و دل شکسته و شرمسار، راهی دادگاه میشوند تا شاید بتوانند جبران مافات کنند و داماد شیاد را به دام اندازند.
«حرف هایش آنقدر قشنگ بود که حتی لحظهای هم نمیتوانستم احتمالش را بدهم که همه اش دروغ باشد. خودش را مدیر یک شرکت معتبر بازرگانی معرفی کرده بود. اسم شرکت را که سرچ کردم، دیدم درست میگوید. اسم خودش را هم به عنوان رئیس هیأت مدیره دیدم. دیگر هیچ شکی برایم باقی نمانده بود. میگفت به خاطر کارم ناچارم مدام در سفر باشم به همین دلیل هم پیش نیامد که حضوری با هم ملاقات کنیم اما عکس هایش را مدام برایم میفرستاد که معمولاً مربوط به سفرهای خارجی اش بود. قرار بود بعد از انجام معاملهای که برایش خیلی مهم بود، برای خواستگاری به خانه مان بیاید. چند روزی گرفته و ناراحت بود؛ علت را که پرسیدم گفت برای این معامله مقداری پول کم دارد؛ البته منظورش پول نقد بود وگرنه به قول خودش میتوانست یکی از ماشینها را بفروشد، اما آنطور که میگفت برای اعتبار شرکت خوب نبود.»
ندا به اینجای قصه که میرسد، آهی میکشد و ادامه میدهد: «خانواده من وضع مالی نسبتاً خوبی دارند، خودم هم آنقدر شیفته اش شده بودم که لحظهای شک نکردم. به او پیشنهاد دادم که مبلغ را به عنوان قرض در اختیارش قرار دهم. اول قبول نمیکرد؛ همین برخوردش هم بود که دلم را قرص میکرد. بالاخره با اصرار من پذیرفت و پول را به حسابش واریز کردم. تا یک هفته بعد از آن، همه چیز واقعاً عالی بود. از قرار معلوم معامله انجام شده بود و او هم قول داد که مبلغ را به زودی به من برمیگرداند. حتی قرار خواستگاری را هم تعیین کرده بود، اما ناگهان تمام راههای ارتباطیام با او قطع شد. تلفن همراهش خاموش بود. در فضای مجازی هم هیچ فعالیتی نداشت. اول، نگران شدم و فکر کردم که اتفاقی برایش افتاده است. به همین دلیل به شرکتش که در یکی از برجهای معروف تهران بود، مراجعه کردم و درخواست کردم که با مدیر ملاقات کنم. آنجا بود که در کمال تعجب، با مردی حدوداً شصت ساله مواجه شدم که همنام خواستگار من و مدیر شرکت بود؛ در ضمن هیچ اطلاعی هم از قضیه نداشت. آنجا بود که فهمیدم فریب خواستگار شیاد را خوردهام. در واقع او خودش را به نام مدیر آن شرکت، معرفی کرده و از
این راه اعتماد مرا جلب کرده بود.»
ندا به گفته خودش دیگر پیش خانواده اش آبرو ندارد و به لحاظ احساسی هم از این قضیه آسیب خورده است. کلاهبردار حرفهای تا به حال شناسایی نشده چون عکسها و مشخصاتش همگی جعلی بوده و خط تلفن همراهش هم نامعتبر. اگر سری به راهروهای دادگاه بزنید، مسلماً با موارد مشابهی روبهرو میشوید. برخی دختران جوان بدون اینکه شناخت درستی از افراد داشته باشند، در فضای مجازی به آنها اعتماد میکنند و گاه طعمه اهداف پلید آنها میشوند.
با وجود هشدارهای مکرر پلیس در رابطه با این نوع کلاهبرداران که معمولاً در فضای مجازی، به شکار طعمههای خود اقدام میکنند، باز هم هر از چند گاهی شاهد چنین اتفاقاتی هستیم.
رؤیای فرد ایده آل
اغفال و فریب دادن دختران با ترفندهای عاطفی و ظاهر شدن در نقش خواستگار دلباخته و با موقعیت عالی، یکی از شگردهای تبهکارانی است که با هدف سوءاستفادههای مالی و جنسی، به برنامهریزی اقدام و طعمههای مورد نظر خود را هم بر همین اساس انتخاب میکنند. در این میان، برخی دختران جوان نیز به سادگی در دامهای عاشقانه این افراد گرفتار میشوند و با اسیر شدن در دایره احساسات، منطق خود را کنار میگذارند و به خواستههای غیرمنطقی طرف مقابل تن میدهند. جالب است بدانید سودجویان برای پیشبرد نقشههای خود سراغ دخترانی میروند که اطمینان دارند فریب دادنشان آسان است؛ البته در برخی موارد حتی خانمهای تحصیلکرده و با تجربه هم با وعده ازدواج، فریب این افراد را خورده و قربانی نیت تبهکارانه آنها شدهاند.
محمد رضا خندان، جامعه شناس در گفتوگو با ایران به تشریح علل و عوامل رواج این گونه اعمال فریبکارانه در فضای مجازی میپردازد و میگوید: «اولین نکتهای که در این رابطه باید به آن اشاره کرد، این است که در فضای مجازی به دلیل اینکه ارتباطات رو در رو وجود ندارد، خیلی از افرادی که وارد این فضاها میشوند، با درج مشخصات و عکسهای جعلی، تلاش دارند تا از خود، فردی ایده آل بسازند تا مورد توجه دیگران قرار بگیرند.
در واقع هویت این افراد به هیچ عنوان مشخص نیست و صرفاً اطلاعاتی را خودشان میخواهند، به عنوان مشخصات فردی، در اختیار کاربران قرار میدهند.»
او ادامه میدهد:«متأسفانه در بسیاری از موارد، اینگونه افراد با نیت سوءاستفاده مالی، جنسی و غیره، دست به فریب دیگران میزنند. افرادی هم که فریب آنها را میخورند، در واقع شیفته خصوصیات و تصاویر جعلی میشوند و معمولاً به دلیل اینکه خودشان در سطح پایین تری به لحاظ مالی و فرهنگی از شخص مورد نظر قرار دارند، به آنها جذب میشوند. در واقع افراد فریب خورده تمایل دارند که با چنین فرد ایدهآلی ارتباط برقرار کنند و چون خودشان را در سطحی پایینتر میبینند، در صورت پیشنهاد دوستی و یا خواستگاری از سوی این فریبکاران، اعتماد به نفس پیدا میکنند و به همین دلیل هم به آسانی جذب این افراد شده و فریب آنها را میخورند، زیرا گمان میکنند این فرد، به راستی شیفته ویژگیهای آنها شده و چون در دنیای واقعی، معمولاً با چنین پیشنهاداتی از سوی این گونه افراد ایدهآل و رؤیایی مواجه نمیشوند، به فرد مورد نظر دلبسته میشوند و خواستههای غیر منطقی او را برآورده میکنند.»
خندان تأکید میکند: «در واقع افراد فریب خورده که عموماً دختران جوان هستند، شیفته ایده مرد خوب یا رؤیایی هستند و به علت اینکه رابطه سالم ندارند، به خیالپردازی روی میآورند. مشابه این اتفاق زمانی است که افراد به فالگیر مراجعه میکنند چرا که دلشان میخواهد حرفهایی را که دوست دارند از زبان کس دیگری بشنوند. در مورد ارتباطات اینترنتی هم معمولاً به دلیل استفاده از کدهای مشخص و به علت اینکه ارتباط کلامی و رو در رو وجود ندارد، افراد میتوانند به راحتی مطالب خلاف واقع را بیان کنند و محدودیتهای ارتباطات رو در رو را ندارند. چرا که در ارتباط رو در رو فرد ناچار است از مهارتهای کلامی و زبان بدن برای جلب شخص مورد نظر استفاده کند اما در فضای مجازی اینگونه نیست و معمولاً از یک سری کدهای تکراری استفاده میشود.»
این جامعه شناس ادامه میدهد: «نکته دیگر در این رابطه، بحث اعتماد است. گاهی دختران جوان به دلیل اینکه در محیط خانه، تحت فشار خانواده قرار میگیرند، برای فرار از این جلب اعتماد کلاسیک، وارد رابطههای اینچنینی میشوند که به آنها لطمه میزند. به علاوه در اینجا مسأله فشارهای اجتماعی نیز مطرح است، بدین معنا که در شرایطی که امکان ارتباط سالم در فضاهای آزاد وجود ندارد و جوانان از این منظر، خود را تحت فشار میبینند، به ایجاد ارتباط در فضای مجازی روی میآورند تا مفری برای خود انتخاب کنند و در این شرایط است که گاه طعمه کلاهبرداران و شیادان اینترنتی میشوند.»
به گفته خندان، بیشتر دخترانی که فریب افراد شیاد را در فضای مجازی میخورند، به لحاظ اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند یا در سطح متوسط هستند و فرد ایده آل، حالت رؤیاپردازانه در آنها به وجود میآورد و آنها را دچار احساسات میکند.
او ادامه میدهد:« نقشی هم که از سوی جامعه برای دختران در نظر گرفته میشود، تأثیر فراوانی در این مسأله دارد. زمانی که جامعه به دختر به عنوان موجودی نگاه میکند که باید برای به رسمیت شناخته شدن، هرچه زودتر ازدواج کند و نقش همسری و مادری را در نظر بگیرد، دختران هم تحت فشار چنین جامعهای قرار میگیرند و چون معمولاً احساساتی هستند، ترجیح میدهند به شاهزاده سوار بر اسب سفید، پاسخ مثبت بدهند، تا کسی که همسطح خودشان است و از لحاظ اقتصادی قوی نیست. اینجاست که برای فریبکاران اینترنتی که خودشان را عاشقان دلخسته و خواستگاران پر و پا قرص نشان میدهند، به طعمههای خوبی مبدل میشوند.»
این جامعه شناس البته ابراز خشنودی میکند از اینکه به دلیل سابقههای پیشین و اتفاقات مشابهی که قبلاً پیش آمده، افراد نسبت به این شیادان آگاهتر شدهاند اما هنوز هم گاهی دخترانی جوان با بهانههای مختلف، فریب دغلبازان فضای مجازی را میخورند که متأسفانه گاه به وقوع حوادث غیر قابل جبران بدل میشود.
اختلالی به نام «شخصیت ضد اجتماعی»
در اینکه افرادی که در قالب درج مشخصات و عکسهای جعلی، به فریب دیگران اقدام میکنند، دارای اختلال روانی هستند، حرفی نیست؛ اختلالی که دکتر حسین پریچهر، روانشناس، از آن به عنوان «اختلال شخصیت ضد اجتماعی» نام میبرد.
او میگوید: «خیلی از آن مردان رؤیایی که دختران آنها را سواران بر اسب سفید میدانند، کسانی هستند که با فریب صدها دختر جوان، از آنها به بهانه خواستگاری سوءاستفاده کردهاند. البته این اختلال مختص مردان نیست اما جنسیت بر آن اثر دارد و در مردان بیشتر از زنان دیده میشود.
دختران باید آگاه باشند که اگر خواستگاری داشتند که دچار این اختلال بود، بعید است هدفش از ارتباط، ازدواج باشد بلکه او احتمالاً میخواهد تا آنجا که ممکن است از فرد مورد نظر سوءاستفاده کند و سپس در بدترین شرایط رهایش کند.
این روانشناس ادامه میدهد:« بیشتر مبتلایان به این اختلال شخصیت، دست کم یک بار گذرشان به زندان میافتد و زمانی هم که این اختلال با هوش بالا همراه شود، میتواند فجایع زیادی بار آورد. در بیشتر مواقع حرفها و رفتارهای این افراد برای دختران جوانی که از بلوغ عقلی کافی برخوردار نیستند، جالب توجه به نظر میرسد. دختران آنها را افرادی عاشقپیشه و پر شور و شر میبینند که ممکن است اعمال خارق العادهای از آنها سر بزند.
همین کارهای غیرمعمول گاهی آنقدر به نظر دختران جوان جذاب به نظر میرسد که دربست عاشق این فرد میشوند و آن را اصطلاحاً نشانه «با حال» بودن فرد مورد نظر میدانند، غافل از اینکه همه این ویژگیها، نشاندهنده یک اختلال خطرناک است که میتواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.»
پریچهر میگوید: «این افراد به راحتی دروغ میگویند و هیچ ابایی از فریب دادن دیگران ندارند و غالباً هم این کار را با اهداف خاصی انجام میدهند و معمولاً هم از کارشان پشیمان نمیشوند. آنها از این جهت با افراد عادی که قانون شکنی میکنند، فرق دارند چرا که افرادی که دارای این اختلال نیستند، در صورت قانون شکنی ممکن است احساس عذاب وجدان پیدا کنند اما افراد دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی، از کار خود احساس ندامت نمیکنند و در صورت دستگیر نشدن، تا آنجا که میتوانند به اعمال خلافکارانه خود ادامه میدهند. فرایند درمان این افراد هم بسیار دشوار است چرا که بخش عمدهای از فعالیت درمانگران بر به وجود آوردن احساس ندامت در آنها از رفتارهای نادرست شان متمرکز میشود.»
به گفته او، البته نمیتوان گفت که تمام افرادی که در فضاهای مجازی به فریب دختران جوان دست میزنند، دارای اختلال ضد شخصیت اجتماعی هستند اما به هر حال بخش عمدهای از آنها این اختلال را دارند.
فضای مجازی، همان جایی است که لازم نیست زیبا باشی تا دوست داشته شوی، مدرک تحصیلی و موقعیت شغلی ات هم مهم نیست و اینکه پولدار هستی یا نه. میشود هیچ کدام اینها نباشی و همه شان باشی! یک عکس که معلوم نیست مال کدام هنرپیشه درجه چندم یکی از کشورهای همسایه باشد یا از آلبوم شخصی ناشناس برداشته شده باشد، کافی است.
چند خط ناقابل هم میشود مشخصات اغواگرانهای که سخت بتوان از کنارش بیتفاوت گذشت. حالا دیگر حساب عقل میماند که باید به کار بیفتد و کلی حرفهای دیگر که در بالا به آن اشاره شد. شاید این داماد آنلاین، سوار رؤیایی اسب سفید نباشد!
ارسال نظر