دو داستان عجیب در قتل عام خانواده مسافر
پارسینه: پدر خانواده که کارمند بانک بود با رسیدن به بیجار همسر و پسران دوقلویش را به مسافرخانهای سپرد تا استراحت کنند و مرد همسایه که «اصغر» نام دارد از «مرتضی» خواست با هم سر قرار فروش عتیقههای دروغین بروند.
دو داستان در قتل عام هولناک اعضای خانوادهای که برای خرید زیرخاکیها راهی بیجار شده بودند، تصمیمگیری قضایی را در برابر پیچیدگی قرار داده است.
به گزارش ایران، 20 اردیبهشت ماه سال گذشته اعضای خانوادهای همراه مرد همسایه برای خرید اشیای زیرخاکی به سمت بیجار حرکت کردند غافل از اینکه سرنوشت شومی خواهند داشت.
پدر خانواده که کارمند بانک بود با رسیدن به بیجار همسر و پسران دوقلویش را به مسافرخانهای سپرد تا استراحت کنند و مرد همسایه که «اصغر» نام دارد از «مرتضی» خواست با هم سر قرار فروش عتیقههای دروغین بروند.
مرتضی که به خاطر دوستی قدیمی با اصغر به وی اطمینان داشت همراه این مرد شوم به سر قرار رفت و وقتی چاقو را زیر گلویش دید وحشتزده تسلیم دستورات اصغر و سه همدستش شد، آرام روی زمین خوابید و همدستان وی شروع به بستن دست و پاهای این کارمند بانک کردند.
پلان نخست گروگانگیری کلید زده شد و مرتضی ابتدا برای رهاییاش 10 میلیون تومان پرداخت کرد و سپس در تماس با برادرش ادعا کرد که به گروگان گرفته شده است و خواست به حسابش پول واریز کند که در این مرحله شش میلیون تومان دیگر در اختیار اصغر قرار گرفت و همدستان وی با گرفتن 500 هزار تومان صحنه را ترک کردند. اصغر در گام بعدی برای پایان دادن به این سناریوی هولناک مرتضی را نیمه شب به قتل رساند سپس جسد او را در گندمزارها رها کرد. اصغر که نمیخواست سرنخی برجای بگذارد سراغ خانواده کارمند بانک رفت و به بهانه اینکه مرتضی کارش طولانی است خواست سوار بر خودرو نزد پدر خانواده بروند.
در بین راه «فاطمه» که به ادعاهای اصغر شک کرده بود وقتی مرتب سراغ مرتضی را گرفت اصغر با چادر وی را نیز خفه کرد و بعد سراغ پسران دوقلو به نامهای «محمدرضا» و «محمدمهدی» رفت. دست و پا و دهانشان را بست و آنها را در صندوق عقب خودرو زندانی کرد. اصغر پس از کشتن زن همسایه جسد وی را نیز داخل گندمزارها انداخت و همراه دو پسر هشت ساله به سمت تهران حرکت کرد و در منطقه آبیک قزوین متوجه خفه شدن بچهها شد.پس از چند روز که خانواده کارمند بانک از آنها بیخبر بودند ماجرای ناپدیدشدن و گروگانگیری به پلیس مخابره شد و در این مرحله تیم ویژهای از پلیس آگاهی تهران برای ردیابی خانواده گمشده وارد عمل شدند و پی بردند تنها دختر 16 ساله خانواده همراه آنها نبوده و وی در بازجوییها ادعا کرد پدر، مادر و برادرانش همراه مردی به نام اصغر راهی سفر شدهاند.
پس از گذشت 20 روز مأموران با اطلاعات پلیسی، اصغر را در بیجار دستگیر کردند و وی با اعترافات تکاندهندهای قتل اعضای خانواده کارمند بانک را پذیرفت.
در دادگاه
ساعت 5.11 صبح روز گذشته 26 مهرماه سال جاری جلسه رسیدگی دوباره به قتل عام این خانواده در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. خانواده قربانیان جنایت و تنها دختر خانواده که در این سفر همراه آنها نبود در حالی که بشدت عصبی بودند خواستار قصاص اصغر شدند و این در حالی بود که در راهرو بارها به سمت عامل قتل عام هجوم بردند. وقتی اصغر برای دفاع پشت تریبون قرار گرفت به قاضی «باقری» و چهار مستشار گفت: بیگناهم و همه اعترافاتم به خاطر این بود که در شرایط روحی و روانی بدی قرار داشتم.
وی ادامه داد: برای خرید عتیقه با مرتضی و خانوادهاش به بیجار رفتیم و در حالی که مرتضی و خانوادهاش در مسافرخانه بودند، دو مرد سوار بر زانتیای سفیدرنگ به سراغم آمدند و ادعا کردند کارمند بانک از آنها 200 میلیون تومان طلبکار است و با پیشنهاد 50 میلیون تومانی خواستند مرتضی را به اسارت درآورده و تحویل آنها بدهم.
با پذیرفتن این پیشنهاد از سه همکلاسیام خواستم در این سناریو کمکم کنند که در این مرحله با بستن دست و پاهای مرتضی، او را در اختیار دو مرد غریبه قرار دادیم و قرار بود آنها با گرفتن چک سفید امضای مرتضی، وی را رها کنند که متوجه شدیم کارمند بانک در برابر خواسته آنها مقاومت کرده است.
وی ادامه داد: در این مرحله مردان غریبه خواستند به سراغ خانواده مرتضی برویم و آنها را نیز در اختیارشان قرار دهیم. پس از اینکه فاطمه را تحویل دو مرد غریبه دادم با محمدرضا و محمدمهدی به سمت تهران حرکت کردیم که در نزدیکی آبیک مردان زانتیا سوار به سراغمان آمدند و پسران دوقلو را از ما گرفتند و دیگر از سرنوشت آنها بیاطلاع هستم.
در ادامه سه همدست اصغر که با قرار وثیقه آزاد هستند ادعا کردند در این دو داستانی که اصغر اعتراف کرده هیچ نقشی نداشتند و بیگناه هستند. بنابر این گزارش، با توجه به داستان پردازی های این مرد مرموز پنج قاضی عالیرتبه جنایی در حال تصمیمگیری قضایی هستند.
ارسال نظر