گوناگون

حوزه علمیه ۴۶ ملیتی مشهد

روحانی جوان انگار پای منبر نشسته: «نقل است از آخوند‌های صاحب نفس که عمامه واسه آخوند مثل تاجه واسه ملایکه.» پای چپش را در بدن ترکه‌ای‌اش فروبرده و پارچه برفی‌رنگ را بی‌وقفه و مسلط دور زانو می‌چرخاند. «طلبه‌های صفرکیلومتر اولش می‌گن ما در قیدوبند ظاهر نیستیم.»

کم‌کم دوروبرش شلوغ می‌شود. موبایل‌ها حرکت دستانش را نشانه می‌گیرند، پارچه برفی‌رنگ گرد‌تر می‌شود: «طلبه‌ها اول شلوار پارچه‌ای می‌پوشن با پیرهن یقه‌آخوندی و جوراب سفید و دمپایی. تو سرما هم کفش کارگری و کاپشن رزمنده‌های جنگ و شال‌گردن‌ها و کلاه‌پشمی‌های منزل‌دوز. از عطر گل محمدی شروع می‌کنن و به تیروز می‌رسن، طلبه‌ها کیلومترشون که بالا می‌ره، همون وقتایی که از کسبه و مردم چارتا حاج‌آقابفرما و یاعلی و مخلصم چاکرم می‌شنون و اعتمادبه‌نفسشون میره بالا، تازه یادشون می‌افته عمامه‌پیچی چرا مهمه.»

روبه‌روی‌اش دوطلبه با دشداشه، قبا و عبا سه‌متر از هم فاصله گرفته‌اند. پارچه برفی‌رنگ صاف و اتوکشیده را می‌کشند و تا می‌زنند. همزمان نیم‌نگاهی به آنها دارد باز شروع می‌کند: «به‌خصوص برای شما. یکی سیاهپوست، یکی چشم‌بادمی، یکی زردپوش و یکی هم با چشم‌های زاغ اروپایی. شماها تو خیابون راه برید همین‌جوری همه می‌فهمن ایرانی نیستید، حالا یه ملبس هم بشید و عمامه‌تون بد بسته باشه و عباتون میزون نباشه و کفش و نعلین‌تون مناسب نباشه، مردم حرف‌شون بلند میشه: طرف آخوند خارجی»

همه‌چیز به‌سرعت دست روحانی جوان در عمامه‌پیچی آماده می‌شود. حلقه‌های گروه‌های سه یا چهارنفره مباحثه باز می‌شود. کیف‌های دستی به زیرزمین می‌رود و طلبه‌های جوان با ردای جدید وارد می‌شوند. سال‌بالایی‌ها در عمامه‌گذاری طلبه‌های جوان‌تر را دوره می‌کنند. چراغ‌ها فضا را نورانی‌تر می‌کند و بنر بزرگ در راس صحن مدرسه نصب می‌شود: «مراسم تعمم و تلبس طلاب غیرایرانی به لباس دعوت.»

اینجا مشهد است؛ چهارراه شهدا، یکی از مهم‌ترین خیابان‌های شهر که در زمان انقلاب اسلامی در ایران، محلی برای تجمع‌های انقلابی بود. کمی آن‌طرف‌تر در چهار راه امام‌خمینی ۱۴نمای مرمری رنگ قدیمی تابلوی بزرگی در دل خود جای داده. «جامعه‌المصطفی ‌العالمیه مشهد» طلاب در ابتدای ورود خود به جامعه‌المصطفی کفش‌های خود را درمی‌آورند. به رسم رایج حوزه‌ها، مصاحفه می‌کنند و بی‌غلط «اسعدالله اعیادکم و ایامکم» می‌گویند. کفش‌ها مرتب کنار هم گذاشته می‌شوند. نعلین در کنار «Timberland».

در ورودی مدرسه تابلوی اعلانات جا برای سوزن‌انداختن ندارد. «قابل‌توجه طلاب محترم: ساعات مراجعه و بازبودن درب مدرسه برادران هفت‌صبح الی ۱۹ است، لطفا در غیر این‌ساعات مراجعه نفرمایید»، «ارتباط مستقیم با مدیر مدرسه»، «بیمه‌نامه شخص‌ثالث و بیمه‌نامه بدنه»، «تعهدات بیمه‌نامه حوادث انفرادی»، «طرح حفظ سه‌جزء قرآن‌کریم در یک‌ترم مزایا: اعطای گواهینامه معتبر حفظ، شرکت در مسابقات بین‌المللی و پرداخت کمک‌هزینه تحصیلی ماهانه به مبلغ ۵۰هزارتومان».

کمی آن‌طرف‌تر در شناسنامه مرکز نوشته شده: «جامعه‌المصطفی‌العالمیه، نهادی علمی و بین‌المللی با هویت حوزه‌ای است که با هدف گسترش علوم اسلامی، انسانی و اجتماعی، با رویکرد آموزشی، پژوهشی و تربیتی، اهتمام دارد که انبوهی از داوطلبان را از سراسر گیتی تحت پوشش قرار دهد و فرصت کم‌نظیری برای تشنگان زلال معارف اسلامی و هدایت قرآنی در سراسر جهان فراهم آورد تا ضمن تربیت مجتهدان، عالمان و متخصصان پارسا و متعهد، به تبیین، تولید و تعمیق تفکرات و اندیشه‌های اسلامی و نشر و ترویج اسلام ناب محمدی همت گمارد. این نهاد علمی - بین‌المللی بیش از 50هزاردانش‌پژوه مرد و زن را از 122 ملیت، تحت تعلیم و تربیت خود داشته که تاکنون، بیش از 25هزارنفر از آنان دانش‌آموخته شده‌اند.»

راهرو با موکت مفروش است و در صحن بزرگ مدرسه فرش‌های لاکی‌رنگ روی ابرهای اسفنجی مفروش شده‌اند و طلاب در گروه‌های سه تا چهارنفره مباحثه می‌کنند. هرکدام چهارزانو، کتاب روبه‌رو و یکی در حال مکاشفه دروس و دیگران در حال استماع و خیز برای تدخل در بحث. دور تا دور صحن مدرسه کلاس‌هایی به نام‌های استادان بزرگ حوزه‌های علمیه شیعیان است؛ کلاس استادمطهری، کلاس شهیدثانی، کلاس علامه‌حلی، کلاس امام‌خمینی(ره) و... کلاس‌های درس با موکت‌های تیره‌رنگ مفرش شده اما پتو‌های تاشده جای نشستن طلاب را نشان می‌دهد و پتوی مربعی تاشده و میز زمینی و «ال‌سی‌دی» به دیوار نصب‌شده جای نشستن استاد را نشان می‌دهد. کتیبه‌هایی از نام۱۴ معصوم دورتادور کلاس‌های درس است و تصاویری از مقام‌معظم‌رهبری و امام‌خمینی(ره) در سینه دیوار نصب شده.

طلاب در صحن مدرسه در فضای پرهمهمه‌ای مباحثه می‌کنند و همزمان در کلاس‌های درس باز می‌شود و جمعیت حاضر در صحن مدرسه را بیشتر می‌کند. عرصه برای مباحثه تنگ‌تر می‌شود و طلبه‌هایی با پارچه‌های برفی‌رنگ سه‌متری به حریم سه تا چهارنفره مباحثه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. همزمان حلقه‌های سه‌یاچهارنفره مباحثه باز و باز‌تر می‌شود و کنج صحن اصلی مدرسه به کارگاهی برای عمامه‌پیچی تبدیل و صدای روحانی جوان صدای غالب می‌شود. «نقل است از آخوند‌های صاحب نفس که عمامه واسه آخوند...»

طلبه‌هایی از چین، سنگال، هند، فرانسه و...
بنر بزرگ در راس صحن مدرسه نصب می‌شود: «مراسم تعمم و تلبس طلاب غیرایرانی به لباس دعوت» فضای جامعه‌المصطفی مشهد آنقدر متنوع است که طلبه‌هایی از ۴۶ملیت را در خود جای داده. همه دستی بر آتش دارند. انگار از زیروبم کار آگاهند. کسی تک نمی‌پرد. طلبه‌هایی که دشداشه و عبا و قبا را بی‌عمامه به تن دارند، در مرکز توجهند و مقصد مصاحفه هم بحث و درسی‌ها. قرآن‌های کوچکی در دست دارند و بیقراری‌شان مدت حرف‌زدن‌هایشان را کم کرده. صحن مدرسه را بالا و پایین می‌کنند. همزمان، جمعیت صلواتی ختم می‌کند.

روحانی جوان تمام ۱۲عمامه را پیچیده و از قبل پیچیده‌ها را منظم‌تر و شکیل‌تر می‌کند. عمامه‌ها به برگه‌های کوچکی اسم‌نویس‌ و روی سن مراسم منظم چیده شده. حالا باند‌های صحن مدرسه تقریبا مباحثه را غیرممکن می‌کند. همهمه رنگ می‌بازد و تواشیح پخش می‌شود«هنیئا هنیئا لیوم الغدیر/ یوم النصوص و یوم السرور/و یوم الفلاح و یوم النجاح و یوم الصلاح لکل الامور» طلبه جوان در کارهایش سرعت بالایی دارد. اطراف را خلوت می‌کند و همه را به سمت فرش‌هایی که روی ابرهای اسفنجی مفروش شده است، راهنمایی می‌کند.

قرآن با صوت زیبایی خوانده می‌شود. طلبه‌های چینی و تایلندی محو صدا شده‌اند و آفریقایی‌ها با احساس بیشتری احسنت می‌گویند و دست در هوا می‌چرخانند. بعید نیست که مو بر تن‌شان سیخ‌ شده باشد. طلبه‌هایی با دشداشه، قبا و عبا در راس مجلس آراسته و دوزانو می‌نشینند و چشم به عمامه‌های برفی‌رنگ و معدود مشکی‌رنگ دوخته‌اند. دانه‌های تسبیح در دستشان سرگیجه دارند. لب‌هایشان روی هم نیست و هوای چشم‌هایشان رطوب دارد.

خیرگی‌شان به عمامه‌های برفی‌رنگ و معدود مشکی‌رنگ با صدای صلواتی بلند و به خواسته روحانی جوان «محمدی‌پسند» می‌پرد. تمام صحن مدرسه پیش پای آیت‌الله‌سیدان از مراجع تقلید شیعیان و ساکن در مشهد، بلند می‌شود. طلبه‌هایی که به عمامه‌ها چشم دوخته بودند و دقایقی دیگر آنها را به دست آیت‌الله‌سیدان بر سر خود حس می‌کنند: «صبح کمالله بالخیر» می‌گویند و با نیم‌نگاهی به آیت‌الله با تاخیر بیشتر می‌نشیند. همه‌چیز به‌سرعت دست روحانی جوان در عمامه‌پیچی آماده می‌شود.

روحانی جوان اولین سخنران است. «حضرت‌آیت‌الله‌سیدان همان‌طور که مستحضرید جامعه‌المصطفی مشهد که بخشی از پیکره بزرگ جامعه‌المصطفی در ایران و جهان است، بیش از سه هزار طلبه خارجی از بیش از ۴۶کشور جهان دارد. در مشهد ما کار‌های آموزشی همراه با مسایل تربیتی و فرهنگی را داریم. فعالیت‌های پژوهشی طلاب را دنبال می‌کنیم و بیش از ۱۰انجمن علمی و پژوهشی داریم. بخش مهم دیگر کار ما مربوط به فرزندان و همسران طلاب خارجی است. ما بخش مهمی برای همسران طلاب داریم و مدرسه نورالمصطفی را برای فرزندان طلاب داریم و تاکنون سه‌دوره آموزشی برای همسران طلاب گذاشتیم و دومرکز آموزش زبان فارسی برای خواهران و برادران داریم. همچنین جامعه‌المصطفی مشهد این افتخار را دارد که بیش از سه‌هزار فارغ‌التحصیل را روانه کشور‌های خود کرده که بسیاری از آنان در کشور‌های خود دانشگاه تاسیس کرده‌اند، حوزه علمیه تاسیس کرده‌اند، امامت جمعه می‌کنند، در حوزه‌های علمیه تدریس می‌کنند یا بعضا فعالیت سیاسی می‌کنند که مثلا نماینده پارلمان شده‌اند و کارهای دیگر می‌کنند. اکثر طلبه‌های ما از کشور‌های همسایه ما هستند اما بخش زیادی نیز از کشور‌های آفریقایی مانند نیجریه، سنگال، نیجر، بروندی و همچنین از چین، تاجیکستان، فرانسه و کشور‌های عربی و در مجموع ۴۶کشور.»

«واقعا تعمم لذت‌بخش است»
گذشت زمان در صحبت‌های روحانی جوان به کمک طلبه‌هایی آمده که قرار است تا دقایقی دیگر معمم شوند. طلبه‌های جوان هرلحظه خود را برانداز می‌کنند. سخنران دیگر، شرف‌الحسن طلبه‌ای از کشور سنگال است.

شرف‌الحسن شیفته جمهوری‌اسلامی و شیرین‌ترین لحظه زندگی‌اش زمانی است که به‌دست مقام‌معظم‌رهبری ملبس شده. شرف‌الحسن در میان طلاب خارجی سری میان سرهاست. همین است که به نمایندگی از طلاب خارجی سخنران دوم می‌شود: «من جلو شما ایستادم که روایت کنم چه‌جوری تغییرات کرده‌ام و معمم شدم. این حقیر، مردی سبک و دنی بوده و وسوسه شیطانی و خوشگذرانی رهایم نمی‌کرد، به‌راحتی در خیابان چشم من این‌ور و آن‌ور می‌چرخید و از وسایل اینترنتی استفاده می‌کردم در حالی که آنها در شمار گناهان کبیره به‌شمار می‌آیند. پرهیز نمی‌کردم و دروغ می‌گفتم و غیبت می‌کردم.»

شرف‌الحسن فارسی را روان صحبت می‌کند. او به همراه تمامی سه‌هزار طلبه خارجی که حالا در جامعه‌المصطفی مشهد حضور دارند، دوسال در دوره تمهیدیه و مقدماتی به یادگرفتن زبان فارسی و مبانی اسلامی مشغول بوده و حالا ترم آخر دوره لیسانس است. او به رسم جامعه‌المصطفی پس از سال دوم دوره لیسانس معمم شده است: «وقتی معمم شدم همه‌چیز عوض شد. برکات معنوی که ماندگار هستند به من عطا شد. به مسایل مادی که باعث به وجودآمدن عفونت در میان مومن می‌شود، دیگر اهمیت نمی‌دهم. وقت من برای گفتن جزییات بیشتر کفایت نمی‌کند. اما مسایل کوچک و دنیوی من را نمی‌لرزاند. مردی خوب در خانواده و در جامعه و در خیابان‌ها شده‌ام. هنگام سخن‌گفتن، می‌اندیشم و جزو کسانی هستم که احساس می‌کنم جامعه به‌وسیله آنها اصلاح می‌شود. واقعا تعمم لذت‌بخش است و تنها راه زمینه‌سازی عفت برای طلبه معمم‌شدن است.» دوبیت شعر برای حب علی می‌خواند و حرف‌هایش را قطع می‌کند.»

طلبه‌ها به شرف‌الحسن مدام «احسنت» می‌گویند. آفریقایی‌ها او را در آغوش می‌گیرند و او سراغ طلبه‌هایی می‌رود که قرار است حالا معمم شوند و آنها را در آغوش می‌گیرد. مراسم آغاز می‌شود. طلبه‌هایی از هند و پاکستان، افغانستان، نیجریه، بروندی و آذربایجان روی سن می‌روند. روبه‌روی آیت‌الله‌سیدان زانو می‌زنند. آیت‌الله عمامه را در دست راست دارد. دست چپ را روی عمامه می‌گذارد. سر را بالا می‌برد و چشمانش را می‌بندد و ذکری می‌خواند. آیت‌الله متاثر از فضا و صلوات‌ها و تواشیح‌ها و شوق طلبه‌ها، به وضوح اشک می‌ریزد. «بسم‌الله» می‌گوید عمامه را روی سر میرزاخان طلبه هندی می‌گذارد و عمامه را با دست راست روی سر محکم می‌کند و دعا می‌خواند و خود آمین می‌گوید و جمع به درخواست روحانی جوان«صلوات محمدی‌پسند» ختم می‌کنند.

«برنامه ما شیعه‌سازی نیست»
مجلس هنوز در تب‌وتاب عمامه‌گذاری است. طلبه‌هایی که ساعاتی پیش با همان لباس‌های مردم عادی در کوچه و خیابان به مدرسه آمده بودند، حالا با پوششی جدید‌تر به خانه و جامعه می‌روند. آیت‌الله اهمیت لباس را بارها به آنها در سخنرانی خود گوشزد کرده و حالا آنها در آغوش طلبه‌های قبلا معمم‌شده و هنوز معمم نشده‌اند. آفریقایی‌ها با احساس بسیار بیشتر از افغان‌ها، هندی‌ها و آسیای‌شرقی‌ها به همدرس‌ها و هم‌بحث‌های خود تبریک می‌گویند و در آغوش‌گرفتن تکمیل‌کننده مصافحه و «هنی‌الیکم» گفتن‌های آنهاست. موبایل‌های هوشمند دایما با عکس‌های دسته‌جمعی که گرفته می‌شوند، شارژ خالی می‌کنند و حتی دیده می‌شود طلبه‌های آفریقایی که به‌دلیل رنگ پوستشان بیشتر در معرض دید هستند، دسته‌جمعی «سلفی» می‌گیرند.

بازار داغ تبریک و دیده‌بوسی را صدای اذان، بی‌رونق می‌کند و همه به نماز می‌ایستند. در ورودی مدرسه نوشته شده با وضو وارد شوید و همین کافی است تا در کسری از دقیقه صفوف نماز جماعت برپا شود. پس از نماز مدرسه به حال عادی خود تبدیل و حلقه‌های مباحثه تشکیل می‌شود، برخی کلاس‌ها پر می‌شود و استادان بر صدر کلاس می‌نشینند. همه‌چیز جامعه‌المصطفی حوزوی است. مباحثه، منطق، احکام، صرف و نحو، قرآن‌شناسی، فقه و حقوق، اخلاق و تربیت و... . اما خروجی کار طلاب دانشگاهی است. آنها به‌دلیل اینکه قرار است روزی به کشور‌های خود بازگردند و مکارم اسلامی را نشر دهند و به دلیل اینکه کشور‌های خارجی مدارک حوزوی را به رسمیت نمی‌شناسند، با مدارک دانشگاهی به کشور خود بازمی‌گردند تا با معادل‌کردن آن مدارک در کشور‌های خود، فارغ‌التحصیل لیسانس، فوق‌لیسانس و دکترا باشند.

تفاوت مدرک جامعه‌المصطفی با سایر دانشگاه‌های ایران حتی دانشگاه‌های مادر نیز در کیفیت مدرک است. مدارک جامعه‌المصطفی به امضای وزیر علوم می‌رسد و در تمامی ۱۱۰کشوری که طلبه‌هایی از آنها به ایران آمده‌اند و در شعبه‌های قم و مشهد و... مشغول به تحصیل هستند، مدارک این مرکز به‌رسمیت ‌شناخته می‌شود. مدیر جامعه‌المصطفی مشهد هم این نکته را یکی از ویژگی‌های این مرکز می‌داند: «برنامه ما در اینجا شیعه‌سازی نیست. ما طلبه‌ها را با مکارم اسلامی آشنا می‌کنیم و حتی بعضا در اینجا طلبه‌هایی از برادران سنی هم داشته‌ایم.»

طلبه‌ها در محرم، ماه رمضان و دهه فاطمیه به تبلیغ می‌روند
اهداف طلاب خارجی برای حضور در جامعه‌المصطفی با یکدیگر متفاوت است. آسیای شرقی‌ها مانند طلبه‌هایی از چین و تایلند و... بیشتر به‌دنبال آموختن مکارم اسلامی برای زندگی شخصی خود هستند و به نظر می‌رسد تنها آنها هستند که این فکر را در سر می‌پرورانند چراکه طلبه‌های سایر کشور‌ها از هند، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس و کشور‌های آفریقایی و اروپایی علاوه بر شناخت آموزه‌های اسلامی برای کاربست در زندگی شخصی خود بیش از پیش اهداف تبلیغی دارند.

به همین دلیل آنها سالانه سه بار به کشور‌های خود اعزام می‌شوند و در ایام ماه محرم، ماه رمضان و برخی از آنان در ایام فاطمیه در کشور‌های خود به تبلیغ آموزه‌های اسلامی می‌پردازند. علاوه‌ بر این تبلیغ در کشور‌ها با شرایطی همراه است که نیاز به آن دارد طلبه‌ها حداقل در سال‌های پایانی دوره لیسانس خود باشند و با تسلط بیشتر به کشور‌های خود بروند. در این میان آفریقایی‌ها انگیزه بالایی برای تبلیغ دارند. مانند شرف‌الحسن، طلبه سنگالی که در کشور‌ش شیعیان در اقلیت‌اند و طلبه برای اشاعه آموزه‌های اسلامی کم است: «ما در سنگال شاهد این واقعیت هستیم که شیعیان در اقلیت هستند و تبلیغات منفی زیادی علیه آنان انجام می‌شود. من به ایران آمدم چون ایران مرکز شیعیان جهان است و می‌خواهم به مردم کشورم بیش از پیش آموزه‌های اسلامی را بیاموزم. مردم در سنگال تشنه معرفت اهل بیت هستند و کسی نیست برای عطش آنان کاری کند.»

سبحان، طلبه جوان آفریقایی هم که به‌تازگی معمم شده است مانند شرف‌الحسن انگیزه تبلیغ دارد. او از طریق دفاتر جامعه‌ المصطفی در آفریقا با مرکز مشهد آشنا شده است و چندسالی در حوزه علمیه غنا درس خوانده اما ایران را کشوری متفاوت‌تر می‌داند: «ایران بهشت منابع اسلامی است. فقط کافی است آدمی اراده کند و به منابع دست پیدا کند. اینجا در هر زمینه‌ای استادی وجود دارد، در حالی که در غنا یک استاد برای تمامی دروس وجود داشت.» سبحان از یکی از فقیر‌ترین کشور‌های آفریقایی یعنی، جمهوری بروندی به ایران آمده است: «در بروندی شیعیان با مکارم اهل بیت آشنایی زیادی ندارند، چراکه نه کتابی وجود دارد و نه معلم و مبلغی. در بروندی شیعیان مظلوم هستند و من می‌خواهم برای آنها از اهل بیت و آموزه‌های اسلامی بگویم تا دنیای جدیدی برای آنها رقم بخورد.»

این انگیزه آفریقایی‌ها بیش از پیش در حضور فعالانه آنان در کلاس‌های درس و حلقه‌های مباحثه قابل‌رویت است.

طلبه چینی: برای ترجمه آثار اسلامی آمده‌ام
داوود ژی یانگ. او خودش، پدربزرگ و چند نسل قبل‌تر از او، مسلمان بوده‌اند. از این گفته خود خوشحال است و او در میان طلبه‌ها با چشم‌های بادامی و صورت بشاش‌اش بیش از پیش به چشم می‌آید. داوود به همراه همسرش در ایران زندگی می‌کند و همسرش «طیبه» حاضر است با او به همه‌جای دنیا برود: «روزی که داوود به خواستگاری من آمد به پدرم گفت من به ایران می‌خواهم بروم. پدرم نگران او بود و قبول نمی‌کرد اما من پای‌ام را در یک کفش کردم و گفتم با او به هر جایی از دنیا می‌روم.»

طیبه به همراه داوود در جامعه‌المصطفی دروس حوزوی می‌خواند و حالا دوسالی است که «آتنا» دختربچه آنان نیز به جمعشان اضافه شده است: «در چین مسلمان زیاد است اما در مقطعی در زمان انقلاب فرهنگی «مائو» نسل‌کشی زیادی شد و تعداد زیادی از مبلغان دین اسلام کشته شدند. حالا مسلمانان مانده‌اند و حجم زیادی از سوالات درباره اسلام. من در چین در حوزه علمیه وابسته به یکی از بزرگ‌ترین کشورهای عربی درس می‌خواندم اما دسترسی به منابع اسلامی برای من خیلی سخت بود و همین شد که از طریق دفتر جامعه‌المصطفی در چین با ایران آشنا شدم. اینجا منابع دینی به وفور وجود دارد و من می‌خواهم مترجم آثار اسلامی برای مسلمانان چین باشم.»

داوود به همراه طیبه در خوابگاه متاهلان جامعه‌المصطفی مشهد درس زندگی می‌خواند. آپارتمان‌های نوساز و پرتعدادی در محله طلاب مشهد که دو خواب دارد و پارکینگ و سالنی بزرگ. خوابگاه‌های متاهلی کم از خانه‌های مردم عادی در مشهد ندارد و همه‌چیز برای تحصیل در کنار خانواده برای طلاب غیرایرانی مهیاست.

زندگی: خدا را شکر
شرف‌الحسن، ۲۷سال دارد و سه بچه. همسرش از خانه‌ بیرون نمی‌آید و فرزندانش «روح‌الله»، «فاطمه» و «زینب» فارسی را روان‌تر از پدر خود صحبت می‌کنند. آنها در مدرسه‌ای به‌نام نورالمصطفی تحصیل می‌کنند و شیطنت‌های رایج در میان تمامی کودکان را دارند: «روح‌الله در ایران به دنیا آمد، سه اسم برای او در نظر داشتم و می‌خواستم استخاره کنم. اما یک شب امام‌خمینی به خواب من آمد و دستی به سر یک کودک کشید و حجت برای من تمام شد که اسم کودکم را روح‌الله بگذارم.»

شرف‌الحسن خانه ساده‌تری دارد و در آشپزخانه سه مرغ و خروس در قفسه‌ای بزرگ دارد. کتبیه‌های هیاتی منقش به نام امامان شیعه را بر دیوار‌های خانه نصب کرد و در گوشه‌ای دیگر «تردمیل» جای خوش کرده است: «من با صدای انقلاب ایران بزرگ شده‌ام. پدرم شیفته انقلاب ایران بود و هرروز با رادیو کوچک خود می‌شنید که شهید مطهری چه می‌گوید، شهید بهشتی چه می‌گوید، امام خمینی چه می‌گوید.»

در قسمت پایین مجتمع‌های مسکونی طلاب غیرایرانی، حسینیه‌هایی وجود دارد که زنان تا ساعت ۱۰شب قرآن می‌خوانند و می‌آموزند: «روزها ما در مدرسه هستیم و زن‌های ما بچه‌ها را نگه می‌دارند، شب‌ها نوبت ما می‌شود که مواظب کودکان باشیم و زن‌ها به یادگیری قرآن می‌پردازند.»
هزینه زندگی طلاب خارجی در ایران مانند سایر طلاب است؛ آنها مانند طلاب ایرانی از دفاتر مراجع تقلید و حوزه‌های علمیه شهریه‌هایی دریافت می‌کنند: «زندگی طلبگی است، روح‌الله و فرزندان من نیاز‌هایی دارند مانند مدرسه و بیمه که خدا را شکر جامعه‌المصطفی برای ما تامین کرده و همه‌چیز برای فراگیری آموزه‌های اسلامی مهیاست.»
منبع: روزنامه شرق
روحانی جوان انگار پای منبر نشسته: «نقل است از آخوند‌های صاحب نفس که عمامه واسه آخوند مثل تاجه واسه ملایکه.» پای چپش را در بدن ترکه‌ای‌اش فروبرده و پارچه برفی‌رنگ را بی‌وقفه و مسلط دور زانو می‌چرخاند. «طلبه‌های صفرکیلومتر اولش می‌گن ما در قیدوبند ظاهر نیستیم.»

کم‌کم دوروبرش شلوغ می‌شود. موبایل‌ها حرکت دستانش را نشانه می‌گیرند، پارچه برفی‌رنگ گرد‌تر می‌شود: «طلبه‌ها اول شلوار پارچه‌ای می‌پوشن با پیرهن یقه‌آخوندی و جوراب سفید و دمپایی. تو سرما هم کفش کارگری و کاپشن رزمنده‌های جنگ و شال‌گردن‌ها و کلاه‌پشمی‌های منزل‌دوز. از عطر گل محمدی شروع می‌کنن و به تیروز می‌رسن، طلبه‌ها کیلومترشون که بالا می‌ره، همون وقتایی که از کسبه و مردم چارتا حاج‌آقابفرما و یاعلی و مخلصم چاکرم می‌شنون و اعتمادبه‌نفسشون میره بالا، تازه یادشون می‌افته عمامه‌پیچی چرا مهمه.»

روبه‌روی‌اش دوطلبه با دشداشه، قبا و عبا سه‌متر از هم فاصله گرفته‌اند. پارچه برفی‌رنگ صاف و اتوکشیده را می‌کشند و تا می‌زنند. همزمان نیم‌نگاهی به آنها دارد باز شروع می‌کند: «به‌خصوص برای شما. یکی سیاهپوست، یکی چشم‌بادمی، یکی زردپوش و یکی هم با چشم‌های زاغ اروپایی. شماها تو خیابون راه برید همین‌جوری همه می‌فهمن ایرانی نیستید، حالا یه ملبس هم بشید و عمامه‌تون بد بسته باشه و عباتون میزون نباشه و کفش و نعلین‌تون مناسب نباشه، مردم حرف‌شون بلند میشه: طرف آخوند خارجی»

همه‌چیز به‌سرعت دست روحانی جوان در عمامه‌پیچی آماده می‌شود. حلقه‌های گروه‌های سه یا چهارنفره مباحثه باز می‌شود. کیف‌های دستی به زیرزمین می‌رود و طلبه‌های جوان با ردای جدید وارد می‌شوند. سال‌بالایی‌ها در عمامه‌گذاری طلبه‌های جوان‌تر را دوره می‌کنند. چراغ‌ها فضا را نورانی‌تر می‌کند و بنر بزرگ در راس صحن مدرسه نصب می‌شود: «مراسم تعمم و تلبس طلاب غیرایرانی به لباس دعوت.»

اینجا مشهد است؛ چهارراه شهدا، یکی از مهم‌ترین خیابان‌های شهر که در زمان انقلاب اسلامی در ایران، محلی برای تجمع‌های انقلابی بود. کمی آن‌طرف‌تر در چهار راه امام‌خمینی ۱۴نمای مرمری رنگ قدیمی تابلوی بزرگی در دل خود جای داده. «جامعه‌المصطفی ‌العالمیه مشهد» طلاب در ابتدای ورود خود به جامعه‌المصطفی کفش‌های خود را درمی‌آورند. به رسم رایج حوزه‌ها، مصاحفه می‌کنند و بی‌غلط «اسعدالله اعیادکم و ایامکم» می‌گویند. کفش‌ها مرتب کنار هم گذاشته می‌شوند. نعلین در کنار «Timberland».

در ورودی مدرسه تابلوی اعلانات جا برای سوزن‌انداختن ندارد. «قابل‌توجه طلاب محترم: ساعات مراجعه و بازبودن درب مدرسه برادران هفت‌صبح الی ۱۹ است، لطفا در غیر این‌ساعات مراجعه نفرمایید»، «ارتباط مستقیم با مدیر مدرسه»، «بیمه‌نامه شخص‌ثالث و بیمه‌نامه بدنه»، «تعهدات بیمه‌نامه حوادث انفرادی»، «طرح حفظ سه‌جزء قرآن‌کریم در یک‌ترم مزایا: اعطای گواهینامه معتبر حفظ، شرکت در مسابقات بین‌المللی و پرداخت کمک‌هزینه تحصیلی ماهانه به مبلغ ۵۰هزارتومان».

کمی آن‌طرف‌تر در شناسنامه مرکز نوشته شده: «جامعه‌المصطفی‌العالمیه، نهادی علمی و بین‌المللی با هویت حوزه‌ای است که با هدف گسترش علوم اسلامی، انسانی و اجتماعی، با رویکرد آموزشی، پژوهشی و تربیتی، اهتمام دارد که انبوهی از داوطلبان را از سراسر گیتی تحت پوشش قرار دهد و فرصت کم‌نظیری برای تشنگان زلال معارف اسلامی و هدایت قرآنی در سراسر جهان فراهم آورد تا ضمن تربیت مجتهدان، عالمان و متخصصان پارسا و متعهد، به تبیین، تولید و تعمیق تفکرات و اندیشه‌های اسلامی و نشر و ترویج اسلام ناب محمدی همت گمارد. این نهاد علمی - بین‌المللی بیش از 50هزاردانش‌پژوه مرد و زن را از 122 ملیت، تحت تعلیم و تربیت خود داشته که تاکنون، بیش از 25هزارنفر از آنان دانش‌آموخته شده‌اند.»

راهرو با موکت مفروش است و در صحن بزرگ مدرسه فرش‌های لاکی‌رنگ روی ابرهای اسفنجی مفروش شده‌اند و طلاب در گروه‌های سه تا چهارنفره مباحثه می‌کنند. هرکدام چهارزانو، کتاب روبه‌رو و یکی در حال مکاشفه دروس و دیگران در حال استماع و خیز برای تدخل در بحث. دور تا دور صحن مدرسه کلاس‌هایی به نام‌های استادان بزرگ حوزه‌های علمیه شیعیان است؛ کلاس استادمطهری، کلاس شهیدثانی، کلاس علامه‌حلی، کلاس امام‌خمینی(ره) و... کلاس‌های درس با موکت‌های تیره‌رنگ مفرش شده اما پتو‌های تاشده جای نشستن طلاب را نشان می‌دهد و پتوی مربعی تاشده و میز زمینی و «ال‌سی‌دی» به دیوار نصب‌شده جای نشستن استاد را نشان می‌دهد. کتیبه‌هایی از نام۱۴ معصوم دورتادور کلاس‌های درس است و تصاویری از مقام‌معظم‌رهبری و امام‌خمینی(ره) در سینه دیوار نصب شده.

طلاب در صحن مدرسه در فضای پرهمهمه‌ای مباحثه می‌کنند و همزمان در کلاس‌های درس باز می‌شود و جمعیت حاضر در صحن مدرسه را بیشتر می‌کند. عرصه برای مباحثه تنگ‌تر می‌شود و طلبه‌هایی با پارچه‌های برفی‌رنگ سه‌متری به حریم سه تا چهارنفره مباحثه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. همزمان حلقه‌های سه‌یاچهارنفره مباحثه باز و باز‌تر می‌شود و کنج صحن اصلی مدرسه به کارگاهی برای عمامه‌پیچی تبدیل و صدای روحانی جوان صدای غالب می‌شود. «نقل است از آخوند‌های صاحب نفس که عمامه واسه آخوند...»

طلبه‌هایی از چین، سنگال، هند، فرانسه و...
بنر بزرگ در راس صحن مدرسه نصب می‌شود: «مراسم تعمم و تلبس طلاب غیرایرانی به لباس دعوت» فضای جامعه‌المصطفی مشهد آنقدر متنوع است که طلبه‌هایی از ۴۶ملیت را در خود جای داده. همه دستی بر آتش دارند. انگار از زیروبم کار آگاهند. کسی تک نمی‌پرد. طلبه‌هایی که دشداشه و عبا و قبا را بی‌عمامه به تن دارند، در مرکز توجهند و مقصد مصاحفه هم بحث و درسی‌ها. قرآن‌های کوچکی در دست دارند و بیقراری‌شان مدت حرف‌زدن‌هایشان را کم کرده. صحن مدرسه را بالا و پایین می‌کنند. همزمان، جمعیت صلواتی ختم می‌کند.

روحانی جوان تمام ۱۲عمامه را پیچیده و از قبل پیچیده‌ها را منظم‌تر و شکیل‌تر می‌کند. عمامه‌ها به برگه‌های کوچکی اسم‌نویس‌ و روی سن مراسم منظم چیده شده. حالا باند‌های صحن مدرسه تقریبا مباحثه را غیرممکن می‌کند. همهمه رنگ می‌بازد و تواشیح پخش می‌شود«هنیئا هنیئا لیوم الغدیر/ یوم النصوص و یوم السرور/و یوم الفلاح و یوم النجاح و یوم الصلاح لکل الامور» طلبه جوان در کارهایش سرعت بالایی دارد. اطراف را خلوت می‌کند و همه را به سمت فرش‌هایی که روی ابرهای اسفنجی مفروش شده است، راهنمایی می‌کند.

قرآن با صوت زیبایی خوانده می‌شود. طلبه‌های چینی و تایلندی محو صدا شده‌اند و آفریقایی‌ها با احساس بیشتری احسنت می‌گویند و دست در هوا می‌چرخانند. بعید نیست که مو بر تن‌شان سیخ‌ شده باشد. طلبه‌هایی با دشداشه، قبا و عبا در راس مجلس آراسته و دوزانو می‌نشینند و چشم به عمامه‌های برفی‌رنگ و معدود مشکی‌رنگ دوخته‌اند. دانه‌های تسبیح در دستشان سرگیجه دارند. لب‌هایشان روی هم نیست و هوای چشم‌هایشان رطوب دارد.

خیرگی‌شان به عمامه‌های برفی‌رنگ و معدود مشکی‌رنگ با صدای صلواتی بلند و به خواسته روحانی جوان «محمدی‌پسند» می‌پرد. تمام صحن مدرسه پیش پای آیت‌الله‌سیدان از مراجع تقلید شیعیان و ساکن در مشهد، بلند می‌شود. طلبه‌هایی که به عمامه‌ها چشم دوخته بودند و دقایقی دیگر آنها را به دست آیت‌الله‌سیدان بر سر خود حس می‌کنند: «صبح کمالله بالخیر» می‌گویند و با نیم‌نگاهی به آیت‌الله با تاخیر بیشتر می‌نشیند. همه‌چیز به‌سرعت دست روحانی جوان در عمامه‌پیچی آماده می‌شود.

روحانی جوان اولین سخنران است. «حضرت‌آیت‌الله‌سیدان همان‌طور که مستحضرید جامعه‌المصطفی مشهد که بخشی از پیکره بزرگ جامعه‌المصطفی در ایران و جهان است، بیش از سه هزار طلبه خارجی از بیش از ۴۶کشور جهان دارد. در مشهد ما کار‌های آموزشی همراه با مسایل تربیتی و فرهنگی را داریم. فعالیت‌های پژوهشی طلاب را دنبال می‌کنیم و بیش از ۱۰انجمن علمی و پژوهشی داریم. بخش مهم دیگر کار ما مربوط به فرزندان و همسران طلاب خارجی است. ما بخش مهمی برای همسران طلاب داریم و مدرسه نورالمصطفی را برای فرزندان طلاب داریم و تاکنون سه‌دوره آموزشی برای همسران طلاب گذاشتیم و دومرکز آموزش زبان فارسی برای خواهران و برادران داریم. همچنین جامعه‌المصطفی مشهد این افتخار را دارد که بیش از سه‌هزار فارغ‌التحصیل را روانه کشور‌های خود کرده که بسیاری از آنان در کشور‌های خود دانشگاه تاسیس کرده‌اند، حوزه علمیه تاسیس کرده‌اند، امامت جمعه می‌کنند، در حوزه‌های علمیه تدریس می‌کنند یا بعضا فعالیت سیاسی می‌کنند که مثلا نماینده پارلمان شده‌اند و کارهای دیگر می‌کنند. اکثر طلبه‌های ما از کشور‌های همسایه ما هستند اما بخش زیادی نیز از کشور‌های آفریقایی مانند نیجریه، سنگال، نیجر، بروندی و همچنین از چین، تاجیکستان، فرانسه و کشور‌های عربی و در مجموع ۴۶کشور.»

«واقعا تعمم لذت‌بخش است»
گذشت زمان در صحبت‌های روحانی جوان به کمک طلبه‌هایی آمده که قرار است تا دقایقی دیگر معمم شوند. طلبه‌های جوان هرلحظه خود را برانداز می‌کنند. سخنران دیگر، شرف‌الحسن طلبه‌ای از کشور سنگال است.

شرف‌الحسن شیفته جمهوری‌اسلامی و شیرین‌ترین لحظه زندگی‌اش زمانی است که به‌دست مقام‌معظم‌رهبری ملبس شده. شرف‌الحسن در میان طلاب خارجی سری میان سرهاست. همین است که به نمایندگی از طلاب خارجی سخنران دوم می‌شود: «من جلو شما ایستادم که روایت کنم چه‌جوری تغییرات کرده‌ام و معمم شدم. این حقیر، مردی سبک و دنی بوده و وسوسه شیطانی و خوشگذرانی رهایم نمی‌کرد، به‌راحتی در خیابان چشم من این‌ور و آن‌ور می‌چرخید و از وسایل اینترنتی استفاده می‌کردم در حالی که آنها در شمار گناهان کبیره به‌شمار می‌آیند. پرهیز نمی‌کردم و دروغ می‌گفتم و غیبت می‌کردم.»

شرف‌الحسن فارسی را روان صحبت می‌کند. او به همراه تمامی سه‌هزار طلبه خارجی که حالا در جامعه‌المصطفی مشهد حضور دارند، دوسال در دوره تمهیدیه و مقدماتی به یادگرفتن زبان فارسی و مبانی اسلامی مشغول بوده و حالا ترم آخر دوره لیسانس است. او به رسم جامعه‌المصطفی پس از سال دوم دوره لیسانس معمم شده است: «وقتی معمم شدم همه‌چیز عوض شد. برکات معنوی که ماندگار هستند به من عطا شد. به مسایل مادی که باعث به وجودآمدن عفونت در میان مومن می‌شود، دیگر اهمیت نمی‌دهم. وقت من برای گفتن جزییات بیشتر کفایت نمی‌کند. اما مسایل کوچک و دنیوی من را نمی‌لرزاند. مردی خوب در خانواده و در جامعه و در خیابان‌ها شده‌ام. هنگام سخن‌گفتن، می‌اندیشم و جزو کسانی هستم که احساس می‌کنم جامعه به‌وسیله آنها اصلاح می‌شود. واقعا تعمم لذت‌بخش است و تنها راه زمینه‌سازی عفت برای طلبه معمم‌شدن است.» دوبیت شعر برای حب علی می‌خواند و حرف‌هایش را قطع می‌کند.»

طلبه‌ها به شرف‌الحسن مدام «احسنت» می‌گویند. آفریقایی‌ها او را در آغوش می‌گیرند و او سراغ طلبه‌هایی می‌رود که قرار است حالا معمم شوند و آنها را در آغوش می‌گیرد. مراسم آغاز می‌شود. طلبه‌هایی از هند و پاکستان، افغانستان، نیجریه، بروندی و آذربایجان روی سن می‌روند. روبه‌روی آیت‌الله‌سیدان زانو می‌زنند. آیت‌الله عمامه را در دست راست دارد. دست چپ را روی عمامه می‌گذارد. سر را بالا می‌برد و چشمانش را می‌بندد و ذکری می‌خواند. آیت‌الله متاثر از فضا و صلوات‌ها و تواشیح‌ها و شوق طلبه‌ها، به وضوح اشک می‌ریزد. «بسم‌الله» می‌گوید عمامه را روی سر میرزاخان طلبه هندی می‌گذارد و عمامه را با دست راست روی سر محکم می‌کند و دعا می‌خواند و خود آمین می‌گوید و جمع به درخواست روحانی جوان«صلوات محمدی‌پسند» ختم می‌کنند.

«برنامه ما شیعه‌سازی نیست»
مجلس هنوز در تب‌وتاب عمامه‌گذاری است. طلبه‌هایی که ساعاتی پیش با همان لباس‌های مردم عادی در کوچه و خیابان به مدرسه آمده بودند، حالا با پوششی جدید‌تر به خانه و جامعه می‌روند. آیت‌الله اهمیت لباس را بارها به آنها در سخنرانی خود گوشزد کرده و حالا آنها در آغوش طلبه‌های قبلا معمم‌شده و هنوز معمم نشده‌اند. آفریقایی‌ها با احساس بسیار بیشتر از افغان‌ها، هندی‌ها و آسیای‌شرقی‌ها به همدرس‌ها و هم‌بحث‌های خود تبریک می‌گویند و در آغوش‌گرفتن تکمیل‌کننده مصافحه و «هنی‌الیکم» گفتن‌های آنهاست. موبایل‌های هوشمند دایما با عکس‌های دسته‌جمعی که گرفته می‌شوند، شارژ خالی می‌کنند و حتی دیده می‌شود طلبه‌های آفریقایی که به‌دلیل رنگ پوستشان بیشتر در معرض دید هستند، دسته‌جمعی «سلفی» می‌گیرند.

بازار داغ تبریک و دیده‌بوسی را صدای اذان، بی‌رونق می‌کند و همه به نماز می‌ایستند. در ورودی مدرسه نوشته شده با وضو وارد شوید و همین کافی است تا در کسری از دقیقه صفوف نماز جماعت برپا شود. پس از نماز مدرسه به حال عادی خود تبدیل و حلقه‌های مباحثه تشکیل می‌شود، برخی کلاس‌ها پر می‌شود و استادان بر صدر کلاس می‌نشینند. همه‌چیز جامعه‌المصطفی حوزوی است. مباحثه، منطق، احکام، صرف و نحو، قرآن‌شناسی، فقه و حقوق، اخلاق و تربیت و... . اما خروجی کار طلاب دانشگاهی است. آنها به‌دلیل اینکه قرار است روزی به کشور‌های خود بازگردند و مکارم اسلامی را نشر دهند و به دلیل اینکه کشور‌های خارجی مدارک حوزوی را به رسمیت نمی‌شناسند، با مدارک دانشگاهی به کشور خود بازمی‌گردند تا با معادل‌کردن آن مدارک در کشور‌های خود، فارغ‌التحصیل لیسانس، فوق‌لیسانس و دکترا باشند.

تفاوت مدرک جامعه‌المصطفی با سایر دانشگاه‌های ایران حتی دانشگاه‌های مادر نیز در کیفیت مدرک است. مدارک جامعه‌المصطفی به امضای وزیر علوم می‌رسد و در تمامی ۱۱۰کشوری که طلبه‌هایی از آنها به ایران آمده‌اند و در شعبه‌های قم و مشهد و... مشغول به تحصیل هستند، مدارک این مرکز به‌رسمیت ‌شناخته می‌شود. مدیر جامعه‌المصطفی مشهد هم این نکته را یکی از ویژگی‌های این مرکز می‌داند: «برنامه ما در اینجا شیعه‌سازی نیست. ما طلبه‌ها را با مکارم اسلامی آشنا می‌کنیم و حتی بعضا در اینجا طلبه‌هایی از برادران سنی هم داشته‌ایم.»

طلبه‌ها در محرم، ماه رمضان و دهه فاطمیه به تبلیغ می‌روند
اهداف طلاب خارجی برای حضور در جامعه‌المصطفی با یکدیگر متفاوت است. آسیای شرقی‌ها مانند طلبه‌هایی از چین و تایلند و... بیشتر به‌دنبال آموختن مکارم اسلامی برای زندگی شخصی خود هستند و به نظر می‌رسد تنها آنها هستند که این فکر را در سر می‌پرورانند چراکه طلبه‌های سایر کشور‌ها از هند، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس و کشور‌های آفریقایی و اروپایی علاوه بر شناخت آموزه‌های اسلامی برای کاربست در زندگی شخصی خود بیش از پیش اهداف تبلیغی دارند.

به همین دلیل آنها سالانه سه بار به کشور‌های خود اعزام می‌شوند و در ایام ماه محرم، ماه رمضان و برخی از آنان در ایام فاطمیه در کشور‌های خود به تبلیغ آموزه‌های اسلامی می‌پردازند. علاوه‌ بر این تبلیغ در کشور‌ها با شرایطی همراه است که نیاز به آن دارد طلبه‌ها حداقل در سال‌های پایانی دوره لیسانس خود باشند و با تسلط بیشتر به کشور‌های خود بروند. در این میان آفریقایی‌ها انگیزه بالایی برای تبلیغ دارند. مانند شرف‌الحسن، طلبه سنگالی که در کشور‌ش شیعیان در اقلیت‌اند و طلبه برای اشاعه آموزه‌های اسلامی کم است: «ما در سنگال شاهد این واقعیت هستیم که شیعیان در اقلیت هستند و تبلیغات منفی زیادی علیه آنان انجام می‌شود. من به ایران آمدم چون ایران مرکز شیعیان جهان است و می‌خواهم به مردم کشورم بیش از پیش آموزه‌های اسلامی را بیاموزم. مردم در سنگال تشنه معرفت اهل بیت هستند و کسی نیست برای عطش آنان کاری کند.»

سبحان، طلبه جوان آفریقایی هم که به‌تازگی معمم شده است مانند شرف‌الحسن انگیزه تبلیغ دارد. او از طریق دفاتر جامعه‌ المصطفی در آفریقا با مرکز مشهد آشنا شده است و چندسالی در حوزه علمیه غنا درس خوانده اما ایران را کشوری متفاوت‌تر می‌داند: «ایران بهشت منابع اسلامی است. فقط کافی است آدمی اراده کند و به منابع دست پیدا کند. اینجا در هر زمینه‌ای استادی وجود دارد، در حالی که در غنا یک استاد برای تمامی دروس وجود داشت.» سبحان از یکی از فقیر‌ترین کشور‌های آفریقایی یعنی، جمهوری بروندی به ایران آمده است: «در بروندی شیعیان با مکارم اهل بیت آشنایی زیادی ندارند، چراکه نه کتابی وجود دارد و نه معلم و مبلغی. در بروندی شیعیان مظلوم هستند و من می‌خواهم برای آنها از اهل بیت و آموزه‌های اسلامی بگویم تا دنیای جدیدی برای آنها رقم بخورد.»

این انگیزه آفریقایی‌ها بیش از پیش در حضور فعالانه آنان در کلاس‌های درس و حلقه‌های مباحثه قابل‌رویت است.

طلبه چینی: برای ترجمه آثار اسلامی آمده‌ام
داوود ژی یانگ. او خودش، پدربزرگ و چند نسل قبل‌تر از او، مسلمان بوده‌اند. از این گفته خود خوشحال است و او در میان طلبه‌ها با چشم‌های بادامی و صورت بشاش‌اش بیش از پیش به چشم می‌آید. داوود به همراه همسرش در ایران زندگی می‌کند و همسرش «طیبه» حاضر است با او به همه‌جای دنیا برود: «روزی که داوود به خواستگاری من آمد به پدرم گفت من به ایران می‌خواهم بروم. پدرم نگران او بود و قبول نمی‌کرد اما من پای‌ام را در یک کفش کردم و گفتم با او به هر جایی از دنیا می‌روم.»

طیبه به همراه داوود در جامعه‌المصطفی دروس حوزوی می‌خواند و حالا دوسالی است که «آتنا» دختربچه آنان نیز به جمعشان اضافه شده است: «در چین مسلمان زیاد است اما در مقطعی در زمان انقلاب فرهنگی «مائو» نسل‌کشی زیادی شد و تعداد زیادی از مبلغان دین اسلام کشته شدند. حالا مسلمانان مانده‌اند و حجم زیادی از سوالات درباره اسلام. من در چین در حوزه علمیه وابسته به یکی از بزرگ‌ترین کشورهای عربی درس می‌خواندم اما دسترسی به منابع اسلامی برای من خیلی سخت بود و همین شد که از طریق دفتر جامعه‌المصطفی در چین با ایران آشنا شدم. اینجا منابع دینی به وفور وجود دارد و من می‌خواهم مترجم آثار اسلامی برای مسلمانان چین باشم.»

داوود به همراه طیبه در خوابگاه متاهلان جامعه‌المصطفی مشهد درس زندگی می‌خواند. آپارتمان‌های نوساز و پرتعدادی در محله طلاب مشهد که دو خواب دارد و پارکینگ و سالنی بزرگ. خوابگاه‌های متاهلی کم از خانه‌های مردم عادی در مشهد ندارد و همه‌چیز برای تحصیل در کنار خانواده برای طلاب غیرایرانی مهیاست.

زندگی: خدا را شکر
شرف‌الحسن، ۲۷سال دارد و سه بچه. همسرش از خانه‌ بیرون نمی‌آید و فرزندانش «روح‌الله»، «فاطمه» و «زینب» فارسی را روان‌تر از پدر خود صحبت می‌کنند. آنها در مدرسه‌ای به‌نام نورالمصطفی تحصیل می‌کنند و شیطنت‌های رایج در میان تمامی کودکان را دارند: «روح‌الله در ایران به دنیا آمد، سه اسم برای او در نظر داشتم و می‌خواستم استخاره کنم. اما یک شب امام‌خمینی به خواب من آمد و دستی به سر یک کودک کشید و حجت برای من تمام شد که اسم کودکم را روح‌الله بگذارم.»

شرف‌الحسن خانه ساده‌تری دارد و در آشپزخانه سه مرغ و خروس در قفسه‌ای بزرگ دارد. کتبیه‌های هیاتی منقش به نام امامان شیعه را بر دیوار‌های خانه نصب کرد و در گوشه‌ای دیگر «تردمیل» جای خوش کرده است: «من با صدای انقلاب ایران بزرگ شده‌ام. پدرم شیفته انقلاب ایران بود و هرروز با رادیو کوچک خود می‌شنید که شهید مطهری چه می‌گوید، شهید بهشتی چه می‌گوید، امام خمینی چه می‌گوید.»

در قسمت پایین مجتمع‌های مسکونی طلاب غیرایرانی، حسینیه‌هایی وجود دارد که زنان تا ساعت ۱۰شب قرآن می‌خوانند و می‌آموزند: «روزها ما در مدرسه هستیم و زن‌های ما بچه‌ها را نگه می‌دارند، شب‌ها نوبت ما می‌شود که مواظب کودکان باشیم و زن‌ها به یادگیری قرآن می‌پردازند.»
هزینه زندگی طلاب خارجی در ایران مانند سایر طلاب است؛ آنها مانند طلاب ایرانی از دفاتر مراجع تقلید و حوزه‌های علمیه شهریه‌هایی دریافت می‌کنند: «زندگی طلبگی است، روح‌الله و فرزندان من نیاز‌هایی دارند مانند مدرسه و بیمه که خدا را شکر جامعه‌المصطفی برای ما تامین کرده و همه‌چیز برای فراگیری آموزه‌های اسلامی مهیاست.»
منبع: روزنامه شرق

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد