خطوط قرمز نهضت حسيني
پارسینه: امام ميفرمايد ذلت از ما به دور است و خداوند و رسول وي و پرورشدهندگان و انسانهاي عزتمند و آزاده و آزاد زيستان و غيرت باوران اجازه گزينش «ذلت و خواري» نميدهند
سيدرضا اکرمي در سرمقاله مردم سالاری نوشت:
1- نهضت حسيني و عاشوراي عاشورائيان، استراتژي همه پيامبران بزرگ الهي چون ابراهيم خليل و موساي کليم و عيساي مسيح و خاتم پيامبران «السلام عليک يا وارث ابراهيم، موسي و عيسي و محمدبن عبدالله عليهم السلام» ميباشد و حضرت نيز وارث «امام علي(ع) و امام حسن(ع)» امامان بعد از پيامبر اسلام و مادرش «فاطمه الزهرا» است، يعني کار امام ادامه «انديشه و انگيزه و ايده و عمل و اخلاق و عقيده» آنان است که همان توحيد و معاد، وحي الهي و ايمان و اعتقاد، اخلاق و انسانيت است «لقد بعثنا في کل امه رسولا، ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت، وارجوا اليوم الاخر، ولا تعثوا في الارض مفسدين، يامرهم بالمعروف وينهاهم عن المنکر و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم» و هرگز اختلاف بين رسولان الهي و امامان شيعه وجود ندارد. عاشورا يک پروسه و فرهنگ است» و «پروژه و حادثه» نميباشد و يک فرهنگ و جريان ميباشد.
2- نهضت حسيني، خطوط قرمزي دارد که هرگز امام از آن عبور نميکند و امام ميفرمايد «هيهات مناالذله، لااعطيهم بيدي اعطاء الذليل» ذلت از ما به دور است و خداوند و رسول وي و پرورشدهندگان و انسانهاي عزتمند و آزاده و آزاد زيستان «يابيالله لنا ذالک و رسوله و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان توثر طاعه اللئام علي مصارع الکرام» و غيرت باوران اجازه گزينش «ذلت و خواري» نميدهند و فرمود، مرگ با عزت بر زندگي همراه با ذلت «موت في عزه، خير من حيوه في ذل» برتري دارد و در گزينش صحيح بايد عزت را برگزيد. بر دعوت به خدا و معاد و حريت تا آخرين لحظه اهتمام ورزيد و در آخرين فراز سخن در قربانگاه ميفرمود: «الهي رضا بقضائک، صبرا علي بلائک، تسليما لامرک، لامعبود سواک يا غياث المستغيثين» که خدا جوئي همه وجود وي بود.
3- در خطوط قرمز امام «بيعت با يزيد» راه ندارد و ميفرمايد «مثلي لايبايع مثل يزيد» همانند من، با همانند يزيد بيعت نميکند، چون يزيد اوليات زمامداري «علم و عقل و اخلاق و تجربه و ايمان» را ندارد و هيچ مقبوليت مردمي و مشروعيت الهي را در وي نتوان يافت و بالعکس، جامع «رذائل و ارجاس و انجاس» ميباشد که در توصيههاي قبل از ولايت عهدي، پدر هشدار داد و از وي به شدت خواست تا خود را کنترل نمايد و امام حسين عليهالسلام پس از پيشنهاد بيعت با يزيد فرمود «فعلي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه مثل يزيد» بايد فاتحه اسلام را خواند که والي مردم يزيد باشد. چون هيچ امتيازي در مملکتداري ندارد.
4- در خطوط قرمز موضوع «حق و باطل» اصل و اساس ميباشد که ميفرمود «الاترون اليالحق لا يعمل به والباطل لايتناهي عنه، ليرغبالمومن في لقاء ربه» آيا نمينگريد که حق معمول نيست و با باطل فاصله وجود ندارد و عکسالعمل در آنها راه ندارد و بنابراين مومن بايد مرگپذير باشد و جمله «اني لا اري الموت الا سعاده والحيوه معالظالمين الا برما» را اعلام داشت و به استقبال مرگ رفت و هر آزاده و آزادمرد بايد اين موضوع را اساس «سبک زندگي» خود قرار دهد. بيتفاوت بودن و تماشاچي بودن در دکترين و استراتژي خداپرستان و حقجويان و باطلستيزان راه ندارد.
5- دراستراتژي نهضت حسيني، آگاهسازي و افشاگري 2 اصل کليدي ميباشد و همه رهبران به آن اهتمام داشتند فاعذر فيالدعاء و منح النصج و بذل مهجته فيک ليستنقذ عبادک من الجهاله و حيره الضلاله، زيارت اربعين» که امام در يک مثلث، دعوت در حد امکان و خيرخواهي و دلسوزي و نثار و ايثار جان در راستاي نجات بندگان «غفلت زده، خواب رفته، غرور گرفته، مرعوب دشمنان نابکار و تحقير و تطميع شده» گام برداشت و سامان دهي و اصلاحگري مردم جوزده و خواب زده را در دستور کار خود قرار داد و با «40 نفري که از مکه با خود داشت» و 32 نفري که شب عاشورا «لعلنا نصلي لربنا و ندعوه و نستغفره» به امام پيوستند و شهادت را پذيرا گشتند.
6- آوردن خاندان به همراه خود تا آخرين مرحله نهضت «هجرت، دعوت مردم عراق، حرکت به سوي کوفه مرکز عراق و شهر استراتژي آن زمان و مقاومت تا مرحله شهادت، و به اسارت بردن آن خانواده و فرصتسازي آنان، اساس تبليغات نارواي امويان را، لرزان ساخت و تغيير داد که خاندان ابوسفيان در اندک زماني «متلاشي شدند» و حکومت به «مروانيان» رسيد و قيامها و اعتراضات متعدد «کوفه، مدينه، مکه، بصره» به وجود آمد و امپراطوري اسلامي دچار تحولات شد، امام عليعليه السلام ميفرمايد «تمنوا الفتنه ففيها هلاک الجبابره و طهاره الارض من الفسقه» آزمايش و فتنه را خواستار شويد که در آن جباران هلاک شوند و زمين از لوث وجود ناپاکان پالايش ميشود.
1- نهضت حسيني و عاشوراي عاشورائيان، استراتژي همه پيامبران بزرگ الهي چون ابراهيم خليل و موساي کليم و عيساي مسيح و خاتم پيامبران «السلام عليک يا وارث ابراهيم، موسي و عيسي و محمدبن عبدالله عليهم السلام» ميباشد و حضرت نيز وارث «امام علي(ع) و امام حسن(ع)» امامان بعد از پيامبر اسلام و مادرش «فاطمه الزهرا» است، يعني کار امام ادامه «انديشه و انگيزه و ايده و عمل و اخلاق و عقيده» آنان است که همان توحيد و معاد، وحي الهي و ايمان و اعتقاد، اخلاق و انسانيت است «لقد بعثنا في کل امه رسولا، ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت، وارجوا اليوم الاخر، ولا تعثوا في الارض مفسدين، يامرهم بالمعروف وينهاهم عن المنکر و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم» و هرگز اختلاف بين رسولان الهي و امامان شيعه وجود ندارد. عاشورا يک پروسه و فرهنگ است» و «پروژه و حادثه» نميباشد و يک فرهنگ و جريان ميباشد.
2- نهضت حسيني، خطوط قرمزي دارد که هرگز امام از آن عبور نميکند و امام ميفرمايد «هيهات مناالذله، لااعطيهم بيدي اعطاء الذليل» ذلت از ما به دور است و خداوند و رسول وي و پرورشدهندگان و انسانهاي عزتمند و آزاده و آزاد زيستان «يابيالله لنا ذالک و رسوله و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان توثر طاعه اللئام علي مصارع الکرام» و غيرت باوران اجازه گزينش «ذلت و خواري» نميدهند و فرمود، مرگ با عزت بر زندگي همراه با ذلت «موت في عزه، خير من حيوه في ذل» برتري دارد و در گزينش صحيح بايد عزت را برگزيد. بر دعوت به خدا و معاد و حريت تا آخرين لحظه اهتمام ورزيد و در آخرين فراز سخن در قربانگاه ميفرمود: «الهي رضا بقضائک، صبرا علي بلائک، تسليما لامرک، لامعبود سواک يا غياث المستغيثين» که خدا جوئي همه وجود وي بود.
3- در خطوط قرمز امام «بيعت با يزيد» راه ندارد و ميفرمايد «مثلي لايبايع مثل يزيد» همانند من، با همانند يزيد بيعت نميکند، چون يزيد اوليات زمامداري «علم و عقل و اخلاق و تجربه و ايمان» را ندارد و هيچ مقبوليت مردمي و مشروعيت الهي را در وي نتوان يافت و بالعکس، جامع «رذائل و ارجاس و انجاس» ميباشد که در توصيههاي قبل از ولايت عهدي، پدر هشدار داد و از وي به شدت خواست تا خود را کنترل نمايد و امام حسين عليهالسلام پس از پيشنهاد بيعت با يزيد فرمود «فعلي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه مثل يزيد» بايد فاتحه اسلام را خواند که والي مردم يزيد باشد. چون هيچ امتيازي در مملکتداري ندارد.
4- در خطوط قرمز موضوع «حق و باطل» اصل و اساس ميباشد که ميفرمود «الاترون اليالحق لا يعمل به والباطل لايتناهي عنه، ليرغبالمومن في لقاء ربه» آيا نمينگريد که حق معمول نيست و با باطل فاصله وجود ندارد و عکسالعمل در آنها راه ندارد و بنابراين مومن بايد مرگپذير باشد و جمله «اني لا اري الموت الا سعاده والحيوه معالظالمين الا برما» را اعلام داشت و به استقبال مرگ رفت و هر آزاده و آزادمرد بايد اين موضوع را اساس «سبک زندگي» خود قرار دهد. بيتفاوت بودن و تماشاچي بودن در دکترين و استراتژي خداپرستان و حقجويان و باطلستيزان راه ندارد.
5- دراستراتژي نهضت حسيني، آگاهسازي و افشاگري 2 اصل کليدي ميباشد و همه رهبران به آن اهتمام داشتند فاعذر فيالدعاء و منح النصج و بذل مهجته فيک ليستنقذ عبادک من الجهاله و حيره الضلاله، زيارت اربعين» که امام در يک مثلث، دعوت در حد امکان و خيرخواهي و دلسوزي و نثار و ايثار جان در راستاي نجات بندگان «غفلت زده، خواب رفته، غرور گرفته، مرعوب دشمنان نابکار و تحقير و تطميع شده» گام برداشت و سامان دهي و اصلاحگري مردم جوزده و خواب زده را در دستور کار خود قرار داد و با «40 نفري که از مکه با خود داشت» و 32 نفري که شب عاشورا «لعلنا نصلي لربنا و ندعوه و نستغفره» به امام پيوستند و شهادت را پذيرا گشتند.
6- آوردن خاندان به همراه خود تا آخرين مرحله نهضت «هجرت، دعوت مردم عراق، حرکت به سوي کوفه مرکز عراق و شهر استراتژي آن زمان و مقاومت تا مرحله شهادت، و به اسارت بردن آن خانواده و فرصتسازي آنان، اساس تبليغات نارواي امويان را، لرزان ساخت و تغيير داد که خاندان ابوسفيان در اندک زماني «متلاشي شدند» و حکومت به «مروانيان» رسيد و قيامها و اعتراضات متعدد «کوفه، مدينه، مکه، بصره» به وجود آمد و امپراطوري اسلامي دچار تحولات شد، امام عليعليه السلام ميفرمايد «تمنوا الفتنه ففيها هلاک الجبابره و طهاره الارض من الفسقه» آزمايش و فتنه را خواستار شويد که در آن جباران هلاک شوند و زمين از لوث وجود ناپاکان پالايش ميشود.
ارسال نظر